انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

انسان شناسی دندان روبرتو لیونتی

توضیح: «فرهنگ بدن» ، کتابی است که انتشارات دانشگاهی فرانسه در سال ۲۰۰۷ به چاپ رسانده است و در آن حدود ۲۴۰ متخصص در حوزه های انسان شناسی، جامعه شناسی، تاریخ، جغرافی، پزشکی، روانپزشکی، روان شناسی و علوم پایه و … بیش از ۵۰۰ مدخل را درباره بدن مورد تحلیل قرار داده اند. ترجمه مقاله مربوط به «انسان شناسی دندان » از این فرهنگ که روبرتو لیونتی از دانشگاه تریست ایتالیا نوشته است را در چند بخش خواهیم خواند و امیدواریم در آینده بتوانیم مقالات دیگری را نیز از این فرهنگ بسیار پر ارزش در پایگاه بیاوریم.

ساده انگارانه است اگر بپنداریم کارکرد دندان ها صرفا به تغذیه محدود می شوند. و هر چند نمی توان منکر نقش اساسی دندان ها در جویدن و خرد کردن اولیه غذاها در دهان بود، اما باید دانست که فرهنگ های مختلف کاربردهای بسیار زیاد دیگری نیز در زمینه های ارتباطی و اجتماعی برای دندان ها قائل شده اند.

دندان ها پیش از هر چیز به ما در تلفظ برخی از حروف بی صدا کمک می کنند که دقیقا به آنها حروف دندانی (dental)(یعنی حروف T,D,N ) و لبی – دندانی (labio-dental)(یعنی حروف F,V ) می گویند. شاهدی بر این مدعا را می توان درقهرمان رمان د. ستارتونه(D. Starnone)، یعنی «دنتی» (Denti) که ج. سالواتورس (G. Salvatores) از آن فیلمی نیز ساخته است، مشاهده کرد. اما در فرهنگ های مختلف ما با استفاده های دیگری از این اندام در بدن روبرو می شویم. برای نمونه در تبلیغات و در زندگی روزمره، چه در غرب و چه در بسیاری دیگر از نقاط جهان، دندان ها در جذاب کردن آدم ها اهمیت دارند. از این گذشته درباره مشخصه شهوانی ارتباط شفاهی نمی توان تردید داشت و این امر را می توان در اصل و اساس حرکتی دید که رفتار شناسان حیوانی به آن «لب و دهان آمدن» (chattering) می گویند. این یک حرکت دهانی مشترک در نخستی های پیش انسانی است که به سکانسی از حرکات سریع و ریتمیک لب ها، آرواره ها و زبان همراه با ایجاد صدا، اطلاق می شود. این حرکت دهانی اعلام کننده و همراهی کننده هر نوع نزدیکی جنسی و دوستانه است و بدون شک باید آن را ریشه اشکال مختلف دلربایی در انسان ها از طریق دهان ( لبخند، خنده، بوسه) دانست.

مشخصه شهوانی دهان ناشی از تحریکاتی است که در حوزه غشائی جویدن اتفاق می فتد و یارم وان هوف(Jarem Van Hoff) ، رفتار شاس جانوری ، توانسته است تاریحچه لبخند را از طریق مطالعه تطبیقی نخستی ها به دست بیاورد. ابتدایی ترین رفتار نشان دادن دندان ها در سکوت (silent bared-teeth display) است که معنای آن تسلیم شدن است، این رفتار می تواند با نشان دادن دندان ها همراه با ایجاد صدا(vocalized bared-teeth display) ادامه یابد. دعوت به بازی با باز کردن دهان در حالتی از استراحت (relaxed open mouth display) دیده می شود. و باز هم در مورد دلربائی باید به آنچه رفتارشناسان جانوری به آن «کنش انگیزه ساز» (action remotivante) می گویند، اشاره کرد، عملی که هدف از آن از میان بردن یک حالت روحی نامطبوع است. زنی که همچون یک «دختر بچه» عمل می کند، برای نمونه انگشتش یا نوک یک مداد را لای دندان ها می گذارد، ممکن است در نزد یک دوست یا رئیسش، عواطفی همچون نسبت به یک فرزند و برای محافظت از او ایجاد کند.

یکی از کارکردهای بسیار متفاوت دیگر دندان، از آن ابزرای برای دفاع از خود، پرخاشگری و یا تهدید می سازد. شکسپیردر هانری چهارم می نویسد: « اگر سنگی در دستانمان نباشد، از دندان هایمان بهره می بریم». در یکی از راهنماهای جدید فنون دفاع از خود نیز می خوانیم: « در یک درگیری ، اگر دست هایتان بسته بود، باید گاز بگیرید، زیرا دندان ها می توانند از شما دفاع کنند.» این اصطلاح را هم شنیده ایم که می گویند «تا بن دندان مسلح بود» و در تصاویر زیادی می بینیم که دزدان دریایی را با چاقویی که در میان دندان ایشان گرفته اند نمایش می دهند. ما اغلب مشاهده می کنیم که از دندان ها در حرکات انحراف یافته، یعنی حرکاتی که علیه کسانی که بر انگیخته اندشان انجام می گیرند، به کار می روند. پرخاشگری انحراف یافته، مثال شناخته شده ای در این مورد است: در این مورد پرخاشگری بر علیه کالبد خود فرد انجام می گیرد که می تواند او را تا حد خودکشی نیز پیش ببرد اما در اشکال ضعیف تر این حرکت، شخص ممکن است با خشونت لب پایینی خود را گاز بگیرد.

در چارچوب های فرهنگی مختلف، دندان ها همچنین برای تهدید کردن بچه های سرکش یا تهدید دشمنان و کسانی که دوست داریم ضربه ای به آنها بزنیم، به کار می روند: انگشت به دهان گزیدن، دست خود یا لب پایینی خود را گاز گرفتن، یکی از حرکات ویژه ای است گویای تهدید به شمار می رود. در ایتالیا، افراد نوک ناخن شست خود را زیر دندان های پیشین خود می گیرند و آن را به سوی دشمن رها می کنند و یا یکی از مفصل های انگشتانشان را با دندان گاز می گیرند. در اروپای شرقی و در برخی از کشورای عرب ، نیز ما با حرکت بسیار خشونت آمیزی روبرو هستیم: فرد لب پایینی خود را گاز می گیرد و در همان حال سرش را تکان می دهد، گویی خواسته باشد «قربانی» خود را ببلعد.

تهدیدهایی که به کمک دندان ها نسبت به کودکان انجام می گیرد در فرهنگ مردمی صرفا به حرکات دهانی والدینشان محدود نمی شود در فلکلور فرانسه شخصیتی عام وجود دارد که می توان به او «لولو خورخوره» (Croquemitaine) خطاب کرد ، شخصیتی که گویای نقش ترس در آموزش و پروزش سنتی کودکان در اروپا و در نقاط دیگر است، همانگوونه که نقش حرکاتی چون خوردن و بلعیدن جایگاهی خاص در «دستور زبان پرورشی» دارند: و این نکته ای است که وان جنپ نیز در کتاب خود « راهنمای فلکلور فرانسوی» بدان پرداخته است و نیکول بلومون (Nicole Belmont) به خوبی آن را تحلیل کرده است.
در زمینه آموزش سنتی، علاوه بر دندان های تهدید کننده والدین و موجودات اسرار آمیز باید به دستکاری مناسکی دندان های پسر بچه ها دختران نوجوان نیز اشاره کرد، در این موارد مناسک پاگشایی در فرهنگ های مختلف با حرکاتی چون کشیدن دندان، رنگ زدن یا تیز کردن آن ها، روبرو می شویم که همگی روش هایی برای ثبت ابعادی هنجارمند در کالبد آنها برای مشخص کردن موقعیت جدیدی اجتماعی شان به حساب می آیند.
اما دندان ها برای بازی نیز به کار می آیند. برای نمونه در فلکلور اروپایی «بازی سیب» را می بینیم در این بازی هر یک از شرکت کنندگان در حالی که دست هایش را از پشت به هم گره کرده و چشم بندی بر چشمان خود دارد، در ظرف آبی که جلویش قرار می دهند تلاش می کند سیب شناور در آب را با دندان ها بگیرد و هر کس اول این کار را بکند برنده است. در یک بازی دیگر، آب نباتی را در وسط یک نخ سه متری قرار می دهند و هر یک از دو بازی کننده، یک سر نخ را در دهان می گیرد و با دندان هایش سعی می کند نخ را در دهان جمع کند و آب نبات را به خود رسانه و بخورد و تا برنده شود.

در کاربردی دیگر می توان به کار کردن با دندان اشاره کرد و ضرباتی که این کارها بر دندان ها وارد می کنند و به حرفه های محتلف حرفه ای مربوط می شوند: برای مثال می دانیم که کسانی که پیپ می کشند، به دندان های کناری و نیشی خود ضربه می زنند. ساییدگی دندان های نیشی در نزد خیاط ها که از آنها برای بریدن نخ استفاده می کنند و ضربه به دندان های کفاش ها و نجارها که میخ ها را در میان دندان های پیشین خود نگه می دارند، نیز شناخته شده است.

یانومانی ها (Yanomani) با رشته های زمخت گیاهی نوعی ننو می سازند که به آن مراکامی تئوکی (mrakami-thoki) می گویند. آنها پس از بیرون کشیدن پوسته، سر این الیاف را به دندان می گیرند تا چهار یا پنج رشته نخ به کمک دندان از آن بیرون بکشند و تا آن سوی رشته بروند و با همین رشته ها است که ننو را می بافند. صیادان ایتالیایی هم برای قرار دادن طعمه در منطقه پیه مون اگر کمک دو دست کافی نباشد به صورت طبیعی از دندان استفاده می کنند. فرانسواز لو(Françoise Loux ) به خوبی بر نقش دندان ها در حرفه های سنتی مربوط به سیرک مطالعه کرده است: آکروبات ها به خصوص اغلب به کمک دندان هایشان بازی خود را انجام می دهند و گاه وزنه های بزرگ را بلند می کند.

گروهی دیگر از چهره های سنتی و مدرن از دندان دیگران استفاده می برند. در تصویر سازی های مردمی به صورت گسترده ای به حرفه دندان کش ها در روستا ها ی در میدان های شهرهای کوچک یا روی پل های پاریس اشاره شده است. این دندان کش ها با گروه های نمایشی خود مردم را شگفت زده می کردند، لباس های تماشایی و شمشیر و کلاه های خاص بر تن داشتند و گردن بندی از دندان بر گردن می انداختند. زمانی که آنها وارد شهر یا روستا می شدند ابتدا گروه موسیقی به نواختنن موسیقی می پرداختند و از صدای ابزارهای مویسیقی بهره می بردند: شیپورها و طبل ها هر کس را که دندان درد داشت به سوی خود می کشیدند و گروهی هم آدم های کنجکاوی بودند که صرفا به نمایش کشیدن دندان ها می آمدند، موسیقی پر هیاهو فریاد های بیماران را پنهان می کردند و شاید به موثر بودن جنبه نمایشی این کار نیز کمک می کردند به صورتی که :« تلاش های دندان کش برجسته می شد، کار آنها به نمایش تبدیل می شد و بیمار ناشناس به قهرمان نمایش روز»(Loux, 1981, 131)
یکی از معروفترین این دندانکش ها خوان توماس (Joan Thomas) بود که در پاریس قرن هجدهم کار می کرد و عادت داشت که همچون بسیاری از همکارانش به همراه دسته موسیقی اش حرکت کند. زمانی که در سال ۱۷۲۹ وی به کاخ ورسای وارد شد تا تولد ولیعهد لویی پانزدهم را جشن بگیرد، پیش از خود یک موسیقی نواز را فرستاد که کلاهی نقره ای بر سر داشت و خروسی بر آن آواز می خواند.
خروس، پرنده ای است که به بهترین شکل می توان «آوازه خوان» نامیدش، و افزون بر این تاجی دارد «دندانه دار». و هر چند پرندگان دندان ندارند، کسی تعجب نمی کرد که از راه رسیدن دندان کش ها با آواز این جانور اعلام شود؛ و یا حتی از اینکه بتوان در موزه هونتاریان(Hunterain) در گلاسکو(Glasgow) یک دندان انسانی را که در تاج یک خروس کاشته شده ، دید: این دستکاری بیولوژیک ( چه جراحانه و چه نمادین) به قرن هجدهم میلادی باز می گردد. با این وصف در سال ۲۰۰۳، در فرانسه گروهی از پژوهشگران شهرهای نانت و لیون توانستند از طریق پیوند زدن سلول های موش در بافت های مرغ ها، نطفه ها دندان در آنها ایجاد کنند.
شاید در این پیوند کهن میان آواز، موسیقی، نمایش و درمان دندان بتوان ریشه های پدیده ای را که تاریخ دانان «همزیستی دندان شناسی و نمایش» نامیده اند بیابیم: ژان باپتیست فوشار(Jean-Baptiste Fauchard)، لویی فلوری لوکلوز دو تیویی(Louis Fleury Le Cluse de Tilloy)، فرانسوا ژوزف تالما(Francois Joseph Talma)، لوران مورگه(Laurent Morguet) تنها چند نمونه برجسته در این زمینه هستند که در دربار قرن هجدهم در آن واحد هم هنر دندان و هم هنر نمایش را بر عهده داشتند(Deschaume & Huard, 1984).

افزون بر این، کنترل کردن درد و قدرت محافظت کننده دندان کش های قدیمی از شخصیت آنها نمادی فالیک می ساخت افراد را به خیال های اختگی بازمی گرداند. ماری بناپارت(Marie Bonaparte) در مطالعه معروفی که در سال ۱۹۳۳ درباره رابطه فرد با دندان پزشکش انجام داد، بر عشق و نفرت در این رابطه با قابلیتی از انتقال به یکدیگر تاکید کرد که در روانکاوی امری شناخته شده است. از این گذشته، مطالعات مردم نگارانه ای که درباره مناسک بلوغ و اشکال مختلف اندام بری های دندانی در آنها دیده می شود، و فلکلور پزشکی مربوط به حرفه دندان پزشک، گویای نمادشناسی گسترده ای هستند که به صورت ناخودآگاه در دستکاری و کشیدن دندان و کنشگران اجتماعی آن وجود دارد: در اینجا بی شک با عقده اختگی و خیال پردازی های ناشی از آن روبرو هستیم. اگر برغم این اضطراب ناشی از آن خیال ها ، دندان پزشک باز هم موضوع علاقه ای از سوی بیمار – یعنی به عبارت دیگر یک انتقال مثبت- شود، دلیل را باید در آن دید که دندان پزشک مدرن تنها جایگزینی برای پدر اخته کننده به حساب می آید. اگر از دست دادن یک دندان را برابری نمادین برای اختگی بدانیم، مداوای دندان از طریق بیحسی موضعی ، از میان رفتن درد و بر جای نشستن یک پروتز، دندان پزشک را به یک پدر محافظت کننده بدل می کند که می تواند می تواند فالوس از دست رفته یا تهدید شده را به بیمار بازگرداند.

دندانه های الهه مادر

خولیو تلو(Julio Tello) در سال ۱۹۱۹ در شاون دو هوانتار (Chauvin de Huantar) در شبه جزیره پاراکاس(Paracas) یکی از پهنه های باستان شاختی قدیمی منطقه آند (قرن سیزدهم پیش از میلاد) را کشف کرد. از جمله وسایلی که در این منطقه یافته شد، طرحی از یک الهه با سینه های بزرگ دیده می شود که از دهانش و از آلت تناسلی اش دندانه های نوک تیز بیرون زده اند. باستان شناسان بر آن هستند که از این پارچه ها برای کفن پیچی مردگان استفاده می شده است: الهه به ما دوگانگی زندگی/مرگ را بادآوری می کند زیرا از نوعی آلت دندان دار برخوردار است که انسان ها را درون خود گرفته و آنها را به جهان مردگان هدایت کند.

در اروپا نیز ، از زمان پارینه سنگی تصاویر الهه مادر (Deesse Mere) به صورتی دوگانه با دندان ها پیوند می خوردند: از یک سو ، عاج های ماموت ها و دندان های بسیاری دیگر از جانوران به شکل وسیعی برای ساختن طلسم ها و مجسمه های کوچک خدایان مونث یا بخش هایی از دندان های آنها به کار گرفته می شدند؛ از سوی دیگر دندان ها و ….. یکی از مهم ترین مشخصات الوهیت زنانه به حساب می آمدند.
گردن بندهایی به شکل سینه که از جنس عاج یا دندانی نیشی گوزن ها یا ….. بودند، سوراخ می شدند تا بتوان آنها بر گردن آویخت. از این گردن بندها بیش از پنجاه مورد در نقاط مختلف کاوش های دوره ظاررینه سنگی متاخر یافته شده است. در نقاب های به خاک سپاری الهه مادر که در قبرستان کارانوو شش(Karanovo VI ) در وارن(Varne) در بلغارستان یافته شده است و به دوره مس ( نیمه هزاره پنجم پیش از میلاد) مربوط می شود دندان ها به شکل میخ هایی طلایی بازنموده شده اند. یکی از انواع همین امر را نیز در مجسمه کوچکی که از سترا زاگورا(Stara Zagora) ( 4500 تا ۴۳۰۰ سال پیش از میلاد) با دهانی بزرگ و یک مثلث بزرگ بر بالای آلت تناسلی یافته شده است، می بینیم. دندان ها در اینجا به صورت سوراخ ایی مدور که در دهان کنده شده اند نمایانده شده اند. اما آنچه باز هم عجیب تر است اینکه سوراخ های مشابهی در سه گوشه مثلث نامبرده نیز کنده شده اند.

آویزهایی به شکل سینه که از عاج تراشیده شده اند و یا دندان های نیشی گوزن و آهو که سوراخ شده اند تا بتوان از آنها در ساخت گردن بند استفاده کرد، در بیش از ۵۰ سایت دوران پارینه سنگی متاخر یافته شده اند. در نقاب های مردگان، الهه مادر که در گورستان کارانوو(Karanovo) ششم در وارن(Varne) در بلغارستان یافته شده اند و به دوران مس (نیمه هزاره پنجم پیش از میلاد) مربوط می شوند، دندانها به شکل میخ هایی طلایی نمایانده شده اند. نوعی دیگر از همین شکل، در مجسمه های یافته شده در ستارا زاگورا (Stara Zagora)(4500-4300 پیش از میلاد) دیده شده اند که دهانی پهن و یک مثلث بزرگ فوق آلت تناسلی دارند. در این مجسمه ها، دندان ها با سوراخ های گردی که زیر دهان حک شده اند، نمایانده شده اند. آما انچه شگفت انگیز تر است، سوراخ های مشابهی است که در سه گوشه مثلث مزبور کنده شده اند.
دندان های گراز را نیز می توان جزو مشخصات الهه مرگ و باززایی بر روی گلدان های دوره برنز که در چندین منطقه اروپا یافته شده اند و به نیمه هزاره دوم پیش از میلاد مربوط می شوند، دید. گراز همچنین یکی از حیوانات مقدسی است که همراه الهه مادر دیده می شود. در معبد EV 18 در چتل هویوک (Çatal Hüyüke) ، سینه ها، آرواره ها ودندان های گراز عظیم را می پوشانند. پیوند جادویی میان این جانور و الهه همچنین در مجسمه کوچکی که در ایتالیا در یک لایه نوسنگی در پناهگاه گابان(Gaban) (منطقه ترنتین)(trentine) یافته شده، دیده می شود.این پیوند را دردندان آسیاب تحتانی سوم یک گراز نیز می بینیم.
ما اغلب آرواره ها و دندان های گراز را در قبور اروپای مرکزی و شرقی از هزاره ششم تا هزاره چهارم پیش از میلاد نیز می یابیم. و نقش ماورا طبیعی این جانور و دندانهایش را می توان در مثالی دیگر در گورستان های مجار بوگنار کاتزیان (Bognár -Katzián و اسکومول (Skomol)(دوران مس) نیز دید و در عصر برنز و آهن نیز مشاهده کرد، همانگونه که مجسمه های کوچک یافته شده در نقاط باستانی گوناگونی در اروپای مرکزی و شرقی نیز این امر را نشان می دهند. در اسطوره شناسی نروژی نیز ، فریا(Freya) – خدای مونث مرگ و باززایی – به طور مشخصی با گراز پیوند دارد و تاسیت (Tacite) (Germania chap.45) این امر را در مورد مادر خدایان مورد پرستش در قبایل آئستی(Aestii) (پروسی های باستانی) می گوید.
از تمام آنچه گفته شد، می توان به این نتیجه گیری روشن رسید که در کنار کارکردهای زیستی ، دندان ها همچنین دارای مصارف اجتماعی هستند که اساسا بر ارزش های نمادین استوارند که این بخش از کالبد می تواند حامل آنها باشد. سخن گفتن از دندان ها، بازنمایی و دستکاری آنها به ما امکان می دهد که از چیز دیگری نیز سخن بگوئیم: از چرخه زندگی ، روابط اجتماعی ، عشق ، جنسیت و مرگ و همه چیز می تواند از خلال نمادگرایی دندان ها به بیان آید.

صدای دندانها

ماریوس اشنایدر (Marius Schneider) در تحلیل نقش موسیقی در اسطوره شناسی مناسک تمدن های غیر اروپایی چنین می نویسد: درمانگر شیروکیCherokee در دست راست خود یک دندان مار دارد و فرض بر آن گرفته می شود که هنگام آواز خواندن وی ، روح مار در دندان نفوذ کرده و می توان لرزه آن را مشاهده کرد. وقتی این درمانگر آواز خود را به پایان می رساند، دندان را به سوی دهان خود می برد، و بر آن می دمد و می خواند و سپس از آن برای ترسیم شیارهایی بر سینه بیمار استفاده می کند. در اروپا و در چارچوب فرهنگی کاملا متفاوتی متونی در سنت ایرلندی از نوعی دعا با عنوان تائینم لائگدا(Teinim Laegda) یا نور آواز سخن میگویند.

شعرای قدیمی (فیلید Filid) از این روش جادویی برای به دست آوردن الهام و شناخت استقاده می کردند: شاعر شست خود را روی دندان عقل می گذارد آن را گاز گرفته و آواز می خواند.

روابط میان دندان ها با صدا و آواز متنوع هستند اما در فرهنگ های مختلف به اشکالی بسیار متفاوت دیده شده و در آن واحد هم به واژگان و هم به موسیقی مربوط می شوند . روشن است که در اینجا با حروف بی صدای دندانی سروکار داریم و سن ژروم(Saint Gérôme) با اطمینان سختی که به تاثیر گذاشتن دندان ها در نحوه بیان داشت، دندان های خود را سوهان می زد تا تلفظ عبری خود را، یعنی زبانی را که در دوره پیری شروع به آموختنش کرد، بهتر کند. در آفریقا، برخی از اقوام(از جمله بامبارا های Bambara مالی) کیفیت گفتار را با مداوا و کشیدن دندان ها مربوط می کنند. دندان ها که مثل خورشید سفید هستند به کلمات زونق می بخشند و سلامت دندان ها که به برکت چوب های کوچک خاص به دست می آید، سبب تطهیر کلمات می شوند. افزون بر این می توان کلمات خود را جوید. حتی آوازهایی وجود دارند که می توان «از میان دندانها آنها را خواند» همانگونه که فیلم فرانسوی ساخته روبر مانتولیس(Robert Manthoulis) در ۱۹۷۳ که به خوانندگان آوازهای اندوهبار اختصاص دارد، این را نشان می دهد.
ترس و سرما دندانها را به لرزش قرچ قرچ می اندازند. دندانها به صدا در می آیند و ما را به حرف زدن می آورند. دندان ها همچنین موسیقی ایجاد می کنند. اولیفان(Olifan) ، یکی از سازهای بادی است که در قرون وسطا در اروپا رایج شد، این ساز از یک خرطوم کوچک و یک بوق شکار از جنس عاج ساخته شده بود که از دندان فیل می تراشیدندش ( و به همین دلیل هم نام آن به elefant به معنی فیل نزدیک است) . در روی این ساز نیز حجاری هایی انجام می گرفت که موضوع آنها اغلب شامل تزئینات حیوانی و گیاهی می شد. بنا بر سنت سلتی ، زنان وایکینگ(viking) عادت داشتند با دمیدن در این بوق ها مردان را به جنگیدن ترغیب کنند. در اسکاندیناوی این ساز را از دندان فیل های آبی می تراشیدند و صدای این دندان ها آنقدر اندوهبار بود که در عین حال دشمنان را نیز می ترساند. در قطعه ادبی «سرود رولان»(Chanson de Roland) به اولیفان های شهسواران قرون وسطایی پر آوازه اشاره شده است و اسناد زیادی نیز گویای استفاده از این ساز ها در کلیسای قرون وسطا هستند: زمانی که لازم بود که مومنان برای هفته مقدس به کلیسا فراخوانده شوند، اما استفاده از صدای ناقوس ها ممنوع بود، ز اولیفان استفاده می کردند. اما از این ساز همچنین برای گرد آوردن خیرات و یا نگه داشتن اشیاء مقدس و روغن های متبرک هم استفاده می شد.
در فلکلور موسیقیایی گواتمالا، امروز هنوز هم می توان آلت های موسیقی کاملا حیوانی یافت. برای مثال آرواره های گاو، برای ایجاد صداهای ضربه ای استفاده می شوند. با وارد کردن ضربات کوچک به این آرواره ها دندان ها به حرکت در آمده و صدایی ایجاد می کنند که به صدای طوطی ها شباهت ارد. در یکی از کاتالوگ های موسیقی- انسان شناسی کوبایی به یک آلت موسیقی اشاره شده است به نام کویخادا(quijada) که یک ساز کوبه ای است و از دندان های آرواره ای پایینی یک اسب ، یک خر و یک قاطر ساخته شده است. صدا در این ساز به وسیله سایش یک تکه چوب روی دندان ها یا با تکان دادن ساز به وجود می آید (صدا در این حالت به دلیل حرکت دندان ها در فالب هایشان به وجود می آید). کویخادا که به شکل گسترده ای در سال های ۱۹۶۰ به وسیله گروه موسیقی معروف هاوانا موسوم به لوی توتانکامس(Tutankames) به کار می رفت، امروز تقریبا به طور کامل از موسیقی کوبایی حذف شده است اما می توان هنوز آن را در جزیره سان آندره (San André) و سایر نقاط کارائیب یافت.

در مواردی دیگر، دندان های انسان به صورت مستقیم برای ایجاد موسیقی یا نواختن ساز ها به کار می روند. بعضی از افراد می توانند میان دندان هایشان به صورتی یدمند که صدای سوت یا نی لبک در بیاورند. جیمی هندریکس(Jimmy hendrix) با یادآوری سفرش به جنوب آمریکا ، روایت می کند که چگونه آموخته بود که با دندان هایش گیتار بنوازد زیرا همه این کار را برای تاثیر گذاری روی مخاطبان انجام می دادند: « در تنسی (Tennessee) اگر نتوانی با دندان هایت گیتار بزنی ، از کار بیرونت می اندازند. برای همین خیلی از نوازنده ها را آنجا می بینی که دندان هایشان شکسته. یک بار دیدم کسی می خواست این کار را بکند و سه دندانش را از دست داد!». در چشم اندازی کاملا متفاوت و برای مخاطبانی بسیار جوان تر ، یک بنگاه کانادایی متخصص محصولات نوآورانه اخیرا یک مسواک موسیقیایی به نام دو ره می(ِDoremi) ابداع کرده است که با نواهایش کودکان را موقع مسواک زدن سرگرم می کند.

در مواردی دیگر، ماهیت پیوند دندان ها و موسیقی جنبه بیشتر نمادین دارد. این امر را در شاسی های پیانو می بینیم که در آثار خیالین بسیاری از هنرمندان، در قالب دندان های سیاه و سفید تجسم یافته اند. برای نمونه می توانیم به تابلوی آندره ماسون (André Masson) نقاش سوررئالیست با عنوان پیانوتور (Pianotaure)(1937) اشاره کنیم که در آن پیانو به یک میناتور (Minotaure) [جانور افسانه ای با سر گاو و کالبد انسانی] تبدیل شده است و به یک زن یورش می برد. در برخی از نوشته های آلبرتو ساوینیو(Alberto Savinio) – نویسنده، موسیقی دان و نقاش سوررئالیست و برادر جیویرجیو دو شیریکو (Giorgo de Chirico) – نیز ما با تصویر پیانو دندان دار روبرو می شویم که درموسیقی مدرن نوعی «نان دندان گیر» می یابد. و پیانیست فیلم سرخ ژرف (Profondo rosso) ( که شاید بتوان آن را فرویدی ترین اثر داریو آرجانتو (Dario Argento) دانست) با مسخره کردن روانکاوی می گوید: « با کوبیدن روی شاسی های پیانو، فکر می کنم دارم دندان های پدرم را خرد می کنم» .

در یک ساز اسپانیایی به نام زامبومبا(zambomba)نیز ما با استفاده از یک دندان روبرو می شویم. این ساز که می توان آن را درمقوله طبل های ارتعاشی قرار داد از نوعی استوانه ساخته شده است که یک طرفش را با پوست بز یا گربه که کشیده و سوراخ شده است پوشانده اند و در وسطش یک دنده قرار داده اند که به آن دندان زامبومبا می گویند. در سنت اسپانیایی زامبومبا نمادی است از گاوی که گوساله می زاید، یا گربه ماده ای که حامله است و یا خود رحم؛ اما این ساز نمادی از دهانی گرسنه نیز هست که فقط یک دندان دارد ، در حالی که مرگ که قوی تر است، دو دندان دارد.

La zambomba tiene un diente y la muerte tiene dos

Dale que le dale. Dale a la zambomba ;

Dale que dale, hasta que se rompa.

Pan,

Sólo castaňas y nueces y turrón de mazapán

 

(در اصل به زبان اسپانیایی آمده است: ت.م.)

ترانه های مردمی دیگری نیز وجود دارند که می گویند زامبومبا شراب و سوسیس دوست دارد و به عشاق کمک می کند. در نهایت باید گفت که سنت این ساز را به سگ نزدیک می کند. عشق، روابط جنسی، دندان ها و تخیلات پرخاش جویانه دهانی: ما در اینجا تمام عناصر نمادین حاضر در مضمون فرج دندان دار را باز می یابیم.

با بر نظر اشنایدر (Schneider) قدرت رمز آمیز این ساز موسیقی خود را در سه نیروی بزرگ حیات مشخص کرده و بار می نمایاند: قدرت صدا(ترانه، آواز)؛ دگرگونی این قدرت آوازخوان به انرژی تغذیه، و سرانجام قدرت تولید مثل (Schneider, 1960:248). آوزا خواندن ، خوردن و زادن – زندگی معنوی، زندگی گیاهی و زندگی جنسی – بدین ترتیب برای موسیقی- انسان شناس آلمانی سه بعد از یک نیروی یکسان آفریننده به حساب می آیند. شکی نیست که این رابطه را می توان به صورتی فشرده در زامبومبا باز یافت – رحم زاینده، دهان گرسنه و دندان فالیک، الهه مادر و سگی که گاز می گیرد، نماد پیچیده ای که زندگی و مرگ را در تماس با یکدیگر قرار می دهد، گرسنگی و رابطه جنسی.

یادداشت ها در سایت محفوظ است.

 

منبع:

– Roberto Lionetti, « Dent »(Anthropologie des dents), in, Marzano, M., 2007, Dictionnaire du Corps , Paris, PUF. pp. 288-292.