بازسازی اجتماعی مناطق جنگزده: روایت شکلگیری مجدد اجتماعات هویتی روستایی در سه روستای نژمار، قلاجی و قلعهگاه
موسی عنبری / سامال عرفانی
از مسائل مهم در دوران بعد از فاجعهها از جمله جنگها، مسئله بازسازی ویرانیها و همچنین برپایی حیات اجتماعی در جامعه آسیبدیده است. مقاله حاضر به بررسی ابعاد فرایند بازسازی اجتماعی جوامع جنگزده میپردازد. مطالعه میدانی در سه روستای جنگزده استان کردستان (نژمار، قلاجی و قلعه گاه) انجام شد. پژوهش با بهکارگیری روشهای کیفی تجربه خانوادههایی را در کانون مطالعه قرار میدهد که به طور مستقیم از جنگ متأثر گشتهاند. رویکرد مطالعه، روایتشناسی مردمی است که در آن از نگرشهای کلان و از بالا به پایین فاصله گرفته و بر تجربههای و روایتهای بومی تمرکز شده است و پویشهای اجتماعی و فرهنگی را مد نظر قرار میدهد. در این مطالعه بازسازی اجتماعی بر اساس شش مؤلفه اعتماد اجتماعی، همزیستی اجتماعی، تعهد به اجتماع، سرمایه اجتماعی، همبستگی اجتماعی و سرمایه فرهنگی بررسی شده است. یافتهها حاکی از سلطه رویکرد فیزیکی و مادی به بازسازی است؛ اما با وجود غیاب تعهدات بوروکراتیک در اهتمام به ابعاد اجتماعی و فرهنگی، شاهد نوعی بازسازی اجتماعی خودجوش و بومی بودهایم که وامدار درجههای بالایی از سرمایه اجتماعی، اعتماد اجتماعی، تعهد اجتماعی، همبستگی اجتماعی و همزیستی اجتماعی درونگروهی بوده است. در این میان نقش همبستگی قومی و دانش بومی در تداوم حیات اجتماعی پررنگ است. از نکتههای مهم در زمینه زندگی و روابط اجتماعی در روستاهای مورد بررسی اهمیت فراوان یکپارچگی و صلح پیش از فاجعه است. پیریزی یک جامعه محکم و پایدار، در کنار ساختوسازهای اصولی مقاوم در برابر مخاطرات شامل برقراری همبستگی اجتماعی و احساس تعهد اجتماعی، یکپارچگی و وحدت و صلح میان افراد و گروههای متفاوت اجتماع نیز است.
نوشتههای مرتبط
کلید واژگان: اجتماعات روستایی، ایران، بازسازی اجتماعی، کردستان، فاجعه، مناطق جنگزده.
مقدمه و بیان مسئله
شهریور ۱۳۵۹، جنگ میان دو کشور مهم حوزه خلیجفارس و خاورمیانه، آغاز شد[۱] که سبب تخریب ۴۰۰۰ روستا، ۵۲ شهر و ۱۲۰۰۰۰ خانه شد، سی درصد این روستاها در پنج استان جنگزده شامل ایلام، کرمانشاه، کردستان، آذربایجان غربی و خوزستان قرار داشتند[۲]. علاوه بر زیانهای فراوان وارد آمده بر منابع نفتی و گازی و صنایع کشور، بسیاری از مناطق دارای زمینهای حاصلخیز کشاورزی و نیز نخلستانها آسیب فراوان دیدند. این در حالی است که زیانهای وارده بر محیطزیست، تلفات انسانی و معلولیتها و همچنین زیانهای وارده بر ساختار اجتماعی غیرقابل محاسبه اعلام شد (رشیدی، ۱۳۷۹). انجام پژوهشهای اجتماعی با رویکرد از پایین به بالا در روشن شدن زوایای بازسازی اجتماعی و پیمودن صحیحتر این مسیر قدمی مؤثر است. در تخمین زیانهای وارده بر ایران، تنها موارد مادی و جانی، برآورد شده است و تا کنون راهی برای برآورد زیانهای اجتماعی نداشتهایم، بنا بر این درحالیکه در برآورد زیانهای جنگ، نامی از مسائل اجتماعی برده نمیشود، بازسازی اجتماعی نیز در برنامههای بازسازی گنجانده نشده است.
فاجعهها[۳] تأثیرات بسیاری در جوامع بر جای میگذارند، از جمله بروز تغییرات فیزیکی و کالبدی اما جنبه مهم دیگر فاجعهها، تأثیرگذاری بر زندگی اجتماعی افراد است. با این حال رویتپذیری سریع ابعاد فیزیکی فجایع، مسئولان را به سمت بازسازی فیزیکی و به عبارتی امداد اولیه سوق میدهد درحالیکه اهمیت زیانهای اجتماعی کمتر از اهمیت آسیبهای فیزیکی نیست. پژوهشهای فاجعههای مربوط به جنگ نشان داده است که جنگ تقریباً فاجعهای جهانی و یافتن جوامعی بدون جنگ امری نادر است. زمانی که فراگیری جنگ تا به این حد است، اهمیت توسعه دادن رویکردی مؤثر به بازسازی در پسایند جنگ که در آن تراژدیها میتواند به فرصتها تبدیل شود، غیر قابل انکار است.
بیشتر پژوهشهای علمی معطوف به بازسازی پس از جنگ، توجه خود را به مسئله بازسازی سیاسی، آشتی ملی و زدودن میراث جنگهای داخلی و نیز مسائل اقتصادی و کالبدی معطوف کردهاند و جای پژوهشهای مربوط به سرنوشت جماعتهای روستایی جنگزده با رویکرد بازسازی اجتماعی خالی است. این در حالی است که مسائل اجتماعی و فرهنگی نیز از اهمیت برخوردارند و طی دوران جنگ و نیز بعد از جنگ، قسمت بزرگی از آسیبها شامل موارد اجتماعی و فرهنگی است به همین دلیل نادیده گرفتن مسائل اجتماعی و فرهنگی ناشی از جنگ، خود منجر به بروز زیانهای دیگر خواهد شد. نمیتوان برای مردم آسیبدیده از جنگ تنها ساختمانهای زیبا ساخت و از آنها انتظار داشت که در این بناها با آرامش زندگی کنند. به دلیل جنگ فضای زندگی اجتماعی مردم دگرگون شده و این دگرگونیها پیامدهایی در پی خواهد داشت. رویکرد بازسازی اجتماعی سعی دارد که این پیامدها و دگرگونیها را بررسی و به جماعتهای جنگزده کمک کند که بتوانند پیامدهای منفی را کاهش دهند و از پیامدها مثبت بهتر استفاده ببرند. در مقاله حاضر تمرکز بر این امر خواهد بود که ابتدا بتوانیم مؤلفههایی برای بازسازی اجتماعی تعریف و سپس بر اساس این مؤلفهها بررسی کنیم که چه بازسازیهای اجتماعی[۴] (چه از طرف دولت و چه خودجوش و ناخواسته) اجرا شده است؟ این فعالیتها تا چه اندازه موفقیت حاصل کردهاند؟ و نیز در پی پاسخ به این پرسش خواهیم بود که آیا راههای بهتری برای بازسازی از منظر توسعه پایدار وجود دارد؟
ادامه متن در فایل پیوست