انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ایران شناسان: ابراهیم پورداوود

تحقیق درسی

ابراهیم پورداوود از بزرگترین دانشمندان ایرانی است که در نشر فرهنگ ، زبان و ادبیات پیش از اسلام ، اشتیاق نشان داد و سال های سال به پژوهش و کاوش در آن پرداخت . ایشان در سحرگاه آدینه ۲۰ بهمن ۱۲۶۴ خورشیدی در سبزه میدان رشت در خانه ای که تا چند سال پیش ، دبستان عنصری نام داشت ، تولد یافت ، پدرش ، حاجی داوود ، بازرگان و ملاک بود و خانواده اش در رشت ، داوودزاده شهرت داشتند و هوشنگ اتحادیه ی مادر او را در خانواده مجتهدی بزرگ می داند ایشان در یکی از بزنگاه های تاریخی ملت ایران به دنیا آمد و تأثیر فوق العاده ای بر رشته ی ایران شناسی گذاشت و در چهره اش می گفتی کتیبه های کهن ایرانی تصویر می شد شگفتا از این سرزمین دیر پای و باستانی که هر وقت در تنگنایی گرفتار می شود فرزندی از آن برمی خیزد که یک تنه چون ققنوس از خاکستر تاریخ سربر می افرازد و امید دل ایرانیان می شود و چون آرشی که یک تنه مرزهای نورانی دانش را در می نوردد .

آن موقع دانش ایران شناسی در اختیار دانشمندان بیگانه بود که اگر از کینه و دشمنی و غرض ورزی خیال پردازانه هم دور شده باشد ، فرهنگ ما را آن چنان که بود ، نمی شناختند و در مواقعی از ظن خود یار ما می شدند .و آنچه خود داشتیم ، در دانشگاه های فرنگ به گدایی می نشستیم و تمنا می کردیم . چون اعتباری در شناخت سرزمین خود نداشتیم ، گلایه ای هم از ناروایی گفتارهای غرض ورزانه آنان نمی توانستیم ، داشته باشیم . با این وصف زندگی مردی آورده می شود ، که در حیطه تخصصی خود از افراد کم نظیر و چه بسا بی نظیر روزگار خود بود . او همان کاری را کرد که فردوسی در هزار سال پیش در حق زبان فارسی انجام داد .

از همان دوران کودکی، استعداد و ذوق شاعری خود را نشان داد ، زمانی که در مدرسه حاجی میرزا حسن در رشت در سلک طلاب بود ، دوستانش به او تخلص لسان دادند . (آناهیتا ، ص ۲۵ ) و سرآغاز مرثیه می ساخت این مدرسه در نزدیکی خانه شان بود و اینک آرامگاه پدر و برادران و ازجمله خود اوست . ( پورداوود ، ص ۱۱ )

استاد درباره مقبره خانوادگی اش می گوید : من هم پس از سال های درازی در آنجا آرام خواهم گرفت ، آن چنانکه از آنجا نا آموخته بیرون آمدم ، نا آموخته به آنجا باز خواهم گشت . « ماهنامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی ، ۱۳۴۷ ، ص ۱۹۷ – ۱۹۴ ) در نتیجه پس از چندی به مدرسه حاجی حسن در محله صالح آباد وارد شد ، و در کسوت طلاب علوم دینی درآمد و خود در مصاحبه ای که در سال ۱۳۴۷ محمود نیکویه با او کرده از طلبه های هم دوره خود از جمله میرزا کوچک خان جنگلی نام می برد و از اینکه چیزی در آن مدرسه یاد نگرفته ، سالهای گرانمایه جوانی را در سر هیچ باخته ( آناهیتا ، ص ۱۹ ) ناخرسندی نشان میدهد . پورداوود مقدمات فارسی و عربی را در زادگاهش آموخت و در سال ۱۳۲۳ ق ( ۱۲۸۴ ش ) به تهران آمد و در حالی که بود که یکی دو سال پیش از غوغای مشروطیت بود ، در این سفر برادران و استادش عبدالرحیم خلخالی همراه ایشان بودند . در سر درس میرزا محمد حسین خان سلطان الفلاسفه که طب قدیم درس می داد حاضر شد . و خود به آن قضیه اشارتی دارد: چندی نزد آن استاد قانون ابن سینا و شرح اسباب نفیسی آموخته و ضمنا غوغای مشروطه ایران را درک کردم و در جزء جوانان مشروطه سری می جنباندم ( آناهیتا ، ص ۴۰ ) و سه سال عمر پور داوود به تحصیل پزشکی قدیم گذشت .

در آغاز نهضت مشروطه ایران ، بی اجازه پدر ، برای یادگیری علوم جدید از راه سلطان آباد و کرمانشاه ، بغداد ، حلب ، رهسپار بیروت شد ، و سه چها روزی در راه بود که خبر مرگ مظفرالدین شاه را شنید (۲۳ ذی القعده )،(۱۳۲۴ از صبا تا نیما ، ص ۱۵۰ ) در بیروت در مدرسه لائیک ( Luique ) به فراگرفتن زبان و ادبیات فرانسه پرداخت و در آنجا بود که نام « پور داوود » را برای خود برگزید در حالیکه برادرانش « داوود زاده » را انتخاب کرده بودند و این خود نخستین واکنشی بود در مقابل لغات تازی و انتخاب واژه های پارسی . ( پورداوود ص ۳ )
شور و هیجانی که پورداوود جوان از اغتشاشات مشروطیت با خود به بیروت برده بود ، هنوز در نهادش شعله ور بود و گهگاه زبانه می کشد و به صورت اشعار ملی و میهنی جلوه گر می شد که این مطلب را بزرگ علوی در کتاب « تاریخ و تحول ادبیات نوین ایران » مورد تاکید قرار می دهد و او را سراینده ای میهن پرست ، معرفی می کند . در این حرکت و مهاجرت از وقتی که دیدارش به طاق بستان و بیستون و مدائن افتاد و با مظاهر فرهنگ و تمدن پارینه ایران آشنا شد . نطفه اولیه ی علاقه و عشق ایشان به فرهنگ ایرانی بسته شده بود و بعدها و پرورش و تکثیر آن همت گماشت . زندگی او داستان یک روح بی قرار بود و کوچ و تلاش او در گردش و سیر جهان روشنگر این شیفتگی و بی قراری است .
در ایام تحصیل در بیروت با فرزندان دو تن از نام آوران انقلاب مشروطیت یعنی شادروان سید محمد علی جمال زاده ( فرزند سید جمال ) و شادروان دکتر مهدی ملک زاده نویسنده کتاب معروف « تاریخ انقلاب مشروطیت » و فرزند ملک المتکلمین آشنا و این آشنایی پس از مدتی به دوستی عمیق بین آنان مبدل گردیده تا پایان زندگی ایشان ادامه داشت .
جمال زاده در مجله وحید ، سال ۶ شماره ۲-۳ گفتاری تحت عنوان « سوگواری برای یک دوستی شصت ساله » نوشت و مطالبی نغز و خاطراتی شیرین در مورد پوشش و مرام و ویژگی های پور داوود می آورد از جمله شیک پوشی ، فضل ، مهمان نوازی و لطیفه پردازی ایشان ، …
در جمادی الاولی ۱۳۲۶محمد علی شاه قاجار مجلس شورای ملی را به توپ بست و به کشتار آزادی خواهان پرداخت از جمله کشته شدن ملک المتکلمین و جهانگیر خان صور اسرافیل بود و او را تحت تاثیر قرار داد و غزلی پرشور و سوزناک با ردیف « افسوس ، افسوس » در رثای پدر دوست خود ، مهدی ملک زاده سرود .
شام غم باز نمودار شد افسوس افسوس دلم از ظلمت آن تار شد افسوس افسوس
وی دو سال و نیم در بیروت به فرا گرفتن زبان و ادبیات فرانسه مشغول شد . سپس به ایران بازگشت و پس از اقامت کوتاه ، رهسپار فرانسه شد ؛ و در پاریس به تحصیل علم حقوق پرداخت و همزمان در انجمن ادبی پاریس حاضر می شد و اشعار خود را در معرض نقد ادبی می گذاشت . در همانجا دوستی او با علاقه ی قزوینی آغاز گردید . ( آناهیتا ، ص ۲۶ ) و تا پایان عمر هر دو بر این دوستی پایدار ماند و هر چند پور داوود در خاطراتش یاد می آورد که روزی در فرهنگستان گفتگویی بر سر« واژه » روی داد رنجش حاصل شد که خود این مطلب موید وسوا و دقت علمی این دو بزرگوار را هم می رساند ( یادداشت های قزوینی ، ص ۳۱ )
چون جنگ جهانگیر اول درگیر شد وی در پاریس مشغول تحصیل حقوق بود که با کشته شدن ولیعهد اتریش در خاک سارایوو و آتش جنگ در سراسر گیتی افتاد .
پورداوود جوان پور شور و میهن پرست به امید خدمت در راه وطن به جنبش و کوشش درآمد چنانکه خود می گوید :
«من نیز از اثر هیاهو و در باغ سبز نشان دادن آلمان ها برخاسته به سویس ، آلمان ، اتریش و رومانی و بلغار و استانبول و حلب ، از آنجا دل به دریا زده جعبه بزرگی به اسم « شخطور » در فرات انداخته با پاروزن های عرب احد و ابراهیم و وادی ، پس از هیجده روزوارد فلوجه و بغداد شدم . در پایتخت قدیم خلفای بنی عباس بار اقامت انداخته و روزنامه ای به اسم رستخیر تأسیس کردم . ( پورانداخت نامه ، ص ۱۱ )
و گفتنی است که پیش از شروع جنگ جهانی اول ، پورداوود به همراه محمد قزوینی و اشراف زاده تبریزی روزنامه « ایرانشهر » را در پاریس انتشار داده بود ، این روزنامه دارای مشی سیاسی بوده و مطالبی ارزنده پیرامون فجایع استبداد و سیاست قاجاریه در آن نشر می یافته است و ماهنامه در چهار صفحه ( سه صفحه به فارسی و یک صفحه به زبان فرانسه ) بوده و وقتی شماره چهار زیر چاپ بوده جنگ جهانگیر اول ( ۱۹۱۴ – ۱۹۸۸ ) آغاز و روزنامه تعطیل شده است .
در مورد روزنامه نگاری پور داوود دکتر محمد معین در کتاب یادنامه پورداوود می نویسد « پورداوود را ذاتا روزنامه نگار jourugliate نیافریده اند . اما وی در راه رسیدن به مقصود و پیشرفت و ترقی میهن عزیزش ، به هر دستاوردی موثری دست می زد مدتی نیز در این راه گام زن بود
پورداوود ، به امید خدمت به میهن ، از راه کشورهای اروپای شرقی به استانبول آمد ، و از آنجا خود را به بغداد رسانید ، و در بغداد و در کرمانشاه دست به انتشار روزنامه ای به نام رستخیز زد و چون وضع نابسامان آن روزگار مانع از ادامه ی نشر روزنامه شد ، به استانبول رفت ، و پس از چند ماه بار دیگر ، راه اروپا را در پیش گرفت و فصد داشت برای ادامه کار و مطالعه به سویس برود اما از آلمان اجازه خروج نیافت ، و در آنجا ابتدا به تعقیب رشته حقوق پرداخت و بعد ، با آشنایی با ایران شناسان و طرز کار آنها ، به این رشته علاقه مند گردید ، و مطالعات عمیق خود را درباره آئین و زبان و فرهنگ ایران باستان آغاز نمود ، و اوستا کهنترین نوشته موجود ایرانیان ، را محور اصلی پژوهش خود قرار داد . ( از صبا تا نیما ص ۱۵۰ )
در مورد مطلب فوق و انتشار روزنامه رستاخیز بزرگ علوی را اعتقاد بر این است که ؛ به درخواست ملی گرایان برلن ، پس از آغاز جنگ یکم جهانی به آلمان آمد ، آنان ( آلمان ها) سپس وی ( پورداوود ) را برای کارهای تبلیغاتی به کرمانشاه فرستاند . در آنجا با جمال زاده روزنامه رستاخیز را بیرون داده به برلن بازگشت و از راه روزنامه ( کاوه ) که به توصیه تقی زاده انجام شد با خاورشناسان آلمانی دوست شد و این دوستی وی را به بررسی گذشته ایران فراخواند .
پارسیان هند که شخصیت علمی و ادبی پورداوود پی برده بودند ، وی را به هندوستان دعوت کردند . در مهر ماه ۱۳۰۴ خورشیدی ( ۱۹۲۵ م ) با زن و یگانه فرزندش رهسپار هندوستان شد و دو نیم سال در آنجا اقامت کرد ( از نوابر ۱۹۲۵ تا مه ۱۹۲۸ ) و به انتشار بخشی ازمزدیسنا و گزارش اوستا پرداخت . و این گزارش از زنده ترین گزارشی است تا کنون نگارش یافته است . و نیز یک سلسله سخنرانی درباره ایران و فرهنگ کهن آن ایراد کرد که در کتابی به نام « خرمشاه » چاپ و نشر کرد مباحثی چون شرح آتش بهرام ( ایرانشاه ) رهبران دین مزدیسنا ، فروردین ، دروغ ، ایران قدیم و نو را شامل می گردد .
پورداوود در هنگام اقامت در هند از طرف پارسیان هند برای دیدن مراسم ویژه زرتشتیان که «یزشن » خوانده می شود . دعوت شد .
باید دانست که دیدن اجرای مراسم مذهبی « یزشن » برای غیر زرتشتیان به کلی ممنوع است و فقط چهار تن از پژوهشگران غیرزرتشتی موفق به دیدار این مراسم شده اند که از آن جمله اند: خاورشناس آلمانی هوگ Houg وبانوی خاورشناس فرانسوی منانت menant و جکسن آمریکایی و بالاخره پورداوود .
حتی خاورشناس و استاد معرووف فرانسوی « دامستتر » نیز در مدت اقامت طولانی خویش در هند از دیددن این مراسم محروم ماند و بانو منانت نیز همه مراسم را ندیده شرح مراسم « یزشن » را در کتاب « خرمشاه » نگاشته است . که برای راحتی و آگاهی خوانندگان محترم بخشی را در پیوست قرار می دهیم .
پورداوود در خرداد ۱۳۰۷ خورشیدی ( ۱۹۲۸ م ) بار دیگر به اروپا بازگشت در آلمان درباره اوستا و تمدن ایران باستان به پژوهش پرداخت و تغییر جلد دوم «یشت ها » و « خرده اوستا » و نخستین جلد «یسنا » را به انجام رسانید . در سال ۱۳۱۱ را بیندرانات تاگور، شاعر و فیلسوف هندی ، همراه دینشاه ایرانی بنا به دعوت دولت ایران به تهران آمدند ، و از دولت خواستاراستادی برای تدریس فرهنگ ایران باستان در دانشگاه ویسو بهارتی (visucebrurate ) ( همه هند ) واقع در شانتی نیکتان( shantiniketan) ( رامشگاه ) شدند ، از طرف دولت ایران به پور داوود اطلاع داده شد که به هند رود ، استاد به آن دیار رهسپار شد ، تاگور مقدم وی را گرامی داشت و با آیین مخصوص از او استقبال کرد . ( آناهیتا ، ص ۱۷۷ ، ۱۷۶ )
صد بند از اشعار تاگور را از بنگالی به فارسی برگرداند و این کار به دستیاری یکی از استادان آنجا به نام « ضیاءالدین » صورت گرفت ( از آذر ۱۳۱۱ تا اسفند ۱۳۱۲ ) پور داوود در هفتمین کنگره شرقی هند شرکت نمود ، ( دسامبر ۱۹۳۳ ) در این کنگره پور داوود علاوه بر عضویت در گروه « اوستا » که به ریاست دانشمند پارسی ایرج سهراب جی تارپوروالا بود ، ریاست شعبه « پارسی و عربی » را نیز بر عهده داشت و خطابه ای به عنوان « مراجعاتی چند در خصوص آیین بودا وادبیات و تاریخ ایران » به زبان انگلیسی ایراد کرد . ( پور داوود ، ص ۱۶ )
در فروردین ماه ۱۳۱۶ ( مارس ۱۹۳۴ ) از بمبئی به آلمان بازگشت . و در آنجا در کار تفسیر اوستا بود که دولت ایران طبق یک برنامه اقتصادی ، از فرستادن پول به خارج جلوگیری کرد . به ناچار پس از سال های دراز ، از اروپا رخت بربسته ، در ششم اردیبهشت ۱۳۱۸ وارد تهران شد و در دانشگاه تهران به سمت استادی به تدریس پرداخت . در دانشکه حقوق در کلاس سوم قضایی « حقوق در ایران باستان » در دانشکده ادبیات در دوره دکتری ادبیات پارسی ، «اوستا و فرهنگ ایران باستان » تدریس کرد . ( آناهیتا ، ص ۲۹ ) پورداوود با روحیه جوان و پر تلاطمی که از جنبش مشروطه نشأت می گرفت پس از سپری کردن سی سال در کشور های مختلف ، در تهران به آرامشی دلپذیر دست یافت و با اندیشه ای آسوده به پژوهش و مطالعه پرداخت . مجلس درس پورداوود عمیق ، پرشور ، و دانشجو را به ایران ، تمدن و فرهنگ پارینه ایران علاقه مند می کرد . و به گفته دکتر عیسی صدیق از بدو ورود ایشان به دانشگاه ایران در ۱۳۰۵ که به همت و پایمردی داور وزیر دارایی آن زمان بوده ، پورداوود با حد اکثر حقوق پایه ده استادی به تدریس مشغول می شود . ( همان ، ص ۱۱۴ )
شیوه تدریس :
در مجلات و کتاب های مختلف از شیوه تدریس و انتظارات ایشان از شاگردان سخن رفته است .
پورداوود اعتقاد داشت که تا شاگرد مطلبی را خوب نفهمد نباید از او انتظار یاد گرفتن داشت .
مرتضی گرجی هم در آناهیتا به احترام شاگردانش نسبت به ایشان اشاره می کند و این گونه می نویسد :
« قلب دانشجویان و شاگردانش همواره لبریز محبت اوست به هنگام سخنرانی و خطابه ، شنوندگان را مسحور بیان خود می سازد . هنگامی که از سرزمین پهناور ایران باستان گفتگو به میان می آورد ، نشانه های غرور و سرافرازی در چهره اش نمایان می گردد ، برق دید گانش صد برابر درخشان تر می شود ، گردن خود را کشیده تر و سر خود را بالا می گیرد ، گویی چون سیمرغ مرزهای ایران زمین بزرگ را بر پال و پر خود دارد گفتارش همیشه دلچسب نوشته هایش نغز و دل نشین است . او روح و اندیشه و قلم خویش را ، در تمام مدت زندگی ، برای نمایاندن بزرگی های این سرزمین به کار برد .
پورداوود در اسفند ۱۳۲۲ ، هنگامی که وزارت فرهنگ با دکتی عیسی صدیق بود ، به اتفاق علی اصغر حکمت و رشید یاسمی ، برای تجدید روابط فرهنگی ایران و هند به کشور هندوستان سفر کرد . ( از صبا تا نیما ، ص ۱۵۱ )
در این سفر سوم ایشان به هند بود که به بازدید دانشگاه های بمبئی ، پونه ، اگره ، دهلی ، گراچی ، کلکته ، مدرس ، احمدآباد ، علیگر ، اله آباد ، لاهور ، حیدرآباد و دیگر شهرهای هند پرداخت و در اردیبهشت ۱۳۲۳ به تهران بازگشت . ( آناهیتا ، ص ۲۹ )
پورداوود در پیش گفتار گاتاها به ماجرای این سفر می پردازد و از مهمان نوازی ، راهنمایی و پذیرایی شایان و احترام فراوان هندی ها به وی و هیئت همراه سخن می گوید . این سفر ۷۰ روز جریان داشته است که مبین احترام متقابل ایران و هند به یکدیگر و روابط فرهنگی گسترده است .
دانشگاه تهران شصتمین سال روز تولد پورداوود را در آبان ماه سال ۱۳۲۵ در تالار دانشکده ادبیات جشن گرفت و این زمانی بود که بزرگانی چون بدیع الزمان فروزانفر ، دکتر پرویز ناتل خانلری ، لطفعلی صورتگر ، و دکتر محمد معین در آن مراسم شایسته حضور و ایراد سخنرانی داشتند . و همچنین در این مراسم بود که وزیر فرهنگ وقت دکتر علی شایگان ، نشان اول دانش را برای اولین بار از طرف وزارت فرهنگ به استاد پورداوود اهدا کرد . و دکتر علی اکبر سیاسی رئیس دانشگاه تهران ، منشوری از طرف شورای دانشگاه به استاد اهدا نمود که متن آن چنین بود :
« نظر به خدمات علمی و زحماتی که استاد ارجمند آقای ابراهیم پورداوود در راه احیای فرهنگ و زبان باستان و اوستا متحمل شده رنجی که طی سالیان دراز در این راه بر خود هموار داشته اند و نیز به پاس کتب متعددی که در تفسیر اوستا در نهایت استادی و تتبع ، تدوین و تألیف کرده اند . اینک به مناسبت شصتمین سال تولدشان شورای دانشگاه ، مراتب قدرشناسی خود را به واسطه ی این منشور رسما به ایشان ابلاغ می کند .
دوشنبه سیزدهم آبان ماه ۱۳۲۵ رئیس دانشگاه تهران – دکتر علی اکبر سیاسی ( پورداوود ، ص ص۲۰ – ۲۱ )
و این یادنامه مجتمل بر شرح احوال و آثار ایشان به کوشش دکتر محمد معین در دو مجلد به زبان های فارسی و اروپایی انتشار یافت .
تأسیس انجمن ایران شناسی :
استاد در ششم مهر ماه ۱۳۲۴ خورشیدی به تأسیس انجمن ایران شناسی همت گماشت که انجمنی غیر دولتی بود که به انتشار کتاب هایی در زمینه زبان و تاریخ ایران پرداخت و دانشمندانی چون ؛ تقی زاده ، منوچهر ستوده ، بقائی کرمانی ، نصراله فلسفی ، سعید نفیسی ، محمد معین ، حق نظریان ، دکتر بهرامی ، خطیبی ، کیوان پور ، ذبیح اله صفا و عده ای استاد خارجی در آن انجمن و دبیرستان فیروز بهرام که در کنار آن دایر شده بود ، به تدریس و تألیف می پرداختند و سیصد دانشجو در آن جا مشغول بودند . ( ماهنامه آینده ، سال ۱۹ ، شماره ۴ – ۶ )
وی در سال ۱۳۳۹ انتخاب دولت ایران به عنوان ریاست هیئت نمایندگی ایران به بیست و پنجمین کنگره خاورشناسان که در مسکو تشکیل شده بود ، رفت – که شرکت کنندگان آن از دانشگاه های تهران و تبریز بودند – واز آنجا به هلند ، فنلاند ، سوئد مسافرت کرد در سال ۱۳۴۰سری به اسرائیل زده و در یادبود دو هزارو پانصدمین سال آزادی یهود به دست کورش تشکیل شده بود به اورشلیم می رود مورد استقبال رئیس جمهور آن جا قرار می گیرد و ستایش بسیاری از وی به عمل می آید و به دنبال آن به انگلستان ، روم و آتن می رود و قبل از بازگشت به ایران ، ده روزی هم در قبرس به گشت و گذار می پردازد. ( راهنمای کتاب ، سال سوم ، ص ص ۴۴۲ – ۴۴۵ )
ایشان در سال ۱۹۶۴ ماه ژانویه از طرف دولت هند به ریاست شعبه ایران شناسی ببیست و ششمین کنگره خاورشناسان انتخاب می شود و همزمان نیز طی تشریفات خاصی دکتری افتخاری ادبیات دانشگاه دهلی به ایشان اهدا می شود . در آن جلسه رئیس دانشگاه دهلی درباره میهن پرستی پور داوود و شدت علاقه ایشان به ایران باستان چنین گفته است ؛ « روزی دانشجوی هندی از استاد پورداوود پرسیدند که در ایران از کدام آتشکده می توان دیدن کرد استاد پاسخ دادند که : دل هر ایرانی یک آتشکده است .»
و همزمان نیز پارسیان هند تجلیلی شایسته از وی به عمل آورده و مقدم او را گرامی داشتند .
استاد پورداوود در سال ۱۳۴۱ شمسی به عضویت شورای فرهنگی سلطنتی منصوب شد. و در خرداد ۱۳۴۴ ( ژوئن ۱۹۶۵ ) به عضویت آکادمی جهانی هنر و دانش برگزیده شد . ایشان نخستین کسی بود که از ایران به عضویت این آکادمی درآمد در ۱۸ فروردین ۱۳۴۵ از دولت هند جایزه تاگور را دریافت کرد که قبلا چند تن مشهور از جمله تواین بی مورخ مشهور ، داده شده بود . و در سال ۱۳۴۶ ، به پاس خدمات انسان دوستانه اش ، از دربار واتیکان به دریافت نشان علمی به عنوان شوالیه سن سیلوستر مفتخر گردید . ( از صبا تانیما ، ص ۱۵۱ ) و این نشان از طرف پاپ پل ششم رهبر کاتولیک های جهان بود که دارای تقدیم نامه ای این چنین بود :
« پل ششم سلطان روحانی
به خاطر پیشرفت کلیسای کاتولیک و به عنوان نشانی از حسن نیت ، ماتورا ای پورداوود ایرانی برگزیدیم و مقام شوالیه سن سیلوستر را به تو اعطا کردیم تا از تمام مزایای آن برخوردار باشی .» ( پورداوود ص ۲۵ )
پورداوود شاعر :
آنچه گفته شد عمدتا در معرفی پورداوودی بودکه محقق و پژوهشگر را نشان می داد و تلویحا آورده شد که در دوران جوانی به شاعری شناخته شد که ابتدا « لسان » و بعدها نام شاعری « گل » و « پور» را برای خود برگزید . ایشان قریحه ای لطیف دارد و سرشار از احساسات پاک میهن پرستانه است و از این منظر اشعاری دلکش از خود به یادگار گذاشته است که در دیوانی به نام « پوراندوخت نامه » از طرف سلسله انجمن زرتشتیان ایرانی در بمبئی به سال ۱۹۲۸ منتشر شده است .
بزرگ علوی ایشان را از همان جوانی همچون سراینده ای میهن پرست معرفی می کند از این که ایشان به عنوان شاعری بزرگ شناخته شده باشد شکی باقی نمی ماند زیرا دانشنامه بریتانیا نیز او را در ردیف گویندگان درجه اول ایران محسوب داشته است .) چاپ ۱۴ ، جلد ۱۷ در عنوان Persian literature)
ادوارد براون ضمن ستایش شاعری وی می گوید که در استعمال واژه های کهن پارسی در اشعار خویش مهارت و چیره دستی نشان می دهد .
آن چه از گفتار خودش برمی آید ، شاعری را با سرایش مرثیه آغاز کرد چرا که در جوانی موقعی که در رشت بوده جزو طلاب علوم دینی بوده است که از هم دوره هایش به میرزا کوچک خان جنگلی اشاره می کند :
« در کودکی کلمات چندی به هم پیوسته و وزن و قافیه مخصوصی به آن ها داده ، می پنداشتم شعر است ، رفته رفته مرثیه می ساختند ، درآن زمان نوحه سرایی رواج داشت ، مرثیه خوان ها در ماه های سوگواری احتیاجی به مراثی جدید داشتند ، مراثی من مشتریانی پیدا کرد . گروه سینه زنان با مراثی من به سر و سینه می زدند ، نگفته خود پیداست چگونه به خود می بالیدم وقتی که کلمات مزبور را از گلوی صدها ماتم زده می شنیدم ، بویژه پدرم بسیار خرسند بود که کوچکترین پسرش ابراهیم آقا شعر می گوید آن هم در مصیبت آل عبا . ( آناهیتا ، ص ۵۳ )
بزرگانی از شیوه ی شاعری وی سخن گفته اند که همه با ستایش و تمجید همراه است آز آن جمله اند ؛ دینشاه ایرانی ، سید محمد علی جمال زاده ، محمد قزوینی ، حسین دانش مقیم قسطنطنیه ، محمد اسحق استاد دانشگاه کلکته ، سید محمد باقر برقه ای در کتاب« سخنوران نامی معاصر» ، سید عبدالمجید خلخالی در « تذکره شعرای معاصر ایران » ، دکتر بهرام فره وشی ، دکتر عیسی صدیق ، رعدی آذرخشی ، ایرج افشار ، عبدالحسین سپنتا ، سینا سپنتا و….
زمینه اشعار پورداوود میهن پرستی و مملو از اندیشه های ناسیونالیستی است ، بی گمان همین شور و شوق وطن خواهانه بود که او را به سوی مطالعات ایران شناسی رهنمود شد .
برای نمونه چکامه زیر در مورد به توپ بستن مجلس و به دار کشیدن مشروطه خواهان از جمله « ملک المتکلمین » در تاریخ بیست و هشت ژوئن ۱۹۱۸ در بیروت سرود و یکی از اشعار ملی و میهنی ایشان به شمار می رود .
شام غم باز نمودار شد افسوس افسوس دلم از ظلمت آن تار شد افسوس افسوس
مست پارینه که از باده کشی توبه نمود باز در خانه خمار شد افسوس افسوس
دست بیداد عدو گشت سوی جور دراز چرخ بر کام ستمکار شد افسوس افسوس
بیرق ظلم دگرباره برافروخته شـــــــد علم عدل نگونسار شد افسوس افسوس
بزم شورا که در آن بود نجات ملت هدف تیر شرر بار شد افسوس افسوس
آه ، آه از جسد پاک شیدان غیــــور وطن امروز چو گلزار شد افسوس افسوس
سزد ار هم وطنان جامه نیلی پوشد زان که بس جامه چو گلنار شد افسوس افسوس
مادر پیر وطن از غم فرزندانـــش زارو دلگیرو عزادار شد افسوس افسوس
دوش در وقت سحر هاتف غیبی می گفت نک جهانگیر گرفتار شد افسوس افسوس
در اشعار پور داوود شور و هیجان انقلابی نهفته است تا با دعوت به اتحاد برای مبارزه با اشغال گران از جمله روسیه ی تزاری را با یادآوری مجد و شکوه تمدن باستانی ایران نیرو و قوت بخشد .
ایشان میهن پرستی آتشین بود که می خواست هیچ گونه نگون بختی و بیچارگی در سرزمین پدری بخت برگشته اش نبیند و از هرج و مرج و اداره بد کشور به ستوه می آمد و سخت دلگیر می شد و وقتی خبر تاجگذاری احمدشاه را در سن ۱۳ سالگی شنید ، بی اندازه عصبانی شد و گفت :
چشم امیدی به خاندان قجرنیست می ندهد شوره زار بار بهاری ( پوراندوخت نامه ، ص ۳۹ )
ایشان از گریه و شکایت که دامنگیرمردم شده ناخرسند است و اعتقاد داشت که باید این کارها را کنار گذاشت و با کوشش و پایداری به یاد آرند که در گذشته چه بوده اند . ایشان به مسائل زمان خودش توجه زیادی دارد و در این میان نمی تواند زبان خود را از ستایش شکوه تمدن ایرانی پیش از اسلام باز دارد و آینده ای درخشان برای آن آرزو نکند وبه تجدید عظمت ایران نیندیشد . کشش وی به فرهنگ گذشته سرزمینش این طوری نیز بازتاب می یابد که با استتفاده از واژگان وام گرفته تازی تا جایی که مقدور است می پرهیزد و برابرهای مناسب از زبان پارسی میانه و اوستا به جای آن ها به کار می برد .
در این راستا پیشنهادهای جالبی را ارائه می دهد به فرض می گوید در میان جشن های بزرگ ایران باستان ، سپندارمذگان جشنی است در پنجمین روز سپندار مذ ( = اسفند ) ماه همین روز شایسته و برازنده است که جشن پرستاران میهن ما باشد . ( آناهیتا ، ص ۱۶۵ ) و حتی وجود واژه تازی « اعلی حضرت » را در عنوان شاهنشاه ایران مناسب نمی داند و به جای آن واژه پارسی « مهست » را پیشنهاد می کند . ( همان ، ص ۱۶۹ )
هر چند هر چه بیشتر در فرهنگ ایران باستان اندیشه می کرد در سروده هایش هم پندارها و اندیشه های آن زمان بیشتر راه می یافت . کاربرد ترکیباتی چون « فروهر داریوش » ، « امشاسپندان » و « جم » بیانگر این شیفتگی است . و در سرایش شعر معمولا اوزان نادر عروضی را بر می گزیند و در آن مهارت خاصی نشان می دهد .
یکی از اشعار پورداوود « سرود مزد یسنا » که سرود آموزشگاه های زرتشتیان ایران و هند می باشد . که توسط دانش آموزان زرتشتی خوانده می شده است و مربوط به دو نماز زرتشتی به نام « ا َشم و هوُ » و « یتا ا َهوُ » که به گفته علامه قزوینی باز در وزن نادر و از فروع بحر متدارک سروده شده است . این سرود را در برلین سروده ، نت آهنگ را غلامحسین مین باشیان نوشته و مرحوم بدیع زاده در صفحه خوانده است . چند بند از سرود مزد یسنا
خیز موبدا آتشــــی فـــــروز پرده سیه ، زین زبانه سوز
کیش باستان ، زنده دان هنوز زایزدی فروغ برمتاب رو
خوان « اشم و هوُ » گو « یتا اهوُ »
گو « یتا اهوُ » خوان « اشم و هوُ »
تا جهان زمهر شاد و خرم است تا نگار را زلف در هم است
تا زژاله برلاله شبنـــــــــم است راه کج مرو ، سوی چه مپوی
خوان « اشم و هوُ » گو « یتا اهوُ »
گو « یتا اهوُ » خوان « اشم و هوُ »
راست بایدت بود و مرد کار پهلــوان منش ، روز کـــارزار
در ستیزه با ، دیو نابــــــکار چون نیای خود پاک و نیک خو
خوان « اشم و هوُ » گو « یتا اهوُ »
گو « یتا اهوُ » خوان « اشم و هوُ »
رو متاب از این گنج شایگان سر مپیچ ، از این پند باستان
راستی شنو ، راستـی بخوان راستی بجو ، راستی بگــــــو
خوان « اشم و هوُ » گو « یتا اهوُ »
گو « یتا اهوُ » خوان « اشم و هوُ »
در پورداوود چهره ی سرایند ای رامی بینیم که استبداد خاموشش کرده ، جای افسوس و حسرت نیست چون کار وی در پژوهش اوستا ، بازدهی کلان داشته و خود ارزش فوق العاده ای دارد .
قطعا استعداد ذاتی و تلاش فردی او در کنار استادان بزرگ و آشنایی با خاورشناسان برجسته و راه یابی به کتابخانه های بزرگ بخصوص در آلمان و هند در پیشرفت و اعتبار علمی و پژوهشی ایشان حائز اهمیت زیاد است .
کتاب شناسی و آثار پورداوود :
پور داوود بر کتاب ها ی مختلف و دواوین شعرای هم روزگارش پیش گفتارهای ارزشمندی نوشته است و ترجمه های با ارزشی دارد از همه برجسته تر اوستای اوست از روی متن گلد نر(Geldner ) اوستا شناس آلمانی و در گزارش آن از ترجمه اوستای بارتولومه استفاده کرده است و همچنین مجموعه مقالات ایشان را مرتضی گرجی در مجموعه ای به نام آناهیتا گرد آورده است . بقیه آثار ایشان :
۱- گات ها ، ۱۳۰۵ ، بمبئی
۲- یشت ها ، ۱۳۰۷ ، بمبئی
۳- یشت ها ، جلد دوم ، ۱۳۱۰ ، بمبئی
۴- یاداشت های گات ها ، انجمن ایران شناسی ، ۱۳۰۶
۵- خرده اوستا ، ۱۳۱۰ ، بمبئی
۶- یسنا ، جلد اول ، ۱۳۱۲ ، بمبئی
۷- یسنا ، جلد دوم ، ۱۳۳۷ ، انجمن ایرانشناسی
۸- ویسپرد ، کتابفروشی ابن سینا ، ۱۳۴۳
۹- وندیداد ، چاپ نشده
۱۰- پوراندوخت نامه ، انجمن زرتشتیان ایران ، ۱۳۰۶
۱۱- یزدگرد شهریار ( شعر )
۱۲- خرمشاه ( مجموعه سخنرانی ) ، انجمن زرتشتیان بمبئی ، ۱۳۰۶
۱۳- سوشیانس ( مجموعه سخنرانی ) ، انجمن زرتشتیان بمبئی ، ۱۹۲۷
۱۴- رادی ( سخنرانی ) ، ۱۳۲۲ ، انتشارات فروهر
۱۵- ایرانشناسان ، بمبئی ، ۱۹۲۵
۱۶- گفت و شنود پارسی ، بمبئی ، ۱۹۳۳
۱۷- فرهنگ ایران باستان ، انجمن زرتشتیان ، ۱۳۳۶
۱۸- هرمزد نامه ، انجمن ایران شناسی ، ۱۳۳۱
۱۹- آناهیتا ، ( مجموعه مقالات ) ، گردآورنده : مرتضی گرجی ، ۱۳۴۳
۲۰- زین ابزار ، نشریه ستاد بزرگ ارتش ، ۱۳۴۵
۲۱- خوزستان ، انتشارات کانون باستان شناسان ایران ، ۱۳۴۳
۲۲- وندیدات که متأسفانه بعد از مرگش گرفتار یک گزند اهریمنی و سرقت ادبی شده است ( چاپ نشده )
پورداوود بیش از نیم قرن پژوهش و تألیف ، که از عشق سودای اش به ایران باستان ، تاریخ و تمدن و زبان دیرینه این سرزمین نشأت می گرفت ، به جاودانگی دست یافت و قدم به فضای تاریخ گذاشت .
استاد پس از سپری کردن ۸۳ سال زندگی و آفریدن شاهکارهای فراوان سرانجام در سحرگاه روز یک شنبه ۲۵ آبان ۱۳۴۷ بر اثر سکته قلبی در گذشت و روحش به جهان مینو شتافت . و در زادگاهش رشت در آرامگاه خانوادگی ، به آرامش ادبی دست یافت .
او از شایسته ترین فرزندان ایران و نمونه ی کامل یک استاد در سطح جهانی بود که در شناساندن فرهنگ ایران باستان تلاش فراوانی نمود تا ققنوس ایران کی و چگونه و با چه امیدی از خاکستری برآید و تداوم حیات ایرانی چگونه باشد ؟
حسن مقطع غزلی از استاد :
از سوز من و سازش دلدار مپرسید از درد مـن ومرحمت یار مپرسیــــد
بالای بلندش چو یکی سرو روان بود سرویست روان لیک زرفتار مپرسید
بگشود درم دوش بت زهره جبینــی از عیســــی حسن و دل بیمار مپرسید
بگشود دهان غنچه گل گشت سخنگوی زان لعـــل لبان لذت گفتار مپرسید…

 

 

برخی از منابع و مأخذ :
آناهیتا ، ( مجموعه مقالات ) ، گردآورنده : مرتضی گرجی ، امیر کبیر، ۱۳۴۳
تاریخ تحول ادبیات جدید ایران ، بزرگ علوی ، برگردان ؛ امیرحسین اکبری شالچی ، نگاه ، تهران ، ۱۳۸۱
پورداوود ( پژوهنده روزگار نخست ) ، محمود نیکویه ، انتشارات گیلان ، ۱۳۸۷
از صبا تا نیما ، جلد سوم ، یحیی آریان پور ، انتشارت زوار ، تهران ، ۱۳۸۶
ماهنامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی ، ۱۳۴۷
ماهنامه آینده ، ایرج افشار ، سال ۱۹ ، شماره ۴ – ۶
راهنمای کتاب ، سال سوم
پوراندوخت نامه ، انجمن زرتشتیان ایران ، ۱۳۰۶