جنوب غربی کشور پهناورمان دیر زمانی است که پنجه در پنجه ریزگردهایی دارد که بخشی از منشاء آن در کشورهای همجوار همچون عراق و عربستان است. در خلال روزهایی از سال، مردمان این بخش از کشورمان چنان در آلودگی ناشی از این ریزگردها فرو میروند که نفسشان به شمارش میافتد و آنها که کم طاقت ترند راهی بیمارستان میشوند و آنها که هنوز طاقتی در توان دارند، نفسهای به شمارش افتاده خود و اطرافیانشان را نظاره میکنند.
هفته گذشته اما در یک مهمانی شنیدم که برخی از خانوادههای ساکن در جنوب غربی کشور، به دلیل آلودگی هوا و حجم ریزگردها، خانه و کاشانه خود را فروخته و به کرج مهاجرت کردهاند. شنیدن مهاجرت این افراد به کرج، حال و هوای مهاجرتهای دهه شصت ناشی از حمله نیروهای عراقی به جنوب و جنوب غرب کشور را در ذهنم تداعی کرد. در آن سالها که در شهر شیراز ساکن بودم، با تجاوز و هجوم ارتش صدام به بخشهای جنوبی کشور، مردم ساکن در این شهرها با بحران ناشی از جنگ مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شدند و برای حفظ جان خویش به شهرهای مرکزی کشور مهاجرت کردند. مهاجرت این خانوادهها به شهرهای مجاور و یا مناطق دورتر، گاه خود بحرانهای فرهنگی- اجتماعی خاصی را در شهرهای مهاجر پذیر بوجود آورد. آنطور که شاهد بودم درگیریهای مختلفی بین اهالی شیراز و مردم مهاجر جنوب به دلیل اختلاف فرهنگیای که داشتند بوجود آمد.
نوشتههای مرتبط
حال سالهاست که با پذیرش قطعنامه و امید به ساخت و آبادانی مجدد مناطق جنوبی کشور، مردم
خونگرم جنوب به خانه و کاشانه خود بازگشتهاند و هر چند انتظارشان از سازندگی و زدودن مصائب جنگ از شهرشان همچنان پابرجاست، اما به ناگهان در چند ساله اخیر با هجوم ریزگردها، مجدداً این مردم خونگرم با بحران جدید آلودگی هوا مواجه شدهاند که با استمرار آن ممکن است چاره کار را در مهاجرت دوباره از خانه و کاشانه و استقرار در شهرهای مرکزی کشور بیابند.
این هشداری است که مسئولان باید به جد به آن توجه کنند و با یک برنامه ریزی دقیق در صدد رفع این آلودگی و چارهاندیشی برای برطرفکردن و زدودن این ریزگردها در کوتاهترین زمان ممکن شوند. تداوم این وضعیت، علاوه بر بحران ریزگردها موجب بحران خلاء جمعیت در بخش صنعتی و کشاورزی دشت بزرگ خوزستان و ظهور مشکلات در شهرهای مهاجرپذیر و در بلند مدت تغییرات خاص جمعیتی و روندهای اقلیمی در منطقه خواهد شد.