آیا تمام عرصههای حیات آینده ما در دستان و تدبیر هوش مصنوعی خواهدبود؟ آیا هیچ قلمروی خارج از نفوذ، نظارت و مدلسازی هوش مصنوعی وجود ندارد؟آینده پژوهان و تحلیگران تکنولوژی و سناریونویسی ، هوش مصنوعی را مهمترین پدیده غالب و قالبسازِ عصر جدید و آینده می داند. اینرا در آثارتحلیگران مبرز وخاصه دانشورانِ اجتماعی و سیاسی این موضوع نظیر فوکوبا (۱۳۹۴) ، هراری(۱۳۹۶و ۱۳۹۷) و… میتوان دید. ترسیم سالهای سیاه و فروافتادگی ما در شبکه و ماتریسِ هوش مصنوعی یا همان تکثر و تولید الگوهای جدید از کلاندادههای مختلف و خلق ابزارها و معماری های متفاوت و شتابدهنده و مدیریتکننده امور بشر تا ایجاد انساننماها و رباتهای انسانیوش، چکیده این تصویر است. دورنمایی که گاه از آن بانظرات فراهوش و تکینگی(Singularity Hypotheses ) نیز تحلیل و یاد میشود (Eden et al ,2013 ) . باو جود یاریگریهای زیادآن به انسان و جوامع، شاید عالم سینما مدتها قبل، دیستوپیا و سیمای تیره آن را نیز در فیلمهای علمی تخیلی برای ما با غلبه رباتها و موجوداتِ شبیهسازی شده که خود نوعی خلق هوش مصنوعی در کلان دادههای دی ان ای و ژنوم انسانی است ترسیم کردهاست.
مبنای اصلی تکنولوژی یا -بعبارتی -پارادایم تکنولوژیک هوش مصنوعی، جمع اوری اطلاعات کلان و تحلیل آنها در موقعیتهای آنی، زنده و واقعی ( real time&online data) و گمانهپردازی چندین مدل و نقشه و ارایه بهینهترین الگوی ممکن از دگرگونی دادههایِ در حال تولید، به صورت شبکههای عصبی و عنکبوتی است. این الگوریتم ها و الگویابی ها از دل انواع دادههای پویا و درحال تغییر و از هر نوع، اجازه پیش بینی و حرکت بر روی پدیدهها و در یک کلام مدیریت انها بدون حضور انسان و مغز انفرادی و انضمامی او را می دهد. دیگر برای رفتن به مقصد نیاز به تجسم فضایی مسیر نیست، ترافیک و فضاهای خلوت و تحلیل دادهایی برامده از هر جی پی اس با درونیابی، برونیابی، میانیابی و…. استخراج ودر اختیار ما قرار میگیرد. خودروها در اینده بدون راننده و بکمک این الگوهایِ دینامیک ومتغیر، قادر به حرکت و مدیریت سوخت، تولید و حمل نقل بدون سرنشین میشوند. خصایص اخلاقی، روانشناسی، پزشکی و بیومتریک به صنعت سلامت و پزشکی و طول عمر تحولات نمایی خواهد بخشید. در کل، کمترعرصهای خارج از الگوریتم و الگوورزی و مدیریتِ کلان دادهها( big data /gig economy) خواهد بود و سیطره و سراسربینی فوکویی( panopticon ) از دوربین های شهری فراتر رفته به نهایت خود در حرکت و پویش و خواست و میل تک تک سلولها و اشیای درحال جنبش و تغییر خواهد رسید.
نوشتههای مرتبط
نتیجه این پدیده همانند تکنولوژی، دوسویه خواهد بود. بعبارتی به رفاه و رهایی از مشکلات و نارسایی های بسیاری کمک تصاعدی وگاه نمایی خواهد رساند. اما از سوی دیگر به مهمترین هدف و چشم انداز سرمایه داری و پول، سودآوری و ثروت اندوزیِ نظام جهانی سرمایه، بدل خواهد شد.فرایندی که با رشد اقتصاد گیگ وفریلنس و تکهتکهکردن کار و پرکاریزیشن (precarious work /precarization ) وبرونسپاریِ کارها با حداقل امنیت،کنترل شرایط کار،حمایتهای قانونی و دستمزد، معادل کار عاریهای یا عملگی است( این مفهوم را بوردیو برای تحلیل سیاست سلطه بکار میگیرد). وهمین سویه، نقطه آسیب و تیره آن برای بشریت خواهد بود تا انسانها تحت کنترل و هژمونی کامل دولتها و ارباب ومالکان این قدرت و تکنولوژی به نحوی پنهان و شدیدتر از قبل قرار گیرند.
برای تامل بر حوزههای رهایی بخش و یا دارای درجه آزادی بالاتر، نخست به سازوکار هوش مصنوعی نظر میافکنیم و بعد به فضاهایِ با احتمال بیشتر جهت برخورداری از آزادی انسانی یا حوزههایِ رهاییمند خواهیم رفت. موفقیت و در واقع الگوریتم عملکرد هوش مصنوعی را در سه مرحله میتوان صورتبندی کرد:۱)گرداوری داده data gathering ،۲) دادهآمایی یا پردازش وکاوش وتحلیل دادهها ونیز اطلاعات(دادههای پردازش شده که در سطح دوم به اطلاعات و در سطح سوم به دانش تبدیل میشوند)تا ساخت مدلها و۳) مرحله نهایی تصویرگری و الگوسازی و مصورنمایی . بنیان این هوش تبدیل داده و خاصه کمترین داده به تصاویرگمانهپردازی شده اما دقیق و کاربردی است. پس گرداوری داده ویا اطلاعات(که همان دادههای سطح۲ و غنی شدهاند و گاه از بانکهای اطلاعاتی برداشته میشوند) حساسترین مرحله است. سنسورها، دوربین ها، میکرفنها، موقعیت یابها (جی پی اس) و اینترنت اشیا (IT و IoT) سختافزارهایی هستند که درکنار بانکهای داده و شبکهها وحتی کلیک و حرکت واشاره (Navigation (در هر محیط، همه چیز را آماده پردازش در سرورهای غولآسا میکنند.جهانی از سرورها ، نرم افزارها و و سوپر کامپیوترهایی که وظیفه ربط و حذف (تجریه وترکیب) تمام دادههای مختلف متنی، تصویری و صوتی و شیای را باهم و ساختن یک تصویر و الگوی منسجم دارند. خروجی هوش مصنوعی عملا در قالب تصویر(پیکسل های تصویر را، انتگرال نقطه و داده میتوان تلقی کرد) ، از واقعیت تا فرا واقعیت و جعل عمیق( deep fiction ) و کولاژ قابل ارایه است. این خروجی تصویریِ قابل فهم و کاربردی، عملا بازتولید اشیا وهویاتِ شیشده در قالب داده و تصویر است(شکل زیر). .ساختار سیستمی با ورودی، پردازش و خروجی، در هوش مصنوعی(۲)، را عملا همان ماشین ریاضی کردن و عصر تصویر جهان میتوان تلقی کرد.
چگونه میتوان این ساختار را نقد کرد و به آینده نگریِ تورشها یا گژکارکردهای احتمالی آن دست یازید. در بخش و مرحله دادهیابی ، زوال حریم خصوصی و توان انسان برای مقاومت در برابر شی انگاری و تبدیل شدن به سوژه کم میشود. ما قادر به حس کردن و چه رسد به فهم چشمیها و حسگرهای ضبط داده از تمام وضعیتهای بیومتریک، رفتار و کنش خود نخواهیم بود(مگر آگاهانه،با داده جعلی و شبیه، ماشین را گول بزنیم. دراین صورت بر اساس منطق ماشینی دروندادو بروندادش آشغال وجعلی میشود!). در بعد خروجی، علاوه بر دسترسی مالکان و ادمین های سرور و پردازشگر و نرم افزار مرکزی به انبوه دادههای کل انسانهای امروز و دیروز و سرچشمه و اسرار حیاتی بشر، امکان ظهور برادر بزرگ، و استبداد الکترونیکیِ جرج ارولی را فراهم میکند. بعلاوه ما شاهد مخدوش شدن واقعیت میشویم. جعل عمیق هرچند امکان بازسازی صدا و تصاویر اندک و مخدوشِ گذشته رابه سیمای بهتر وکیفیتر، در حال وآینده می دهد(مانند بازسازی اسناد،فیلمها وصداهای قدیمی) ، اما درنهایت با اصل تفاوت حیاتی دارد. در اینجا اصالت به شباهت و قرابتِ عمیق تبدیل میشود(تصاویر با درونیابی و برونیابی و رابطهای غیرکامل ساخته شدهاند).
اما با این حال پروزههایِ هوش مصنوعی ولو قدرتمند، احتمالا قادر به پیگیری و ردیابی کامل و نهایی دادههای انسانی شده و انسانوار (دادههایی که هنوز به شی و ابژه تبدیل نشده اند)نخواهندبود. دادههای شیشده ، خوراک اصلی هوش مصنوعی هستند. دادههای، شی شده از روح و عاطفه وخرد انتقادی خالی گردیده و عمدتا تاریخی شده،فسیل،فریز و مانده وش هستند.واگر در لحظه هم اخذ شوند بلافاصله در دام انجماد و همپوندی با دادههای صلب و پسماند میشوند. لذا میتوان گفت حوزه دادههای جاندار یا انسانیگون از قلمرو سلطه این هوش خارج خواهند بود مگر جان و روح و انسانیت این دادهها از انها برون و به تحلیل روند. یک مثال در این مورد تهیه عکسها وفیلم های جدید و ایجاد تجسم سه بعدی است. ما تاکنون نمیتوانستیم، تصویر یا انگارهای که با چشم و قابلیت دید ۳۶۰ درجهای آن فراچنگ وپیشِ دیدگان میآید، داشته باشیم. مثلا با چندین تصویر منفرد از باغ ارم و عفیف اباد نمیتوان به همان حسی رسید که حضوری انها را می بینیم و درک میکنیم. اما تصاویر سه بعدی و مهمتر عکس و فیلمهای از نمای بالا و هایانگل و گادانگل با کمک پهباد، به توسعه دیدگاه کلانگر و سه بعدی انجامید تادر این مورد ما از راهدور نیز این باغ را انگار بصورت حضوری تفرج کنیم. هوش مصنوعی در مرحله سوم (بعد از تصاویر منفرد و تصاویر عریض یا هلی شات و های انگل به عنوان دو مرحله تکاملی از تصویرسازی) میتواند تصویری جامع و حتی رویاییتر از واقعیت ارایه دهد، اما این خروجی بیشتر فانتزی و سینمایی و هالیوودی وکلونینیگ خواهدبود تا تجربه واقعیت. در اینجا هوش مصنوعی با دو چالش و کمبود مواجه است که ریشه در اندیشه و عاطفه بشر دارد. اول توان درک منظومهای و نگاه از بالایِ منسجم را ندارد(کل ساخته شده او حاصلجمع و برامده از همکناری یا کولاژ دادههاست و نه بازنماییِ ساختار واقعی و چندجهانی) وتصاویر ودیدنش برخلاف نگاه بشری فاقد چشم انداز فراخ وغنی وگرانبار از نظریه و افزونههای انسانی وجهانهای مختلف تلمبارشده بر شاهد و سوژه است و دوم امکان تصویر سازی عاطفی و هیجانی را بدلیل فقدان حافظه منحصر بفرد ندارد. انسانها دیدنشان صرفا عکسبردارانه نیست. فلسفه علم در مبحث مشاهد و فرضیه سازی این را ابه ما یاد آور کرده است. دیدن ما صرفا ضبط حسی، تاثرات محیطی نیست، بلکه به داده حواشی و ذرات میکرونی و گاه نامریی هم اضافه میکنیم و تصویر ساخته شده در ذهن ما مانند سینما پیوست صوتی،فکری،چشایی بویایی،خاطره دارد واین پیوست هم از حس های چندگانه غنی شده هم از فکر و عاطفه حال و در لحظهِ رویت یک مکان ورویداد. کانت میگفت با اصول پیشینی میسنجیمش و از صافی خرد میگذرانیمش.لذا داده در نظر انسان هم بعد طولی میگیرد هم عرضی. یعنی ما سطحی نامریی از اطلاعات گذشته خود را هم که در تناسب با مشاهدهمان است بر آن بار میکنیم. ان را هم بصورت افقی(متاثر از زمان حال و هیجان آنی) و هم عمودی( با نواریی نامریی از منفعت یا نگرش(interest)، تاریخ، وبا تجربه گذشته، مناظری که قبلا بصورت مشابه در گذشته دیدهایم و..) می بینیم. پس مشاهده ما بر خلاف هوش مصنوعی و حسگرهایش، دارای بعدهای نامریی، غیرمادی و نادادهای است. این بعدها را میتوان واقعیت، عاطفه و عقل دانست. هوش مصنوعی صرفا از بعد اول و نقطهای با دادهها برخورد میکند. لذا بازنمایی و دیدار حضوریِ هر کس از باغ ارم یا عفیف اباد متمایز از دیگران است و تصاویرِ چشمانش با خود حس شادی یا غم و رویاپردازی ای دارد که هیچ کس دیگر ندارد. اما هوش مصنوعی عمدتا تصاویر جعل عمیق رابه ما ارایه خواهد کرد که عاری یا رقیق از تاریخ، داستان، شعر، عشق، هیجان و شادی وغمی است که به بیننده حضوری و حصولی دست می دهد.
از همین زاویه میتوان گفت علوم و حیطههایی که جندبعدیترند و مقاوم در برابر شی شدن، دربرابر سلطه یا نفوذ هوش مصنوعی هم مقاومت بیشتر خواهند کرد. قلمرو هایی که باید حس و خرد را به هم آمیزند و در واقعیت تصرف، خلاقیت،نوآوری و رستاخیز کنند. علوم انسانی و شعر از ان حیطههای مقاوم خواهند بود و هرچند شاید شعرهای جدولی(شفیعی کدکنی،۱۳۸۶) هم خروجی وفراورده هوش مصنوعی شود اما اصل و کپی انها کاملا هویدا خواهد بود.
اما نفوذ هوش مصنوعی به حیطه اشیا و امور فیزیکی و مادی منحصر و قانع نمیگردد و سودای آن، گذر از اموری است که به راحتی شیزده و ابزار سوداگری و سود افرینی وکنترل میشوند. میتوان گفت جنبه هراسناک دیگر هوش مصنوعی ترکیب و همپیوندی با سایر تکنولوزیهای مدرن است.هوش مصنوعی همزمان، هم فناوری پایه وهم کاربردی محسوب میشود.سرشت دوگانه آن باعث میشود از یک طرف بنیان و امکان توسعه سایر فناوری ها باشد و از سویی ابعاد الگو سازش، بطور کاربردی خروجیهای عملیانی و عینی برون دهد. بافت« داده و اطلاعات بنیاد» آن در ترکیب با ژنوم و کلونینگ یا تکنولوزی های نظامی و سلاح محور میتواند استبداد و تروریسم وحشتناکی را پیش پای بشر نهد. بعبارتی یک فناوری هیبریدی در ترکیب و چندرگه شدن با سایر تکنولوزی ها ، میتواند خاصیت چند رگهای و ناشناخته و غیر قابل کنترل بیشتری را بهمراه آرد.
اخیرا افق مسلط و هژمونیک این پدیده، گریزناپذیر و جبری تلقی میشود(۱) و حتی صدای پای آن را تا ادبیات و شعر وخلق رمان هم میشنویم( رضایی،۱۴۰۰). بعبارتی هوش مصنوعی با تحلیل کلمات و رمانها ممکن است به رقیب ادبیات و داستان و کلام آفرینی تبدیل شود. زیرا تحلیل محتوا، سخن، صدا، مکث، کلمه، وحتی واج، خوراک اصلی و ورودی نقد وناب این تکنولوژی است. اما اگر چنین است ، کدام حوزه از ادبیات و علوم انسانی از سیطره منفی ان بیشتر در امان خواهند بود؟
میتوان این حوزه سختجان را علوم تفسیری و هرمنوتیک دانست. بعبارتی هرچقدر زبان و واژگان، قدرت و وزن هرمنوتیکی و تفسیری بالاتری داشته باشند، دربرابر مدلسازی، قالبگیری و الگوریتمآفرینی بیشتر مقاومت میکنند(بسان سیاهچالهای که حجم کم و وزن بی نهایت دارد و در افق رویداد همه چیزها را به درون خود میکشد) . بدین ترتیب امکان سلطه و خلق یک معنا وجهت و تجسد انها در« قالبهای مدیریتپذیر »دشوارتر میشود. خروجی کارِ هوش مصنوعی بر این حوزه گاه جز ابرهای پراکنده مهمل و بی معنا نخواهد بود. شعر حافظ ما یک نمونه است که آزمون خود را در طول چند قرن درمقابل هوسهای زمانه، تقلب قرون و انواع متفکران انسانی و نه ماشینی پس داده وخودرا به ورطه و قالب تنگِ تکنگاهی و تکجهانی نینداخته است. رمانهای تمثیلی و غیرتجاری و فراسرگرمی نیز اینگونه اند. گویا هرمس و سروش غیب، از فراز المپ و کوه قاف و آشیانه سیمرغ، هنوز ندا در میدهند که نفوذ و شان کلام و پیام خدایانِ قدرت و شوکت، بی واسطه و بدون حضور و فرود آنها بر متن و پیامی که از پروردگار با نزول به انسان زمینی شده، ممکن نیست. فرودی که با خود تاویل و اندیشگی و ذوق و جذبه و درون فهمی انسانی را بر کلام بار میکند و انرا به حدی سنگین میکند که یارای صرف ِداده کاویِ الگوریتمیابانِ کامپیوتریِ دارای «مغز خطی وصفر و یکی» نیست.
زمانی شفیعی کدکنی(۱۳۷۷) در مقاله درخشان خویش با نقد خرد گریزی زمانه و همهگیرشدن شعر جدولی،پیش بینی تولید شعر فاقدِ « زبان انفسی یا انسجام ذهن و زبان و همنشینی و هم خانوادگی مشروع در گروههای زبانی و خانوادگیِ اسم رسم یافته » را با کامپیوترکرده بود(۳).امروزه هوش مصنوعی میتواند شعر هم بسراید و به تولید شعر های مشابه و کلون شده کمک کند اما از سویی میتوان مشخصا وادی فهم و سرایش شعرناب واصیل را بیش از هر حوزه انسانی دیگر در برابر هوش مصنوعی مقاوم دانست.علت انرا یکی سخت جانی دربرابر ریاضیک شدن و دیگری وابستگی ان به درونیات و مکنونات شاعر میتوان دانست. بقول هایدگر عصر تصویر جهان و ریاضیک شدن آن زمینه را برای مقداری شدن (کوانتایی)و سپس انکشاف عالم به شکل تصاویر متعدد و الگوریتم های تکرار شوند فراهم کرد. عالم شعر در برابر مقدار و کوانتایی شدن و تبدیل به نقاط و چگالی و پراکنش و چولگی نقاط، به شدت مقاومت میکند. ازسوی هوش مصنوعی بر پدیدههایی چنگ انداخته و نمونه متناظر و متشابه و محتمل خلق میکند، که از خود، اثر و پیامدهای خارجی و قابل اندازه گیری و داده سازی برون دهند وفاقد کلام وزبان نفسی باشند. شعر که سوار بر عواطف و منطق لحظهای و سیال درو نیات شاعر دارد، بصورت لحظهای و سیال جان میگیرد و تکین است. وگرنه شعر گهربار نیست. برخلاف تصویر و عکاسی که مغلوب تکثیر مکانیکی حوزه سینما شد، شعر ناب احتمالا قابل تکثیر و گرته برداری نخواهد بود و حاصل هوش عاطفی و اتصال خرد وحکمتِ زمانه به نظم کیهان شناختی وزمینهای ای است که هر لحظه تغییر الگو می دهد . از سویی خلق و فهم ان نیز مستلزم هرمنوتیک است. هرمنوتیک را هم میتوان بطور فشرده، در دو معنای تاویل و تفسیر درنظر گرفت.در تاویل هرچند تمرکز بر رسیدن به معنا و غایت اول و نخستین است اما چون هیچگاه معنا و غایت نخستین و ازلی قابل دسترس واحضار نیست عملا ما وارد دور و چرخه هرمنوتیکی(ازلی و جاودان یا حتی سمسارایی و…)میشویم (همانند در لوپ افتادن یک برنامه کامپیوتری ودرخودفرورفتگی آن) ومسیری نه خطی و دارای انتها بلکه دوری ازلی و باشوق و جذبه مییابیم. در حوزه تفسیر نیز دنیای بی پایان فهم(که خود، واکاوی متن،ساختارها و ابر ساختارها و گام زدن در زبان و تاریخ و…است) سررشتهای در هوش و خرد و عاطفه انسانی و افق زمانه خواهد داشت و هوش مصنوعی صرفا تسهیلگر و کمککارش خواهد بود و درپردازش متونوساختارها و واکاوی و بازگشایی های تاریخی و فسیل شدهِ متون و تفسیرهای نسل های گذشته و البته آینده، زیردست خدای هرمس باقی خواهد ماند. هرکدام از سه حوزه هرمنونیک(مولفبنباد،ساختارمحور یا خوانندهنگر) هرچند از معجزه هوش مصنوعی بهره خواهندبرد اما گوهر وجوهر « فهم و انسان »وجه مشترک انها درهرمنوتیک است که قابلیت انسانزدایی ندارد. شاید این سختجانی تفسیر وفهم، امیدی به رهایی را ،در غلبه هژمونی هوش تکنولوژیک،زوشن نگه دارد. بدین ترتیب اگر هوش مصنوعی را غایت قصوی و تحققِّ نهایی پوزیتیویسم تلقی کنیم، هرمنوتیک را شاید تنها رقیب و بازمانده سخت جانِ بشر برای اینده باید تصور کرد.
یادداشت ها
- در طولانیمدت، هیچ شغلی کاملا از اتوماسیون در امان نخواهد ماند. حتی هنرمندان هم باید از این موضوع آگاه باشند. در دنیای مدرن، هنر معمولا با عواطف انسانی پیوند دارد. ما مایلیم فکر کنیم که هنرمندان نیروهای روانشناختی درونی را منتقل میکنند و اینکه همه هدف هنر، مرتبط کردن ما با احساساتمان یا تحریک احساساتی جدید در درون ماست. در نتیجه، وقتی میخواهیم هنر را ارزشگذاری کنیم، مایلیم آن را با تاثیرات احساسی که بر ببینده گذاشته قضاوت کنیم. اما اگر هنر با احساسات انسانی معنا شود، وقتی الگوریتمهای بیرونی قادر باشند احساسات انسانی را بهتر از شکسپیر، فریدا کالو یا بیانسه درک کرده و با مهارت اداره کنند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ (هراری، ۲۱ درس برای قرن.۲۱ ).
- مدل های زیادی از ارتباط حوزه ها و عناصر علوم داده data science) ( باهم ، نظیر هوش مصنوعی، یادگیری ماشینی ، یادگیری عمیق، دادکاوی ،مدل سازی و… ارائه شده که هریک متناسب با استفاده و نگاه های متفاوت تنظیم یا طراحی شده اند. نموداراین جستار نیز ساده سازی و جهت تقریب به ذهن ترسیم شده است .رجوع شود به مفهوم واستاندارد CRISP-DM که در اکثر صنایع واتحادیه اروپا حول هوش مصنوعی پذیرفته شده است.
- اخیرا هوش مصنوعی نرم افزارهای کمکشاعری مختلف را هم ارایه کردهاست.مانند verse by verse گوگل. اما شفیعی کدکننی(۱۳۷۷)به خوبی نشان می دهد که شعر سعدی درگذر هزاران ساله و برخورداری از پشتوانه فکری و تمدنی و گفتمانی غنی، هنوز قابل مقایسه با اشعار سطحی و جدولی نیست که حاصل کولاژ و کلونینگ ودرهم ریزی نظام خانوادههای زبانی و کلمات هستند. او بخش عظیمی از تولیدات ادبی سی ـ چهل سال شعر فارسی وغزل نو راحاصل درهم ریختگی نظام خانوادگی کلمات زبان فارسی می داند و نشان می دهد این شعرها که از عصر صفویه و زوال خرد سربراوردند فاقد «کلام نفسی» اند (برخلاف «دو رکعت عشق» و «به صحرا شدم، عشق باریده بود» بایزید و حلاج کهن ) .لذا عقلانیت مستلزم رعایت معتدل خانواده کلمات و یا درهم ریختگی آنهاست. همانگونه که میگوید: «بیگمان نمونههای بسیاری از تغییرات خانوادگی کلمات، در شعر همه بزرگان، میتوان یافت و بیگمان حافظ بخش عظیمی از عمر خود را صرف تغییر ملایم خانواده بعضی کلمات کردهاست. اگر در شعر موزون ـ خواه به وزن آزاد و خواه به وزن عروضی کهن ـ دایره انتخاب و اختیار Option این جانشینها و خانوادههای کلمات محدود بود، اینک با برداشته شدن قید وزن و قافیه، دست شاعران «شعر منثور» تا بینهایت در این میدان باز است و میتوانند شبانهروزی روی جدولهای بینهایت خانوادههای لغات آزمون کنند؛ ولی باید بدانند که اندک اندک کامپیوترهای زبانشناسان، جای این گونه شاعران را همان گونه خواهد گرفت که کامپیوترهای پیشرفته، جای چرتکههای بازار قدیم را؛ ولی پیچیدهترین کامپیوترهای قرنهای آینده هم ازآفریدن سخنانی ازین دست که:اگر غم را چو آتش دود بودی/جهان تاریک بودی جاودانه؛ بیایید، تا ایرج که گفت:دستم بگرفت و پا به پا برد/تا شیوه راه رفتن آموخت. ، عاجزند و نیز عاجزند از اینکه مانند این سخن غیر جدولی همان سپهری جدولگرا به وجود آورند: کسی نیستر بیا زندگی را بدزدیم، آنوقتر میان دو دیدار قسمت کنیم.» این مقاله نخست در مجله بخارا(شهریور۱۳۷۷) منتشر و سپس در کتاب زمینه اجتماعی شعرفارسی(۱۳۸۶) باز نشر شدهاست.
منابع
شفیعی کدکنی ۱۳۷۷، شعر جدولی، آسیب شناسی نسل خرد گریز، ایرانشناسی، سال۱۰، ش۳۹.
شفیعی کدکنی۱۳۸۶ زمینه اجتماعی شعر فارسی،نشر اختران.
هراری،یوال نوح۱۳۹۶ انسان خردمند: تاریخ مختصر بشر، برگردان نیک گرگین. نشر نو،
هراری،یوال نوح۱۳۹۷ انسان خداگونه: تاریخ مختصر آینده، برگردان زهرا عالی. نشر نو،
هراری،یوال نوح ۱۳۹۷ بیست و یک درس برای سده بیست و یک، برگردان سودابه قیصری، نشر روزنه،
فوکویاما ،فرانسیس۱۳۹۴ آینده فراانسانی ما، ترجمه ترانه قطب ، نشر طرح نو.
رضایی احسان ۱۴۰۰، آیا هوش مصنوعی جای حافظ و شکسپیر را میگیرد؟ ،ایبنا
Eden, Amnon; Moor, James; Søraker, Johnny; Steinhart, Eric, eds. (2013). Singularity Hypotheses: A Scientific and Philosophical Assessment. Springer.