انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

وداع با استادی مهربان و دوستی کم‌نظیر

همین چند روز پیش بود که با هم تلفنی صحبت کردیم‌؛ بیمارستان بود، خوابیده بر تختی، با سه نفر دیگر در یک اتاق، با لوله‌های سبز رنگ هراسناکی که در بینی‌اش فرو رفته بودند، با یک ته‌ریش و موهایی آشفته و حال و هوایی که هرگز از او انتظار نمی‌رفت.
چهره‌ای ناآشنا برای دوستی آشنا که همیشه ساکت بود، همیشه لبخندی بر لب و همیشه برازنده و مایه امیدواری. وقتی دیدمش، مثل همیشه دوستانه با خنده و شادی با او صحبت کردم، اما دلم فرو ریخت، زیرا می‌دانستم با سنی که او دارد و با شرایطی که ما داریم تجربه می‌کنیم، دیگر نمی‌توان امیدی به چیزی داشت. اما خودش مثل همیشه سرشار از امید بود، گفت: «دوبار واکسن کرونا را زده‌ بودم، اما باز هم گرفتم و پنج بارهم دوایی به من تزریق کرده‌اند و تا چند روز دیگر به خانه بر می‌گردم».

در این چند روز هم با او تلفنی و تصویری در تماس بودم. به جز ظاهر اندکی آشفته هیچ چیز نمی‌توانست گویای آن باشد که با انسانی روبرو هستی که تا چند روز دیگر تنها خاطره‌اش به تاریخ خواهد پیوست و خود راهی خاکی سرد.
گفتم «انسان» و شاید اصغر کریمی، یکی از معدود شخصیت‌هایی باشد که هنوز بتوان برایش از این واژه، در پر معناترین و نمادین ترین شکل آن، در این دوران شلختگی و بی‌آبرویی و یورش نوکیسگان فرهنگی، به کار برد. یک انسان دلسوز و پردغدغه، ایران‌دوست، انسانی که نزدیک به هفتاد سال از عمرش را برای شناخت و شناساندن فرهنگ این پهنه گذاشته بود: ده ها کتاب از بهترین آثار انسانشناسی جهان درباره ایران به ویژه مناطق زاگرس، عشایر و روستاهای ایران را به انتشار رساند؛ همچنان که پژوهش‌هایی ارزشمند به فارسی و فرانسه با مردم‌شناسان بزرگی چون دیگار و بازن؛ و سرانجام یک عمر کار خستگی‌ناپذیر.

در یکی از صحبت‌های پیشینم‌، زمانی که هنوز شاداب و شوخ مثل همیشه پشت میز کارش نشسته بود، از او پرسیدم نمی‌خواهد همچون بسیاری دیگر و با توجه به سن و سال و خطری که او را بیش از هر کسی تهدید می‌کند مدتی از ایران خارج شود؟ پاسخ داد: کجا بروم از اینجا بهتر! و دوربین را به سوی میز کار و کتابخانه و دستگاه کامپیوترش چرخاند و ادامه داد: «مگر من از زندگی چه می‌خواهم؟ اینکه به دردی بخورم، همین که بتوانم کارم را بکنم. اینجا خیلی راحتم. خیلی!».
کمتر انسانی با آرامش، متانت، خوش‌بینی و ظرافت اندیشه و ادب بزرگوارانه‌ای که هربار خجالت زده‌ام می کرد، دیده بودم. گمان می‌کنم این‌ها خصوصیات برخی انسان‌های فرزانه‌ای هستند که به نسل پیش از ما در مردم‌شناسی و انسانشناسی ایران تعلق داشتند و دارند. دیگر نه آن آرامش را می‌بینی، نه آن سخت‌کوشی را و از همه کمتر آن فروتنی را.

بارها و بارها از من تشکر می‌کرد که به او زنگ زده‌ام و مرا دچار عذاب وجدان می‌کرد که چرا در این سال‌ها کمتر با او نزدیک بودم.

بارها برای انتشار هر کدام از کارهایش در وبگاه موسسه انسانشناسی و فرهنگ که به تازگی به ما افتخار داده و عضویت در شورایعالی آن را پذیرفته بود، تشکر می‌کرد؛ و هربار ناچار بودم تکرار کنم که این ماییم که باید از او تشکر کنیم و این نه افتخاری برای او که نیازی به آن ندارد، بلکه برای ما است که دوست و همکار و سایه دانشمندی چون او را بر سر خود داشته باشیم.

این ماییم که وام‌دار نسل کسانی مثل او هستیم که آن حجم بزرگ از کتاب و پژوهش را برایمان به یادگار گذاشتند و از آن مهم‌تر، الگویی از اخلاق و منش و زیبایی روح انسانی را که تا ابد کسی نمی‌تواند به آن گزندی وارد کند.

رابطه من سال‌ها با او قطع شده بود تا روزی که در پروژه چهره‌های زمان به دوستم مهرداد اسکویی گفتم یکی از بزرگترین چهره هایی که در رشته ما وجود دارند و باید عکاسی شوند دکتر کریمی است.

وقتی مهرداد عکس ها را گرفت و از خانه زیبا و پرمحبت دکتر کریمی و اخلاق فروتنانه او برایم گفت و رابطه‌مان دوباره آغاز شد، دیدم هیچ چیز از زیبایی روح و اندیشه‌اش کاسته نشده، کوچکترین گله‌ای از سالها دوری.

آنقدر هوشمند بود که بداند، هراندازه هم که بخواهیم به فکر و یاد و به خصوص در ارتباط با دوستان و بزرگان باشیم، باز هم نمی‌توانیم حق مطلب را به جا بیاوریم. باز هم کسانی می‌مانند که آرزو می کردیم کاش فقط چند سال دیگر بودند و ما هم بودیم که بتوانیم از نزدیک در آغوششان بکشیم و بر دستانشان بوسه بزنیم که توان اندیشیدن و نوشتن و سر برآوردن را به ما دادند.

اصغر کریمی، یکی از این شخصیت‌های جاودان بود. و من بدون کم‌ترین تردیدی در برابر روح بزرگ او سر تعظیم فرود آورده و آرزو می‌کنم کاش می توانستم و بتوانم در آینده کار بیشتری برای شناساندن او و آثارش انجام دهم و اطمینان دارم چنین روح زیبایی همواره در یاد و خاطره ما و نسل‌های آتی باقی خواهد ماند.

ما بسیار از او آموختیم و امیدواریم سازمان میراث فرهنگی با توزیع بهتر و بیشتر آثار فراوان وی بتواند دست‌کم در سال‌های آتی به فرهنگ‌دوستان این پهنه ارزش انسان‌های بی‌مانندی همچون او را آن‌گونه که شایسته است، بنمایاند.
خاطره آن لبخندهای شیرین، آن امیدها و آرزوها، آن خنده‌های شیرین و از ته دل، آن فروتنی‌ها و شادمانی روحی که سرانجام با دردمندی از این جهان رفت، تا زنده‌ام با من خواهد ماند. کاش در لحظات آخر در کنارش بودم، دست و رویش را می‌بوسیدم و نه تنها برای خود و نسل خود بلکه برای همه نسل‌های آتی فرهنگ‌شناسان این سرزمین از او تشکر و قدردانی می‌کردم.

اینک تنها کالبد بی‌جانش بر دست ما مانده است اما میراث بزرگ علمی و اخلاق نیکویش تا ابد با ما خواهند ماند.
موسسه انسانشناسی و فرهنگ، ضمن عرض تسلیت به خانواده محترم کریمی و به تمام اهل فرهنگ و دانش، از امروز صفحه ویژه ای را برای نوشته ها و یادبودها برای دکتر اصغر کریمی گشوده است و بزودی ویژه نامه ای درباره میراث علمی و اخلاقی عظیم این دانشمند پُرارزش معاصر، منتشر خواهد کرد.

اصغر کریمی در سال ۱۳۱۹ در زنجان متولد شد. او پس از دریافت دیپلم متوسطه از دبیرستان مروی تهران در سال ۱۳۵۱ برای ادامه تحصیلات دانشگاهی به فرانسه رفت. ‌سال ۱۳۵۴ دانشنامه کارشناسی جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی را از دانشگاه اکس‌ـ‌مارسی دریافت کرد و در سال ۱۳۵۷ موفق شد درجه کارشناسی ارشد در رشته مردم‌شناسی را از همان دانشگاه دریافت کند. او بلافاصله وارد دوره دکتری این رشته شد، اما تحصیلات خود را ناتمام گذاشت و به ایران بازگشت.

کریمی در ایران در مشاغل متعددی منشأ خدمات ارزنده بود که بخشی از آن‌ها عبارت است از: گردآورنده فرهنگ عامه و عضویت در گروه‌های پژوهشی میدانی در اداره فرهنگ عامه وابسته به هنرهای زیبای کشور و سپس در وزارت فرهنگ و هنر (۱۳۴۱ تا ۱۳۵۰)، عضویت علمی در مرز تحقیقات علمی فرانس (س ان ار اس)، پژوهشگر و سرپرست تحقیقات ایلی و عشایری در وزارت فرهنگ و آموزش عالی و سازمان میراث فرهنگی کشور و مشاور علمی برنامه‌های مردم‌شناسی در همین سازمان (۱۳۵۷ تا ۱۳۷۳) و دبیر اجرایی کمیته ملی ایکوموس ایران (۱۳۷۶ تا ۱۳۸۱). کریمی را طراح تشکیل موزه‌های جدید در کشور می‌دانند. او در سال‌های اخیر با بنیاد دائرهالمعارف اسلامی و مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی در گروه‌های جغرافیا و فرهنگ مردم ایران همکاری داشت.

حاصل تلاش این محقق بیش از ۳۰ کتاب و بیش از ۵۰ مقاله منتشرشده و ده‌ها طرح پژوهشی و گزارش علمی است. بخش عمده‌ای از گزارش‌های باستان‌شناسی گیرشمن و دیگر باستان‌شناسان خارجی به قلم زنده‌یاد کریمی به زبان فارسی منتشر شده است. از اصغر کریمی مکتوبات ارزنده‌ای در زمینه باستان‌شناسی و میراث فرهنگی به یادگار مانده است.