انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

انسان‌شناسی: نگریستن به بالا

(مصاحبه اختصاصی با لارا نیدر، انسان‌شناس و استاد دانشگاه برکلی)

مقدمه: لارا نیدر یک انسان شناس آمریکایی است که در سال ۱۹۳۰ در یکی از شهرهای ایالت کنتیکت در ایالات‌ متحده‌ی آمریکا متولد شد. وی هم اکنون پروفسور انسان‌شناسی فرهنگی-اجتماعی در دانشگاه برکلی است. نیدر با چرخش مفهومی و روش‌شناسانه‌ای که با عنوان «فرادست پژوهی» در انسان شناسی مطرح کرد به چهره‌ای شناخته شده تبدیل شد. در واقع او ادعا کرد که سوژه‌ی مطالعه‌ی انسان‌شناسان باید اقلیت فرادستی باشند که اتفاقا در مناسبات قدرت جایگاه تعیین کننده را اشغال کرده‌اند. در واقع او پرسش اساسی را که مطالعات انسان شناسان عمدتا در پاسخ به آن صورت بندی می‌شد را تغییر داد: مسئله‌ی «چرا ضعیفان (طردشدگان) ضعیف‌اند؟» را به «چرا قدرتمندان قدرتمند‌اند؟» بدل کرد. البته که مردم‌نگاری عمدتا بر پرسش از چگونگی و کیفیت و تبیین فرآیندها برساخته می‌شود و مراد از این چرخش نظری ، در واقع تمرکز بر روابط و مناسبات موجود میان فرادستان در سامانه‌هایی مانند نظام حقوقی، انرژی هسته‌ای، ایدئولوژیِ علم (حوزه‌های پژوهشی خود نیدر) و همچنین نهادهایی مثل سازمان بیمه، مجلس، وزارت علوم و فضاهایی از این دست است که مکانیسم‌های کلان و جریان سازِ قدرت، درون آن‌ها به ایفای نقش می‌پردارند. نیدر مطالعات فرادست پژوهانه‌اش را در جهت بررسی «فرآیندهای کنترلی» ، به معنای مطالعه‌ی استراتژی‌های برساخت قدرت و مکانیزم‌های نهادی شدن ایده‌ها در روابط قدرت، پیش برد. او در کتابش با عنوان «حیات نظام حقوقی» و مردم‌نگاری‌هایی که در تحلیل نظام حقوقی نوشت بر جایگاه «شاکی» در دعاوی قضایی به مثابه‌ی کنشگری که فرآیندهای کنترلی در نظام حقوقی را به سمت عادلانه‌تر شدن سوق می‌دهد، تاکید کرد و از بازگشت این جایگاه به شاکی در مطالبه‌ی حقوق مدنی(و نه فقط جرائم قضایی) دفاع کرد. او همچنین از نقطه نظر یک انسان‌شناس به سراغ تبیین جایگاه «انرژی» در مناسبات کنونی قدرت و بررسی آسیب‌ها و چشم اندازهای آن در آینده رفت.

ما در این مصاحبه از امکاناتی که پروژه‌ی فرادست پژوهی در ابعاد مختلف آن مثل اخلاق و روش‌شناسی پژوهش در اختیار ما قرار می‌دهد و هم چنین از موانعی که پروژه‌های این چنینی در فضای آکادمیک و سیاسی کشور ما می‌تواند در برابر پژوهشگران وضع کند، با خانم لارا نیدر وارد گفت و گو شده‌ایم. پاسخ‌های ایشان هرچند مختصر است اما می‌تواند برای ایجاد تغییراتی در رویکرد انسان‌شناسان در ایران و آغاز پروژه‌های فرادست پژوهانه الهام بخش باشد. در پایان از پروفسور نیدر که با وجود مشغله‌هایشان در دانشگاه برکلی و پروژه‌های پژوهشی متعددی که در دست اجرا داشتند، وقتشان را برای مصاحبه در اختیار ما قرار دادند سپاس‌گزاریم. و همچنین از خانم دکتر نهال نفیسی که جرقه‌ی آشنایی با پروفسور نیدر را در ذهن ما روشن کردند و بابت کمک‌های بی دریغ‌شان در فرآیند تدوین این مصاحبه، صمیمانه قدردانی می‌کنیم.

۱- شما اید‌ه‌ی شهروند-پژوهشگر را مطرح می‌کنید که با رویکرد عینی انسان‌شناسانِ جریان اصلی در ایران که توصیه می‌کنند پژوهشگر باید نسبت به موضوع مطالعه‌ی خود بی‌طرف باشد، در تضاد است. شما این حقیقت را که تعهد یک پژوهشگر ممکن است بر روی مطالعه‌ی او تأثیر بگذارد، چطور ارزیابی می‌کنید؟

در مورد مفهوم شهروند-پژوهشگر و بی‌طرفی باید بگویم که اصلاً هیچ بی‌طرفی وجود ندارد، چه یک پژوهشگر صریح باشد و مواضع خود را اعلام کند و چه آن‌ها را پنهان کند، فرقی ندارد. ایده‌ی بی‌طرفی یک مفهوم غربی است. همان‌طور که کاردزو می‌گوید، ما هر چقدر هم که بخواهیم عینی باشیم، هیچ‌گاه نمی‌توانیم فراموش کنیم که با دو چشم خود می‌بینیم. در کتاب اخیر من یعنی از سال ۶۰۰ میلادی، باقی دنیا چگونه در مورد غرب می‌اندیشند ، عینیت هیچ جایگاهی ندارد. این کتاب تنها مشاهدات و افکاری در موردی چیزی است که آن‌ها می‌بینند. من قصد دارم که قطعه‌ای در مورد «هزینه‌ی عینیت!» بنویسم.

۲- انسان‌شناسان ایرانی تمایزی سفت و سخت بین متدهای کمی و کیفی قایل می‌شوند. آن‌ها می‌گویند که یک پژوهش یا باید کمی باشد یا کیفی و این دو متد نمی‌توانند در یک تحقیق به کار روند. آن‌طور که شما در مورد فرادست‌پژوهشی ذکر می‌کنید، این کار مستلزم متدی خاص خود است. آیا این امر شامل حذف دوگانه‌ی تحقیق کیفی و تحقیق کمی می‌شود؟
تمایز قایل شدن بین متدهای کمی و کیفی، کاری احمقانه است. متد مورد استفاده‌ی شخص، به پرسش‌های مطرح شده بستگی دارد. بنابراین ممکن است هر دوی این متدها در یک پژوهش مردم‌نگاری یافت شوند. به عنوان مثال، روش‌های کمی که به نظر می‌رسد جامعه‌شناسان آن‌ها را به عنوان متدهایی علمی‌تر ترجیح دهند، ممکن است به یافته‌هایی مخدوش و پژوهشی ضعیف منجر شوند. من ایده‌ی « ایدئولوژی همگونی» را در مطالعه‌ی زاپوتک از یک تحلیل کمی به دست آوردم. در حالی که مطالعه‌ی دادگاه‌ها بر اساس کاری آماری بود. هر متدی که عملی باشد باید مورد استفاده قرار گیرد.
۳- ما در فرآیند فرادست‌پژوهی با حوزه‌ی گسترده‌ای مواجه هستیم که شامل نهادها و سازمان‌های بزرگی هست. توصیه‌ی معمول انسان‌شناسان ایرانی، تفکیک حوزه به بخش‌هایی خاص‌تر و محدودتر و تمرکز بر یک بخش از آن است. به عنوان مثال برای بررسی شهرداری، ممکن است توصیه شود که تنها بر روابط بوروکراتیک این نهاد تمرکز شود. به نظر می‌رسد که رویکرد شما با چنین رویکردی در تضاد باشد. آیا این‌طور است؟ راهکار شما برای مطالعه‌ی یک نهاد بزرگ چیست؟

این مساله، تقابل بین تخصصی‌سازی و تحلیل مفهومی گسترده است. تخصصی‌سازی بیش از اندازه، مشکل مهلکی برای علوم اجتماعی در آمریکا است. یک پژوهشگر خوب باید کاری تخصصی‌سازی شده انجام دهد ولی در متن میدانی وسیع‌تر. تحلیل وضعیت مدرن زنان بدون تصویر جهانی گسترده‌تر، نتیجه‌ای مخدوش خواهد داشت. به مطالعه‌ی من در این مورد یعنی «شرق‌شناسی، غرب‌شناسی و کنترل زنان» مراجعه کنید.
۴- فرادست‌پژوهی، نوآوری‌ها و فاصله گرفتن از متدهای سنتی اتنوگرافی را دربرمی‌گیرد. به نظر می‌رسد که این امر مستلزم رویکرد اخلاقی مختص زمینه‌ی پژوهش باشد. به عنوان مثال، در برابر مشکلات پیش‌روی مطالعه‌ی نهادهای قدرت، یکی از معدود راهکارها، مخفی کردن هویت خود به عنوان یک پژوهشگر است. آیا چنین عملی رادیکال خواهد بود یا غیراخلاقی؟ آیا این حقیقت که ما از مکانیسم‌های مشروعیت‌بخش یک پژوهش علمی پیروی نمی‌کنیم، بر پذیرش مطالعه‌ی ما در جامعه‌ی علمی تأثیر خواهد داشت؟ آیا معیارهایی وجود دارد که این نوآوری‌ها و فاصله گرفتن چقدر می‌تواند پیش رود؟

در مورد اینکه آیا فرادست‌پژوهی مستلزم جدایی از متدهای سنتی اتنوگرافی است، به پژوهش اکبر احمد یعنی بوته‌ی خار و زنبور عسل مراجعه کنید. پژوهش خلاقانه‌ی او در مورد مردم وزیرستان، ریاست جمهوری پاکستان و باراک اوباما است. با اینکه او در دانشگاه واشنگتون دی. سی شاغل است، هویت خود را پنهان نکرد. اما برخی انسان‌شناسان از جمله لارا بوهانان نیز هویت خود را پنهان می‌کنند. هر دوی این پژوهش‌ها موفق بودند. به نظر من توجه داشتن به آسودگی شخص، غیراخلاقی نیست. در نهایت باید بگویم ¬زمانی که من برای تحصیلات تکمیلی به هاروارد رفتم، ما را از مطالعه‌ی جامعه‌ی خودمان دلسرد می‌کردند. شاید اگر انسان‌شناسان ایرانی، خارج از ایران به کار میدانی بپردازند، کاری روشنگرانه باشد.