انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

از گنج های خفته در فراموشی

سیمین دخت گودرزی

ایرانیان، روی گنج زندگی میکنند اما به تنگدستی! این را خیلیها میگویند و بیشتر از همه خود ما. که گاه حتی در گذران زندگی هم درمیمانیم. کسانی اما، از این گنجهای پیدا و پنهان که زیر پای ماست خوب بهره میبرند. آنها بوی پول و برق طلا و نشانی گنجهای مادی را خوب میدانند، نقشهی راه دارند و دریافتهاند که از دانستههایشان کجا و چهگونه استفاده کنند و مال بیندوزند و ثروت روی ثروت تلنبار کنند و سر به آقایی و برتری برافرازند و دیگران را حتی نبینند، همان دیگرانی را که صاحبان اصلی این گنجهایند و لاقیدانه تنها به تماشا و تأسف نشستهاند که چرا؟ و از این همه نعمت و گنج کجاست سهم ما.

این دیگران اما نمیدانند که گنج اصلی و اصلیترین گنج آنها، آنی نیست که جماعت چراغ به دست شناختهاند و نقشهی راهش را دارند. گنجهای اصلی و اصلیتر در جاهای دیگری است و جماعت درمانده و حیرتزده سالهاست و قرنها. که بیاعتنا از کنارشان میگذرند و به امید یافتن سهم و سکهای از گنجهای به یغما رفته، چشم میگردانند و کاش میدانستند آن گنجها که نمیبینند و بیاعتنا به آنها به حسرت نشستهاند چیست. و چهثروتی است. و چهگونه میتوان از آن بهره برد که اگر میدانستند نه گنجهای دیگر به یغما میرفت و نه یغماگران فرصت و جرأت و جسارت یغماگری مییافتند و نه بار حسرتی تاریخساز بر گردهی ذهن و زندگی ملتی میماند.

میدان بهارستان، جای عجیبی است. میدان تاریخ است و حادثه. و هر خشت و تکه و گوشهاش را وی صدها رویداد و خاطره بهارستان امروز پر از هیاهوی آدمها و آهنهاست که در هم تنیده میآیند و میروند و به هیچ چیز اعتنایشان نیست، جز رفتن و جز گریختن و عبور و رسیدن به مقصدی شاید اما همهمه گیج در آن هیاهو که دمی آرام نمیگیرد و اگر بگیرد آن وقت میشود صداهای بسیارتر اما پنهان را شنید. صدای گلوله، صدای آزادی، صدای شلیک توپهای لیاخوف، صدای نعرههای مردان چماقدار که در طول تاریخی دویست ساله همیشه آنجا بودهاند به مزدوری از مزدوری محمدعلی شاه تا دیگران از کودتای تابستان ۳۲ و … صدای درهم شکسته عدالت، صدای به خون نشسته آزادی و صدای بوق ماشینها که میآیند و میروند.

آنسوتر از میانه میدان و آن طرف دیوارهای مجلس و زیر سقف ساختمانی قدیمی و پر از سکوت فصل دیگری از زندگی از تاریخ و دانستن و ندانستن، داشتن و نداشتن و فراموشی است. آنجا در پشت دیوارهای آن ساختمان قدیمی که گنجخانه است گنجها خفتهاند. گنجهایی که برق طلا و تلألو الماس ندارند اما گرانبهاترند. گنجهایی همه از کاغذ و درست در کنار ما، خفتهگان در بیاعتنایی عتیق که در خوابهایمان هر گنجی در هیأت طلا و جواهر و برق سکهها معنا میشود. و جز این نهگنجی میبینیم و نه میشناسیم. در حالی که شاهگنج ما آنجاست در آن ساختمان قدیمی و دیگر مکانهایی چون آنجا و برخوردار از افسونی که به اندک اعتنای ما، در به روی همهی گنجها و گنج بران میبندد و اسم اعظم بازشناخت همهی گنجهای جهان را در گوش ما زمزمه میکند. اما دریغ که نه این گنج پنهان را میبینیم و نه آن اسم اعظم را میشنویم از آن گنجینههای پر از راز.

رازهایی که هیچکدام سر به مهر نیستند و اگر خواهنده و زیرک باشی خواهی دید که در امتداد ساختمانها دری بزرگ با سردری که نام “کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی” را بر خود دارد. دلت را میخواند و تو را به باغ بهارستان میبرد؛ محوطهای سبز و آرام که بناهایش با معماری زیبای دورهی قاجار مراجعه کنندگان را سر به هوا نگه میدارد.

یکی از این بناها که تاریخ ۱۳۰۲ شمسی بر آن حک شده و در همسایگی ساختمان قدیمی مجلس قرار دارد، کتابخانهی ایرانشناسی مجلس (کتابخانهی شمارهی ۲) است. بنیان این کتابخانه که امروز با داشتن صدهزار جلد کتاب و مطبوعات، مشروح مذاکران مجلس، نقشههای جغرافیایی قدیم ایران و جهان و… یکی از شاخصترین مراکز ایرانشناسی به شمار میآید، تقریباً همزمان با شکلگیری مجلس سنا در ۱۳۲۸ش گذاشته شد. از نخستین کسانی که به این کار همت گماشتند میتوان به سید حسن تقیزاده (رئیس وقت این مجلس) و ارباب کیخسرو شاهرخ (نمایندهی مجلس و رئیس انجمن زرتشتیان تهران) اشاره کرد واولین کسی که ریاست کتابخانهی مجلس سنا را به عهده داشت دکتر زریاب خویی بود.

این کتابخانه در ابتدا با ۵۰۰ جلد کتاب و با هدف ایجاد یک کتابخانهی ایرانشناسی و اسلامشناسی (با تأکید بر ایران) برای استفادهی نمایندگان و همچنین محققان خاص و ارشد جامعه ایجاد شد و جالب آنکه هزینه کتابخانه از محل جرائم دیرکرد سناتورها در بازگرداندن کتاب،تأمین میشد. رفته رفته این کتابخانه با خرید کتابهای گوناگون، مجلات، روزنامهها و دریافت و نگهداری مشروح مذاکرات مجلس (از آغاز به کار مجلس سنا تاکنون) بر غنای خود افزوده است.

و امروز، منابع و آثار ارزشمندی در این مرکز وجود دارد که شاید در کمتر کتابخانهای بتوان آنها را یکجا یافت: از جمله سفرنامههای شرقشناسان قرن ۱۷ و ۱۸ میلادی مانند شاردن، تاورنیه و دوگوبینو، یادنامه-های پژوهشگرانی چون هانری کوربن و آثار ایرانشناسان صاحبنامی مانند آن ماری شیمل، آرتور پوپ و فرانس روزنتال، ۶۹۹ مجموعه مقاله از آثار خاورشناسان و اسلام شناسان(با نشان دستیابی misc)، آثار منتشرشده از سوی اوقاف گیب (Gibb، مستشرق اسکاتلندی)، مجلههای فارسی و لاتین، روزنامههای قدیمی (از دوران قاجار و مشروطیت)از”اقیانوس” گرفته تا”ارشاد”، “فریاد”، “شرافت” و غیره. و کتابهای قدیمیتری که چاپ آنها به اویل قرن ۱۶ میلادی باز میگردد،کتابهای چاپ سنگی و سربی و مجموعههای ارزشمند دیگر. اما در کنار همهی اینها کتابخانه ایرانشناسی مجلس دارای گنجینهای است که متأسفانه تا حد زیادی مغفول مانده و بعضاً مورد بیمهری یا بیاطلاعی از سوی پژوهشگران این حوزه قرار گرفته است. این گنجینهی ارزشمند چیزی نیست مگر مجموعه کتب مربوط به خطوط و زبانهای باستانی ایران که تعدد و تنوع آنها میتواند این کتابخانه را در سطح یک کتابخانهی تخصصی در این رشته قرار دهد. نسخههای کهن متون اوستایی، فارسی میانه اشکانی و ساسانی (زند و پازند)، متون مانوی، ترجمهها و پژوهشهای انجام شده پیرامون خط میخی فارسی باستان (به زبانهای اروپایی و فارسی) بخشی از ارزشمندیهای این کتابخانه است که به همت مسئولان و کارکنان آن فهرستنویسی شدهاند اما هنوز تعداد زیادی از این کتابها همچنان ناشناخته در مخزن کتابخانه باقی ماندهاند. در حالیکه در میان آنها آثاری یافت میشود که شاید نسخههای دیگرشان را تنها بتوان در کتابخانههای هند و کتابخانههای تخصصی زبانهای باستانی در فراسوی مرزها پیدا کرد. از سوی دیگر با اندکی تأمل میتوان دریافت که در سالیان گذشته و در یک مقطع زمانی خاص کوشش قابل توجهی برای خرید و جمعآوری کتاب، به طور اخص در این رشته، صورت گرفته است.

خانم مرادی مسئول این کتابخانه است که مشکل کمبود بودجه را مطرح میکند و اینکه به همین دلیل بسیاری از کارهایی که باید انجام شود بر زمین مانده. کاهش توجه عمومی به مطالعه و همچنین ناشناخته ماندن این کتابخانه در حوزهی زبانهای باستانی از جمله رنجهایی است که کتابخانهی ایرانشناسی صبورانه به دوش میکشد. دامنهی این مشکلات به ساختمان تاریخی و ارزشمند آنجا نیز کشیده شده و اگرچه شکوه و غرورش همچنان چشم را خیره میکند سالهاست که صبورانه به انتظار دستهای مرمتگران نشسته است. بیتردید این کتابخانه بخش زیادی از جلوه واستواریاش را مرهون تلاشی است که مسئولان آن جهت فراهم آوردن شرایطی مساعد برای پژوهشگران و مراجعان صورت میدهند؛ درست مثل میزبان آبرومندی که اجازه نمیدهد میهمان کم و کاستیهای خانه را دریابد.

تهیه ی اسکن از کتابهای قدیمی بهویژه تک نسخهها برای سهولت دراستفاده از این منابع کمیاب، تهیهی چکیدههای فارسی از مقالات انگلیسی زبان در حوزهی ایرانشناسی به خصوص مقالات منتشرشده در مجلاتی مانند Iranian Studies (از سال ۲۰۱۴ به قبل)، دعوت از یک پژوهشگر و مترجم روس برای فهرستنویسی و ورود اطلاعات کتابها و مجلات روسی، عضویت در انجمن نسخ خطی اسلامی (TIMA) در کمبریج، به منظور ارتباط بیشتر با بنیادها و منابع فرهنگی خارج از ایران، نامهنگاری برای ایجاد تعامل و تبادل کتاب با کتابخانهها و نهادهای فرهنگی مشابه و پاسخگویی به پژوهشگران خارجی به صورت حضوری و غیرحضوری، از جملهی این تلاشهاست.

یکی از ویژگیهای کتابخانهی مجلس پذیرش عضو به صورت رایگان، بدون طی کردن مراحل اداری برای ثبتنام و نبود هیچ محدودیتی در دریافت منابع است. رئیس این کتابخانه بسیاری از مراجعین برای ما نقش همکار را دارند و در مقابل خدماتی که به آنها میدهیم از آنها خواهش میکنیم با توجه به رشته و تخصصشان ما را در شناسایی برخی از منابع یاری کنند. همانطور که از همهی پژوهشگران میخواهیم کمکها، پیشنهادها و حتی درخواستهایشان را (برای تهیه منابع مورد نیازشان) از ما دریغ نکنند. تعداد مراجعهکنندگان به کتابخانه، اگرچه با توجه به تخصصی بودن آن رقم قابل توجیهی است ولی با در نظر گرفتن بنیه و غنای آن (و در مقایسه با کتابخانههای مشابه) انتظار میرود پژوهشگران بیشتری مشتاقانه به این مخزن ارزشمند روی بیاورند. به هر روی بسیاری از این فرهیختگان،دانسته یا نادانسته این گنجینه را مورد غفلت قرار دادهاند. وقتی صحبت از دفینهها و اشیاء باستانی که در جای جای این خاک کهن خفتهاند، میشود این جمله را بسیار گفته و شنیدهایم که “ایرانیان روی گنج زندگی میکنند” و به دنبال آن آهی از سر افسوس می-کشیم که این ارزشهای مدفون، ناشناخته ماندهاند اما افسوس واقعی را زمانی باید خورد که گنجهای فرهنگی و حاصل شده با رنجهای بسیار با کم التفاتی خود زیر غباری از بیمهری مدفون میکنیم؛ درست مثل همین گنجینهای که آن سوی بهارستان ساکت، باوقار و به انتظار، نشسته است…

مطلب در چارجچوب همکاری رسمی و مشترک با آزما بازنشر می شود.