انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

اجاره‌نشین‌ها، کمدیِ یک تراژدی

فروپاشی امر اجتماعی (مدرنیته) در ارجحیت نفع شخصی (سنت)

باید بدانیم اگر مدرنیته را می‌خواهیم، اکتفا به ظاهر مدرن کافی نیست و فهم باطن آن نیز ضروری است. اجاره‌نشین‌ها به‌موقع در آستانه دموکراتیزاسیون زندگی مدرن آپارتمانی و بسط آن به همه طبقات اجتماعی در همه‌ شهرهای کوچک و بزرگ ایران در اواسط دهه شصت، هشدار می‌دهد که عدم فهم دقیق مدرنیته شهری سرانجامی جز دیستوپیای نابودی و تباهی نخواهد داشت.

ساختمانی در حاشیه شهر تهران که اتوپیای زندگی مدرن شهری را نوید می‌داده و قرار بوده در مسیر توسعه شهری ترقی کند، در موقعیت دیستوپیایی قرار گرفته و قبل از آنکه رشد شهری به آنجا رونق و بها بدهد، عمرش در بیابان به پایان رسیده و در آستانه فروپاشی است. درون‌مایه فیلم، فروپاشی است که در ظاهر در ساختمان بازنمایی شده اما در باطن، فروپاشی جامعه را می‌رساند. جامعه‌ای که زیر چرخ مدرنیزاسیون شهری مدرن، نه سنتی باقی مانده است و نه مدرن شده است و توازن اجتماعی خود را از دست داده و شکاف و اختلاف طبقاتیِ محصول سرمایه‌داری شهری، به طرز مخربی آن را در آستانه فروپاشی قرار داده است.

انتخاب فرم کمدی برای بیان روایی داستان هوشمندانه است چراکه درون‌مایه غم‌بار و تراژیک آن را جز در فرم تلطیف‌شده کمدی نمی‌توان به تصویر کشید. از طرفی مردم به‌ویژه در آن سال‌ها که جنگ تحمیلی به درازا کشیده بود، از فیلم‌های کمدی استقبال بیشتری می‌کردند و یکی از دلایل فروش بالای اجاره‌نشین‌ها همین موضوع بود.

فیلم در لایه دوم معنایی خود، به‌شدت معمارانه و شهری است. در تیتراژ اولیه به مدت دو دقیقه، دوربین در فضای شهری مدرن تهران می‌چرخد و از منظر غریبه‌ای در سرزمین عجایب مظاهر مدرنیته شهری را اعم از برج‌ها، ساختمان‌ها با معماری عجیب، پل‌ها و تقاطع‌ها و … را به نمایش می‌گذارد. در آن دوران، مقارن با افزایش جمعیت مهاجر از روستا به شهر و نیز شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ در دهه شصت و رشد ناگهانی و عظیم جمعیت شهری، مدرنیته مثل همه‌جای دنیا در ایران نیز خود را در قالب شهر نشان داد و موج آپارتمان‌سازی و توسعه‌ افقی و عمودی شهرها شکل گرفت. فیلم به‌خوبی توسعه شهری را در تیتراژ در تضاد با کل داستان قرار می‌دهد و خیلی سریع از تظاهر زیبایی‌ها به درون‌ زشتی‌های توسعه نامتوازن سیر می‌کند. از سوی دیگر، انتخاب تک بنا در بیابان به‌عنوان زمینه روایت داستان، مسئله توسعه شهری را تشدید می‌کند. مردمی که مشکلات حومه‌نشینی حتی اعیانی را به امید رسیدن شهر به آنجا و افزایش قیمت زمین و چند برابر شدن سرمایه‌شان، برمی‌گزینند و حاضرند به امید آن اتوپیای رؤیایی، سال‌ها رنج ناشی از مشکلات دیستوپیایی فعلی را تحمل کنند و شاید هیچ‌گاه آن موقعیت اتوپیایی رخ ندهد. از این منظر توسعه برون‌زا موردنقد قرار می‌گیرد. تولید فضایی که نه بر تجربه زیسته متکی است و نه بر بازنمایی امر درک‌شده، بلکه صرفاً بر وجه رؤیایی و تصور از آینده ایدئال متکی است. از طرف دیگر،‌ مدیریت شهری برای توجیه برنامه‌ریزی اولیه خود، می‌کوشد در برنامه‌ریزی‌های بعدی، با توزیع امکانات به سمت مناطق حومه‌ای، آن اتوپیای متصوره را هر طور شده متحقق کند که این خود موجب افزایش قیمت مسکن و زمین در سطح شهر می‌شود که این امر خود باعث کوچ ساکنان به حومه می‌شود و چرخه دور باطل ادامه می‌یابد. همچنین موضوع بدساخت بودن بناهایی که عمر مفیدشان پایین‌تر از استانداردهای تعریف‌شده است، وجه دیگری است که آز و طمع‌ورزی ضمنی سازندگان بنا را در استفاده از مصالح نامرغوب و ارزان‌قیمت به‌خوبی نشان می‌دهد. هرچند سازندگان بنا در فیلم نیستند اما حضور آنان در تمام مدت فیلم پررنگ است.

اما مسئله محوری فیلم، حرص و طمع فردی است که با افکار منفعت‌طلبانه و طمع‌ورزی شخصی به قیمت بیچارگی و آوارگی ساکنان می‌خواهد بنا را صاحب شود. از طرف دیگر ساکنان در منطق سنت زیسته‌ درون‌گرایی تاریخی نتوانسته‌اند با زیست مدرن آپارتمان‌نشینی خود را تطبیق دهند و دریابند مشکل هر واحد مسکونی در یک ساختمان، مشکل همه است. عدم فهم دقیق مؤلفه‌های زندگی جمعی به‌مثابه امر مدرن کار ساختمان را به آستانه فروپاشی و نقطه‌ای رسانده که برای مشارکت جمعی نیز خیلی دیر شده و ساختمان را راه نجاتی نیست. افرادی که در بستر مدرن به سبک سنتی زندگی می‌کنند و تضاد ذاتی این دو، کار را به نابودی ساختمان می‌کشاند.

ایرانیان در زیست تاریخی خود در سرزمین وسیع و ناامن جغرافیای متغیر سیاسی ایران، مردمی درون‌گرا شده‌اند. جنگ‌های طولانی و مداوم، عدم ثبات ساخت سیاسی، تغییر مداوم حاکمان و حتی تعدد و تکرر حکومت غیر ایرانیان بر ایران، شرایط سخت اقلیمی و کمبود منابع آب و غذا و … موجب شده است، درون‌گرایی و عدم اعتماد به دیگری به یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های اجتماعی ایرانیان تبدیل شود. در نتیجه این مؤلفه که بر معماری و ساختار شهرها در ایران نیز تأثیر مستقیم گذاشته است، حفظ منافع شخصی و خانوادگی و نهایتاً طایفه‌ای، خودمحوری و خوداندیشی و دشمن پنداری دیگری به‌ یکی از ارکان سنت زیستن در ایران تبدیل شده است. این موضوع در دوران مدرن نیز ادامه یافته است و تضاد درون‌گرایی و تفرد سنتی با برون‌گرایی و زیست جمعی مدرن در آپارتمان‌ها مشکلی است که برای دهه‌ها و همچنان تا امروز ادامه یافته است. آنچه در اجاره‌نشین‌ها به‌خوبی نشان داده شده است، همین تضاد است. مردمی که عمق نگاه‌شان فقط به درون واحد مسکونی‌شان معطوف بوده و بیرون از در واحد را ندیده‌اند و متوجه نبوده‌اند که مشکل دیگری، مشکل آنان نیز هست. زیست مدرن شهری به‌خوبی درک نشده و ساکنان متوجه نیستند زندگی در آپارتمان با خانه حیاط داری که در همه عناصر و اجزایش مستقل از همسایگان است، ماهیتاً متفاوت است. نفع فردی در نفع جمعی تعریف می‌شود و همه باید بدانند دارای حقوق و وظایف مشترک و متقابل هستند. در غیر این صورت نه‌فقط هزینه‌های زندگی با برون‌سپاری امور زندگی اعم از نظافت، تعمیر و نگهداری بیشتر می‌شود بلکه در بسیاری از موارد هزینه‌ها جبران‌ناپذیر است و همان‌طور که در اجاره‌نشین‌ها به تصویر کشیده شده است گریزی از فروپاشی آپارتمان نیست.

باید بدانیم که اگر مدرنیته را می‌خواهیم، اکتفا به ظاهر مدرن کافی نیست و فهم باطن آن نیز ضروری است. اجاره‌نشین‌ها به‌موقع در آستانه دموکراتیزاسیون زندگی مدرن آپارتمانی و بسط آن به همه طبقات اجتماعی در همه‌ شهرهای کوچک و بزرگ ایران در اواسط دهه شصت، هشدار می‌دهد که عدم فهم دقیق مدرنیته شهری سرانجامی جز دیستوپیای نابودی و تباهی نخواهد داشت. باید تأکید کرد ترویج مدل زندگی خانه‌های حیاط‌دار در طبقات که اخیراً در معماری ایران مد شده است و طراحان می‌کوشند با آوردن حیاط و ایجاد کاشت در طبقات و پشت‌بام زیست آپارتمانی را دل‌پذیرتر کنند، جز فریب و عدم درک مسئله چیزی نیست. مسئله زندگی آپارتمانی عدم وجود فضای باز نیست بلکه عدم فهم مؤلفه‌های زندگی جمعی در یک ساختمان است. حتی نگارنده معتقد است افزایش سطح فضای باز در طبقات که خود را در تراس‌های وسیع همراه با فضای سبز در طراحی‌ها نشان می‌دهد، مشکلات زندگی اجتماعی و جمعی در آپارتمان‌ها را به نحو چشمگیری تشدید می‌کند و موجب تضادها و برخوردهای اجتماعی بیشتری خواهد شد. همچنین این موضوع را می‌توان از ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نیز بررسی کرد که در این مقال نمی‌گنجد. در انتها باید گفت زندگی آپارتمانی مستلزم درک همه‌جانبه زیست مدرن است که هنوز در ایران به‌مثابه چالش اجتماعی مطرح است.

 

این مقاله پیش‌تر در کوچه شماره ۳ منتشر شده است.