انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

آندره گوندر فرانک: از مکتب وابستگی تا نظام جهانی

بیشترین نقل قول از یک اقتصاددان و بحث درباره‌ی وی مربوطه به چه کسی است؟ با جست‌وجو در میان برندگان جایزه‌ی نوبل و ستارگان رسانه‌های رسمی وقت خود را هدر ندهید. بررسی‌هایی که در این زمینه انجام شده و وجود بیش از ۰۰۰ر۳۰ مدخل در اینترنت نشان می‌دهد که تاکنون بیشترین بحث و نقل‌قول مربوط به آندره گوندرفرانک بوده است. آندره گوندر فرانک (۲۰۰۵-۱۹۲۹) یکی از چهره‌های اصلی علوم اجتماعی رادیکال در قرن بیستم به شمار می‌رود. پدر وی داستان‌نویسی صلح‌طلب و از مخالفان نازی‌ها بود. آنها در سال‌های ۴۱-۱۹۴۰ به امریکا مهاجرت کردند. فرانک در کالجی در پنسیلوانیا اقتصاد خواند. در آن زمان آموزه های کینزی بر اقتصاد دانشگاهی حاکم بود. در سال ۱۹۵۰ فرانک در دوره‌ی دکترای اقتصاد در دانشگاه شیکاگو ثبت‌نام کرد. و در آنجا خود را در میان حصاری از اقتصاددانان راست‌گرا یافت. استاد وی در آنجا میلتون فریدمن بود. وی تمامی درس‌هایش را با نمرات درخشان گذراند اما با آموخته هایش از سر مخالفت برخاست. دانشکده‌ی اقتصاد دانشگاه شیکاگو نامه ای به وی ارسال کرد که در آن توصیه کرده بود آنجا را ترک کند. وی مدتی در دانشگاه میشیگان اقتصاد خواند اما بعد از مدتی بار دیگر به دانشگاه شیکاگو بازگشت و تز دکترایش را ارائه و از آن دفاع کرد. اما این‌بار بیشتر با انسان شناسان محشور بود تا با اقتصاددانان.

در ۱۹۶۰، فرانک تصمیم گرفت شرایط جهان سوم را مطالعه کند. وی بلافاصله بعد از انقلاب کوبا به آنجا رفت و همچنین در دوران قوام نکرومه به غنا سفر کرد. وی بعداً شغل استادیاری دانشگاه در دانشگاه میشیگان را رها کرد و به امریکای لاتین رفت. ابتدا مکزیک، سپس پرو و بولیوی و بعد شیلی. در شیلی برزیل و مکزیک مهم‌ترین کارهای اولیه اش را منتشر کرد. نخستین مقاله‌ی مهم وی «توسعه‌ی کم‌توسعه‌یافتگی» بود. در پی انتشار همین مقاله بود که دولت امریکا اعلام کرد فرانک اجازه‌ی ورود به این کشور را ندارد.

در ۱۹۶۷ کتاب بسیار پرنفوذ خود با عنوان سرمایه داری و توسعه نیافتگی در امریکای لاتین منتشر کرد. این کتاب متاثر از «اقتصاد سیاسی رشد» پل باران، اما مبتنی بر مطالعه‌ی دقیق شرایط امریکای لاتین بود. فرانک همراه با تعدادی دیگر از اقتصاددانان مکتبی را در اقتصاد توسعه پدید آوردند که به مکتب وابستگی مشهور شد.
در ۱۹۷۶ و در پی سفر میلتون فریدمن و آرنولد هاربرگر به شیلی برای مشاوره به دولت نظامی پینوشه، فرانک کتاب «قتل عام اقتصادی در شیلی: تعادل بر روی سرنیزه» را منتشر کرد.

از دهه‌ی ۱۹۷۰ بدین سو فعالیت‌های فرانک بیشتر معطوف به شناخت بحران اقتصادی جهانی و تحلیل نظام جهانی بود.
در ادامه ترجمه‌ی مقاله ای که تئودوس دوس سانتوس، دیگر اقتصاددان و پژوهشگر برجسته‌ی مکتب وابستگی درباره‌ی آندره گوندرفرانک در پی مرگش نوشت ارائه می‌شود.

«مرگ گوندرفرانک در ۲۳ آوریل، ۲۰۰۵ خلائی در تفکر اجتماعی معاصر پدید آورد که به‌سختی می‌توان آن را پر کرد. اما گوندر فرانک چیزی بیش از یک اندیشمند اجتماعی بود. وی روشنفکری بود که با اندیشه‌هایش زیست، مبارزی در راه حقیقت و در راه دگرگون‌سازی جهان. هرچند (همچون هر انسان دیگری) در بسیاری موارد اشتباه می‌کرد، اما در اشتباهاتش نیز خلاقیت و الهام بخشی وجود داشت. این صفتی است که تنها نابغه ها از آن بهره مند هستند.
آندره در محیط «خصمانه‌ای» آموزش دانشگاهی دید: او دکترایش را در دانشگاه شیکاگو گرفت که در آنجا با نسل محافظه‌کاران برجسته‌ای می‌زیست که چنان علوم اجتماعی را در فاصله‌ی سالهای دهه‌ی ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ استحاله کردند که سرانجام در دهه‌ی ۱۹۸۰ به ارتدکسی غالب مبدل شد و همچنان راه تنفس را برما می‌بندد. نقد وی از «بچه های شیکاگو» که پس از دولت فاشیستی اگوستو پینوشه کنترل دولت را برعهده داشتند در این چارچوب نقش تعیین‌کننده‌ای دارد.
وقتی در ۱۹۶۳ در برازیلیا با آندره ملاقات کردم وی به دعوت دارسی ریبریو (رییس دانشگاه نوبنیاد برازیلیا) برای انجام سمیناری در باره‌ی «کارکردگرایی ساختاری» که آن زمان روش‌شناسی محافظه‌کارانه‌ای بود که بر علوم اجتماعی چیره بود به آن‌جا آمده بود. وی پیش‌تر به سبب ارتباط با پل باران و پل سوییزی از این رویکرد حاکم بر دانشگاه شیکاگو فاصله گرفته بود. مقاله‌ی وی درباره‌ی پیشی‌گرفتن سود و پرداخت بهره (از کشورهای جهان سوم) بر جریان ورودی سرمایه‌ی خارجی تاثیر بزرگی داشت و علت دعوت دارسی از وی بود.
در سمینار، گوندر فرانک، رای مارو مارینی، وانیا بامبیرا و من که بعداً در جمع به عنوان جریان رادیکال نظریه‌ی وابستگی شناخته شدیم حضور داشتیم. ما در تمام طول سمینار با یکدیگر بحث می‌کردیم، اما تردیدی در مورد تعهد سیاسی و فکری مشترک‌مان در زندگی نداشتیم. این تعهد آندره را به دوبار تبعید سیاسی کشاند: از برزیل به شیلی و از شیلی به جاهای دیگر. ما نیز به میدان مبارزه علیه برزیلی پرتاب شدیم که به‌شدت مطیع سرمایه‌های مالی بین‌المللی شده بود.
آندره در اوت ۲۰۰۳ هنگامی که در سمینار بین‌المللی رگن درباره‌ی هژمونی و ضدهژمونی مشارکت کرده بود فرصت آن را یافت که به برازیلیا، سائوپائولو و سنتا کاترینا بازگردد. به رغم وضع وخیم بیماری‌اش، وی اصرار می‌کرد که همه‌ی این جاها برود تا شاهدی بر این واقعیت باشد که نظریه‌ی وابستگی در آن سال‌های ۶۴-۱۹۶۳ در بحث‌ها و نقاط توافقی در چارچوب آموزشی خاص دانشگاه ریبریو دارسی پدید آمد که تا حدود زیادی در پی کودتای نظامی ۱۹۶۴ از میان رفت.
آندره نیز چون ما به شیلی تبعید شد و به مرکز مطالعات اجتماعی – اقتصادی دانشکده‌ی اقتصاد دانشگاه شیلی پیوست که در آن زمان من مدیرش بودم. رای و ونیا نیز در آنجا بودند و امکان یافتیم بسیاری از پروژه‌های مشترک را دنبال کنیم. در آنجا ما نظریه‌ی موج بلند را به عنوان ابزار پایه‌ای برای درک تاریخ اقتصادی معاصر احیا کردیم. تجربه‌ی دولت اتحاد مردمی، که آزمایشگاه شگفتی برای تحلیل انقلاب و تغییر اجتماعی بود، انگیزه‌ی مهمی برای کار فکری ما به شمار می‌رفت. فرانک، به اتکای همسرش مارتا که اهل شیلی بود، این واقعیت را با شور دنبال می‌کرد.
کودتا مرکز مطالعات اجتماعی – اقتصادی شیلی را درهم شکست و باردیکر ما پراکنده شدیم. وانیا و من به مکزیکو که در آنجا همبستگی عمیقی با شیلی درحال‌رشد بود گریختیم. رای بعداً به مکزیکو آمد و تحت سرپرستی من به دنبال اخذ دکترای اقتصاد از UNAM برآمد. فرانک سفری را آغاز کرد که با اقامتی طولانی در هلند که در آنجا بازنشسته شد پایان یافت. در این سال‌ها وی به‌شدت از آزار و اذیت اداره‌ی مهاجرت امریکا در عذاب بود. وی تنها از مرز کانادا می‌توانست وارد امریکا شود. جرم وی این بود که وی شهروندی امریکا ر رها کرده و به هویت اولیه‌ی آلمانی‌اش بازگشته بود. اما وی خود را قبل از هرچیز امریکای لاتینی می‌دانست، هرچند در امریکای لاتینی که تحت سیطره‌ی دیکتاتوری‌های نظامی باشد جایی برای وی نباشد.
پس از مرگ مارتا در سال ۱۹۹۳، آوارگی فرانک در کانادا و بعداً در امریکای دوران کلینتون ادامه داشت در این دوره در امریکا می‌توانست کار کند اما اداره‌ی مهاجرت محدودیت‌هایی به وی تحمیل کرده بود. وی در روزهای پایانی عمرش با الیسون، زنی با شکیبایی بسیار زندگی می‌کرد که به وی در مبارزه علیه بیماری‌ای که دوازده سال وی را نابود می‌کرد یاری بسیار کرد.
آثار فرانک بعد از دهه‌ی ۱۹۷۰ کم‌تر شناخته‌شده است، اگرچه عمق و تاثیرگذاری بیشتری دارند. وی یکی از مبدعان نظریه‌ی نظام جهانی بود، و در دو کتاب به‌شدت پرنفوذ بحران آن را بررسی کرده است. وی همچنین پیشگام بررسی تاریخی نظام جهانی بود که دست‌کم به قرن پنجم بعد از میلاد برمی‌گردد. کتاب فرانک با عنوان جهت‌گیری تازه: اقتصاد جهانی در عصر آسیاسی نشان دهنده‌ی نقش مسلطی است که چین در نظام جهانی که حول جاده‌ی ابریشم ایجاد شده بود ایفا می‌کرد. این هژمونی تا سده‌ی هژدهم ادامه یافت و در آن هنگام با رشد قدرت‌های دریایی غربی و انقلاب صنعتی این هژمونی را از دست داد.
تفسیر مجدد تاریخ جهانی که آندره پیشنهاد کرده بود از اهمیت منحصربه‌فردی برخوردار بود، و حتی در چارچوب مکتب نظریه‌ی نظام‌های جهانی بحث‌و‌جدل فوق‌العاده زیادی برانگیخت. واپسین نوشته‌های وی بر نقش دلار و پنتاگون در هژمونی کنونی امریکا و بحران قطعی‌ای که هر دو را دربرگرفته است متمرکز بود. بحث جدل‌برانگیزی که با این حال با نظریه‌ی نظام‌های جهانی قرابت بیشتری دارد.
چه قدر بحث می‌تواند از اندیشه‌های گسترده‌ی آندره گوندر فرانک جوانه زند! میگل پسر فرانک گفت که وی تا واپسین دم کار می‌کرد. من فقدان یک روشنفکر بزرگ و بیش از آن یک دوست و رفیق را احساس می‌کنم. اما آن چه مرا عذاب می‌دهد فکر کردن درباره‌ی این است که چه‌گونه یک نسل کامل اقتصاددانان به سبب تاثیر تعیین‌کننده‌ی به‌اصطلاح ارتدکسی که در بسیاری از دانشگاه‌ها در سرتاسر جهان تحمیل شده است، با جهل نسبت به اندیشه‌ی گسترده‌ی فرانک شکل گرفتند.
با این حال اطمینان داریم که در جنبش‌های اجتماعی و در مبارزات علیه جهانی‌شدن آثار وی یکی از منابع اصلی است.»

کتابنامه‌ی آندره گوندرفرانک
• سرمایه‌داری و توسعه‌نیافتگی در امریکای لاتین، ۱۹۶۷ (ترجمه به زبان‌های فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، آلمانی، سوئدی، فنلاندی، ژاپنی، فارسی)
• امریکای لاتین: توسعه نیافتگی یا انقلاب، ۱۹۶۹
• جامعه‌شناسی توسعه و توسعه‌نیافتگی جامعه‌شناسی، ۱۹۶۹
• بورژوازی لمپن، توسعه‌ی لمپنی، ۱۹۷۲
• درباره‌ی توسعه‌نیافتگی سرمایه‌داری، ۱۹۷۵
• انباشت جهانی ۱۷۸۹-۱۴۹۲، ۱۹۷۸
• انباشت وابسته و توسعه‌نیافتگی، ۱۹۷۸
• کشاورزی مکزیک ۱۵۲۱-۱۶۳۰: تحول شیوه‌ی تولید، ۱۹۷۹
• بحران: در اقتصاد جهانی، ۱۹۸۰
• بحران: در جهان سوم، ۱۹۸۱
• تاملاتی درباره‌ی بحران اقتصادی جهانی، ۱۹۸۱
• پویایی شناسی بحران جهانی (به همراه سمیر امین، جیووانی اریگی، ایمانوئل والرستاین) ۱۹۸۲
• چالش اروپایی، ۱۹۸۳
• نقد و ضد نقد، ۱۹۸۴
• El Desafio de la Crisis, 1988
• دگرسانی انقلاب: جنبش های اجتماعی و نظام جهانی (به همراه امین، اریگی، والرشتاین)، ۱۹۹۰
• Wiederstand im Weltsystem: Kapitalistische Akkumulation, Staatliche Politik und Soziale Bewegung with Marta Fuentes. Hannes Hofbauer und Andrea Komlosy, Herausgeber. 1990
• مرکزیت آسیای مرکزی، ۱۹۹۲
• نظام جهانی: ۵۰۰ سال یا ۵۰۰۰ سال، ۱۹۹۳
• جهت‌گیری: اقتصاد جهانی در عصر آسیایی، ۲۰۰۲
• عصر آسیایی: تاریخ نگاری جهت یابی و نظریه‌ی اجتماعی، ۱۹۹۸
• Per una storia orizzontale della globalizzazione. Sete lezioni di Andre Gunder Frank.- A cura di Annamaria Vitale.- Soveria Mannelli [Italia] Rubbettino Editore, 2004

سایت رسمی آندره گوندرفرانک

http://www.rrojasdatabank.org/agfrank/
وبلاگ پرویز صداقت: rouzegarema.blogfa.com