انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ایران شناسان: آنه ماری شیمل

ریشه های شرق شناسی در غرب به دورانی برمیگردد که در نتیجه شکست مسیحیان در جنگهای صلیبی کشیشان کوشیدند قرآن مجید و برخی از کتب مهم مسلمانان را به زبان لاتین ترجمه کنند. نخستین ترجمه قرآن که با حمایت پطروس واجب التکریم در سال ۱۱۴۳ م انجام شد پر از تحریفات فراوان است. اما این رابطه که با بغض و کینه آغاز شده بود. کمکم با آغاز عصر نوزایی و بعدی روزهای خردورزی و روشنگری و با توجه بیشتر اروپائیان به شرق جلوه دیگری یافت و به محبت و احترامی عمیق بدل گشت با ترجمه گلستان سعدی و غزلیات حافظ نویسندگان آلمانی شدیداً تحت تأثیر قرار گرفتند و لذا گوته به نوشتن دیوان غربی- شرقی پرداخت و شیفتگی خود را به ادبیات فارسی و شرق نشان داد. بانو آنه ماری شیمل (۲۰۰۳-۱۹۲۲) به آخرین نسل از دوستداران و شیفتگان شرق متعلق است. او از جوانی رابطهای عاشقانه با نثر و عرفان اسلامی داشته است.

دوران کودکی

انسانها در خوابند در آن هنگام که میمیرند بیدار میشوند.

آنه ماری شیمل در اوریل ۱۹۲۲در آلمان در خانواده متوسط ولی فرهیخته متولد شد. از کودکی توسط پدر با گیاهان- ستارگان شیوه نامهنگاری و تندنویسی آشنا شده است. زندگی بی دغدغه داشته و در فضای به قول خودش زیبای خانواده بزرگ شده و از آن حال و هوای لبریز از محبت لذت میبرده است خانوادهای وظیفهشناس و وقتشناس با درآمد ماهیانه کم که هیچوقت بدهی نداشته و هر خریدی را بدقت بررسی میکردهاند. در چهارسالگی به کودکستان فرستاده شده و بعد هم دوره بسیار جالب مدرسه را شروع کرده است و همیشه عاشق معلمهایش بوده است.
زمستان ۱۹۲۹ برای آنه بسیار سخت بوده است در آن زمان که هشت ساله بوده است بدلیل مشکلات کلیوی اجازه داشته درمنزل بماند. معلمها و همکلاسیها برایش کتاب میآورده اند و مادرش کتاب کوه بلور را برای او میخوانده است. او در این زمان کتاب قصهای داشته که بسیار مورد توجهاش قرار گرفته است. کتاب قصهای که در سال ۱۸۷۰ چاپ شده و با حروف آلمانی قدیمی بوده است. و همین مسئله بیماری و استراحت در منزل به او فرصت داده که اشتباهات آنرا تصحیح کند و همین اولین شروع برای تصحیحات بعدی او شده است. بین قصههای کتاب قصهای بوده که بسیار مورد توجه آنه ماری قرار میگیرد و بعدها هم هیچ جا ندیده است. اسم قصه، پادامانا و حسن بوده است و داستان حکیمی هندی بوده که جوانی بنام حسن را در دمشق با عرفان آشنا میکند و نهایتاً او را به جهان رویاها و در ته چاهی میکشاند. در ته چاه گنبدی بوده پر از جواهر و زیر این گنبد پر از جواهر، تابوت بزرگترین پادشاه جهان قرار داشته است. روی سنگزیر تابوت نوشته بودند: انسانها در خوابند و آن هنگام که میمیرند بیدار میشوند. این عبارت مثل صاعقه بر آنهماری اثر میگذارد. همان موقع البته نه کاملاً واضح دریافته که راه زندگی اش مشخص شده است و هدف زندگی او شرق با آن حکمت پر رمز و راز میباشد. در واقع زمینه اصلی کار او فرهنگ هند و اسلامی بوده است. ده سال بعد آنه متوجه شد که جمله فوق از محمد رسولالله (ص) است و صوفیان اسلامی بسیار به آن علاقه مندند.

دوران جوانی
در دوران جوانی خواندن کتابهایی درباره شرق برای آنه بهترین سرگرمی بوده است. و در این زمان برنهارد شرقشناس جوان یهودی شخصیت مورد علاقه اش بوده است. و در دبیرستان با نوشتن اولین انشاء معلمش را شگفتزده کرده است. موضوع انشاء نامه به عروسکم بود است و در این نامه انه موضوع قیام باکسرها در چین را تعریف کرده است. چرا که لباس عروسک آنه در آن زمان لباس شرقی بوده است. حوالی ۱۵ سالگی در نزد روزنامهنگاری بنام دکتر النبرگ (افندی) شروع به آموزش زبان عربی میکند ولی چون همزمان با مقدمات آغاز جنگ جهانی دوم بوده است اجازه نداشته درباره این گرایشات غیر ملی با کسی صحبت کند. افندی دقیقاً همان بوده که آنه ۱۵ ساله با شور و شوق میخواسته است. شرق را میشناخته واله و شیدای آن بوده و به آن عشق میورزیده است. آنه را با زبان عربی اسلام و تاریخ اسلام آشنا کرده و قرآن را به وی آموخته است.
علیرغم اینکه خانواده چندان به کلیسا نمیرفتند اما همگی به انجیل اعتقاد فراوان داشتهاند و شخصیتهای عهد عتیق را میشناختهاند و این میراث فرهنگی آنها بوده است آنه متون مذهبی شرقی را خیلی دوست میداشت و همیشه در پی فهمیدن غنای این متون بوده است و همیشه مسحور عرفان اسلامی و اشعار مولانا بوده است.
آنه به موسیقی شرقی خیلی دلباختگی داشته مخصوصاً پس از آشنایی با مشرق زمین، مثلاً موسیقی مراسم مولویه او را محسور میکرده و به حالت خلسه میبرده است.
به دلیل علاقه شدید پدر و مادر به شعر و ادبیات فضای خانه مملو از شعر و ادبیات بوده است. انه توسط پدر و مادر بتدریج با ادبیات کلاسیک اروپا آشنا شده و سپس آرامآرام دامنه مطالعات آنه به آثار ریلکه میرسد و متوجه میشود که ریلکه در برخی از آثارش ترکیباتی را مستقیماً از تصوف اسلامی نقل کرده است مانند خداوندا آن هنگام که خواهم مرد با من چه خواهی کرد که طنین آن بسیار شبیه به گفتار ابن عربی است. بنظر آنه ریلکه اثر زیادی از جهان اسلام گرفته است و کمتر شاعری میتوان یافت که بخوبی ریلکه رمز و راز نهفته در زندگی پیامبر اسلام را دریافته باشد ترجمه آزاد بیستو چهار شعر از دیوان شمس تبریزی مولانا آنه را بیشاز سایر کتب مطالعه شده اش تخت تأثیر قرار داده است.
این ترجمه آزاد در قالب شعر و عزل شرقی نگاشته شده بود و از نظر قالب و جان کلام به متن اصلی نزدیکتر از سایر ترجمهها بوده است (ترجمه روکرت)
پس از اخذ دیپلم آنه ناچار به انجام ششماه خدمت سربازی بوده است چون بدون انجام این خدمت امکان نامنویسی در دانشگاه نبوده است. در این زمان آنه کتاب دستور زبان عربی را بهمراه داشته که متاسفانه توسط کسی به سرقت برده میشود سپس آنه نامهای به امام جماعت برلین نوشته و در آن تقاضا میکند که آیا امکان دارد مدتی را نزد خانواده مسلمانی زندگی کند؟ تا دانش زبان عربی خود را بهبود دهد. سپس در اول سپتامبر ۱۹۳۹ جنگ جهانی دوم شروع شد. و جنگ سیر دیگری برای آنه رقم زد. پس از کمی، با نظریه مادرش به عنوان تحصیل در علوم طبیعی از خدمت سربازی جدا شده به تحصیل میپردازد و نظر او بررسی دست نوشتههای عربی در زمینه علوم طبیعی بوده است.
خوشبختانه در دانشکده فلسفه دانشگاه برلین هم رشته علوم طبیعی و هم رشته علوم انسانی بود و همزمان آنه در کلاسهای شرقشناسی شرکت کرده است. به هنر اسلامی که توسط ارنست

کونل تدریس میشده بسیار علاقمند بوده و به توصیه او تحصیل علوم طبیعی را رها کرده به تحصیل زبانهای فارسی- عربی و ترکی میپردازد.
بزودی جنگ با روسیه شروع شده ولی در تمام مدت جنگ جهانی دوم علیرغم تمام مشکلات اقتصادی، اجتماعی و کار اجباری در کارخانهها و همچنین چند ماه اسارت آنه در حال مطالعه مطالب مختلف شرقشناسی مثل تاریخ اسلام و زبان فارسی بوده و هیچ کدام از مشکلات نتوانست اراده مصمم او را ضعیف کند.
در حدود نوزدهسالگی ضمنن نگارش رساله دکترا به تکمیل زبان عربی- ترکی- فارسی برگزیده راینولدنیکلسن از دیوان مولانا و اخبار حلاج پرداخته و با خواندن آثار مولانا شیفتگی او لحظهبه لحظه بیشتر میشده است. در سال ۱۹۴۱ پس از اخذ دکترای خود در وزا رت امور خارجه شروع بکار میکند.
در سال ۱۹۴۳ حمله به برلین آغاز شده بود. آنه در سال ۱۹۴۵ رساله استادی خود را ارایه کرد و روز بعد آن گروه آنها در وزارت امور خارجه منحل شد و سپس، مدت چند ماه اسارت را تحمل کرد ولی در همان حال در اقامتگاه خود درس تاریخ اسلام را برای بقیه تدریس میکرده است. پس از آزادی مجدداً از رساله استادی خود دفاع کرده که بسیار مورد توجه قرار گرفته است.

اولین سفر اآنه به خارج از آلمان به سوئد بود که در سال ۱۹۴۹ به منظور شرکت در کنگره صلح و آزادی بوده است اگر چه آنه نتوانست در کنگره شرکت کند ولی رهاورد این سفر اخذ دکتری افتخاری الهیات سوئد بوده که در ۱۹۵۶ به او اعطا شد.
سال ۱۹۵۰ جهت شرکت در اولین کنگره تاریخ ادیان به هلند سفر کرد سپس بارها به سوئیس که درتمام این سفرها آنه با استادان و پژوهشگران شرقشناس برخورد کرده وبقول خود آنه عذاهای معنوی فراوان خورده است.

ترکیه- استانبول:
آنه از طریق اشعار شاعران ترک با استانبول آشنا می شود و سپس به این شهر کشیده میشود (۱۹۵۲) و در آنجا با خانواده مسلمان ودر عین حال تحصیل کرده ی مصطفی و ژاله همنشینی دارد. و از آنها نکات جالب فراوانی آموخته است. در آنجا شروع به نوشتن مقالاتی درباره فرهنگ آلمان در نشریات ترکی میکند در همین اثنا به آموزش شعر ترکی و مقایسه شعر سنتی و نو ترکی میپردازد و همچنین به دیدار مساجد استانبول همت گماشته که در آنها بارمعنوی خود را با دیدن معماری آنها و خواندن کتیبههای آنها بالا میبرده است. در تابستان ۱۹۵۳ به آنکارا سفر کرده و در آنجا در منزل دامپزشکی که شاعری پرشور و نمایشنامهنویس بوده ساکن میگردد و در آنجا با

هنرمندان زیادی از تبار ترک آشنا میشود و با شیوه تلفیق موسیقی سنتی دراویش و موسیقی نوگرا آشنا میگردد. در آنجا به دلیل ایراد سخنرانی به زبان ترکی درزمینه اسلام و هم اینکه کمی قبل از آن دومین دکتری خود را در تاریخ ادیان گرفته بوده پیشنهاد کرسی استادی تاریخ ادیان دانشگاه آنکارا را دریافت میکند. آنه با خوشحالی این پیشنهاد را قبول میکند تا هم در ترکیه مورد علاقهاش تدریس کند و هم مجال آموختن جنبههای علمی اسلامشناسی را پیدا کند. در آنجا سعی بر تربیت دین پژوهان ترکی بوده که علاوه بر پایبندی به سنتهای اسلامی از علوم نوگرای غرب هم اطلاع کاملی داشته باشند سپس با خوشنویسی شرقی خصوصاً سبک نستعلیق آشنا شده به تمرین این خط میپردازد بی شک سالهای تدریس در آنکارا از پربارترین دورههای عمر آنهماری محسوب میگردد.
درترکیه چندین مرتبه به مزار مولانا شرفیاب شده و رقص سماع را از نزدیک دیده، موسیقی سماع را از نزدیک بررسی کرده است و به حلقه مولویه در آمده است.
در سال ۱۹۵۹ از آنکارا به آلمان برگشت و در سال ۱۹۶۰ در کنگره بینالمللی وحدت تاریخ ادیان از اعضاء فعال اجرایی کنگره بود و سپس مجدداً به تدریس در دانشکده پرداخت در ۱۹۶۲ به هدایت مجله فکر و فن پرداخت که مجله ای بوده فرهنگی و به زبان عربی که در آن به روابط فرهنگی بین شرق و غرب توجه ویژه شده بود.
بانو آنه ماری شیمل بدلیل اقامت طولانی در ترکیه، بررسی و تحقیق در هند و پاکستان و افغانستان نتوانسته بود اقامتی طولانی مدت در ایران داشته باشد، هر چند که فرهنگ مناطق فوق شدیدا تحت تاثیر فرهنگ ایرانی بوده است و نخستین اشعار پارسی در مناطقی مثل ازبکستان امروزی یعنی سمرقند و بخارا سروده شده است.
نخستین سفر واقعی آنه به ایران در سال ۱۹۶۳ بوده که در موسسه گوته تهران سخنرانی هایی ایراد کرده است. از اصفهان و شیراز دیدار کرده است. این سفر بیشتر جنبه آشنایی داشته است. سه سال بعد به دعوت شاه در کنگره ایران شناسی شرکت کرده است. که علاوه بر دیدار از مناطق کوهستانی در جهت بررسی دستاوردهای آموزشی انقلاب سفید از زورخانه هم دیدار کرده است و روح دینی و اعتقادی این ورزش را دریافته است. مردانی بسیار قوی که فعالیت ورزشی آنها جنبه آئینی داشته واحترام به امامان را واجب می دانسته اند. در مهمانی کاخ شاه شرکت کرده با سید حسین نصر هم کلام بوده است. نصر متخصص اندیشههای عرفانی بوده است.
سومین و هیجانانگیزترین سفر آنه به ایران در ۱۹۷۱ همزمان با جشنهای ۲۵۰۰ ساله بوده است که در کنار خود یک کنگره شرق شناسی هم داشته است. برای اولین بار با هانری کوربن ملاقات کرده است. از مقبره کوروش دیدن کرده، ودر بطن جشن های ۲۵۰۰ ساله حضور داشته است. و همچنین با شرق شناسان روسی و آمریکایی ملاقاتهایی داشته است. سفر بعدی به ایران در سال ۱۹۷۷ و همزمان با انقلاب بوده که شاهد اعتراضات مردمی بوده است و در واقع فقط توقف کوتاهی در مسیر افغانستان بوده است. سپس هجده سال بعد در سال ۱۹۹۵ سفری به ایران داشته است که به دعوت دولت ایران بوده، از بازارها و موزه های تهران دیدن کرده و به آرزوی دیرین خود سفر به مشهد و زیارت نایل شده است. و توسط علامه آشتیانی و حسن لاهوتی، مترجم کتاب شکوه شمس آنه ماری، در مشهد مورد استقبال قرار میگیرد و سخنرانی های زیادی ایراد می کند. مجددا به شیراز به یاد ماندنی سفر کرده و به دیدار حافظ شتافته و جایزه صلح دریافت می کند. بعد هادر طی چندین مرتبه مسافرت به ایران سخنرانیهای مختلف ایراد کرده است. درسال ۲۰۰۱ در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی در آلمان با هم ملاقاتی داشته اند و در همین سال بدنبال یکسری نشستهای مربوط به گفتگوی ادیان مسلمان و مسیحی، در مجلس اختتامیه که ظاهرا در تهران بوده است در حضور آیت الله خامنه ای، آیت الله تسخیری و کاردینال شونبرن سخنران جلسه بوده است. در سال ۱۹۹۲ پس از ۲۵ سال تدریس از هاروارد بازنشسته شد و دوران به اصطلاح بازنشستگی را با ایراد سخنرانیهای مختلف در نقاط مختلف اروپا- آمریکا و ترکیه آغاز میکند.

آثار ترجمه شده بانو آنه ماری شیمل:
۱-ماری شیمل، آنه(۱۳۷۶).نامهای ایرانی.گیتی آرین.کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران
۲- ماری شیمل،آنه(۱۳۷۷).من بادم و تو آتش.فریدون بدره ای.تهران توس
۳- ماری شیمل،آنه(۱۳۸۳)شرق و غرب:زندگی غربی – شرقی من.سعید فیروز آبادی.تهران.افکار
۴- ماری شیمل،آنه(۱۳۸۳).گنجینه معنوی مولانا.شهاب الدین عباسی.تهران.مروارید
۵- فردریش روکرت(۱۳۸۳).خیال گل.برگزیده از شعرهای فارسی. به کوشش آنه ماری شیمل.تهران.هرمس.مرکز بین المللی گفتگوی تمدنها
۶-ماری شیمل،آنه(۱۳۸۴).شعر جهانی آشتی جهانی است.محمد حسین خواجه نژاد.تهران. امیر کبیر
۷- ماری شیمل،آنه(۱۳۸۵).بازتاب اسلام.بها الدین بازرگانی گیلانی.تهران.شور
۸- ماری شیمل،آنه (۱۳۸۵).محمد رسول خدا.حسن لاهوتی.تهران. شرکت انتشارات علمی فرهنگی
۹- ماری شیمل،آنه(۱۳۸۵).بدنبال رد پای مسلمانان.محمد حسین خواجه زاده. تهران.امیرکبیر
۱۰- ماری شیمل،آنه(۱۳۸۶).در قلمرو خانان مغول.فرامرز نجد سمیعی.تهران.امیرکبیر
۱۱- ماری شیمل،آنه(۱۳۸۸).راز اعداد.فاطمه توفیقی.قم.دانشگاه ادیان ومذاهب