بدرود، مرد ِ آرام!
ناصر فکوهی
نوشتههای مرتبط
استاد انسانشناسی دانشگاه تهران
مدیر موسسه انسانشناسی و فرهنگ
امروز صبح با خبر تلخی بیدار شدیم: دکتر منوچهر صبوری کاشانی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران، مترجم پیشکسوت و ارزشمند علوم اجتماعی ایران، و از همه بیشتر یک دوست ِ دوستداشتنی و کمنظیر و انسانی حقیقی، از جهان رفت.
منوچهر رفت و در پی خویش اندوه بزرگی بر جای گذاشت، اما میراثی بسیار بزرگتر: برخی باشنیدن نام صبوری، تنها به یاد کتاب اساسی و بزرگ «جامعه شناسی آنتونی گیدنز» میافتند که دهها سال است از کتاب های مرجع در رشتههای علوم اجتماعی است، اما حاصل کار او، بسیار بسیار بیشتر از این کتاب بود؛ دهها اثر ارزشمند که با توان و صبر و حوصله، با دغدغه و دلسوزی یک معلم واقعی، برای این علم و برای دانشجویان و اساتید انتخاب میکرد و با مایه گذاشتن از جان و کالبدش، با ضربه زدن به جان و کالبدش، به فارسی برمیگرداند و در اختیار کالبد علمی کشورقرارمیداد بی آنکه هرگز، حتی یکبار، منتی بر سر کسی بگذارد و کمترین سخنی از سهم و ارزش کار خود بگوید.
صبوری در عین حال بسیار فروتن بود، آنقدر فروتن که اغلب نمیتوانستی او را ببینی: همین امروز وقتی روی شبکه اینترنت به دنبال عکسی از او میگشتم، بزحمت توانستم یک عکس ناواضح و مبهم، دوردست و کمرنگ از او بیابم، گویی وی شخصیت فروتن خود را به تصویرهایش نیز بازگردانده بود: اینکه خود را بیش از اندازه برجسته نکند، تا مبادا کسی بیاندیشد او می خواهد راه را بر کسی ببندد و جایی را از کسی دریغ کند؛ همان کسان که تصور میکنند بار ِ خاطرهها و ارزش انسانها را بر اساس تعداد عکسها و میزان خودنماییهایشان باید سنجید.
همیشه در اتاقش در دانشکده علوم اجتماعی با آرامش مینشست، کتابی در دست داشت و عینکش را با وقاری خاص روی بینی بالا می داد، گویی بخواهد درون کتاب فرو برود،در راهرو، به آرامی و با سری که رو به پایین بود، راه میرفت، گویی در فکر بود و گویی میخواست مزاحم هیچ کسی نشود، گویی، جایی دیگر، در جهانی فرای ِ جهان ما سیر میکرد. وقتی من، در سال های نخست استخدامم در دانشگاه تهران گاه به گاه به او سر میزدم، همیشه برقی در نگاهش می دیدم که حاصل تیزهوشی و نوعی طنز درونی بود که بزحمت بروز میداد، تنها نگاه خندان و کمی مبهم او را می دیدم و جزمهربانی، جز خوبی و زبان شیرین و نیک و آرام و یکدست و پاک چیزی در سخن و رفتارش نبود؛ هرگز جز ادب و بزرگواری و حداکثر سکوت از او درباره همه همکارانش، همه کسانی که میشناخت و حتی کسانی که میدانستم نمیتواند با آنها سر سازگاری داشته باشد و بیشک از آنها ضربه خورده بود، از او نمی شنیدی. محیط آکادمیک ما، به خصوص زمانی که آن را ترک میکرد، چندان با او مهربانانه رفتار نکرد، اما هرگز نه شنیدم و نه خواندم که گله ای بکند، جز سری که تکان میداد و نگاهی که به دوردست میانداخت و ابهامی که نمیدانستی از چیست؟ از زندگی یا از جایگاهی که زندگی به او داده بود؟
فکر میکنم کمتر میتوان در طول عمر خود با انسانی چنین شریف برخورد کرد: انسانی ساکت و همچون نامش صبور. یادم است یک بار که به اتاقش رفته بودم، کتابی به من داد که بسیار از انتشارش پس از سالها خوشحال بود و باز سرش را تکان میداد که نشان از تسلیم دربرابر موانع دیرکرد انتشارش بود، بیآنکه بخواهد کسی را یا دستگاه و قوانینی را سرزنش کند. و هربار میپرسید: «این کتاب دیگرم را داری؟» و هر بار جواب منفی میدادم، کتابی تازه از گوشهای از کتابخانهاش بیرون میکشید و به من میداد و چشمان من، از این همه کار، از این همه توان و قدرت در عرضه آثاری چنین سخت به فارسی خیره میماند و از او می پرسیدم: «دکتر جطور می توانی این قدر کار کنی؟» و پاسخ او تنها یک لبخند و گاه خندهای کوتاه بود و اینکه: «خوب، من کار دیگری بلد نیستم، همین است که می نشینم و این کارها را می کنم» و در پاسخش هیچ نشانهای از یک فروتنی ساختگی نبود؛ گویی واقعا به این جملات باور داشت. باید اذعان کنم که در علوم اجتماعی و در طول بیست سالی که در دانشکده هستم، کمتر فردی به فروتنی او دیدهام که با عشق و علاقه بزرگی که به این علم و به آینده جوانان داشت چنین دغدغه ای بزرگ برای کار کردن و پربار کردن و معنا بخشیدن به زندگی خود و دیگران را داشته باشد.
صبوری، آرام بود و متین و بیصدا، آهسته قدم برمیداشت و آهسته حرف میزد و خوشحالیهای بزرگ خود بدون هیچ سروصدایی نشان میداد، بلند نمی خندید و بلند حرف نمیزد، گویی میخواست همیشه کمتر از آنکه واقعا هست، حود را نشان بدهد آن هم درجامعه ای که گویی لافزنان و یاوهگویان همیشه در همه جا میخواهند سایه سنگین خود را بر همه چیز بگسترانند. در این شرایط منوچهر صبوری، نعمتی بود که هرچند خودش سالها بود از ایران به نزد فرزندانش رفته بود، اما همینکه می دانستی هست، قوت قلب بزرگی برای باورداشتن به همه خوبیهای جهان بود.
یادش زنده و نامش همیشه در خاطرهها پابرجا باشد.
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
منوچهر صبوری
https://goo.gl/FvXaTJ
منوچهر صبوری در نورمگز
http://www.noormags.ir/view/fa/creator/13817
منوچهر صبوری در پرتال جامع علوم انسانی
http://www.ensani.ir/fa/21720/profile.aspx
خبرگزاری مهر
https://goo.gl/9zGYRP
ذاکر نیوز
http://tnews.ir/news/a1ff96813470.html
خبرگزاری کتاب ایران
https://goo.gl/qB15yi
باشگاه خبرنگاران جوان
https://goo.gl/SxH7yF
انجمن جامعه شناسی ایران
https://goo.gl/LUZDTz