نولد ایگنتر که خود معمار قوم شناس و انسان شناس است و سالها در ژاپن صد روستا را از لحاظ معماری ِ نمادین معناشناختی بررسی کرده است، کتابی در زمینۀ انسان شناسی معماری نوشته که شامل ۸ جلد است و در اینجا مباحثی از جلد نخست آن، که در معماری ما میتوانند تازه باشند، معرفی می شود. در این جلد نویسنده منظری کلی از تحقیق در انسانشناسی معماری به دست میدهد. او در مقدمه نمونه هایی از نظریه های خرد و کلان دربارۀ معماری را معرفی می کند، تعریف ساده ای از انسان شناسی معماری را نگریستن به معماری از دیدگاه انسان شناسانه می داند، خطوط کلی آن را از دیدگاه روش شناسی و نظری ترسیم می کند و به عنوان نگرشی تازه ارائه می دهد. برای رسیدن به چنین هدفی به گمان او، ما از سویی نیاز به دانش تاریخی از انسان شناسی داریم و از سوی دیگر کوشش های اخیر در زمینۀ نظریه های معماری بایستی مد نظر قرار گیرند. تا همین اواخر، معماری در ابعاد انسانشناسانه اش مورد بررسی قرارنگرفته است، انسانشناسی معماری میتواند نوعی نظریۀ کلان تلقی شود و منظرهای تازهای را در رشتههای مختلف انسانشناسی فرهنگی بگشاید. بحث کتاب در مورد تاریخ انسانشناسی و مسئلهی پیداکردن اساس نظریه ای پدیرفتنی برای معماری است.
او در تعریف نظریه های خرد و کلان با توجه به نظر ورنر لاین فلنر (Werner Leinfellner) می نویسد که هر نظریه به پایهای تعریف شده نیاز دارد و بر این اساس نظریه ها می توانند با توجه به اندازۀ نسبی شان با هم مقایسه شوند. نظریه ای که محدود به پایۀ کوچک باشد، خود می تواند بخشی از ساختار نظری بزرگتری باشد که بر پایۀ وسیع تری استوار است. این ارتباط میان نظریۀ بزرگتر و کوچک تر به نظریۀ کلان (Macro) و نظریۀ خرد (Micro) موسوم است.