دکتر نادر افشار نادری در سال ۱۳۰۵ در مشهد به دنیا آمد. پدرش اسماعیل میرزا با شش پشت از نوادگان نادرشاه افشار بود. خانواده میرزا اسماعیل هشت فرزند داشت که«نادر» کوچکترین این فرزندان به شمار می رفت. نادر برادری به نام «داوود میرزا» داشت. این دو، شش خواهر نیز داشتند. نادر تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مشهد به پایان برد. برای تحصیل دانشگاهی به تهران آمد و در حین تحصیل رشته فلسفه وعلوم تربیتی در دانشگاه تهران، در وزارت فرهنگ آن روز ( وزارت آموزش وپرورش فعلی ) به تدریس می پرداخت.
در سال ۱۳۳۷ موفق به اخذ درجه لیسانس گردید و تحصیلات خود را در رشته جامعه شناسی در مؤسسه مطالعات وتحقیقات اجتماعیدانشگاه تهران ادامه داد و در سال ۱۳۳۹ مدرک کارشناسی ارشد خود را دریافت کرد. آنگاه برای تحصیلات تکمیلی راهی کشور فرانسه شد. در فرانسه وی به تحصیل رشته مردمشناسیپرداخت و در سال ۱۳۴۳ مدرک دکترای خود را در این رشته دریافت کرد. پس از بازگشت به ایران، در سال ۱۳۴۴ و با موافقت دکتر غلامحسین صدیقی، به تدریس« مردمشناسی نظری« مشغول شد. دکتر افشار نادری همواره پژوهش را با تدریس ترکیب کرده بود. وی با گروههای تحقیقاتی مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی همکاری می کرد، تا سرانجام، با سه محقق دیگر یعنی جواد صفینژاد، هوشنگ کشاورز صدر و حسن پارسا، گروه عشایری را از درون گروه روستایی/ عشایری موسسه مطالعات اجتماعی جدا کرد و به آن استقلال بخشید وسرپرستی آن را به عهده گرفت. وی در این جایگاه سفرهای پژوهشی بسیاری را انجام داد و بسیاری از نقاط ایران از قزوین به ترکمن صحرا، از کهگیلویه وبویراحمد به کوشک و باشت وبابوئی، از عشایرنشین شاهسون به ایل بهمئیرا مورد بررسی قرار داد. انگیزه تحقیق او در کهگیلویه، مقاله دکتر علی بلوکباشی درباره ایل بهمئی بود. از سفرهای پژوهشی دکتر افشار نادری به این موارد می توان اشاره کرد : سفربه باقرآباد قزوین، منطقه دشتابی بوئین زهرا در بهمن۱۳۴۴ ( نتایج این تحقیق منتشرنشده است )، اولین سفرعشایری پژوهشگران گروه عشایری به سرپرستی او در تیرومرداد۱۳۴۵. دراین سفر ۲۵ روزه ابتدا سراسرمنطقه ترکمن صحرا تا نوارمرزی ایران و شوروی(سابق) مورد بررسی پژوهشی عشایری قرارگرفت.پس از پایان این سفرقلمروعشایرنشین شاهسون مورد بررسی پژوهشی قرارگرفته، سراسر منطقه، درهها و کوهستانهای عشایرنشین تا ابه حاتم بک و فرزندانش (سرپرستبزرگشاهسونها) مورد مطالعه قرار گرفت( نتایج این تحقیق نیز منتشرنگردیده است)، سفر مقدماتی پژوهشی به کهگیلویه وبویراحمد (شش روز در زمستان۱۳۴۵:)، گروه پژوهشی عشایری در این سفر، بررسی مقدماتی در شش ایل منطقه را آغاز نموده و گزارشی در این مورد به سازمان عمران منطقهای کهگیلویه وبویر احمد ارسال داشت، ضمن معرفی و به دست دادن شناختی از شیوه زیست کوچندگی عشایر، ضرورت مطالعه طرح جامع یکساله را متذکر گردید.(پیشگفتار+۱۰۸ صفحه، این تحقیق نیز به ورت عمومی انتشار نیافت. ) طرح بررسی ایلات ایران : در این طرح پژوهشی ۱۲ نفر پژوهشگر مرد و زن در سراسر ماههای سال ۱۳۴۶ به سرپرستی نادر افشارنادری به صورت پراکنده در ایلهای مختلف مطالعه کردند. در این پژوهش نتیجه نهائی، ، به صورت تکثیری به این شرح زیردر سال ۱۳۴۷ منتشرگردید : ۱ ـ چرام، ده شیخ حسین: شهریور۱۳۴۷، مهندس عزیزرخش خورشید. (مقدمه+۱۰۱ ص.) ۲ ـ سی سخت بویراحمدسفلی، شهریور۱۳۴۷، جوادصفی نژاد.( مقدمه +۱۱۸ص.) ۳ ـ باشت و بابوئی، شهریور۱۳۴۷، حسن پارسا.(۹۳ ص.) ۴ ـ کوشک دشمن زیاری، شهریور۱۳۴۷ ، هوشنگ کشاورز.( ۱۰۰ ص.) ۵ ـ یاسوج بویراحمدعلیا، شهریور۱۳۴۷ ، علی اکبرقدیری. ۱۰۹( ص.) ۶ ـ سوق طیبی شهریور۱۳۴۷ ، جواد صفی نژاد، هوشنگ کشاورز، نادرافشارنادری.(۵۸ ص.) ۷ ـ مونوگرافی ایل بهمئی شهریور۱۳۴۷ ، نادرافشارنادری.(ُنه +۱۸۲ ص.) ۸ ـ جمعیت وشناسنامه ایلات کهگیلویه شهریور۱۳۴۷ ، کارگروهی.( بیست وهفت +۴۶۰ ص.) ۹ ـ اطلس ایلات کهگیلویه شهریور۱۳۴۷، جوادصفی نژاد.( هفت +۲۲۳ ص.) تمام مجلدات با نقشه های منطقهای و محلی و نیز نمودارهایی همراه است .وی به عنوان یکی از متخصصان کوچ عشایر، از صاحب نظران اسکان عشایر به شمار می رفت. در این سفرها دکتر افشار نادری به صورت وسیع از ابزارهای مدرن در صحنه تحقیق استفاده می کرد. همسر وی خانم دکتر الویرا رسترپو، که در این سفرها به همراه دکتر افشار نادری بوده، در اینباره می گوید : « نادر عکاس بسیار خوبی بود. ما در طول یک سال (نخستین سال اقامت من در ایران ) (۱۹۶۶) به دیدار اکثر عشایر ایران رفتیم: عشایر ترکمن، شاهسون، کرد، بلوچ ، بختیاری، لر چه در خود لرستان و چه در کهگیلویه و بویر احمد. در طول این سفرها تعداد بی شماری عکس می گرفتیم و برای این کار تنها از یک دوربین لایکای قدیمی برخوردار بودیم.
نوشتههای مرتبط
در آن سالها حتی برای سفرهایمان تنها می توانستیم از خودروی شخصی خودمان، یک فولکس واگن استفاده کنیم چون موسسه مطالعات اجتماعی هیچ خودررویی نداشت. و زمانی که مطالعات عمیق تری را در کهگیلویه و بویر احمد شروع کردیم تصمیم گرفتیم از اقامت هایمان در میان این عشایر و در «مال» های مختلف بهره برده و به تدریج فیلمی نیز درباره عشایر تهیه کنیم……..ز این گذشته نه خودمان و نه موسسه دانشگاه دارای دوربین نبودیم. پس از این سفر در بازگشت به تهران، نادر تلاش کرد که مسئولان موسسه را نسبت به فوریت و ضرورت اینکه لااقل یک خودرو و یک دوربین تهیه کنند، حساس کند تا ما بتوانیم این ماموریتها را به صورت مجهزتری ادامه دهیم. ما اتاق گروه مطالعات و تحقیقات عشایری را ( که شامل تقریبا هشت نفر در یک سالن می شد) را با عکس هایی که از عشایر مختلف گرفته بودیم تزئین کرده بودیم (عکس هایی که همه سیاه و سفید بودند زیرا برای ما بسیار گران تمام می شدند و همه هزینه ها از جیب خود باید پرداخت می کردیم). در حدود سال ۱۹۶۷ بود که یکی از مقامات عالی آن زمان کشور، در دیدار از موسسه هنگامی که به همراه مدیر آن به سالن گروه ما رسیدند از دیدن عکس ها استقبال کرد. مدیر نیز وضعیتی را که این عکس ها تهیه شده بودند تشریح کرد و نبود تجهیزات را مطرح کرد. در این وقت بود که مسئول نامبرده رو به نادر کرد و پرسید چه چیزهایی احتیاج دارید؟ و نادر پاسخ داد به یک دوربین و یک خودروی قوی که بتواند در مناطق دشوار حرکت کند. چند ماه بعد بود که موسسه صاحب یک خودروی مناسب سفری و یک دوربین ۱۶ میلیمتری شد و این برای همه ما یک جشن به حساب می آمد. حال زمان آن فرا رسیده بود که از این تجهیزات استفاده کنیم. کار را با خواندن دفترچه راهنمای دوربین شروع کردیم و پرسش از این و آن و البته چند آزمایش کوچک ، اما همین و بس ! در این زمان یک مردم شناس- سینما گر فرانسوی که در تبت کار کرده بود در تهران بود و ما ملاقاتی با او داشتیم. در گفتگو با این مردم شناس ما از آرزویمان به تهیه فیلمی درباره عشایر صحبت کردیم و از او خواستیم که کمکمان کند. او هم کمک بزرگی به ما کرد و به ما اطمینان داد که این کار بسیار سختی نیست. بعد هم به ما پیشنهاد داد که یک کلاس عملی همان فردای ملاقات و پیش از اینکه ایران را ترک کند، برایمان بگذارد. نادر تصمیم گرفت او را به چشمه علی ببرد ، جایی که مراسم قالی شویی داشتند تا فیلم را در محل تهیه کنیم. و همین بود که نادر شروع به ساختن اولین فیلمش کرد! فکر می کنم این روز، روزی تعیین کننده بود. آن فیلمساز به نادر می گفت: شما عکس های بسیار خوبی می گیرید و من مطمئن هستم که در فیلم هم موفق خواهید بود. بدین ترتیب نادر چند صحنه از قالی شویان فیلمبرداری کرد و درباره آنها توصیه هایی هم از آن فیلمساز دریافت کرد. » ایشان درباره مراحل تولید فیلم بلوط، که اولین فیلم مردم نگارانه ایرانی به شمار می رود، می گوید : « از آنجا که ما وحشت داشتیم توزیع فیلم ممنوع شود با همکاری دوستانمان حلقه های آن را، در بسته های کوچک، به فرانسه می فرستادیم تا مبادا یکباره توقیف شوند. وقتی تمام حلقه ها به فرانسه رسید، یک ماه مرخصی گرفتیم، به پاریس رفتیم و فیلم را در آنجا مونتاژ کردیم و همراه کپی به ایران بازگشتیم. در تمام طول مونتاژ ما مستقیما با تدوین گر(مسئول مونتاژ) کار می کردیم. این تنها راه بود چون یک سناریو به معنی واقعی کلمه نداشتیم. تنها متن ما عبارت بود از توصیفی از تهیه نان با استفاده از آرد بلوط که شامل شرح این کار از هنگام چیدن تا زمان پخت می شد. همچنین شرح صحنه هایی که باید فصل ها را توصیف می کردند و البته چند صحنه لازم دیگر اما نه با نکاتی چندان دقیق شده. در طول تدوین از اینکه ناچار بودیم صحنه های بسیار زیبایی را از فیلم جدا کنیم و به کنار بگذاریم برایمان رنج آور بود. تدوین گر می گفت: « می توانم احساس شما را بفهمم برای همین هم کسی که خودش فیلم را ساخته بهتر است مونتاژ را انجام ندهد چون برایش مشکل است که از بعضی از صحنه ها دل بکند». او درباه بلوط می گفت:« خود من هم اغلب با سختی می توانم تصمیم بگیریم زیرا شما صحنه های بسیار زیبایی در کارتان دارید.» وقتی تدوین فیلم تمام شد، ما از ژان روش دعوت کردیم که در اولین نمایش فیلم در موزه انسان شرکت کند تا بتواند کار ما را نقد کند و به خصوص برای فیلم آینده توصیه هایی به ما بکند. در پایان نمایش وقتی نادر از او پرسید: خوب حالا چی فکر می کنی و توصیه هایت چیست؟ روش جواب داد: « مشکل می شود قبول کرد که این اولین فیلم تو باشد. اگر بتوانی یک فیلم دوم هم همین طور بسازی باید واقعا به تو دست مریزاد گفت! در باره صدای فیلم باید بگویم که من همه چیز را روی یک واحد ضبط صوتی (UHER) در محل ضبط کرده بودم. برای جلوگیری از مزاحمت صدای دوربین که یک دوربین ۱۶ میلی متری، فکر کنم کانن، بود، اغلب مجبور بودم صدا را بعد از آنکه نادر کار فیلمبرداری اش را تمام می کرد، ضبط کنم. همکاری بین مردم فوق العاده بود. کافی بود از آنها بخواهیم کارشان را مثل همیشه ادامه دهند و همین بس بود که دیگر کاری به کار دوربین نداشته باشند. مردم واقعا عالی بودند. ما از همه خواسته بودیم که هر اطلاعی درباره فعالیت های مربوط به تهیه نان بلوط به دست می آوردند به ما خبر دهند. مردم به محض با خبر شدن مرا دعوت می کردند که مثلا به خانه ای بروم که خانواده ای در حال آسیاب کردن بلوط ها زیر دو سنگ بزرگ بودند. یا به محل (مال) دیگری که فردای آن روز قرار بود زنها دور هاون ها جمع شوند و همانطور که بلوط ها را آسیاب می کردند آواز بخوانند. در کمتر مرحله ای با مشکل روبرو می شدیم برای نمونه پایین رفتن از سراشیبی بسیار تندی که مردم چندین کیلومتر از محل مال هایشان تا محل جمع شدن آب های باران طی می کردند تا مشک هایشان را پر کنند . پایین و بالا رفتن از این مسیر با یک دوربین و یک ضبط صوت کار طاقت فرسایی بود. از این گذشته در این سراشیب تند پیدا کردن جایی که بتوان سه پایه را مستقر کرد، کار مشکلی بود، اما به سه پایه احتیاج داشتیم زیرا با توجه به خستگی و از نفس افتادنمان، ممکن نبود که بتوانیم دوربین را بدون آنکه تکان بخورد در دست نگه داریم. از همه چیز مشکل تر برایمان آن بود که هر روز صبح مقداری آب برای شستن سروصورتمان بخواهیم در حالی که می دانستیم چقدر زنان برای به دست آوردن یک لیوان آب زحمت کشیده بودند. در واقع هم، تنها یک بار دیدیم مردی روی دوش خودش آب حمل کند ( در تقسیم کار جنسیتی حمل آب وظیفه ای انحصارا زنانه بود و برای یک مرد حمل کردن آب کار شرم انگیزی به شمار می آمد) دلیلش هم آن بود که همسر او در آخرین ماه های بارداری بود و از عهده این کار بر نمی آمد و در راهی چنین دشوار، زنان دیگر نیز نمی توانستند به او کمک کنند. ….. یکی از دانشجویان نادر که در تلویزیون و برای برنامه «ایران زمین» کار می کرد از او درخواست کرده فیلم را برای نمایش در آن برنامه در اختیار تلویزیون بگذارد و نادر هم پذیرفت. بلوط به این صورت به نمایش در آمد. اما چند ماه بعد ما با تعجب متوجه پخش مجدد فیلم بدون اطلاع قبلی از تلویزیون شدیم. اما تعجب بیشتر ما از آن بود که در انتهای فیلم صحنه آخر سانسور شده بود. این صحنه شعله های گاز منطقه را که دائما می سوخت نشان می داد. فردای آن روز نادر به دفتر دانشجویش تلفن کرد و گفت:« من از شما هیچ چیز نخواسته بودم بلکه سازمان شما درخواست دریافت فیلم را کرده بود بنابراین به مدیران خود بگوئید اگر بخواهند فیلم را نشان بدهند یا باید آن را کامل نمایش دهند و یا از نمایش آن صرف نظر کنند.» دکتر افشار نادری خود در پی آن بود تا با نمایش بصری آنچه از مشکلات عشایر دیده بود، زمینه را برای توجه بیشتر مسئولان وقت به مشکلات عشایر فراهم آورد. این کار گاهی اوقات باعث می شد که وی با مشکلاتی مواجه شود. همسر وی نمونه ای از این مشکلات را اینچنین ذکر می کند : « در موردی فرح دیبا قرار بود از دانشگاه بازدید کند و از گروه تحقیقات عشایری ما نیز خواسته شد که برای این بازدید تعدادی از عکس هایی را که تهیه کرده بودیم بزرگ کرده و تحویل دهیم تا در بخشی از بازدید که در دانشکده به انجام می رسید به نمایش گذاشته شوند. نادر هم این کار را کرد. البته هدف ما همیشه آن بود که همه مقامات را نسبت به مسائل عشایری حساس کنیم تا شاید کاری برای بهبود وضعیت آنها انجام بدهند. عکس ها زندگی عمومی عشایر را نشان می داد و تنها یکی از آنها، تصویر پیرمردی بود که زیر سایه کلبه اش روی خاک نشسته بود و البته او پیرمرد بسیار فقیری بود چون اکثر مردم حتی فقیر، یک زیر انداز یا قالیچه و گلیم داشتند که روی آن بنشینند، اما این پیرمرد حتی چنین زیر اندازی را هم نداشت. نادر پیش از شروع بازدید برای سرکشی به نمایشگاه رفت و متوجه شد که عکس پیرمرد را از میان عکس ها برداشته اند و پشت ستونی پنهان کرده اند تا هیچ کس نتواند آن را ببیند. نادر بلافاصله خواست که عکس را بر سرجایش بگذارند و یا همه عکس ها را بردارند.» رفتار دکتر افشارنادری در صحنه تحقیق، به خوبی می تواند الگویی برای انسان شناسانی فراهم آورد، برای مثال وی کتابی را از عکس هایی که در این سالها تهیه کرده بود، منتشر نکرد. همسر وی درباره علت این امر می گوید: « پیش از هر چیز به این دلیل که نادر فکر می کرد این کار نوعی خیانت به مردمانی است که به ما اعتماد کرده بودند و به خصوص به ما اجازه داده بودند از زنانشان عکس بگیریم. این ها عکس هایی بودند که باید به مصرف شناخت بهتر عشایر می رسیدند و نه به مصرف تجاری و به خصوص نه برای تجاری کردنشان در خارج از ایران در حالی که درخواست های زیادی نیز برای این کار وجود داشت.» علاوه برآن، دکتر افشار نادری به مرا به برخی انسان شناسان هم نسل خود نقش مهمی در تاسیس گروه انسان شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران ایفا کرد، گروهی که تا به امروز نیز به حیات خود ادامه می دهد. در این سالها دوبار با مشکلات قلبی مواجه گردید که در نهایت همین امر باعث شد تا در سال ۱۳۵۹ از دنیا رخت بربندد. همکاران او از «خصلتهایآدمیوی با همکاران، از رأفت و عطوفت او با دانشجویان، از جوانمردیهای او در مقامکاپیتانی تیمملی فوتبال، از اقتدار او در مدیریت و مقاومت در برابر ساواک که میخواست نظامیها را به دانشکده بریزد » به نیکی یاد می کنند. همچنین ایشان در ترغیب، حمایت و همکاری با برخی دانشجویان رشته انسان شناسی که قصد ادامه تحصیل در رشته انسان شناسی در خارج از کشور داشتند، نقش موثری ایفا کرد، که آن دانشجویان که امروزه انسان شناسان به نامی هستند، هرگز این کمکها را از یاد نمی برند. آثار او درباره ایران : الف ) آثار مکتوب: ۱ – مونوگرافی ایل بهمئی شهریور۱۳۴۷ ، نادرافشارنادری.(ُنه +۱۸۲ ص.) ۲ – سوق طیبی شهریور۱۳۴۷ ، جواد صفی نژاد، هوشنگ کشاورز، نادرافشارنادری.(۵۸ ص.) ۳ – آرمانشهر (یوتوپیا) نوشتهتامسمور؛ ترجمهداریوش آشوری، نادر افشار نادری، تهران: خوارزمی، ۱۳۷۳.، ۱۳۹ ص ۴ – بررسیمسائلو نیازهایکودکانو جوانانمسائلو نیازهایکودکانو جوانانمناطقعشایری، تهران، سازمانبرنامه، مدیریتبهداشتو رفاهاجتماعی، ۱۳۵۰، جدول ۵ – مطالعهاجتماعیو اقتصادیجزیرههرمز (بهشتبدونآب)، گروهتحقیقنادر افشار نادری… [و دیگران]، [تهران]، مرکز تحقیقاتروستائیو اقتصاد کشاورزی، ۱۳۶۳، ب, ۹۰ ص.: جدول، مرکز تحقیقاتروستائیو اقتصاد کشاورزی؛ نشریهشماره۱، ۶ – اسکان کوچروان و دلالتهای اجتماعی و اقتصادی آن Afshar-Naderi, N. (1971). “The Settlement of Nomads and its Social and Economic Implications.” Tehran Univ. Limited distribution for FAO regional seminar 6-12 7 – ملاحظاتی درباره یک معضله انسان شناختی Afshar-Naderi, N.(1982) “Some Considerations Regarding an Anthropological Dilemma.” In H. Fahim, eds., Indigenous Anthropology in Non-Western Countries. Durham, NC: Carolina Academic Press. ب ) فیلم های مردم نگارانه : ۱ ـ فیلم بلوطکه درسال ۱۳۴۶ از منطقه بهمئی تهیه و در۱۴ بهمن همان سال برای اعضاگروه پژوهش نشان داده شد. این فیلم در ۱۶ میلی متری به صورت رنگی در ۳۰ دقیقه تهیه شده است. بلوط نخستین فیلم مردم نگارانه ایران ست. در این فیلم تکنیک ویژه نان پزی در عشایر بختیاری کهگیلوه نشان داده می شود. این فیلم الهام بخش طیف وسیعی از انسان شناسان ایرانی گردید که حاصل آن جنبشی در تهیه فیلم مردم نگارانه ایرانی بود. این جنبش با فیلم « تار» از فرهاد ورهرام، «آب و آبیاری» محمد رضا مقدسیان و «کشتی کویر» احمد ضابطیجهرمی، ادامه یافت. ۲ ـ فیلم عروسی درنقاره خانه بویراحمدسفلی، ۲۵ آبان ۱۳۴۶؛ ۳ ـ فیلم خرابههای دهدشت، ۵ آذر۱۳۴۶؛ در این فیلم که به صورت ۱۶ میلی متری رنگی و در ۱۴ دقیقه تهیه شده است. آداب و رسوم و اوضاع اجتماعی عشایر کهگیلویه به تصویر کشیده شده است. ۴ ـ فیلم مشک(بزکشی) درسادات ده سوق، ۵ اردیبهشت ۱۳۴۷؛ ۵ ـ فیلم کوچ عشایر از دهدشت به تنگ بیرزا، ۸ اردیبهشت۱۳۴۷. علاوه براین نادر افشار نادری فیلمهای کوتاه دیگری مثلاً عبور از رودخانه مارون طیبی، هفت اردیبهشت ۱۳۴۷، فیلم از دبستان سیسخت ۲۴ فروردین ۱۳۴۷ و صدها عکس تهیه کرده که هنوز منتشر نشدهاند. ۶ – فیلم گلاب، ۱۶ میلی متری، رنگی، ۱۶ دقیقه، مستند ۷ – فیلم مجتمعبندر شهید رجایی، هرمزگان، سیمایجمهوریاسلامیایران،۱۳۶۴، ۱۶ میلیمتری, رنگی, ۲۴ دقیقه، مستند.در این فیلم وضعیت کارگری در بندر شهید رجایی به نمایش در آمده است. درباره ایشان : ویژهنامه دکتر نادر افشار نادری، در ، فصلنامه عشایری ذخایر انقلاب، دوره جدید، سال ششم ، شماره ۳ و ۴ پاییز و زمستان ۱۳۸۱، شماره پیاپی ۳۵ و ۳۶، سازمان امور عشایر ایران، تاریخ انتشار: زمستان ۱۳۸۲، ۱۶۴ صفحه + عکس این شماره که عمدتا به همت استاد جواد صفی نژاد عضو بازنشسته گروه انسانشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، به انتشار رسیده به طور کامل به زندگی و آثار دکتر نادر افشار نادری، از بنیانگذاران انسانشناسی در ایران و عضو همین گروه دانشگاهی که نقش مهمی در پا گرفتن فیلم و عکس اتنوگرافیک در حوزه دانشگاهی ایران داشت، اختصاص یافته است. در این شماره خوانندگان می توانند به سالشمار زندگی افشار نادری، گزیدهای از آثار او و خاطراتی درباره او و همچنین یک کتاب شناسی درباره او دسترسی بیابند. منابع : گفتگوی دکتر ناصر فکوهی با الویا رسترپو (ELVIA RESTREPO) همسر پیشین و همکار مرحوم نادر افشار نادری و ناصر فکوهی : پاریس اکتبر ۲۰۰۶( آبان ۱۳۸۵) قابل مشاهده در : http://fakouhi.com/node/439 کتبی، مرتضی، ، نامه انسان شناسی، بهار وتابستان ۱۳۸۲، دوره ۱، شماره ۱، صص. ۲۳۱ تا ۲۳۳.