انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

اعتیاد و خانواده: مطالعۀ موردی ترک اعتیاد مُعتادین به موادِ مُخدر

مقدمه و طرح مسئله :

اعتیاد یک رفتار است نه یک رفتار معمولی بلکه, یک رفتار اجتماعی است, زیرا به شکل اجتماعی و در ارتباط با دیگری ساخته می شود. منظور از رفتار, رفتارهای اجتماعی (Comportement Social) یا کُنش های اجتماعی (Action Sociale) است. از منظر روانشناسی, هر حرکتی اعم از اِرادی و یا غیر اِرادی که انسان در طول زندگی روزمره (برجه و لوکمان, ۱۹۸۶) بدون تعمق و بدون پیشینه و فقط بر اساس نیازی غریزی انجام می دهد (مانند خاراندان سر), رفتار (Comportement) است. این حرکت از قاعده و قانون خاصی تبعیت نمی کند. روانشناسی رفتاری تعریفی پیچیده تر و دقیق تر از رفتار را ارائه می دهد. “هر فعالیتی که ارگانیسم (جاندار) انجام می دهد و به وسیله ارگانیسمی دیگر یا یک ابزار اندازه گیری قابل مشاهده یا اندازه گیری است. بنابراین رفتار هم شامل حرکات بیرونی می شود (مانند حرکات سر و دست, سخن گفتن, نوشتن, و غیره), هم شامل حرکات درونی (مانند ضربان قلب, اتساع شرائین, انبساط مثانه, و جز اینها), و هم شامل فعالیت غددی (مانند ترشح بزاق دهان یا ترشح هورمون).” (سیف, ۱۳۷۹ : ۴۱)

در حالی که, رفتارهای اجتماعی هر نوع عملی است که در بین تعدادی از افراد جامعه (در مواردی در بین اکثریت افراد جامعه) در مقطعی خاص یا همیشگی, با پیروی از قاعدۀ خاصی و به کرات دیده می شود مانند, چگونه غذا خوردن, نوع برخوردها و ارتباطات اجتماعی, نوعِ پوشش, احترام به قانون و احترام به دیگران گذاشتن و غیره, همۀ این نوع اعمال, رفتارهای اجتماعی یا کنش اجتماعی تلقی می شوند. البته رفتار اجتماعی متفاوت از رفتار عقلانی است. “رفتار عقلانی, رفتاری است که بر پایۀ به کارگیری ابزارهای مناسب, ارزیابی نتایج احتمالی و برآورد سود و زیان حاصل از آن شکل گرفته است. رفتار عقلانی در وهلۀ اول تابع قصد و نیت آدمی است. گرایش ها و هنجارهای ذهنی از طریق تاثیری که بر قصد و نیت می گذارند, رفتار انسان را هدایت می کنند. برآورد نتایج احتمالی انجام یک عمل و ارزیابی آن نتایج, گرایش انسان را تعیین می کنند. البته اهداف, نیازها و ارزش ها هم به نوبۀ خود تاثیر قابل ملاحظه ای بر شکل گیری گرایش دارند. هنجارهای ذهنی به معنی ادراک فرد از چیزی است که دیگران مهم در مورد انجام یک عمل خاص آن را با اهمیت می دانند.” (جواهری, ۱۳۸۷ : ۹۳)

دو نکته در مورد رفتار اجتماعی مطرح است اولا, هر رفتاری متاثر از ذهن است, یعنی ذهن هدایت کنندۀ رفتار است. دوما, ذهن خود معلول است, یعنی متاثر از محیط های مختلف از جمله, خانواده, نهاد آموزش و پرورش, رسانه ها, شبکۀ دوستان و غیره است. همۀ این منابع در جایگاه خود مهم و قابل تعمق و بررسی هستند, ولی در مورد وضعیت فرهنگی یا هویت فرهنگی, خانواده نقش غیر قابل اغماضی را دارد. در واقع, اگر خانواده بتواند فرزند را به سمت خود جذب بکند, یعنی جامعه پذیری (منادی, ۱۳۸۷) والدین موفق باشد در این حالت فرزند بازتولید فرهنگ خانواده خواهد شد. و بر عکس اگر خانواده ای نتواند فرزند را جذب بکند, در این حالت محیط های دیگر فعالیتشان پررنگ تر شده و در تلاش در جذب فرزند خواهند بود.

از آنجایی که اعتیاد یک رفتار اجتماعی است, متاثر از ذهنی است که معتاد است و فرد معتاد را هدایت می کند. این ذهن معتاد متاثر از محیط های اطراف خود از جمله خانواده است. در یک پژوهش کیفی به روش مردم نگاری و سپس مصاحبه های عمیق ضبط شده با افراد معتادی که سالهای متمادی در دام اعتیاد به مواد مخدر بوده و آن را تجربه کرده بودند و هویتی متفاوت یافته بودند, می باشد. به عبارتی, در این حالت یک تغییر رفتار را شاهد هستیم.

تغییر رفتار :

رفتارهای اجتماعی انسانها از کجا نشات می گیرند؟ چه عواملی در ساختن, شکل دادن و هدایت کردن آنها موثر هستند؟ آیا رفتارهای اجتماعی مراحل خاصی را طی می کنند؟ شناخت این عوامل, عناصر و مراحل رفتارهای اجتماعی به ما کمک می کنند تا در مورد تغییر آنها از جمله اعتیاد بدانیم که از کجا باید اقدام کرد.

زیگموند فروید (۱۹۸۹ و ۱۳۸۴) از منظر مکتب روانکاوی منشاء و هدایت کنندۀ رفتار آدمی را ضمیر (Conscience) (اعم از خودآگاه و ناخودآگاه) می داند, که ساختن این ضمیر از زمان طفولیت در ارتباط با خانواده در انسان شروع شده و ضمن اینکه تا آخر عمر تداوم دارد, ولی هستۀ اصلی آن در طفولیت بنا می شود. ضمنا “او، اولین محققی بود که به صورت علمی با دیدی روانکاوانه، از «خودِ» انسان صحبت کرد، و خود را به سه بخش یا سه مرحله : نهاد، من، و فرامن، تقسیم کرد. «نهاد»، که سرچشمه و منبع نیروی انسانی بوده، که بر اصل لذت استوار است، و منطق و استدلال در آن جای ندارد. «من»، نیروهای نهاد را عملی و اجرا می کند. در حالیکه، «فرامن»، که در طول کودکی انسان ساخته می شود، و توسط درونی کردن ممنوعیت ها و قوانین اخلاقی ارائه شده توسط والدین ساخته می شود، رفتارها و اعمال من را کنترل می کند” (بون فانتی، ۱۹۹۵ : ۱۹). لذا خود و ضمیر یا محتوای خود در ارتباط با محیط اجتماعی ساخته و شکل گرفته می شود.

بر پایۀ دیدگاه روانشناسی اجتماعی, ژرژ هربرت مید (۱۹۶۳) معتقد است که ذهن (Esprit) برساخته ای اجتماعی است که رفتار را هدایت می کند. بدون شک این ذهن در ارتباط با خانواده و محیط های دیگری که فرد در آن گذر می کند, ساخته می شود. پیر بوردیو (۱۹۸۹) از دیدگاه جامعه شناسی با طرح واژۀ عادت واره (Habitus) آن را ملاک اصلی و کنترل کنندۀ رفتار می داند. به تعبیر وی عادت واره, مجموعۀ خصوصیاتی (اخلاقی, ذوقی و فرهنگی) است که فرد از کودکی در خانواده می آموزد. در واقع, افراد از الگوهای ذهنی و عملی رفتار (نیک گهر, ۱۳۶۹) منابع پیرامون خود (خانواده, محیط اجتماعی و منطقه ای اطراف و غیره) سرمشق گرفته و آنها را بعد از مدتی از آنِ خود می کنند. طبیعی است که رفتارهای اجتماعی یا کنش های اجتماعی محیط ها یا جوامع به دلیل تفاوت در فرهنگ آنان متفاوت می باشند.

هر سه متفکر از منظرهای متفاوت مجموعه ای را به نام ضمیر, ذهن و یا عادت واره اولا, به عنوان هدایت کنندۀ رفتارهای اجتماعی دانسته ثانیا, این مجموعه به نوعی و تا حدود زیادی تغییر ناپذیر و ثابت است. زیرا در کودکی شکل اصلی خود را یافته و در وجود آدمی تقریبا حک شده است. البته هر سه نظریه پرداز وجود تغییرات را انکار نکرده اند و هر یک برای مثال روانکاوی (فروید, ۱۹۸۹) فرایندی طولانی را برای تغییر در ضمیر فرد ناسالم به سالم (تغییر در رفتار) در گذر از رواندرمانی در نظر گرفته اند.

آیا براستی وضعیت رفتارهای انسانها چنین است؟ و اگر نتوان در این مجموعه تغییری چشمگیر را بوجود آورد, جهان در یک حالت سُکون یا یک حرکت خطی دائمی سیر خواهد کرد و هیچ تغییر و تحولی نه در افراد و نه در جامعه بوجود آمده و یک نواختی دائمی بر افراد جامعه حاکم خواهد شد. در این شرایط آیا می توان انتظار پیشرفت جامعه و افراد آن را داشت؟ برای مثال آیا فردی که مُعتاد شد به دلیل اینکه بعد از مدتی این عمل یا این رفتار اجتماعی او با ضمیرش حک شد, یا در ذهن او جای گرفت و به عادت وارۀ او تبدیل شد, این فرد دیگر نمی تواند اعتیاد را ترک کند؟ پس در مقابل آنانی که اعتیاد را ترک می کنند و هر روزه در اطراف خود شاهد اینگونه افراد هستیم, چه عواملی و چه مسائلی در ترک اعتیاد آنان دخیل هستند؟

در کنار نظریه های مطرح شده در مورد رفتار, نظریه های یادگیری نیز تغییر در انسانها را به دلیل اهمیت محیط ها مطرح می کنند. “نظریه های یادگیری بر اهمیت تعیین کننده های محیطی یا موقعیتی تاکید می شود. در رویکرد یادگیری اجتماعی به انگیزش, آندسته از الگوهای رفتاری مورد توجه قرار می گیرد که فرد برای کنارآمدن با محیط می آموزد. برای نظریه پردازان یادگیری اجتماعی, رفتار محصول تعامل مداوم متغیرهای شخصی و محیطی است. شرایط محیطی از طریق یادگیری به رفتار شخص شکل می دهد.” (اتکینسون, ۱۳۸۰ : ۸۸ ) در همین زمینه “بندورا معتقد است که رفتار فرد بیشتر به وسیلۀ موقعیتی که در آن قرار می گیرد و تفسیر او از آن موقعیت تعیین می شود تا به وسیلۀ مراحل رشد, صفات, یا سنخ شخصیت او.” (هرگنهان, ۱۳۷۹ : ۳۸۹)

بر اساس اخبار رسانه های جمعی, شنیده ها و مشاهدات همۀ ما از جمله پژوهشگر در جامعه و با بررسی بعضی از مُعتادین متوجه می شویم که تعدادی از آنان واقعا اعتیاد را برای همیشه ترک می کنند و مشغولیت دیگری (مُعتاد به فعالیت دیگری) را هم جایگزین نمی کنند. تعدادی از آنان بعد از مدتی ترک, مجددا به دامن اعتیاد بر می گردند. آیا گروه اول نه فقط در عمل, بلکه در ذهن خود نیز این عادت را ترک کرده اند؟ آیا می توان گفت که گروه دوم فقط در عمل کاری را ترک کرده ولی ذهن او هنوز درگیر اعتیاد است؟ آیا ترک اعتیاد یا تغییر هر رفتاری و هر عادتی ابتدا باید در ذهن صورت گیرد و سپس در عمل اجرا شود؟ براستی در ذهن آنانیکه اعتیاد را ترک کرده اند چه می گذرد؟ در واقع, چه عواملی باعث می شود که فردی اعتیاد را ترک کرده و دیگر سراغ آن نرود؟ آیا ویژگی های شخصیتی (پروین, ۱۳۷۴), یا شناخت و آگاهی او, یا وضعیت تحصیلی و فرهنگی به تعبیر بوردیو سرمایه های فرهنگی (Capital Culturel) (1989) شخص در ترک اعتیاد یا بازگشت مُجدد او به اعتیاد نقش دارند؟

تغییر رفتار, تغییر عقاید و حتی تغییر سبکِ زندگی (Style de vie) (بوردیو, ۱۹۹۶) از دیر باز مسئله و آرزوی افراد در قبالِ خودشان, والدین در قبالِ فرزندانشان, و امروزه حتی انتظار فرزندان از والدینشان, همچنین خواستۀ مسئولین نهادهای اجتماعی و یا آموزشی و یا دیگر مسئولین جامعه از افراد جامعه می باشد. بنابراین, تغییر در رفتارها, دلمشغولی نه فقط متخصصین علوم انسانی بلکه, همۀ افراد, آحاد و طبقات یک جامعه است.

در واقع, هدفِ پژوهشگر بررسی فرایند عمل یا حرکت مُعتاد شدن (بکر, ۱۹۹۵) یا فرایند ترک اعتیاد است, زیرا همانگونه که مُعتاد شدن به یک باره صورت نمی گیرد, ترک مُوقت یا دائمی آن نیز طی یک فرایندی عملی می شود. توجه به این فرایند و بررسی آن از نقطه نظرات نظریۀ «روش شناسی مردم نگر (Ethnométhodologie)» بر ساختۀ گارفینکل است. (کولون, ۱۹۹۳) یقینا شناخت دقیق و عمیق این مسئله برای ارائۀ راه حل هایی برای آنانیکه قصد ترک اعتیاد را دارند و یا آن را ترک کرده اند, مفید می باشد.

روش شناسی پژوهش:

آشنایی و سپس گفتگوی دوستانه در چندین جلسه به سبک مردم نگاری (منادی, ۱۳۸۶) یعنی بدون ضبط کردن و بدون یادداشت برداشتن با دو نفر از افرادی که مدتهای مُتمادی مُعتاد بودند و اعتیاد را رها کرده بودند, فکر و اندیشۀ انجام پژوهشی رسمی را در مورد اینگونه افراد در ذهن پژوهشگر بوجود آورد. مردم نگاری “عبارت است از یک کار توصیفی مشاهده ای و نوشتاری که در طی آن توصیف تجربی (از ریشه (graphein) یونانی به معنی توصیف) از داده ها و اسناد به شکل پبت وقایع انسانی, ترجمه, وطبقه بندی عناصر مهم برای درک جامعه یا نهاد مورد مطالعه, انجام می گیرد. با این کار گروهی از تک نگاری ها به دست می آیند که موضوع مورد مطالعه را از جنبه های گوناگون توصیف می کنند.” (ریویر, ۱۳۷۹ : ۲۷) بعد از این موارد مردم نگارانه دو مصاحبۀ عمیق (لاپلانتین, ۲۰۰۰) با دو نفر دیگر از همین نوع افراد, این پژوهش را کامل کرد. نگاه مردم نگارانه و مصاحبه های عمیق از ویژگی های روش کیفی است.

شیوۀ اجرا و ابزار :

همانطوریکه در ابتدا قید شد گفتگوهای دوستانه بدون هیچ پیش فرضی فقط بر اساس کنجکاوی علمی با دو نفر از افرادی که بعد از مدت طولانی اعتیاد را رها کرده بودند, آغازگر اطلاعات و مبانی فکری و محدودۀ پرسش های پژوهش حاضر را فراهم کردند. سپس پرسش ها را منظم و محدود کرده و به شکل رسمی با دو فرد دیگر مصاحبۀ ضبط شده صورت گرفت. زمان مصاحبۀ اول هشتاد و یک و دومی هشتاد دقیقه شد ولی با هر دو فرد بعد از مصاحبه دو ساعت دیگر به بحث و گفتگو پیرامون مسائل و مشکلات زمان اعتیاد و عوامل مُعتاد شدن و ترک آن پرداخته شد. از این رو, ابزار پژوهش حاضر مصاحبه ها هستند که مورد تجزیه و تحلیل واقع شدند. یعنی مصاحبه ها پس از پیاده شدن بر روی کاغذ, مورد تجزیه و تحلیل محتوای که یکی از عناصر و بخش های مهم روش های کیفی است, قرار گرفتند.

 

بحث و نتیجه گیری :

همانطوری که به تعبیر بارکر انسان در تولید کار, خود را می آفریند (۱۳۸۷ : ۲۶), مُعتاد شدن نیز یک نوع آفرینش است. به نوعی هویت یابی است نه بی هویتی. همانگونه که ترک اعتیاد نیز یافتن هویتی دیگر است. همچنین, اعتیاد به مواد مخدر و ترک آن, تغییر سبک زندگی (بوردیو, ۱۹۹۶) است. زیرا سبک زندگی, “شامل نحوۀ گذران اوقات فراغت, ورزش, میهمانی دادن, و هدیه دان نیز تحت تاثیر پایگاه طبقاتی شخص قرار دارد. [برای مثال] ورزش هم رنگ طبقاتی دارد, گلف و تنیس و اسکی روی آب از ورزش های طبقات بالا به حساب می آید, طبقات متوسط پیاده روی و تنیس روی میز را ترجیح می دهند, فوتبال و وزنه برداری و کشتی در میان طبقات پایین طرفداران بیشتری دارد. (تامین, ۱۳۷۳, ۱۳۴) در واقع, در بارۀ سبک زندگی مُعتادین, رفتن از زندگی سالم به زندگی مشکل دار و ناسالم است که فرد را با خطرات جانی, روانی, خانوادگی, مادی, حقوقی و کیفری روبرو می کند. اینگونه افراد غالبا از خود در قبال خانواده سلب مسئولیت می کنند, به طوریکه فقط به فکر «تهیۀ پول» برای «تهیۀ مواد» و «یافتن مکانی امن» برای مصرف هستند. این سه مرحله به اعتقاد و گفتۀ آنان تنها دلمشغولیشان در دوران اعتیاد می شود. ضمنا در مورد این چهار فرد مورد مطالعه, نه وضعیت اقتصادی و نه سطح تحصیلات و نه ارتباط با دین, هیچ کدام از این مولفه ها ارتباطی با مُعتاد شدنشان نداشت.

بررسی و تحلیل عمیق محتوای مصاحبه ها نشان می دهند که اولا, اینگونه افراد مراحلی را برای مُعتاد شدن طی می کنند, ثانیا, عامل اولیه و مهم مُعتاد شدنشان مشکل روانی و شخصی نیست بلکه, از محیط اطراف و در راس آن خانواده آغاز می شود. به گفتۀ اریکسن “بعضی محیط های اجتماعی – فرهنگی نیروهای بالقوه ی موسیقی دوستی را تحریک می کنند, و بعضی دیگر, توانایی تفکر انتزاعی را تشویق و ترغیب می نمایند. اگر از زبان کلیفورد گیرتز (Clifford Geertz) سخن بگوییم, همه ی انسان ها به هنگام تولد دارای این نیروی بالقوه هستند که بتوانند به هزاران شکل گوناگون زندگی کنند, ولی سرانجام فقط یک نوع خاص زندگی را بر می گزینند.” (اریکسن, ۱۳۸۵ : ۱۳) وی در ارتباط با خویشاوندی می افزاید “برای توصیف نزدیک ترین و بادوام ترین پیوندهای بین اشخاص, غالبا, مفهوم روابط نخستین (primary relationships) را به کار می برند. شمار بسیاری از اینگونه روابط بر مبنای نهادهای همپوش خویشاوندی, خانواده و اهل خانه هستند.” (همان, ۱۲۲) بنابراین, خانواده و محیط اطراف فرد به دلیل مهم بودن, شرایط را برای وی جهت مُعتاد شدن و یا ترک آن فراهم می کند.

به عبارتی, خانواده بدون اینکه در جریان اعمال خود باشد به صورت مستقیم و غیر مستقیم با رفتارهای خود فرزندان را تحت تاثیر خود قرار می دهند و در مواقعی بستر و فضایی را فراهم می کنند تا فرزند را از خود دور نگه دارند. به باور کلاین برگ “فرد چه به نحو مثبت و در جهتی که گروه (و در اینجا نهاد آموزش و پروش) مورد قبول نشان می دهد رفتار کند و چه به نحو منفی یعنی نظر به اینکه گروه مذکور را قبول ندارد در راهی خلاف راه و رسم گروه گام بر دارد. در هر دو حال رفتار او پیوسته معلول علتی اجتماعی است. حتی هنگامی که بر طبق اوضاع و احوال موجود و واقعی و طبق ذوق کردار دیگران واکنش نکند.” (کلاین برگ, ۱۳۷۲ : ۲۱) در پژوهشی پیرامون جوانان و خانواده دقیقا علت گرایش جوانان به فرهنگی متمایز از فرهنگ خانواده اشان به همین نکته رسیدیم. (منادی, ۱۳۸۵, الف) در این پژوهش هم شاهد همین نوع رفتار از طرف خانواده ها هستیم. حتی بعد از اینکه خانواده و اطرافیان متوجه خطای خود می شوند و در صدد اصلاح رفتار خود می شوند, نمی توانند فرد معتاد را از دام اعتیاد نجات بدهند. زیرا مسیر پر خطری را معتاد طی کرده است که جدایی از آن کار ساده ای نیست. فرد شمارۀ ۲ دقیقا همین نکته را مطرح می کند. «[خانواده] درصدد این شدند که یه جوری ترکم بدن خواسته هام رو برآورده کنن البته خواسته چیزی نداشتم هیچ وقت چیزی رو هم عنوان نمی کردم که این رو به من ندادید مثلاً رفتم دنبال این کار ولی احساس می کردم دارم دیگه دیده می شم دارم یه جوری اون جایی که خط خورده بودم دارن یواش یواش نظرخواهی ازم می شه دارن بهم بها می دن به قولی.»

ترکِ اعتیاد نیز مراحلی را داشته که فرد مُعتاد این مراحل را طی می کنند. البته این افراد بارها و بارها اعتیاد را ترک می کنند ولی مجددا به سراغ آن می روند, زیرا ذهن آنان هنوز در گیر و مُعتاد است. دقیقا در این زمینه فرد شمارۀ ۲ می گوید : «من سال ۶۰ توی یه فصل سه بار خوابیدم یعنی سه ماه سه بار خوابیدم بیمارستان, یه دکتر روانشناسی بود اون بیمارستان مرکز ترک اعتیاد بود قبل از انقلاب ولی همه می خواستند جسمم رو پاک کنن ولی اون روح و روان رو … من گفتم در جسم مشکلی نداشتم این آخریها اینقدر مهارت پیدا کرده بودم که می تونستم بدون هیچ گونه مراجعه به پزشک می تونستم از نظر جسمی خودم رو پاک کنم … روانشناسها فقط پول می گرفتن شرایطی فراهم می کردن که من فقط ترک فیزیکی بکنم ولی روح و روانم رو هیچ کدومشون نتونستن بهم کمک بکنن.» بنابراین, فرد مُعتاد در وهلۀ اول باید ذهن خود را از اعتیاد پاک بکند, برای اینکار می باید بستر و شرایط را برای خودش به کمک دیگران فراهم بکند تا از دام اعتیاد نجات دائمی بیابد.

همچنان که زندان رفتن که یکی از راه های اجتماعی ترک اعتیاد است, نیز راه مناسبی نیست. «انواع و اقسام راهها رو چون تجربه کرده بودم دیگه خیلی راحت می دونستم که من شرایط فیزیکی بدنیم چه جوریه می تونم مثلاً با یه فلاکس چایی و یه بسته سیگار یه هفته سر کنم مثلاً دو بسته سیگار چون نیاز به غذا و هیچی نداشتم فقط یه جای خلوت باشه که بنشینم مثلاً اون ایام رو بگذرونم … ولی برای پاک موندنش که بیام توی جامعه زندگی کنم کار کنم کنار آدمها باشم راه حلی نه خودم بلد بودم نه اطرافیانم بلد بودند نه جامعه ام بلد بود نه پزشکها و روان پزشک ها، جامعه هم که خوب به عنوان یه مجرم بهم نگاه می کرد من وقتی اولین بارم که گرفتنم بهم گفتند مجرمی, یا این حاکم شرع : معتاد کثافت, این جمله رو به من گفت مزدور آمریکایی, یا یه آقایی بود اول انقلاب که مال دادگاه انقلاب توی همین پل رومی و بعد هم به خاطر همین یادمه ده تا ضربه چوب آلو بود که توی آب گذاشته بودند اون موقع هیچ چیزی حتی از من نگرفته بودند فقط مصرف کننده, اولین باری که رفتم اون ده تا شلاق رو با این کلمات، من باورم شد که جرمه مرتکب دارم می شم بعد هم که هرچی اومدم بیرون هی خواستم نکنم حتی به خاطر این که گیر نکنم, ولی دیدم هیچ راه حلی براش نه جامعه ام برام می داد نه خانواده ام داشت نه پزشک ها.»

آیا همۀ مُعتادین همین مسیر را طی خواهند کرد و اعتیاد را ترک خواهند کرد؟ پاسخ منفی است. اولا, این چها نفر این مسیر را طی کردند ثانیا, بحث آگاهی افراد نیز ملاک است. منظور از آگاهی, یعنی “تجریۀ ذهنی یا تجربۀ پدیده ای. چیزها به نظرم اینطور می آیند, کاری ندارم به این که از لحاظ عینی چه گونه اند.” (بلکمور, ۱۳۸۷: ۸) یعنی افرادی که به خود می آیند و وضعیت خویشتن خویش را درک می کنند. به آنچه در موردشان می گذرد, توجه دقیق دارند. در واقع, “مسئلۀ «خود» به مسئلۀ آگاهی گره خورده است. زیرا هر وقت که تجربه های آگاهانه ای وجود دارد خیلی راحت می شود فرض کرد که این تجربه ها لابد دارند برای کسی روی می دهند. یعنی نمی شود که تجربه هایی باشند اما تجربه کننده ای نباشد.” (همان, ۸۶) به عبارتی, همۀ افراد متوجه خویشتن خویش و وضعیت اسفبار خود نمی شوند و در همان حالت مسخ شدگی باقی می مانند. “بعضی از افراد بسیار خودآگاه هستند و بعضی نیستند. افرادی که از کوچکترین تجربیات خود تاثیر می گیرند تا آنهایی که کاملا بی تفاوتند.” (پروین, ۱۳۷۴ : ۲۵۵) از این رو, نمی توان انتظار داشت که همۀ افراد این مسیر را برای ترک اعتیاد طی کنند. زیرا, دانستن و مطلع بودن نسبت به مضرات اعتیاد برای یک مُعتاد کفایت نمی کند که از آن رهایی یابد, بلکه می باید مضرات اعتیاد را باور داشته باشد, همانطور که مشخصات زندگی بدون اعتیاد را باور داشته باشد, به یک شناختی برسد, یعنی به مضرات اعتیاد, همچنین مشخصات زندگی بدون اعتیاد به قول معرفت شناسان, معرفت (شمس, ۱۳۸۴) پیدا بکند, منظور از معرفت”یعنی اینکه اولا, فرد به دانش خود باور داشته باشد. ثانیا, این باور امری صادق باشد یعنی, حقیقت داشته باشد, ثالثا, بتواند آن را توجیه کند.” (همان, ۵۳). در این صورت است که فرد می تواند از اعتیاد فاصله بگیرد و به زندگی سالم وارد بشود.

تحلیل های مصاحبه ها نشان می دهند که فرد مُعتاد خود باید ذهنش در گیر مسائلی بشود که آزارش می دهند. یعنی متوجه وخامت وضعیت خود شده و در صدد رهایی از آن باشد. یعنی همان گونه که فرد انگیزۀ مُعتاد شدن را در خود تولید و تقویت کرد, انگیزۀ ترک اعتیاد را نیز در خود تقویت کند. در واقع, انگیزه شرط اساسی رضایت خاطر انسان در هر کاری است, یعنی پیشرفت انسان و رسیدن به لذت در آن کار و عمل. به عبارتی, “بررسی انگیزش به فرایندهایی مربوط می شود که به رفتار, انرژی و جهت می دهند. انرژی حاکی از آن است که رفتار نیرو دارد – یعنی, نسبتا نیرومند, شدید, و پایدر است. جهت حاکی از آن است که رفتار, هدف دارد – یعنی, به سمت هدف یا نتیجۀ خاصی گرایش دارد.” (ریو, ۱۳۸۵ : ۷) لذا نمی توان گفت که همۀ افرادی که مُعتاد می شوند به این صورت و با این انگیزه می توانند خود را نجات بدهند. افرادی که ضمیرشان و عادت واره اشان در همۀ مراحل مُعتاد شدن و نیاز به ترک اعتیاد فعال است, آگاه است, انگیزه برای ترک دارند, می توانند در این درگیری ذهنی با خود مراحلی را طی کرده و از اعتیاد جدا بشوند.

و در پایان ذکر این نکته حائز اهمیت است که این تحلیل ها و نتایج بر خاسته از آنها منحصر به چهار مورد مُعتاد است که به صورت خیلی عمیق مورد پرسش و تحلیل واقع شده اند. هر چند که نمونه های این نوع افراد در جامعه زیاد هستند, یعنی واقعیت دارند (فکوهی, ۱۳۸۴ : ۱۴), ولی پژوهشگر قصد تعمیم این نتایج را به کلیۀ افرادی که مُعتاد می شوند ندارد. بلکه طرح این مسئله از این زوایه و از این دیدگاه و با این روش در جامعه ای که اعتیاد مشکل بزرگی شده است, خالی از ایراد نیست.

فهرست منابع

– احمدی سید احمد (۱۳۷۷). روان شناسی نوجوانان و جوانان. شخصیتی, رفتاری, تحصیلی, شغلی, بزهکاری و اعتیاد. تهران, نشر نخستین.

– اتکینسون ریتال. و همکاران (۱۳۸۰). زمینۀ روانشناسی جلد دوم. ترجمۀ محمد تقی براهنی و همکاران. تهران, انتشاران رشد.

– اریکسن تامس هیلاند (۱۳۸۵). مردم شناسی چیست؟ ترجمۀ ابراهیم چگنی. تهران, نشر رهنما.

– بارکر کریس (۱۳۸۷). مطالعات فرهنگی : نظریه و عملکرد. مترجمان : مهدی فرجی و نفیسه حمیدی. تهران, پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی.

– بلکمور سوزان (۱۳۸۷). آگاهی. ترجمۀ رضا رضایی. تهران, فرهنگ معاصر.

– بوردیو پیر (۱۳۷۹). تکوین تاریخی زیباشناسی ناب. ترجمه مراد فرهادپور. در : فصلنامه فلسفی, ادبی, فرهنگی ارغنون. شماره ۱۷/ زمستان ۱۳۷۹.

– بوردیو, پیر (۱۳۸۰).‌ نظریه کنش، دلایل عملی و انتخاب عقلانی. ترجمه مرتضی مردیها. تهران, انتشارات نقش و نگار.

– بیتس دانیل و فِرد پِلاک (۱۳۷۵). انسان شناسی فرهنگی. ترجمه محسن ثلاثی. تهران, انتشارات علمی.

– پروین لارنس ای (۱۳۷۴). روانشناسی شخصیت, (نظریه و تحقیق). ترجمه : محمد جعفر جوادی و پروین کدیور. تهران, موسسه خدمات فرهنگی رسا.

– تامین ملوین (۱۳۷۳). جامعه شناسیِ قشربندی و نابرابری های اجتماعی, نظری و کاربردی. ترجمۀ عبدالحسین نیک گهر. تهران, انتشارت توتیا.

– دی. نای رابرت (۱۳۸۱). سه مکتب روانشناسی، دیدگاههای فروید، اسکینر و راجرز. ترجمه : سید احمد جلالی. انتشارات پادرا. تهران.

– دلاور علی (۱۳۸۵). مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی. تهران, انتشارات رشد.

– ریچاردز بری (۱۳۸۰). کالاها و ابژه های مسرت بخش : چشم اندازی روانکاوانه از مصرف کالا. ترجمه حسین پاینده. در فصلنامه فلسفی, ادبی, فرهنگی ارغنون. شماره ۱۹. زمستان ۱۳۸۰. ص ۵۷ الی ۷۹.

– ریتزر جورج (۱۳۷۹). نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر. ترجمه محسن ثلاثی. چاپ چهارم تهران, انتشارات علمی.

– ریویر کلود (۱۳۷۹). در آمدی بر انسان شناسی. ترجمه ناصر فکوهی. تهران, نشر نی.

– ریو جان مارشال (۱۳۸۵). انگیزش و هیجان. ترجمۀ یحیی سید محمدی. تهران, نشر ویرایش.

– جواهری فاطمه (۱۳۸۷). مهاجرت علمی : بررسی علل گرایش دانش آموختگان رشته های غیر جامعه شناسی به تحصیل در رشته های جامعه شناسی. در : مجلۀ جامعه شناسی ایران. دورۀ نهم, شمار, ۳ و ۴, پاییز و زمستان.

– جنکینز ریچارد (۱۳۸۵). پیر بوردیو. ترجمۀ لیلا جوافشانی و حسن چاوشیان. تهران, نشر نی.

– سیف علی اکبر (۱۳۷۹). تغییر رفتار و رفتار درمانی نظریه ها و روش ها. نشر دوران, تهران.

– شارون جوئل (۱۳۷۹). ده پرسش از دیدگاه جامعه شناسی. ترجمه : منوچهر صبوری. تهران, نشر نی.

– شُویره کریستی ین و الیویه فونتن (۱۳۸۵). واژگان بوردیو. ترجمۀ مرتضی کتبی. تهران, نشر نی.

– شمس منصور (۱۳۸۴). آشنایی با معرفت شناسی. تهران, طرح نو.

– فروید زیگموند (۱۳۷۸). تعبیر خواب و بیماری های روانی. ترجمه ایرج پورباقر. تهران, مؤسسه انتشارات آسیا.

– فروید زیگموند (۱۳۷۹). آسیب شناسی روانی زندگی روزمره. ترجمه محمد حسین وقار. تهران, انتشارات اطلاعات.

– فروید زیگموند (۱۳۸۴). تفسیر خواب. ترجمۀ شیوا رویگران. تهران, نشر مرکز.

– فی برایان (۱۳۸۱). فلسفه امروزین علوم اجتماعی, با نگرش چند فرهنگی. ترجمه : خشایار دیهمی. تهران, طرح نو.

– فیلد جان (۱۳۸۶). سرمایۀ اجتماعی. ترجمۀ غلامرضا غفاری و حسین رمضانی. تهران, انتشارات کویر.

– فکوهی ناصر (۱۳۸۴). تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی. تهران, نشر نی.

– کرایب یان. (۱۳۷۸). نظریه اجتماعی مدرن از پارسونز تا هابرماس. ترجمه : عباس مخبر. تهران, انتشارات آگه.

– کالینیکوس آلکس (۱۳۸۳). در آمدی تاریخی بر نظریه ی اجتماعی. ترجمه اکبر معصوم بیگی. نشر آگه. تهران.

– کلاین برگ اتو (۱۳۷۲). روانشناسی اجتماعی. جلد دوم. ترجمه علی محمد کاردان. تهران. نشر اندیشه.

– گال مردیت و همکاران (۱۳۸۴). روش های تحقیق کمی و کیفی در علوم تربیتی و روانشناسی. جلد دوم مترجمان, احمد نصر و همکاران. تهران, سمت.

– لوکاچ جورج (۱۳۷۷). تاریخ و آگاهی طبقاتی. ترجمه محمد جعفر پوینده. تهران, نسل قلم.

– مارشال کاترین و گرچن ب. راس من, (۱۳۷۷) روش تحقیق کیفی. مترجمان : دکتر علی پارسائیان و دکتر سید محمد اعرابی. تهران, دفتر پژوهش های فرهنگی.

– مک گین کارل (۱۳۸۳). چگونه فیلسوف شدم. سفر من به جهان فلسفه قرن بیستم. ترجمه عرفان ثابتی. تهران, انتشارات ققنوس.

– منادی مرتضی (۱۳۸۵) الف. جامعه شناسی خانواده, تحلیل روزمره گی و فضای درون خانواده. تهران, نشر دانژه.

– — (۱۳۸۵) ب. روش تحلیل محتوای متن گفتاری و نوشتاری در علوم رفتاری و اجتماعی. فصلنامه حوزه و دانشگاه. پژوهشکده حوزه و دانشگاه. سال دوازدهم, شماره ۴۸, پاییز.

– — (۱۳۸۶). مردم نگاری. فصلنامه حوزه و دانشگاه. پژوهشکده حوزه و دانشگاه. سال سیزدهم, شماره ۵۱, تابستان.

– —- (۱۳۸۷) درآمدی جامعه شناختی بر جامعه پذیری. تهران, نشر جیحون.

– —- (۱۳۸۹). روش کیفی و نظریه سازی. مجله راهبرد, نشریه علمی – پژوهشی مرکز تحقیقات استراتژیک. سال نوزدهم, بهار, شماره ۵۴.

– نیک گهر عبدالحسین، (۱۳۶۹)، مبانی جامعه شناسی. انتشارات رایزن.

– هرگنهان بی. ار. (۱۳۷۹). مقدمه ای بر نظریه های یادگیری. ترجمۀ علی اکبر سیف. تهران, انتشارات رشد.

منابع فرانسوی :

– Ansart Pierre (1990). Les sociologies contemporaines. Paris. Ed Points Essais.

– Bardin Laurence (1977). L’analyse de contenu. Paris, P.U.F.

– Becker Howard (1995). Outsiders, études de sociologie de la deviance, traduit de l’Americain par J. M. Briabd, et J. M. Chapoulie. Paris. édition A. M. Metaille.

– Berger Peter et Thomas Luckmann (1986). La construction sociale de la réalité. Paris. Merdiens Klincksieck.

– Bonfantie Thierry (1995). L’inconscient d’hier à aujourd’hui. In : Sciences Humaine, no 52, juillet. Paris.

– Bourdieu Pierre (1972). Esquise d’une théorie de la pratique, précedée de trois études d’éthnologie Kabyle, Ed Droz. Genève.

– Bourdieu Pierre (1989). Le sens pratique. Paris. Les éditions de Minuits.

– Bourdieu Pierre (1996). La distinction, critique sociale du jugement. Paris, Les éditions de Minuits.

– Cottraux Jean (2009). Pourquoi est-il si difficile de changer? In : Sciences Humaines. No 205, Juin.

– Coulon Alain (1993). Ethnométhodologie et éducation. Paris, P.U.F.

– Durkheim Emile (1986). De la division du travail social. Paris, P.U.F.

– Freud Sigmund (1989). A. Cinqu psychanalyse. Paris, P.U.F.

– Freud Sigmund (1989). B. Introduction à la Psychanalyse. Paris. Petit Bibliothéque Payot.

– Hess Rémi (1989). Le lycée au jour le jour. Paris, Meridiens Klincksieck.

– Laplantine Francois (2000). La description Ethnographique. Paris. Nathan, Université.

– Lapassade Georges, (1991). L’ethnosociologie. Paris. Meridiens Klincksieck.

– Lefebvre Henri (1976). Le Marxisme. Paris, Que sais-je? P.U.F.

– Luze Huber de. (1997). L’ethnométhodologie. Paris. Edition anthropos.

– Mead Georges Herbert (1963). L’esprit, le soi, et la société. Paris, P.U.F.

– Piaget Jean (1981). La psychologie de l’intelligence. Paris, Armond Colin.

– Négronie Cathrine (2009). La reconversion est un scénario en cinq actes. In Sciences Humaines. No 205, Juin.

– Piaget Jean (1981). La psychologie de l’intelligence. Paris, Armond Colin.

– Rocher Guy (1970). Introduction à la sociologie générale. I- L’Action Sociale. Paris. Ed Points Essais.

علاقه مندان برای اطلاعات بیشتر می توانند به نمونه نخست مقالۀ با عنوان «چگونگی دگرگونی در رفتارهای اجتماعی, مطالعه موردی ترک اعتیاد معتادان به مواد مخدر.» در فصلنامه علمی – پژوهشی اندیشه های نوین تربیتی, دوره ۸, شمارۀ ۱, بهار ۱۳۹۱, دانشگاه الزهرا چاپ شده است مراجعه کنند.

دکتر مرتضی منادی استاد دانشگاه الزهرا و مدیر گروه خانواده و خویشاوندی انسان شناسی و فرهنگ است.