سیویک سال پیش هنرمندی از میان ما رفت که جایش هیچوقت پر نشد. آراپیک باغداساریان، هنرمند سرکش و عاصی، در حالی چشم بر جهان فانی بست که علیرغم عمر کوتاهش یادگارهای مهمی را از کاریکاتور، گرافیک و انیمیشن برجا گذاشت. بااینهمه، تا همین حالا بسیاری از هنرمندان ایرانی با آثارش آشنا نیستند و حتی برخی نامش را نشنیدهاند. آراپیک باغداساریان، در شهریور ۱۳۱۸، در ساری به دنیا آمد و در فاصلهی عمر چهلوششسالهاش خدمات بسیاری را به جامعهی هنری عرضه کرد. او از پیشگامان و بنیانگذاران انیمیشن در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود. تصویرسازی کرد؛ پوستر ساخت؛ آرم طراحی کرد؛ در آغاز دورهی کاریکاتور روشنفکری در ایران کاریکاتورهای مهمی خلق کرد؛ فیلم کوتاه ساخت؛ کتاب طراحی ترجمه کرد و از بنیانگذاران تالار عبید بود. او بود که مجموعه آثار دیوید لیواین را پیش از انقلاب منتشر کرد و در شناسایی هنرمندان مطرح طنز سیاه جهان نمایشگاهی از این آثار را در تهران برگزار کرد.
در فقدان اسناد و مدارک مدون از تاریخچهی کاریکاتور و انیمیشن در دهههای شصت و هفتاد خورشیدی، اولین آشنایی نسل ما با آراپیک که بعد از انقلاب به دنیا آمدهایم، انتشار چاپ دوم کتاب شیوهی یادگیری طراحی نوشتهی خوزه ماریا پارامون در ۱۳۷۰ است که آراپیک باغداساریان آن را ترجمه کرد. در ابتدای کتاب میخوانیم: «آراپیک باغداساریان، هنرمند صادق و انساندوست، در شهریور ۱۳۱۸ در شهر ساری به دنیا آمد. بعد از طی دوران دبستان و دبیرستان کوشش ارامنه، قدم به دانشکدهی هنرهای زیبا دانشگاه تهران گذاشت و در رشتهی نقاشی از آن دانشکده فارغالتحصیل شد. پس از فراغت از تحصیل، آراپیک به مدد استعداد گرافیکی خود به آفرینش تصاویر طنزآلود پرداخت: تصاویر طنزآلودی که در آنها نیش قلم آراپیک پرده از چهرهی حقیقت برگرفته است. علاوه بر ذوق گرافیک، باغداساریان درزمینهی انیمیشن (طراحی متحرک) نیز صاحب قریحه بود و نخستین تجربههای فیلمسازی او برای وی جوایز جهانی به ارمغان آورد. در اواخر عمر کوتاه خود به ترجمه آثاری درزمینهٔ طراحی مبادرت ورزید که از آن جمله است کتاب حاضر و نیز کتابی به نام شیوهی طراحی با قلم و مرکب که بهزودی زیر چاپ خواهد رفت. روانشاد آراپیک باغداساریان، این انسان بیقرار و پرتلاش، هرچند امروز در میان دوستان و دوستداران خود نیست، یادش همیشه با ما هست و خواهد بود. آراپیک در تاریخ ۹ آبان ۱۳۶۴ دار فانی را وداع گفت، اما در همان کوتاهمدت زیستنش، چنان زندگی کرد که شایستهی فرزانهای چون او بود. یادش گرامی و روانش شاد.»
در این کتاب تصویری از پرترهی هنرمند و چهار کاریکاتور چاپ شد که در تمام این سالها بارها تجدید چاپ شدند، بیآنکه تصویر جدیدی از آثار او بهدست مشتاقان آثارش برسد. آراپیک کاریکاتورهای سیاسی فراوانی را در ماهنامه نگین کشید و آنها را بدون امضای مشخصی منتشر کرد. تنها علامت مشخصهی آثار ستاره سیاه پنجپر بود که بهجای امضا زیر کار میکشید. در مرداد ۱۳۵۱ و در شماره ۸۷ این مجله است که در صفحهی فهرست تأکید میشود: «تمام طرحهایی که با علامت ستاره مشخص شده از آقای پطرس کارمیان است.» این عبارت بارها در صفحهی فهرست نگین دیده میشود؛ از قضا در شمارهی ۹۱، آذرماه ۱۳۵۱. سالهای سال جز تعداد معدودی نمیدانستند که پطرس کارمیان همان آراپیک باغداساریان است. پیشتر در مقالهای دربارهی آراپیک که در ۱۳۸۷ در تندیس چاپ شد از علیاصغر محتاج نقل کردم: «باغداساریان گفته بود که برای نگین کار میفرستاده است.» او با تأکید بر اینکه طرحهای ستارهدار متعلق به آراپیک باغداساریان است، از نام مستعار و امضای باغداساریان اظهار بیاطلاعی کرده بود و گفته بود که حتی «محمود عنایت» سردبیر نگین هم نمیدانست که طرحهایی که چاپ میشد متعلق به باغداساریان است.
اولین شماره ماهنامه نگین، در خرداد ۱۳۴۴، منتشر شد. این نشریه ادبی، هنری و سیاسی که تا ۱۳۵۷ منتشر شد، از نشریات مهم ایران در پیش از انقلاب بود که نویسندگان بسیاری با آن همکاری میکردند؛ نویسندگانی مانند سید محمدعلی جمالزاده، عبدالعلی دستغیب، اسماعیل فصیح، احمد شاملو، جواد مجابی، فریدون رهنما، فرخ تمیمی، جهانگیر هدایت و ناتل خانلری. در شمارههای سالهای ۱۳۴۴ تا ۱۳۴۷ کاریکاتورهایی نیز از اردشیر محصص بهچشم میخورد که این آثار از دسته کارهایی است که در اولین نمایشگاه محصص در «تالار ایران» به نمایش درآمد. علاوه بر آثار اردشیر محصص، کاریکاتورها و تصویرسازیهای متعددی در نگین چاپ شده است که بسیاری از این افراد برای نسل جدید کاریکاتوریستهای ایرانی که پس از انقلاب شروع بهکار کردهاند ناآشنا و یا کمتر آشنا هستند. فرخ نیرومند، کاووس مشیری، فرشید مثقالی، غلامعلی لطیفی (با امضای کیانوش)، مهناز غضنفری، امینالله رضایی، اسدالله ایمن، علی عنایت، مینو مهدوی، بیژن اسدیپور، کامبیز درمبخش، فریدون شریفی، داود شهیدی، کیومرث کیاست، ترکباف، مرتضی ممیز، منوچهر محجوبی، جواد مجابی، رضا شبیری، پرویز شاپور و پطروس کارامیان ازجمله هنرمندانی هستند که آثار تصویری ایشان در نگین منتشر شده است.
در این میان پطروس کارامیان با آثاری قوی، خیالانگیز و پرانرژی، هم به لحاظ تعداد آثار و هم به لحاظ برتری شاخصههای هنری، بیشتر از دیگر طراحان طنزاندیش به چشم میآید. طراحی در این کارها بسیار قوی است و در بعضی کارها فیگورها تبدیل به فرمهای متنوعی شدهاند. کاراکترپردازی در این آثار بسیار قابلتوجه است و حتی بیننده را به یاد کاریکاتوریستهای اروپایی میاندازد. کارامیان تنها طراح ماهنامهی نگین است که کمیکاستریپ نیز کار کرده است و از فضای خشک و بیحالت کاریکاتور تکفریم، بهسوی حرکت و روایت در فضای کمیکاستریپ گریز زده است. اینان کاریکاتورهایی اجتماعی و گاه سیاسی هستند که پطروس کارامیان در این کارها برخلاف هنرمندان دیگر به نمادسازی پناه نبرده، بلکه کاراکتر را درگیر داستانی کرده است که بهجای پز روشنفکرانه از تعهدی اجتماعی سرشار است که هنرمند برای هنرش قائل شده است.
سؤال اینجاست که چرا هیچگاه نامی از کارمیان در کتابهای تاریخ کاریکاتور نیامد؟ چرا هیچگاه نام او را در بین هنرمندان تأثیرگذار کاریکاتور در دهههای چهل و پنجاه نشنیدیم؟ و بهعبارت واضحتر چرا نام آراپیک باغداساریان در نگارش تاریخ کاریکاتور ایران خالی بود؟ در کتاب دایرهالمعارف هنر نوشتهی روئین پاکباز (انتشارات فرهنگ معاصر، چاپ ششم، ۱۳۸۶) در صفحهی ۷۱ در ذیل نام آراپیک باغداساریان، طرحی با نام «کارگر» چاپ شده است که این اثر نیز ستاره دارد. روئین پاکباز در معرفی باغداساریان اشاره میکند که «او همچنین با امضای مستعار برای یکی دو مجله معتبر آن زمان تصویر میکشید». پاکباز به نام مستعار باغداساریان اشارهای نمیکند. همچنین از کشیدن ستاره بهعنوان امضای هنری نیز سخنی به میان نمیآورد. روئین پاکباز در دایرهالمعارف هنر باغداساریان را هنرمندی آگاه، تیزبین و چیرهدست معرفی میکند و میافزاید که او در زمان خود چنانکه باید شناخته نشد. پاکباز در توصیف اندیشه و آثار باغداساریان نوشته است: «او در زمینههای مصورسازی و طراحی کتاب، نقاشی متحرک، پوسترسازی و هنر تبلیغات فعالیت میکرد؛ ولی بیشتر به طنزنگاری و کاریکاتورسازی علاقه داشت. او طنز سیاه را وسیلهای مناسب برای بیان انساندوستی و حساسیتهای اجتماعی خود یافت. در این زمینه شیوهی استادان طنزنگار قدیم و جدید را میآزمود و بیش از هر چیز به تأثیر اجتماعی تصویرهایش اهمیت میداد. تصاویر او چون بیانیههای کوبندهای بودند که نهفقط ظلم و اختناق که حماقت و توهم را محکوم میکردند.»
کاریکاتورهای آراپیک باغداساریان تصویرهایی تلخ و اندوهناک از فضای سیاسی و اجتماعی با مضمونهایی هشداردهنده، گزنده و نیشدار هستند. او طنزنگاری بود که در آثارش بیشتر بر وجوه آگاهی، هشدار و پیام تأکید دارد. تصویر یک کشاورز که در یک دستش خوشههای درو شدهی برنج و در دست دیگرش داس دارد، درحالیکه در پسزمینهی این کار مرد ثروتمند –یا ارباب– را در کنار ماشین لوکس و آخرین مدلش میبینیم؛ یا کاریکاتوری که بیماران درهم لولیده را در راهروی مطب پزشکی نشان میدهد؛ یا تصویر افراد فقیری که در هیاهوی شهر چراغانی شده، در سطلهای زباله بهدنبال غذا میگردند. کاریکاتورهای باغداساریان بهجای آنکه طنزآمیز باشند و یا مخاطب را با گروتسک و یا سوژههای مازوخیستی و رعشهآور غافلگیر کنند، حاوی پیامی ساده و مشخص هستند. او با نشان دادن دو موقعیت متضاد از زندگی عادی و جاری مردم در کنار هم، اختلافی را نشان میدهد که بهجای اینکه خندهدار باشند، غمانگیز هستند. مانند کاریکاتوری که زن و مردی همراه با سگشان در اتومبیل بنز بدون سقف، در حال سبقت گرفتن از اتوبوسی دو طبقه و مملو از جمعیت هستند که حتی بر روی سقف این اتوبوس نیز مردم نشستهاند!
بااینحال نام آراپیک باغداساریان هیچوقت بهعنوان کاریکاتوریست در هیچ تاریخ رسمیای ثبت نشده است. اما در تمام کتابها از او بهعنوان انیماتور یاد شده است. این اتفاق به خاطر خلق دو انیمیشن در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است؛ و البته به دلیل تأثیر و اهمیتش در بنیانگذاری بخش انیمیشن کانون.
در کتاب ارمنیان ایران، نوشتهی آندرانیک هوویان (نشر هرمس، چاپ اول ۱۳۸۰) نیز نامی از پطروس کارامیان نیامده است. نویسنده در صفحات ۳۲۶ تا ۳۲۸ در معرفی هنرمندان نقاشی متحرک از آراپیک باغداساریان و کریست کاراپتیان، و در معرفی هنرمندان پوسترساز و پلاکاردساز از ناپلئون و موشق سروریان، میشا گیراگوسیان، هایگ اجاقیان و کریست هوویان نام برده است. آندرانیک هوویان در معرفی آراپیک باغداساریان مینویسد: «باغداساریان یکی از بنیانگذاریان تهیهی فیلمهای نقاشی متحرک در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود. باغداساریان در ۱۳۴۹ دستیار عباس کیارستمی در تهیهی فیلم نان و کوچه بود. در همان سال فیلم نقاشی متحرک گرفتار را تهیه کرد. فیلم گرفتار در فستیوال مرکز سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برندهی مجسمه طلا شد. در ۱۳۴۹ فیلم نقاشی متحرک وزنهبردار و در ۱۳۵۱ فیلم نقاشی متحرک حوزهی استحفاظی را تهیه کرد. این فیلم در جشنوارهی تامپری کشور فنلاند بهعنوان بهترین فیلم شناخته شد.»
در کتاب دانشنامهی ایرانیان ارمنی که بهکوشش ژانت لازاریان توسط نشر هرمند در ۱۳۸۲ منتشر شد هم نام آراپیک باغداساریان بهعنوان سینماگر آمده است. در این کتاب اشاره میشود که او با نام پطروس کارامیان کاریکاتور کشیده است و از پایهگذاران سینمای انیمیشن ایران و از بنیانگذاران بخش فیلمسازی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. جالب آنکه در کتاب دیگری با نام هنرمندان ارمنی ایران نوشتهی آندرانیک هویان که در ۱۳۸۷ و بعد از دو کتاب بالا توسط فرهنگستان هنر منتشر شد، نامی از آراپیک باغداساریان و پطروس کارامیان نیامد و این بسیار تعجببرانگیز بود.
در مقالهای با نام «چهرههای معرفیشده در نمایشگاه هنرمندان ارمنی ایران» که در فصلنامهی پیمان، شمارهی ۶۴ (تابستان ۱۳۹۲)، منتشر شد نام آراپیک را بهعنوان هنرمند سینما و تئاتر آورده و نوشته است که او پایهگذار سینمای انیمیشن بود که البته به نظر میرسد این اظهارنظر اشتباه است. همچنان که باید گفت کپی کردن یکدیگر حتی در کار پژوهش هم به فرهنگی غلط تبدیل شده است و در تمام متنها آراپیک را بهعنوان بانی جریان انیمیشن ایران نام بردهاند.
در شماره ۲۵۸ مجله فیلم با عنوان «نمرهی مخصوص سینماتوگراف» که ویژهی صدسالگی سینما بود، در صفحهی فهرست این شماره میخوانیم: «این نمرهی مخصوص سدهی سینماتوگراف در ۲۴ بخش تنظیم گردیده هر بخش به اثر خامهی یکی از اجلهی صنعت سینماتوگراف مزین است و منضم به تصاویر و اسناد و مدارکی در هر بخش میباشد.» در بخش «دایرهی اطفال» که اختصاص به سینمای کودک و نوجوان دارد، متنی به قلم کیومرث پوراحمد منتشر شده است. در بخش تصاویر و اسناد ده تصویر از صدسال سینمای کودک و نوجوان ایران چاپ شده است که یکی از آنها پرترهی آراپیک باغداساریان است. در زیر تصویر آراپیک نوشته شده است: کارگردان گرفتار (۱۳۴۹)، وزنهبردار (۱۳۴۹) و حوزهی استحفاظی (۱۳۵۱).
جان هالاس در مقالهای دربارهی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نوشته است: «در سال ۱۳۴۷ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شکل گرفت. فعالیت اصلی کانون تهیهی کتاب برای کودکان بود. مرکز سینمایی کانون حاصل رابطهی این مرکز با نویسندگان و بهویژه نقاشان کتابهای کودکان بود. از نخستین تصویرگران کتاب کودک که به ساختن انیمیشن دست زدند میتوان از آراپیک باغداساریان و فرشید مثقالی نام برد. در سالهای بعد گرافیستها و نقاشان و کاریکاتوریستهای کانون نیز به تولید فیلم انیمیشن پرداختند، ازجمله: علیاکبر صادقی، پرویز نادری، نورالدین زرینکلک و احمد عربانی که تلاش این هنرمندان در مدتی کوتاه تولیداتی خوب و جوایز متعدد بینالمللی را به همراه آورد.» اگرچه جان هالاس میگوید که کانون در ۱۳۴۷ شکل گرفت، اما نورالدین زرینکلک در مقالهای که برای پنجاهسالگی کانون در روزنامهی ایران (۱۶ فروردین ۱۳۹۵) نوشت، این تاریخ را ۱۳۴۵ اعلام میکند و مینویسد: «از سالهای آغازین دههی چهل خورشیدی، نطفهی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بین دو دوست دبیرستانی بسته شد. اما آشنایی من با این مرکز فرهنگی به دلیل دلبستگی من به جشنوارهی فیلمهای کودکان و نوجوانان است که از سال ۱۳۴۵ در تهران آغاز شد. کانون پرورش کار خود را با ساختن کتابخانهی کودکان و موازی با آن انتشار کتابهای کودکانه آغاز کرد، اما رشد کتابخانه و هجوم مشتاقانهی کودکان چنان بر سرعت این حرکت افزود که ظرف دوسه سال نخستین تقریباً در همهی مراکز استانی ایران و کلانشهرهای میانه شعبههای آن فعال شدند و کمتر کودکی ماند که از نعمتهای آن برخوردار نشد در سالهای بعدی این رشد به شهرهای کوچک و روستاها رسید و در نقاطی که امکان ساختن کتابخانه میسر نبود کتابخانه سیار کمکرسان شد و کتابها، فیلمها و گاه نمایشها را به روستاها برد.» زرینکلک اشاره میکند: «فیلمهای انیمیشن کوتاه دستساز کانون پرورش با همهی خامیهای تکنیکی اولیه هفت شهر (اکبر صادقی)، وزنهبردار (آراپیک باغداساریان) و سیاه پرنده (مرتضی ممیز) بهسبب اینکه هیچ دیالوگی نداشتند بهآسانی به جشنوارههای جهانی راه یافتند.» او همچنین مینویسد: «در سال ۱۳۴۹ اولین فیلمهای زنده مانند نان و کوچه (عباس کیارستمی)، تهران کیلومتر ۱۰۰ (آراپیک باغداساریان)، هفت شهر (انیمیشن -صادقی)، عمو سیبیلو (بیضایی)، کرم خیلی خوب (انیمیشن- مثقالی) و زمین بازی با بوش (انیمیشن- زرینکلک) طلوع تازهای در سینمای نوجوان ایران شد که در سالهای بعد استمرار یافت و بهسرعت جای خود را در صف مقدم فیلمسازی جهان باز کرد.»
وزنهبردار، گرفتار و در حوزهی استحفاظی سه اثر آراپیک باغداساریان هستند. در صفحهی آثار آراپیک در سایت تولیدات کانون شرح بسیار کوتاهی از داستان فیلمهای او نقل شده است که در اینجا برای اطلاع خوانندگان آورده میشود:
«آراپیک انیمیشن ششدقیقهای وزنهبردار را در ۱۳۴۹ ساخت. شیادی در هیئت یک قهرمان ظاهر میشود، ولی نمیتواند وزنهای را بلند کند. هدف او هم درواقع بلند کردن وزنه نیست. او شیفتهی خودنمایی است. دیوانهی غریو هورا و کفزدنهای ممتد تماشاگر… و ناگزیر به شیادی و فریب دست میزند. او بهجای بلند کردن وزنه، روی آن بالانس میزند و حرکاتی را انجام میدهد. او مدال را میبرد، اما چه کسی را فریب داده است؟ خودش یا مردم را؟
گرفتار انیمیشن پنجدقیقهای است که در ۱۳۴۹ ساخته شد و دربارهی یک علامت فلش (پیکان) است. فلش تلاش میکند تا خود را از تابلوی «عبور ممنوع» آزاد کند. تلاش فلش در محدودهی دایرهی تابلو تنها به شکلهای تازهای از ممنوعیت گرفتاری و اسارت میانجامد.
فیلم چهاردهدقیقهای در حوزهی استحفاظی را در ۱۳۵۰ ساخت. موسیقی فیلم کار اسفندیار منفردزاده بود و تدوینش را روحالله امامی انجام داد. داستان دربارهی فردی به نام احمد آقا است که یک دستگاه شهرفرنگی دارد که به دلیل کسادی بازار و وجود سینما و تلویزیون از مشتریان او بسیار کاسته شده است. به دنبال تأمین معاش راهی دهکدهای ناآشنا در ابتدای حوزهی استحفاظی استان سمنان میشود که از تهران چندان دور نیست. در بدو ورود با فقر شدید و قصههای غمبار دهکده روبهرو میشود. برخورد بچههای ده برای احمد آقا قابل پیشبینی نیست. وحشت آنها از این غریبه و دستگاه عجیبش مانع از آن نمیشود که برای رفع کنجکاوی به آن نزدیک نشوند. نام اولیهی فیلم در حوزهی استحفاظی تهران کیلومتر ۱۰۰ بود که در سال ۱۳۵۰ توقیف شد و بعد از گذشت هفت سال در بعد از انقلاب به نمایش درآمد.
آراپیک ورای ایدئولوژیها و فرای تعهد بود. آثارش مملو از نقد و گزندگی است. نقد صریح، تلخ و گزندهاش نسبت به وقایع اطراف همچون بیانی توفنده و کوبنده قالبهای کلیشهای و پیشفرضهای زیباشناسی عقاید را بههم میریخت. او پیشازآنکه به مشی و مرام سیاسی و یا ایدئولوژیک پایبند باشد به نفی قواعد غیرانسانی و استثمارگر هر تفکر غالبی که میخواهد آزادی و انسانیت فرد را در خود مضمحل کند حمله میکرد. آراپیک از تلخاندیشترین طراحان نسل خودش بود، کسی که به نام و نشان و میراث بیتوجه بود و حتی مهمترین آثارش را با نام مستعار امضا کرد.
آراپیک تنها دو فیلم انیمیشن و یک فیلم کوتاه ساخت، ولی او را بیشتر یک انیماتور و فیلمساز دانستهاند. آراپیک باغداساریان در ۹ آبان ۱۳۶۴ دیده بر جهان فروبست و هیچگاه جای خالی او پر نشد.
نویسنده مطلب سید امیر سقراطی است و برای اولین بار در نشریه آنگاه منتشر و برای بازنشر از طریق دفتر نشریه در اختیار انسانشناسی و فرهنگ قرار گرفته است.