انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

افق های تازه در فرهنگ شناسی ایرانی: درباره کتاب تازه محسن حجاریان

او را با نوشته های اثر گذاری می شناسم که سالها پیش با نام مستعار م.ح.آریان در کتاب ماهور و سالنامه موسیقی شیدا به چاپ می رساند. خصوصیت بارزی در نوشته هایش وجود داشت که در کمتر متنی درباره موسیقی می توان سراغ گرفت. روش مندی و اتکا بر متودلوژی ، طرح فرضیه و سوال پژوهش

حجاریان، محسن، ۱۳۹۲، موسیقی وشعر؛تفاوت و طبقه بندی، تهران: انتشارات رشد آموزش.

او را با نوشته های اثر گذاری می شناسم که سالها پیش با نام مستعار م.ح.آریان در کتاب ماهور و سالنامه موسیقی شیدا به چاپ می رساند. خصوصیت بارزی در نوشته هایش وجود داشت که در کمتر متنی درباره موسیقی می توان سراغ گرفت. روش مندی و اتکا بر متودلوژی ، طرح فرضیه و سوال پژوهش ، وفاداری به ذکر مواخذ ومنابع، در کنار نثری عالمانه که بی آنکه پرطمطراق باشد ،از اصالت زبان و دانش در شکلی یکسان برخوردار است، نوشته های او را از هرآنچه در حوزه فرهنگ شناسی موسیقی ایران خوانده بودم، متمایز می کرد.

نمونه قابل توجه برخورد علمی او به موضوع موسیقی و موسیقی شناسی، نقدی است که در نخستین شماره فصلنامه موسیقی ماهور بر بازسازی قطعه حسینی در اثری از عبدالقادر مراغی نوشت.این بازسازی توسط فرهاد فخرالدینی و برای موسیقی سریال امام علی انجام شده بود.نوشته م.ح.آریان نخستین نقد جدی بر یک اثر لااقل پس از چند دهه فترت و فقدان نقد موسیقی در ایران بود .این نوشته با واکنش مکتوب فخرالدینی مواجه شد و آریان نیزدر شماره چهارم کتاب سال شیدا، توضیحاتی تکمیلی بر نقد فخرالدینی نوشت؛ مقاله اش به توضیحات مبسوطی درباره مد(mode) و خصوصیات مدالی دستگاه، مقام و مقایسه تطبیقی این دو می پرداخت. در نتیجه به جای رسوم رایج در نوشتن جوابیه ،این نقد به تولید دانش بیشتردر حوزه فرهنگ شناسی موسیقی ایران منجر شد و در زمانه خود بسیار حائز اهمیت بود.

دکتر محسن حجاریان یا همان م.ح.آریان درجه کارشناسی ارشد را در رشته حقوق ودر سال ۱۹۷۴ از آمریکا گرفته است. او برای ادامه تحصیل در رشته جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی به دانشگاه ایالتی داکوتای جنوبی در شهر بروکینگز می رود و همزمان در دو رشته انسان‌شناسی و موسیقی‌شناسی در مقطع دکترا تحصیل می کند.

در حین تحصیل برای تحقیقاتی میدانی درس مردم‌شناسی همراه استاد راهنمایش خانم دکتر دایانا هس (Danna Hess) به منطقه حفاظتی بومیان اصلی (American Indian Reservation) می رود و با بومیان قبیله «سو» (Sioux)آشنا می شود. حجاریان به مدت نزدیک به دو سال بر روی زبان و فرهنگ آنان که «لاکوتا» نام دارد؛ مطالعه میدانی کرده است. سپس به پاریس رفته و مدت یکسال تاریخ و و زبان فرانسه می آموزد. پس از بازگشت به امریکا او که در سال‌های بعد از ۱۹۸۴ به واسطه آشنایی با چند تن از نوازندگان موسیقی ترک با موسیقی ترکی آشنا شده و گاهی در کنسرت‌های آنان عود می‌زده است،تصممیم به ادامه تحصیل در فرهنگ شناسی موسیقی و موسیقی‌شناسی قومی می گیرد. به این ترتیب وارد دپارتمان موسیقی‌شناسی قومی دانشگاه مریلند می شود و دوره‌های کارشناسی ارشد و دکترا را در این رشته به پایان می رساند.

حضور در مراکش و تحقیق بر سیستم «موشحات و نوبات اندلسی» در سالهای ۱۹۹۲ و ۹۳ ، سفر به تونس و قاهره برای تحقیق درباره «مقام» در موسیقی مصر ؛ آشنایی با «فصل» و موکام در موسیقی ترک،مطالعه بر دیاوا در چین،راگا در هند،پاتت در اندونزی،موقام در ایغور و سرانجام مطالعه عمیق تاریخی و میدانی در موسیقی کلاسیک ایران؛حجاریان را به طرح تئوری بنیادی درباره مکاتب موسیقی ملل شرق اسلامی و مسیر تکوین نظام دستگاهی رهنمون می سازد.تئوری مهمی که او در کتابی منتشر نشده،با عنوان مکاتب قدیم موسیقی ایران آن را تشریح کرده است.او عمیقا معتقد است تنها می توان از طریق بخشی از مطالعات تطبیقی این گونه موسیقی‌ها ردپای تاریخ موسیقی ایران را جستجو کرد.

در پایان‌نامه دکترا حجاریان به بخشی از این ارتباط و نقش غزل و موسیقی ایرانی می پردازد.به گمان او «در فرهنگ ایران غزل یک اندیشه است و موسیقی ایرانی هم یک اندیشه. این که الگوی این دو چگونه و در چه شرایط فرهنگی ـ تاریخی سامان گرفته‌اند و موسیقی ایرانی زیر چه تأثیری نقشی از صورت و محتوای سامانه غزل ایرانی را به خود گرفته ـ همگی درخور توجه و مطالعه هستند. غزلیسم در قلمرو فرهنگ غرب ایران رشد نهایی خود را اعلام می‌کند و موسیقی دستگاهی هم در غرب ایران ـ بعد از مغول ـ سامانه خود را می‌یابد…»

در سال‌های ۱۹۹۹ به بعد فصلنامه موسیقی‌شناسی ایرانی را در آمریکا تألیف ‌کرد و برخی از نتایج مطالعات خویش را منتشر ساخت. این فصلنامه هر چند در ایران فرصت انتشار نیافته اما آنطور که در روش و منش حجاریان متداول است، در سالهای گذشته بدون نگرانی از سرقت های رایج علمی ،کپی این فصلنامه را در اختیار دیگران گذاشته است. بازگشت او به ایران می توانست امیدی برای توسعه هدفمند و مبتنی بر دانش روز رشته موسیقی شناسی قومی باشد.اما چنان که رسم این زمانه است حضور او را تاب نیاوردند و او هم که انگیزه ای برای مقابله با جدال های داهیانه با عده ای نداشت،خلوت و عزلت را به این جدال ترجیح داد.

آشنایی ما با گفت و گوهایی شروع شد که سالها پیش درباره اتنوموزیکولوژی و مفاهیم و تعاریف آن با برخی محققان و تحصیل کردگان این رشته از جمله جان اکانل،نیلوفر مینا و استیفن بلام انجام داده بودم و به سراغ او نیز رفتم.اما با دایر شدن دوره ای با عنوان «اتنومرزیکولوژی و مکاتب موسیقی شرق اسلام » در دانشگاه سوره، فرصت مغتنمی فراهم شد تا در نقش شاگردی نیز از او بیشتر بیاموزم.آنجا بود که متوجه شدم مقالات بسیاری از او وجود دارد که کمال گرایی و وسواس های علمی اش مانع از انتشار آنها شده است.با این حال دکتر حجاریان سخاوتمندانه کپی آنها را در اختیار ما می گذاشت و در حقیقت برایمان دریچه ای نو به فرهنگ شناسی موسیقی ایران می گشود.درآمدی بر فرهنگ شناسی موسیقی ایرانی،همبستگی و پراکندگی موسیقی در فرهنگ های شرق اسلامی،زمینه های تکامل صورتبندی در موسیقی دستگاهی در ایران ، روش کانتومتریک در مطالعه موسیقی فرهنگ های گوناگون و .. عناوین برخی از این مقالات بودند که جهت و مسیر نگاه ما را در فرهنگ شناسی موسیقی به طور کلی دگرگون کرد.

در طی سالهای گذشته او مقالات مهمی در حوزه موسیقی شناسی قومی را به فارسی برگردانده است.ترجمه های او به فراخور اهمیت و کاربردی که موضوعات برای مخاطب فارسی زبان دارند انتخاب شده اند.کتاب «مردم شناسی موسیقی سرخپوستان امریکا» نوشته مارشا هرندن که توسط نشر افکار منتشر شد، از این دست است.هرندن که خود از سرخپوستان قبیله چروکی بوده ، با حجاریان دوستی داشته و هنگام تحصیل او در دانشگاه مریلند،استاد مردم شناسی موسیقی و استاد راهنمای او بوده است.اهمیت ترجمه این کتاب در روش شناسی تحقیق در حوزه مردم شناسی موسیقی است؛ نیازی که در ایران در همه تحقیقات میدانی موسیقی و بخصوص فرهنگ شناسی موسیقی قومی به چشم می خورد.به طور مثال با ترجمه این کتاب مسیر مطالعات میدانی من در موسیقی بلوچستان به کلی دگرگون شد و الگویی تازه برای انجام این پروژه ناتمام به دست آمد.همچنین کتاب «موسیقی جهان» ترجمه و نوشته دکتر حجاریان،دورنما و مقدمه ای بر شناخت موسیقی ایران محسوب می شود.هرچند در ظاهر موضوعات اشاره ای به موسیقی ایران نشده است.در این کتاب که توسط کتابسرای نیک و میراث فرهنگی منتشر شد،سه مقاله مهم از کورت زاکس،هنرجرج فارمر و کیلمر، کروکر و براون درباره موسیقی بین النهرین باستان ترجمه شده، همچنین مقالاتی مهم از دکتر حجاریان درباره موسیقی مراکش،موسیقی چین، موسیقی ژاپن، موسیقی هند و موسیقی اندونزی آمده که مختصری از مطالعات میدانی و کتابخانه ای او بوده است.اما عجیب آنکه فروتنانه نه در مقدمه و نه در کنار عناوین مقالات، اشاره ای به نگارش آنها توسط او نشده است.

مقدمه ای بر موسیقی شناسی قومی عنوان کتاب مهم حجاریان در زمینه سیر تطور اجتماعی، فرهنگی و تاریخی موسیقی ایران است.هرچند مقالاتی درباره تاریخ موسیقی شناسی قومی و روش تحقیق این علم نیز در این کتاب آمده است. این کتاب که توسط کتابسرای نیک و میراث فرهنگی متشر شد، مشکل توزیع داشت.از این بدتر آنکه در شناسنامه کتاب، نام دو تن از «محققان تجربی» موسیقی در ایران به عنوان داور علمی کتاب آمده بود! گویا دکتر حجاریان از بابت ناشر شانس نیاورده است.آخرین اثر او کتاب بسیار مهم و چالش برانگیزی با عنوان «موسیقی و شعر؛تفاوت ها و طبقه بندی» است.انتشارات رشد آموزش ناشر این کتاب است.بیوگرافی ناقص ،برخی مشکلات ویراستاری و کتابداری ،در کنار طرح جلدی بی رمق ، این اثر مهم را دوره کرده است. نواقصی که قطعا در چاپهای آینده و توسط ناشر که پیداست حسن نیت دارد، رفع خواهد شد.اما اهمیت کتاب فراتر از این نواقص و در طرح مباحث تازه ای است که نظریات پیشین درباره پیوند موسیقی و شعر را به چالش می کشد.به این اعتبار کتاب بیش از آنکه به موضوعات موسیقی شناسی پرداخته باشد، در حیطه نقد ادبی می گنجد.تفاوتی که منجر به اشتباه ناشر و توزیع کننده شده و در نتیجه کتاب در کتابفروشی ها، در قسمت آثار موسیقی عرضه شده است! کتاب با رد حکم رایج درباره پیوند موسیقی و شعر آغاز می شود و بیگانگی بنیادی موسیقی با شعر را از منظر صوت شناسی مورد بررسی قرار می دهد.بنیان نظریه حجاریان بر تفاوت های زبان شناختی،ناهمسانی صورت و معنا در موسیقی و شعر استوار شده است.او این تفاوت ها را با مقایسه عناصر مشابه در شعر و موسیقی شامل آواها ، وزن عروضی در شعر و متر در موسیقی و نیز واج آرایی نشان می دهد. همچنین دیدگاه های نظری در فلسفه و منطق را نیز دراین باره به کار می بندد.زبان فارسی و موسیقی دستگاهی،شعر فارسی در قلمرو موسیقی، تاریخ و جغرافیا،تفاوت حس آمیزی در شعر و موسیقی،دستان و پرده موسیقایی و عرفانی،آواز، دستگاه و صوت آوا،درون گرایی در موسیقی ایرانی،در کنار دو پیوست پرده در موسیقی و عرفان ایران و نیز طبقه بندی هنر موسیقی و شعر ایرانی، عناوین کلی فصول این کتاب است.

حجاریان معتقد است هرچند شعر و موسیقی هردو از عنصر صوت بهره گرفته اند؛اما صوت گفتاری و نغمه با یکدیگر تفاوت آشکار دارند؛ زیرا اندیشه ای که نغمه از آن سرچمه گرفته با اندیشه ای که صوت گفتاری را ساخته، متفاوت های آشکاری با یکدیگر دارند.از طرفی محدودیت عناصر موسیقی در بیان موضوعات مختلف در مقابل عرصه وسیعی که شعر برای بیان خود در اختیار دارد؛به این تفاوت ها ماهیت محتوایی نیز داده است.در کتاب موسیقی و شعر، این تفاوت با تعریف مفاهیم تخیل در شعر و نغمه در موسیقی شرح داده شده است.از طرفی وجود صنایع ادبی در شعر و تفاوتی که صنعت و فرم در موسیقی با صنایع ادبی دارد،موضوعی است که وجه تمایز میان شعر و موسیقی را بیشتر می کند و برهانی برای رد نظریه کلاسیک پیوند شعر و موسیقی به دست می دهد.در بررسی «صوت آوا» به عنوان عنصر اولیه پیدایش موسیقی ؛تفاوت دیگری میان شعر و موسیقی نیز یافت می شود و آن فقدان صوت آوا در کلام و سخنوری به عنوان عناصر اصلی شعر است.از سویی دیگر اصرار و اتکای نظریات کلاسیک پیوند شعر و موسیقی بر انتظام عروضی شعر و ارتباط آن با وزن یا متر به عنوان واحد اندازه گیری زمان صوت بوده است.در این کتاب دکتر حجاریان با واکاوی و بازخوانی تفاوت های میان متر عروضی با متر موسیقی؛این نظریه کلاسیک را نیز به چالش کشیده است.حجاریان دلیل اصلی اغتشاش در تعاریف موسیقی و شعر را نا آگاهی صاحب نظران شعر فارسی از مقوله موسیقی می داند. و معتقد است که ایشان تعریف و تعبیر شخصی خود را از موسیقی به شعر تعمیم داده اند. با این حال نوشته های آنان به عنوان منابع نظام آموزشی مورد استناد قرار گرفته است.او به نظریات زبان شناسان معاصر و مهمی همچوم نوام چامسکی،ادوارد ساپیر؛رومن یابوکسن، آنتونی فاکس و دیگران استناد می کند که در هیج یک از آثارشان عناصر زبان یا شعر را موسیقی قلمداد نکرده اند.حجاریان در پایان می نویسد:«اگر به دقت به مطالعه آثار گذشتگان خود و آثار علمی و فلسفی ،که جهان غرب بر دانش موسیقی شناسی و زبان شناسی افزوده است،نظر افکنیم؛به این اشتباه فاحش که شعر را موسیقی می دانیم پی خواهیم برد»

اثر تازه دکتر محسن حجاریان در مباحث فرهنگ شناسی همچون آثار پیشین او، دریچه ای تازه به روی مخاطب گشوده است. برای کسانی که از محضرش برخوردار بودند حضور شفاهی او نیز فرصت مغتنمی برای آموختن است؛نه تنها در دانش فرهنگ شناسی و موسیقی شناسی ، بلکه فروتنی، سخاوت و بزرگواری این استاد گرانقدر، درس زندگی نیز به همه ما آموخته است. برایش آرزوی طول عمر، سلامتی و بهروزی دارم.

* نسخه اول این یادداشت ابتدا در روزنامه شرق چاپ شده و نسخه کامل آن اینک در انسان شناسی و فرهنگ منتشر می شود.