انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

باستان شناسی و فرهنگ شهر

باستان شناسی یکی از زیر شاخه های علم انسان شناسی است که به مطالعه گذشته انسان بر اساس بقایای مادی به جا مانده از او می پردازد. در واقع این علم به عنوان یکی از علوم انسان شناختی در صدد شناخت انسان و ساختارهای جامعه بر اساس تاریخ و سیر تطور آنها است که در این راستا از روش ها و داده هایی استفاده می کند که آن را از سایر علوم انسانی متمایز می سازد.

شهر به مثابه یک واقعیت مادی و فضای کالبدی یکی از بهترین داده های باستان شناختی بشمار می آید که می تواند اطلاعات جامعی از گذشته انسان فراهم آورد. شهر از یک سو به عنوان یک فضای کالبدی، با کارکردی خاص و به منظور پاسخ گویی به نیازی خاص پدید می آید. از این رو شکل آن، تحت تأثیر نوع کارکرد و نیاز های پدیدآورندگان آن و همچنین عوامل طبیعی محیط خواهد بود. از سوی دیگر شهر به عنوان یک واقعیت بیرونی و دارای قدرت تام بر کلیه واقعیت های اجتماعی و روابط انسانی تأثیر می گذارد. به همین جهت با مطالعه شهر می توان تصویری از جامعه انسانی به دست آورد که بخش قابل توجهی از ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن جامعه را بازبنماید. برای شناخت جامع شهر و فرهنگ آن نیز باید گذشته و سیر تحول آن مورد پژوهش قرار گیرد. شهرهای باستانی دارای فرهنگ باستانی خاصی هستند که جز با روش های باستان شناختی قابل بررسی نمی باشد.

باستان شناسی شهری از زیر شاخه های باستان شناسی اجتماعی است که به مطالعه باستان شناختی شهرها می پردازد. در سال ۱۹۷۹، برت سالون (Bert Salwen) (فردی که بارها از او با عنوان پدر باستان شناسی شهری امریکا یاد می شود) تمایز مهمی میان دو تیپ باستان شناسی شهری قائل شد؛ باستان شناسی در شهر(Archaeology in the city) و باستان شناسیِ شهر(Archaeology of the city). او باستان شناسی در شهر را حفاری محوطه های باستان شناختی که امروز در شهرهای مدرن واقع شده اند تعریف کرد، صرف نظر از این که این مراکز شهری در ادامه رشد و توسعه این محوطه های باستانی قرار می گیرند یا خود مراکزی با تاریخی مستقل به شمار می آیند. در مقابل، باستان شناسیِ شهر مطالعه و بررسی محوطه هایی است که مرتبط با رشد و توسعه شهرهایی هستند که امروز در آنها واقع شده اند. در واقع باستان شناسیِ شهر به بررسی فرآیند شهری می پردازد و به این امر که چگونه شهرها شکل گرفته و توسعه یافته اند. به بیان دیگر باستان شناسی شهری به شهر به عنوان یک محیط انسان ساخت می نگرد، کارکرد بخش های مختلف آن را مورد پژوهش قرار می دهد، بررسی می کند که شهرها چطور به رویدادهای مهم تاریخی در جهان مرتبط بودند و چگونه شهرها در فرآیندهای جهانی مدرن تغییر کرده اند. تا چندی پیش عمده مطالعات باستان شناختی شهرها بر شهرهای باستانی یا تاریخ باستانی شهرهای مدرن متمرکز بود اما در چند دهه اخیر باستان شناسان شهری توجه خود را به تاریخ مدرن شهرهای مدرن معطوف ساخته اند، به عبارت دیگر به ۴۰۰ تا ۵۰۰ سال اخیر از تاریخ شهری.

در این نوشتار به تفصیل به توضیح باستان شناسی شهر خواهیم پرداخت اما پیش از آن باید این نکته را توضیح داد که منظور ما از «شهر» و «فرهنگ شهر» چیست.

شهر و فرهنگ شهر
در ادبیات علوم انسانی بالاخص انسان شناسی و باستان شناسی مفهوم «شهر» با مفهوم «تمدن» قرابت و نزدیکی بسیار دارد به صورتی که غالبا ملاک تمایز «شهر» از «غیر شهر» «تمدن» دانسته می شود. در واقع دو واژه «شهر» (civitas) و تمدن (civilitas) در زبان لاتین از یک ریشه اند به گونه ای که تا سال ۱۷۷۲م. در فرهنگ لغات وبستر به جای واژه «تمدن» از واژه «civility»به معنای متمدن استفاده می شد که این کلمه خود از ریشه «civil» به معنی «شهر» ساخته شده است.
برای تعریف شهر و تمدن و تعیین آنکه شهر و تمدن به چه چیز اطلاق می شود، مؤلفه های بسیاری از سوی عالمان علوم انسانی ارائه شده است. اما آنچه که در این مؤلفه ها برای باستان شناسان حائز اهمیت است و می بایست مورد توجه قرار گیرد این است که برای باستان شناسان این مؤلفه ها می بایست عینی بوده و در داده های باستان شناختی قابل شناسایی باشد.
کارل مارکس (Karl Marx) مؤلفه های اصلی دوره شهر نشینی را پیدایش جامعه طبقاتی و وجود یک نظام حکومتی ابتدایی ذکر می کند. به بیانی دیگر مارکس عامل تمایز شهر از روستا را تقسیم کار اجتماعی می داند؛ « تقسیم کار در یک ملت، ابتدا به تقسیم کار میان کار صنعتی و تجاری از یک سو و کار زراعی از سوی دیگر منجر می شود، و از همین جا به جدایی شهر از روستا و تضاد میان منافع آنها می رسد.» (فکوهی ۱۳۸۳) « تضاد میان شهر و روستا همراه با گذار از بربریت به تمدن ظاهر می شود، گذار از سازمان قبیله ای به دولت، از محلی گرایی به ملت… وجود شهر به خودی خود موجب ضرورت یافتن دستگاه اداری، پلیس، مالیات و غیره و در یک کلام سبب ضرورت یافتن سازمان شهری می شود که از سیاست به طور عام حرکت می کند.» (همان)
گوردون چایلد (V.Gordon Chide) الگوی تقسیم بندی مارکس را بر داده های باستان شناختی منطبق کرده و ویژگی های «انقلاب شهرنشینی» را این گونه معرفی می کند:
۱. افزایش جمعیت و وسعت یافتن مکان استقراری
۲. به وجود آمدن طبقات اجتماعی افزایش
۳. درآمد سازمان های اداری از طریق دریافت مالیات
۴. تجارت راه دور اشیای تجملی
۵. بنای ساختمان های عمومی
۶. تقسیم کار اجتماعی
۷. ایجاد سازمان های سیاسی
۸. اختراع خط
۹. پیشرفت علم و دانش
۱۰. طبیعت گرایی در هنر

کلاید کلاکهون (Clyde Kluckohn) تعریفی از شهر ارائه می دهد که به لحاظ باستان شناختی حائز اهمیت است. وی معتقد است که جامعه متمدن جامعه ای است که دو مورد از سه ویژگی زیر را دارا باشد:
۱. جامعه ای با بیش از ۵هزار نفر جمعیت ۲. زبان نوشته ۳. بناهای یادبود آیینی

با نگاهی اجمالی به تعاریف فوق می توان شهر را این گونه تعریف کرد؛ شهر زیستگاهی است دارای جمعیتی نسبتاً پایدار با طبقات اجتماعی متفاوت با فضاهای ویژه ای بر اساس تخصص های حرفه ای که در زیر یک قدرت سیاسی مشخص دارای روابط اجتماعی واقتصادی منظم می باشند. در اغلب موارد خط و نگارش و بناهای عمومی به عنوان حاصل این روابط از یک سو و به عنوان تداوم بخش این روابط از سوی دیگر در آن شکل می گیرد. حاصل تمامی این برآیندها فرهنگ خاصی است که خرده فرهنگ های بیشماری را درون خود حمل می کند.
شهر با چنین ویژگی هایی، فرهنگ خاص خود را به وجود می آورد. واژه «فرهنگ» (culture) ریشه در زبان لاتین دارد و در اصل به معنای کشت و کار یا پرورش بوده است. زبان های رومیک (با ریشه لاتین) و زبان انگلیسی در گذشته واژه civilization (شهر آیینی یا تمدن) را به جای culture به کار می بردند و منظورشان از آن پرورش، بهسازی و پیشرفت اجتماعی بود. Civilization به واژه های لاتین civis، civitas و civilis به معنای «سیاسی» (political) و «شهری» (urban) بازمی گردد که یک دولت سازمان یافته را در برابر جامعه قبیله ای قرار می دهد. بنابراین دو مفهوم «culture» و «civilization» از آغاز معنای پیشرفت به سوی کمال را در بر داشته اند و هنوز نیز این معنا را تا حدی در خود نگه داشته اند. اما از نیمه قرن نوزدهم واژه فرهنگ معنای علمی تازه و خاصی به خود گرفت. این معنا به دسته ای از ویژگی ها و دست آوردهای جوامع بشری اشاره دارد که با سازوکارهایی غیر از سازوکارهای زیستیِ وراثت انتقال پذیراند. ویژگی نوع بشر انباشتگی اجتماعی این ویژگی هاست به گونه ای که در موجودات دیگر کمتر چنین ویژگی هایی می توان یافت.
واژه فرهنگ به این معنا ابتدا در آلمان به کار برده شد، اما نه به روشنی کامل، بلکه با نوسان هایی از این معنای جدید و معنای قدیم، به معنای کشت و کار و بهسازی. تا آن که تایلور (Taylor) در سال ۱۸۷۱ نخستین تعریف علمی این واژه را ارائه کرد. وی در کتاب «پژوهش هایی درباره تاریخ آغازین بشر و توسعه تمدن» که در سال ۱۸۶۵ منتشر کرد، گهگاه به اصطلاح فرهنگ اشاره می کرد، ولی بیشتر اصطلاح تمدن را به کار می برد. اما در سال ۱۸۷۱ بود که نام «فرهنگ ابتدایی» (Primitive Culture) را بر کتاب خود گذاشت و در نخستین سطر آن نخستین تعریف رسمی فرهنگ را این گونه ارائه کرد: «فرهنگ یا تمدن … کلیت در هم تافته ای ست شامل دانش، دین، هنر، قانون، اخلاقیات، آداب و رسوم و هرگونه توانایی و عادتی که آدمی همچون عضوی از جامعه به دست می آورد.» (آشوری ۱۳۸۱)
تا این زمان، برای بسیاری از دانش پژوهان انگلیسی زبان دو مفهوم «فرهنگ» و «تمدن» هم معنا بود به گو نه ای که انتخاب و استفاده از هریک این دو به سلیقه شخصی بستگی داشت. اما در آلمان برای ایجاد تمایز میان این دو مفهوم تلاش های بسیاری صورت گرفت. یکی از اولین تلاش ها، که ویلهلم فون همبولت (Von Humboldt) را سرآغاز آن دانسته اند و لیپرت (Lippret) و بارت (Barth) را دنبال کنندگانش، فرهنگ را به کارکردهای فنی-اقتصادی یا قلمرو مادی مربوط می داند و در برابر، تمدن را جنبه های برتر و توانگری های معنوی انسانی می شناسد. سپس اشپنگلر (Spengler) «تمدن را مرحله واپسین، سنگواره ای، بی آفرینش یا روزگار پیری و افسردگی فرهنگ های یکتا و آبستن سرنوشت شمارد.» (آشوری۱۳۸۱) سرانجام آلفرد وبر (Alfred Weber) در سال ۱۹۲۰ در واکنش به اشپنگلر «تمدن» را با کارکردهای عینی، فنی و اطلاعاتی جامعه یکی دانست و «فرهنگ» را با امور ذهنی مانند دین، هنر و فلسفه.
پس از پذیرفتن مفهوم فرهنگ به عنوان حاصل زیستِ اجتماعی انسان ها یا مجموعه پیوسته ای از ویژگی های رفتار بشری، رفته رفته این دیدگاه پذیرفته شد که فرهنگ «رده»، «بعد» (dimension) یا جنبه جداگانه ای از پدیده هاست، همچون زندگی که در عین وابستگی به بنیان فیزیکی- شیمیایی خود از آن جدا و برتر از آن است. چنان که در همه ابعادِ پدیده ها دیده می شود، ابعاد پایین تر قالبی هستند برای ابعاد برتر که در درون آن عمل می کنند. پدیده های رده های بالاتر یکسره از رده های پایین تر سرچشمه نمی گیرند، بلکه در هر رده بالاتر همیشه افزونی خاصی در کار است. بدین ترتیب، فرآیندهای ارگانیک در قالب فرآیندهای فیزیکی- شیمیایی عمل می کنند، اما نمی توان آن ها را بدان فروکاست بی آنکه چیزی افزون بر آنها بازنمانَد. شناخت سازه های (factors) رده های پایین وجود برخی عناصر پایدار و اساسی آن رده ها را در پدیده های رده بالاتر آشکار می کند ولی همه ویژگی های پدیده های رده بالا را نمی تواند بیان کند.
فرهنگ در قلمرو طبیعت بالاترین رده پدیداری (phenomenal) است. همان طور که در بالا نیز ذکر شد، رده های پایین تر قالبی هستند برای رده های برتر که به آنها شکل خاص می بخشند. شهر و پدیده های شهری به عنوان واقعیاتی مادی، رده های زیرینی هستند که فرهنگ خاصی را در قالب خویش شکل می دهند همچنان که شهرها و پدیده های شهری گذشته نیز، که امروزه دیگر واقعیات اجتماعی زنده به شمار نمی آیند، در زمان خویش فرهنگ خاصی را صورت بخشیده اند که جز با روش های باستان شناختی قابل شناسایی نیستند. به بیانی دیگر، رسالت اصلی باستان شناسی این است که از طریق رده های پایین پدیده ها، رده های برتر را شناسایی و بازسازی کند. بدین معنا که از طریق داده های مادی، به بازسازی فرهنگ بپردازد.

تاریخچه باستان شناسی شهری
لندن به عنوان یکی از قدیمی ترین شهرهای اروپا که قدمتی در حدود ۲۰۰۰ سال دارد، قدیمی ترین سنت باستان شناسی شهر را داراست. در طی جنگ جهانی دوم، قسمت عظیمی از شهر، چیزی در حدود یک سوم آن، ویران شد. بعد از جنگ، باستان شناسان انگلیسی ضروری دیدند تا پیش از آنکه مابقی شهر نیز در اثر احیا و توسعه دوباره شهر از بین برود یک حفاری در مقیاس بسیار بزرگ در لندن اجام شود تا بتوانند این میراث عظیم را حداقل از طریق کتاب ها و گزارشات به نسل های بعدی انتقال دهند. اگر چه آنها در ابتدای امر بیشتر توجه خود را به دوره های پیش از قرون وسطی معطوف ساخته بودند، اما اندکی بعد به مطالعه و بررسی شهر لندن در دهه های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ بسیار علاقه مند شدند. در آن زمان در لندن محوطه های منفرد بسیاری وجود داشت که به مطالعه تاریخ و گذشته بعد از قرون وسطی شهر شتاب بخشید. یکی از این محوطه ها، سالن تئاتر رز (Rose Theatre) بود که نمایشنامه های شکسپیر برای اولین بار، در قرن ۱۶، در آن به اجرا درآمد. این سالن تئاتر در سال ۱۵۸۵ ساخته شده بود و در سال ۱۹۸۹، زمانی که قرار بود بر روی آن یک ساختمان اداری ساخته شود، مورد حفاری قرار گرفت. کشفیات این حفاری و بقایای این سالن تئاتر که در معرض خطر ویرانی قرار داشت موجب برانگیخته شدن اعتراضات عمومی شد. مطالعه و بررسی بسیاری از شهرهای دیگر انگلستان نیز سیری مشابه را دنبال کرد؛ بدین معنا که بررسی گذشته های بسیار دور با مطالعه تاریخ مدرن شهرها تکمیل شد.
بررسی های باستان شناختی در شهرهای مستعمره انگلیس به شکلی متفاوت اما با نتایجی مشابه دیگر شهرهای انگلیسی انجام گرفت. اغلب مناطق مستعمره جهان پیش از دوره استعمار، شهر نبودند و با آغاز این جریان، طی قرون ۱۶ تا ۱۸ به شهر تبدیل شدند. بنابراین مطالعات باستان شناختی شهری در این مناطق به دوره بعد از قرون وسطی محدود شد.
در ایالات متحده امریکا، تا پیش از نیمه دوم قرن ۲۰، اکثر حفاری های انجام شده در شهر های مدرن توسط افرادی غیر حرفه ای صورت می گرفت که توسط مؤسسات کوچک خود حمایت می شدند. به عنوان مثال در نیویورک، ویلیام کالور (William Calver) و رجینالد بولتون (Reginald Bolton) حفاری های محوطه های مربوط به دوره استعمار و جنگ استقلال امریکا در منهتن (Upper Manhatan) را هدایت کردند. برخی از پروژه های شهری توسط افراد حرفه ای در دهه ۱۹۵۰ صورت گرفت. این حفاری ها از آن جهت بسیار اهمیت داشتند که به باستان شناسان امریکایی ثابت کردند که بقایای گذشته تاریخی نه چندان دور می تواند در مناطق بسیار شهری شده نیز باقی بمانند.
مطالعات باستان شناختی شهر در استرالیا از اوایل دهه ۱۹۸۰ با حفاری در چند محوطه در سیدنی آغاز شد. در کشورهای دیگر مانند کانادا و آفریقای جنوبی نیز حفاری هایی از این دست صورت گرفت.

باستان شناسی در شهر
همان طور که در ابتدای امر مطرح شد، در این نوشتار قصد داریم به بحث پیرامون باستان شناسی ِ شهر بپردازیم اما لازم دیدیم که به دلیل اهمیتی که باستان شناسی در شهر در ایران داراست، اندکی به توضیح این بخش از باستان شناسی شهری بپردازیم.
باستان شناسی در شهر در کشوری مانند ایران بسیار حائز اهمیت است. ایران کشوری است با سابقه تاریخی بسیار کهن که در جای جای آن محوطه باستان شناختی وجود دارد به گونه ای که برای باستان شناسان، خود یک محوطه باستانی عظیم به شمار می آید. امروزه به دلیل رشد شهرنشینی و گسترش شهرها بسیاری از این محوطه های باستانی داخل شهرها قرار گرفته اند، لذا برای انجام فعالیت های باستان شناختی در این محوطه ها باستان شناسان شهری می بایست از روش های خاصی استفاده کنند که کمترین آسیب و صدمه را به زندگی ساکنین شهری وارد آورد.
امروزه روش های نوین بسیاری به یاری باستان شناسان آمده اند به گونه ای که از طریق آنها می توان بدون هیچ گونه تخریبی اطلاعات وسیعی از محوطه باستانی به دست آورد؛ روش هایی مانند عکس برداری ماهواره ای با پرتوهای فرو سرخ، روش های ژئو مغناطیس، روش های ژئو الکتریک، رادارهای نفوذی در زمین و غیره. این روش ها برای باستان شناسان بسیار راه گشا بوده اند؛ چرا که بسیاری از این روش ها علاوه بر صرف وقت و هزینه کمتر به باستان شناسان کمک می کند تا در مواردی که حفاری می تواند مخرب باشد، بدون انجام حفاری اطلاعات بسیاری از منطقه مورد نظر به دست آورند؛ اطلاعاتی مانند محل قرار گرفتن فضاهای معماری، محل چاه ها، شکل پلان بناها و غیره. البته هر یک از این روش ها مزایا و معایب خاص خود را دارند که طرح آنها در حوصله این نوشتار نمی گنجد.

باستان شناسیِ شهر
مطالعات باستان شناختی شهرهای مدرن اغلب مستلزم بررسی محوطه های وسیعی است، از این رو نیازمند روش شناسی جدیدی می باشد. اولین قدم گردآوری و بررسی تمامی اسناد و مدارک مربوط به محوطه و موضوع مورد نظر است؛ شامل تمام اسناد و مدارک مکتوب از جمله متون و نقشه هایی که می توانند روند تغییرات مختلف در محوطه را نشان دهند. در مناطق پیچیده و وسیع، تهیه نقشه ای کلی از محوطه خود می تواند بسیار مفید و راه گشا باشد. قدم بعدی این است که بر اساس یک برنامه مشخص، محوطه از طریق حفاری نمونه برداری شود. این کار با مرمت و بازسازی آثار، اگر مجاز باشد، دنبال می شود. اگر جلوگیری از تخریب محوطه امکان پذیر باشد، آثار دست نخورده باقی می ماند و در برخی موارد بخش کوچکی از محوطه حفظ شده یا در نمایشگاه یا موزه برای عموم به نمایش گذاشته می شود. در هر حال، در اکثر موارد حفاری های شهری همزمان با توسعه و بازسازی شهر صورت می گیرد بدین معنا که محوطه تخریب می شود.
یکی از مشکلات عمده باستان شناسی شهری هزینه های بسیار سنگین آن است. از آنجا که محوطه های شهری اغلب در زیر شهرهای مدرن مدفون شده اند و به دلیل آنکه نیاز است مقدار عظیمی خاک جا به جا شود، در حفاری های شهری می بایست از ابزارهای سنگین و گران قیمت مانند لودر، کج بیل و غیره استفاده شود. از سوی دیگر شهرها دارای حجم مشخصی از جمعیت بوده که این جمعیت به صورتی بسیار فشرده به استفاده از زمین می پردازند. این عامل، شهر را از لحاظ چینه شناختی به محوطه ای بسیار پیچیده مبدل می سازد و حفاری محوطه ای با چنین پیچیدگی، زمان و هزینه بیشتری را به خود اختصاص می دهد. از این گذشته، به دلیل آنکه این شهرها در طی دوران صنعتی یا پس از آن مورد سکونت بوده اند، ساکنین این شهرها دارای اشیا و وسایل بسیاری بوده اند؛ بدین معنا که حجم آثار فرهنگی در محوطه های شهری مدرن بسیار بیشتر از دیگر محوطه هاست لذا فرآیند تحلیل، بازسازی و نگهداری آنها به صرف وقت و هزینه بیشتری نیاز دارد. بنابراین مطالعات جدی باستان شناختی شهرهای مدرن بعد از توسعه و گسترش قانونگذاری ها در حوزه میراث فرهنگی و حوزه های محیطی صورت گرفت که در آنها تعیین می شد این هزینه ها از چه طریقی باید تأمین شود.
قوانین مربوط به ارزیابی های باستان شناختی پیش از بازسازی مناطق شهری، از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. برخی از مراکز شهری برنامه های خاصی برای نگهداری و بازسازی منابع باستان شناختی دارند. در انگلستان که از بسیاری جهات بیشترین حفاظت از میراث فرهنگی در آنجا اعمال می شود، می کوشند تا بین برنامه های توسعه شهری و حفاظت میراث فرهنگی تعادل برقرار کند تا کمترین برخورد میان آنها ایجاد شود. آنها تلاش دارند که بر ارزش های بالقوه بقایای باستان شناختی تاکید کنند تا آنکه صرفا ً به این میراث به عنوان سدی در برابر توسعه نگریسته شود.
یکی از ابزار های مهم که در برنامه ریزی های باستان شناختی مورد استفاده قرارد می گیرد، پایگاه های اطلاعاتی باستان شناسی شهری است. این پایگاهها بر سیستم های اطلاعاتی جغرافیایی (GIS) متکی هستند که شامل نقشه های چند لایه است که هر یک دوره های زمانی مختلف محوطه های شناخته شده را ارائه میدهد. بنابراین زمانی که توسعه برنامه ریزی می شود، یک مدل پیش بینی کننده می تواند تهیه شود تا نشان دهد درباره منطقه مورد پژوهش چه اطلاعاتی در دست می باشد. از این طریق می توان ارزیابی کرد که بعنوان مثال آیا در آن محوطه سازه های تاریخی شناخته شده وجود دارد و یا اینکه آیا قبلاً اقدامات باستان شناختی در آنجا صورت گرفته است. این پایگاههای اطلاعاتی همچنین در بر دارنده اطلاعات اسنادی می باشند که قبلاً گردآوری شده است مانند اجاره نامه ها و گزارش های مربوط به زمین.

مباحث اصلی مطرح در باستان شناسیِ شهر
باستان شناسان شهری مؤلفه های بسیار و متفاوتی را مورد بررسی قرار می دهند. یکی از مهم ترین این مؤلفه ها رشد شهری است. رشد شهری معمولاً از طریق دورنمایی از چشم انداز مشاهده می شود؛ اگرچه چشم انداز، موضوعات دیگری را نیز در بر می گیرد. از دیگر موضوعات مربوط به چشم انداز زیر ساخت و روش هایی است که شهرها از طریق آنها پیامدهای ناشی از رشد و توسعه سرمایه داری صنعتی را کنترل و برطرف می کنند. ترکیب اجتماعی و ویژگی های ساکنین شهری از جمله نژاد، قومیت و طبقه اجتماعی از موضوعات مهم دیگری است که باستان شناسان شهری مورد توجه قرار می دهند. در اینجا ما هر یک از این موضوعات را به صورت جداگانه مورد بحث قرار می دهیم، گر چه همان طور که در ابتدای امر ذکر کردیم، همه این موضوعات از جهات مختلف متداخل و در هم تنیده اند.

• چشم انداز Landscape
مفهوم چشم انداز به نگرشی خاص به محیط شهری در مقیاس بزرگ دلالت دارد که حد و مرز مشخصی ندارد. چشم انداز تلاش دارد که به فراسوی توصیف رفته و مسائل مربوط به قدرت و چگونگی اعمال آن و این که چطور اقامت در یک محل موجب تغییر آن می شود، را در بربگیرد. یک مکان خاص می تواند بخشی از چشم انداز های مختلف و متفاوت باشد که آن را در چاچوب کاری خاص خود را قرار دهند. فضا حالت خنثی ندارد و شهرها، به خصوص، نابرابری ها و برتری های گروهی مسلط در یک فضای شهری را بازمی نماید. چشم اندازهای شهری، با انواع بهره برداری های خاص از زمین، بسیار پیچیده تر از نمونه های روستایی اند. یکی از محصولات فرعی این ویژگی، دسته بندی فضایی ساکنین شهری پساصنعتی است که بر اساس معیارهای اجتماعی- اقتصادی صورت می گیرد.
بررسی شهر آرمیدل (Armidale) در نیو سوث ولز (New South Wales) توسط هدر برک (Heather Burke) نمونه ای است از استفاده از چشم انداز برای درک این که چگونه ایدئولوژی قدرت و تسلط سرمایه داری در ساخت فضا و سبک های معماری بروز پیدا می کند. آرمیدل توسط مهاجران مقیم انگلیسی در میانه قرن نوزدهم ایجاد شد، زمانی که اقتصاد آن بر سرمایه داری شبانی استوار بود. تحلیل های برک نشان داد که گروه های شاخص ( یعنی کارگران و مالکان) از سبک های متفاوت معماری برای ابراز تفاوت های طبقاتیشان استفاده می کردند؛ مالکان قطعاتی از بناهای کلاسیک را قرض گرفته و در ساختمان های عمومی مانند بانک ها استفاده می کردند تا از این طریق به منابع قدرتشان مشروعیت ببخشند. کارگران نیز با بهره گیری از جزئیات سبکی متفاوت از آنچه که در خانه های نخبگان وجود داشت، خود را به یکدیگر پیوند می دادند.
مطالعه شهرها از لحاظ طبقه بندی محدوده نهادها و سازمان ها و موقعیت های مکانی گروه های مختلف مردم از دیگر ویژگی های تحلیل چشم اندازی است. سوزان پیداک (Susan Piddock) در آدلاید (Adelaide) و شرن بوگر(Sherene Bougher) در نیویورک به بررسی نهادهای مربوط به فقرا پرداختند. در هر دو مورد، مانند اکثر شهرهای مدرن، موسسات سیاسی مهم در مناطق مرکزی قرار دارند تا بتوانند مسائلی چون فقر، بیماری و پیری که در حاشیه شهرها جای گرفته اند، را تحت نظر و مراقبت قرار دهند. نن روتچیلد (Nan A.Rothschild) نیز درباره طبقه بندی موسسات مستعمراتی مختلف در نیویورک شامل بازارها، کلیساها و میخانه ها و رابطه آنها با اشکال همسایگی ها را بحث می کند. وی این امر را نیز مورد توجه قرار می دهد که چگونه طبقه به عنوان بنیان استقرار جایگزین قومیت شد؛ قومیتی که در طی زمان اساس دسته بندی های استقراری شده بود.

• قومیت Ethnicity
باستان شناسان به بیان قومیت و/یا نژاد در شهرها، و چگونگی برخورد و تداخل آن با طبقه اجتماعی علاقه بسیار دارند. قومیت، هویتی است بر اساس اصل و تبار که هر فرد داراست و در تضاد با دیگر قومیت ها معنا پیدا می کند. برخی از مؤلفه های هویتی به صورت مادی بروز پیدا می کنند و از این جهت برای مطالعات باستان شناختی قابل دسترسی اند.
بحث قومیت از چند روش می تواند دنبال شود؛ یکی از این روش ها جستجو برای نشانه هایی است که در گروه های قومی خاص به صورت نشانه های قومی مورد استفاده قرار می گیرد. به عنوان مثال کشف وافور در یک محوطه، حضور ساکنین چینی در آنجا را نشان می دهد.
باستان شناسان متاخرتر در تحلیل های خود موشکاف تر شده اند. آنها به جهان مادی به عنوان تجلی اشکال پیچیده ای از نشانه ها به عنوان نقاط مشترک می نگرند؛ نقاط مشترکی که گروهی از افراد از طرق مختلف بر سر آنها به توافق می رسند. بسیاری از بحث های قومیتی بر گروه های قومی ای که به راحتی قابل شناسایی، قابل مشاهده و به لحاظ نژادی مشخص هستند، متمرکز می باشد؛ مانند گروه های قومی افریقایی- امریکایی و چینی. شهرها، به خصوص در امریکای جنوبی و پیش از جنگ های محلی، بسیاری از دو رگه های آزاد آفریقایی- امریکایی را به خود جذب می کردند؛ زیرا محل هایی با آزادی نسبی و فرصت های اقتصادی بودند که این امکان را برای ساکنین خود به وجود می آوردند تا تجارت را به گونه ای حرفه ای بیاموزند و اگر لازم بود در آنجا پنهان شوند. شهرها هم در شمال و هم در جنوب، انسان هایی با گذشته های متفاوت را در کنار هم گرد می آورد و زمینه را برای توسعه فرهنگ آفریقایی- امریکایی رواج می داد.
بسیاری از استقرارهای افریقایی- امریکایی به صورت زاغه نشین هایی در حاشیه شهرها به وجود می آیند که با رشد و گسترش شهرها در داخل آنها قرار می گیرند. برخی دیگر از جماعت های افریقایی- امریکایی در داخل محل های شهری شکل می گیرند. نتیجه این الگوهای استقراری محل هایی است با ترکیبی از ساکنین سیاه و سفید، گرچه آشکارا سلسله مراتبی از طبقات بر پایه نژاد همچنان در این محل ها حفظ شده است.
برخی از باستان شناسان مصرف فرهنگ مادی افریقایی- امریکایی را مورد بررسی قرار می دهند. به عنوان مثال پل مولینز (Paul R.Mullins) بر این الگوها در میان دورگه های افریقایی- امریکایی در آناپولیس متمرکز شد و رویه های مختلفی که برای مقاومت در برابر تسلط فرهنگ سفید و دفع آن استفاده می کنند را بیان کرد. وی نشان داد که استفاده از فرهنگ مادی به صورت پیچیده ای مشخص و تعیین شده است و به دلایل گوناگون گروه های قومی متفاوت انواع خاصی از فرهنگ مادی را در اولویت قرار داده و برای آنها هزینه می کنند.
تحقیقات وسیعی نیز در مورد جماعت های چینی انجام می شود. این جماعت ها چین را برای کار در شهرهای امریکایی- انگلیسی و شهرهای معدنی و همچنین در نظام های حمل و نقل مانند راه آهن ترک کردند. در سال های اخیر مطالعات وسیعی در مورد میزان تغییرات فرهنگی در میان چینی های مهاجر صورت گرفته است. از جمله مطالعات جین لیدون (Jane Lydon) در مورد جماعت های چینی در راکس (Rocks) در سیدنی استرالیاست. لیدون متوجه شد که علی رغم تصور کلیشه ای استرالیایی ها و اروپایی ها نسبت به چینی ها که به آنها به عنوان افرادی ناآشنا، فقیر و بی اخلاق می نگرند، در واقع این جماعت ها به اجزائی بر اساس طبقه، تقسیم بندی می شوند که شامل مجموعه ای از مشاغل نیز هست.
قومیت می تواند با نژاد و طبقه دارای نقاط مشترکی بوده و حتی یکی دانسته شود. حد و مرزها بر اساس نشانه های مشترک (زبان، دین، لباس، آئین و…) و تصور مردم از تاریخشان شکل می گیرد اما تمام این ها قابل تغییراند. در بسیاری از مواقع، افراد هنگامی که یک فرصت اجتماعی و اقتصادی برایشان ایجاد می شود، هویت مرتبط با گروه قومیشان را پنهان کرده و آن را مسکوت می گذارند. این عمل معمولاً در گروه های نژادی کمتر دیده می شود تا در گروه هایی که صرفاً به خاطر نقاط مشترک خاص دیگری غیر از نژاد گرد هم آمده اند.

• طبقه Class
برخی از باستان شناسان بر مطالعه طبقه در مناطق شهری متمرکز می شوند. دوران بعد از قرون وسطی با توسعه و گسترش نظام جهانی سرمایه داری و گسترش نظام طبقاتی آن گونه که امروزه شناخته می شود، همزمان بود. برخی از این مطالعات بر طبقه کارگر و همسایگی های این طبقه متمرکز بود. کتاب «باستان شناسی چشم انداز های شهری: کاوش هایی در بخش های حاشیه نشین» یک مقدمه بسیار خوب بر مطالعات مهم باستان شناختی همسایگی های شهری طبقه کارگر است که ۵ نقطه مختلف از جهان را مورد بررسی قرار داده است. یکی از این نقاط، یکی از بد نام ترین زاغه های شهر نیویورک است که بررسی های آن بر جنبه های مختلف زندگی در این همسایگی طبقه کارگر متمرکر بود. حفاری هایی که در بوت میل (Boott Mill) در لوول (Lowell) ماساچوست انجام شد به باستان شناسان اجازه داد تا روش زندگی کارگران کارخانه- هم زنان جوان بومی که در اواسط قرن ۱۹ مجبور به کار در آنجا بودند و هم خانواده های مهاجری که موفق به یافتن کار در کارخانه شده بودند- که در خانه های شبانه روزی کارگری زندگی می کردند را با افرادی که کارخانه را اداره می کردند، مقایسه کنند.
همچنین باستان شناسان طبقه متوسط را نیز مورد توجه قرار می دهند. به عنوان مثال دیانا وال (Diana Wall) تغییر شکل نقش زنان طبقه متوسط نیویور ک را در اواخر قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹ مورد بررسی قرار داد. او نشان داد که زنان از طریق اعمال خود (شامل کاهش تعداد فرزندانی که به دنیا می آورند، افزایش خدمتکاران خانگی وتغییر سبک چیدمان چینی ها بر سر میز) به صورت عامل هایی فعال جنسیت خود را در طی این دوره باز تعریف می کنند. همچنین پل شکل (Paul Shackel) در تحقیق خود تحت عنوان انضباط شخصی و فرهنگ مادی Personal Dascipline and Material Culture کارکردهای اجتماعی اشیا را در قرن ۱۸ در آناپولیس مورد بررسی قرار داد و رابطه آنها را با روابط اجتماعی سرمایه داری نظام جهانی مدرن، با تمرکز بر روی هر یک از اقلام مانند مسواک ها و بشقاب ها نشان داد که چگونگی دست کاری فرهنگ مادی اجازه می دهد که انضباط شخصی و سلسله مراتب اجتماعی به عنوان ساختاری طبیعی و اجتناب ناپذیری و نه ساختاری اجتماعی نگریسته شوند.
برخی از باستان شناسان که در آناپولیس کار می کردند، نخبکان شهری مستعمراتی را نیز مورد توجه قرار می دهند. مارک لئون (Mark Leone) در مقاله ای که امروزه جزو منابع کلاسیک به شمار می آید، در تحلیلی مارکسیستی بر مبنای آلتوسر به بررسی باغ ویلیام پاکا (Willaim Paca) یکی از نخبگان قرن ۱۸ آناپولیس پرداخت. با بررسی دورنمایی که نقشه باغ استفاده شده بود، لئون نشان داد که چطور باغ به عنوان ابزاری برای حفظ ساختار طبقاتی مورد استفاده قرار گرفته می شود.

• زیر ساخت Infrastructure
باستان شناسان می توانند با ثبت مجرا های فاضلاب، لوله کشی های آب، قبرستان های زباله، باراندازها، اسکله ها و هر چیز دیگری که شهر را تشکیل می دهد، به ارائه اسناد و مدارک زیر ساخت شهرها کمک کنند. این موضوع از این جهت حائز اهمیت است که زیر ساخت ها با استفاده از سنت های محلی و بومی ساخته می شوند؛ سنت هایی که ثبت نشده و تنها به صورت شفاهی از استاد به شاگرد منتقل شده است. بنابراین تنها راهی که ما می توانیم در مورد این تکنیک های ساخت اطلاعاتی به دست آوریم از طریق بررسی و مطالعات باستان شناختی است.
به عنوان مثال از قرن ۱۷ تا اواسط قرن ۱۹ بندر نیویورک در امتداد رود خانه ایست (East River) قرار داشت، منطقه ای که در دهه ۱۹۸۰ توسعه شهری بسیاری در آن صورت گرفت. در این بندر چند پروژه باستان شناختی صورت گرفت که به ثبت قبرستان زباله و سازه های کنار آب مانند بارانداز و اسکله ها پرداختند. همچنین سازه های کنار آب در بسیاری از شهر های دیگر از جمله فیلادلفیا، بوستن و لندن نیز مورد کاوش قرار گرفت.

• قبرستان ها Cemetries
در بسیاری از مناطق شهری قبرستان ها مورد مطالعه قرار می گیرد. این مطالعات از آن جهت دارای اهمیت می باشد که اطلاعات بسیاری درباره زندگی و مرگ افراد دفن شده در قبرستان ارائه می دهند؛ اطلاعاتی شامل آئین تدفین، وضعیت سلامت آنها و … . در ایالات متحده دو قبرستان آفریقایی- امریکایی مورد مطالعه قرار گرفت؛ قبرستان مربوط به کلیسای اولین تعمید دهنده آفریقایی(First African Baptist Church) در فیلادلفیا و قبرستان فریدمن (Freedman’s Church) در دالاس که اواخر قرن نوزدهم مورد استفاده قرار می گرفت و در اوایل دهه ۱۹۹۰ بیشتر از ۱۱۰۰ قبر نبش قبر شد. اما اغلب حفاری های قابل توجه مربوط به قبرستان های آفریقایی در شهر نیویورک بود. در آنجا باستان شناسان بسیار نعجب کردند وقتی مشاهده کردند قبرستان نگروس (Negroes’ Burial Ground) که حداقل از اوایل ۱۷۱۲ تا دهه ۱۷۹۰ مورد استفاده بوده است، برخلاف تصورشان طی ساخت و سازهای بعدی ویران نشده بود. در جریان حفاری های باستان شناختی بعدی در سالهای ۹۲-۱۹۹۱ بیش از ۴۰۰ قبر را نبش قبر کردند. این پروژه به دلایل بسیاری اهمیت داشت چرا که این شکاف اطلاعاتی که در مورد وضعیت برده داری در شهر نیویورک طی دوران استعماری وجود داشت را پر کرد ، و نشان داد که برده داری در مستعمرات امریکای شمالی ریشه دارتر از چیزی است که به نظر می رسد؛ امری که بسیاری از نیویورکی ها ترجیه می دادند فراموش کنند.
در نهایت، پروژه باعث برانگیخته شدن اعتراضات و تظاهرات بسیاری در برخی از اعضای جماعت های آفریقایی-امریکایی شهر شد. آنها سرانجام موفق به متوقف کردن حفاری ها شدند. این اعتراضات موجب شد که باستان شناسان در ایالات متحده روشی را که در آن جماعت های آفریقایی –امریکایی را مانند دیگر گروه ها مورد مطالعه قرار می داند را تغییر دهند. امروزه آنها سعی دارند در آشکار کردن گذشته از اعضای این جماعت ها کمک بگیرند و با آنها همکاری کنند.

نتیجه گیری
ایران به عنوان یکی از کهن ترین حوزه های تمدنی جهان که از دیرباز به صورت دولت- شهرها اداره می شده است، گنجینه عظیمی از منابع برای مطالعات شهری است. شهر چه به لحاظ یک واقعیت تاریخی و باستانی و چه به لحاظ یک واقعیت امروزی و معاصر میدان تحقیقی مناسب برای بررسی های انسان شناختی و باستان شناختی می باشد. امروزه در سراسر دنیا تحقیقات شهری در سطحی بسیار وسیع صورت می گیرد به گونه ای که امکان تحقیقات تطبیقی بین مناطق مختلف جهان به وجود آمده است. با این وصف ایران با وجود منابع غنی ای که در این زمینه داراست، از قافله جهانی این مطالعات جای مانده است. این در حالی است که از سوی دیگر خود به عنوان کشوری در حال توسعه با رشد شهرنشینی بسیار بالا در برنامه ریزی های شهری و مدیریتی به این دست تحقیقات و مطالعات نیاز مبرم دارد. امید است تا در آینده ای نه چندان دور با عنایت مسئولین و پژوهشگران و برنامه ریزی هایی که در این زمینه صورت می گیرد، خلا موجود در این حوزه مطالعاتی جبران شود.

Akbari_mhs@yahoo.com