انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نگاهی مردم‌شناختی به لالایی‌ها در موسیقی کرمان (قسمت دوم)

 

مفاهیم لالایی‌ها

لالایی­ها علاوه بر کارکرد آشکار خود، کارکردهای پنهانی نیز دارند که در این قسمت سعی بر آن است که ضمن ترسیم وضعیت زنان، بیشتر بدانها پرداخته شود. در این مقاله، جهت بررسی لالایی­ها، دو تم اصلی برای آن در نظر گرفته شد: اول کارکرد لالایی‌ها برای زن به‌عنوان همسر. دوم کارکرد لالایی­ها برای زن به‌عنوان مادر. قبل از پرداختن به این دو تم اصلی به شکل غالب خانواده و وضعیت زنان در خانواده با توجه به اشارات موجود در لالایی­ها پرداخته می­شود.

 

شکل غالب خانواده[۱]

با توجه به مضامین موجود در لالایی­های ایران تا حدودی می­توان به ساختار غالب خانواده در مناطق مختلف پی برد. در بیشتر لالایی­های ایرانی و مخصوصاً لالایی­های کرمان، پدر در خانه حضور ندارد و معمولاً هم به سفرهای طولانی رفته است. به همین دلیل، قسمت عمده­ای از سال و حتی چندین سال، فضای خانه، خالی از حضور پدر بوده است. لذا ساختار غالب خانواده درکرمان با دوره­های حضور و غیاب پدر توام بوده است.

 

وضعیت زنان در خانواده و تقسیم کار جنسی و سنتی[۲]

عدم حضور پدر در خانواده و سفر رفتن وی به منظور کار یا تجارت حاکی از آن است که تأمین اقتصادی خانواده بر عهده‌ مردان بوده و زنان به مدیریت منزل و پرورش و تربیت فرزندان مشغول بوده­اند. البته مضامین لالایی­ها حکایت از آن دارد که زنان علاوه بر مدیریت منزل به دامداری و چویانی نیز می­پرداخته­اند. کاربرد مفاهیم گله ایشم گله گوسفندان چویانی، نشان می­دهد که دامداری در کرمان رواج داشته است و زنان در امر دامداری و چویانی مشارکت داشته­اند

 

 کارکردهای لالایی­ها در روابط زن و شوهر

نتایج تحلیل محتوا نشان می­دهد که لالایی­ها علاوه بر کارکرد ظاهری خود (که خوابانیدن و پرورش کودک است) کارکردهای پنهانی نیز داشته­اند که در این جا به آنها اشاره می­شود.

 

دعای سلامتی زن برای شوهر[۳]

البته بیان اصطلاح دوری عاطفی زن و شوهر در این مقاله به معنای این نیست که آنها همدیگر را دوست نداشته­اند بلکه بیشتر بیان کننده فاصله­ای است که فرهنگ جامعه بین آنها ایجاد کرده است. عشق و دوست داشتن شوهر توسط زن را علاوه بر این که در بیان عاشقانه لالایی­ها می­توان ملاحظه کرد، در دعای سلامتی زن برای شوهر نیز به طور مستمر مطرح می­شود.

 

بیان خواسته­ها و آرزوها[۴]

به نظر می‌رسد بیان مستقیم خواسته‌ها از طرف زن در جامعه باب نبوده است. لذا بیان غیرمستقیم خواسته‌ها و آرزوها در قالب لالایی از سیاست‌ها و تاکتیک‌های زنانه بوده است. این خواسته‌ها و آرزوها هم شامل آرزوها و خواسته‌های زن برای خودش و هم برای فرزندش است. از آنجا که بسیاری از والدین و به‌خصوص مادران کاستی­ها و آرزوهایی دست یافته خود را برای فرزندان‌شان آرزو می­کنند، لذا می­توان از خلال آرزوهای مادران برای فرزندان­شان، به آرزوهای خودشان نیز پی برد. یکی از عمومی­ترین و فراوان­ترین آرزوهایی که مادران برای فرزندشان مطرح می­کنند سوادآموزی[۵] است. این آرزو که همواره به تعابیر مختلفی بیان شده است حکایت از بی­سوادی مادران و آرزومندی آنها برای تحصیل دارد که در شرایط خاص جامعه برای­شان امکان­پذیر نبوده است.

 

 بیان اعتراض[۶]

یکی دیگر از کارکردهای لالایی­ها، بیان اعتراض منفعالانه زنان به شرایط موجود است. از آنجا که سراینده لالایی­ها زنان بوده­اند می­توان با تأمل در مضامین لالایی­ها به عمق اعتراض و اندیشه آنان پی برد. زنان در جامعه­ای که فاقد قدرت اجتماعی­اند و در فضای بسته حاکم بر جامعه، جایی برای اعتراض ندارند، مجبورند زخم­هاشان را به جای فریاد، با آهنگ حزن­انگیز لالایی­ها اظهار دارند. لذا به نظر می­رسد لالایی­ها منتقل کننده اعتراض­های زنان نیز بوده­اند. یکی از شواهد این ادعا اعتراض­های منفعلانه­ای است که زنان در بیشتر لالایی­های ایرانی و به‌خصوص لالایی­های کرمان فریاد می­کنند و آن نگرانی همیشگی آن­ها از مسئله ازدواج مجدد شوهرانشان است. این نگرانی همواره همراه آنان بوده و از این مسئله به‌شدت رنج می­برند. توجه به عکس­العمل اعتراضیِ کاملاً منفعالانه آن­ها یعنی غصه خوردن و از غصه مُردن به خوبی شرایط بی­قدرتی و ناتوانی آنها در جامعه را باز می­تاباند.

در این لالایی نکته ظریفی نهفته است و آن این است که لالاییِ فوق، خطاب به فرزند دختر خوانده شده است. از این مسئله دو نکته برداشت می­شود. اولاً به نظر می­رسد مادر، به دلیل تشابه جنسیت، احساس نزدیکی بیشتری با دخترش کرده و وی را بیشتر غم خوار و دلسوز خود می­داند و ثانیاً مادر می­داند که به دلیل تشابه مشکلات مرتبط با جنسیت، دخترش نیز در آینده مشکلاتی مشابه را تجربه خواهد کرد لذا با بیان مشکل خود به دخترش به او می­فهماند که آینده برای او نیز به عنوان یک زن، توأم با نگرانی است. یکی دیگر از مضامین اعتراضی زنان اعتراض و شکایت از جامعه و شرایط زمانه و اطرافیان است[۷].

 

تخلیه و سازگاری روانی[۸]

مضامین لالایی­ها نشان می­دهد که به دلیل ساختار خاص خانواده و تقسم کار جنسی موجود و عدم حضور مرد در خانه، وظایف زنان دو چندان شده و مجبور بودند به تنهایی بار زندگی را به دوش کشند و مشقت­های بسیاری را متحمل شوند و لذا زمزمه لالایی­ها مجالی بوده که در آن، تنهایی و بی­کسی و نداشتن همراه و همراز در زندگی خود را بارها و بارها فریاد کنند­­. از آن جا که دلتنگی، تنهایی و بی­کسی یکی از مضامین عام بیشتر لالایی­های ایرانی است به نظر می­رسد که این تنهایی و بی­کسی تنها به دوریِ زن از شوهر مربوط نباشد بلکه اشاره به وضعیت زنان در جامعه و خانواده و دوری روانی و عاطفی زن از شوهر و اطرافیان دارد. لذا یکی از کارکردهای لالایی­ها برای زنان تخلیه روانی بوده است، استفاده از مفاهیم «بی­کسی»، «بی­همدمی» «تنهایی» و… نشان دهنده فشارهای روانی زیادی است که زنان در خانواده و جامعه متحمل می­شده­اند. از آن جا که «مضامین لالایی­ها بیشتر شکل گله و شکایت و آرزو و برنامه­ریزی برای آینده کودک دارد باعث تخلیه روانی زنان شده و تأثیر آرام بخشی بر آنها داشته است، روان­شناسان نیز معتقدند «خواندن» و «حرف زدن» از مسایل و مشکلات، انسان را تسکین می­دهد» (عمرانی، ۱۳۸۱).

 

 کارکردهای لالایی­ها در روابط مادر و کودک

 اظهار عشق به فرزند[۹]

یکی از عمده­ترین مضامین لالایی­ها، عشق مادر به فرزند است که در جای جای لالایی­ها به اشکال مختلف مطرح شده است: تشبیه کودک به انواع گلها، قربان صدقه­های مادر، آرزوها و دعاهای وی برای فرزندش، همه بیانگر عشق مادر به فرزندش است.

 

توجه به جنسیت[۱۰]

زنان در بیان لالایی­ها به جنسیت فرزندان نیز توجه می­کردند و متناسب با آن لالایی می­خواندند. کلمه «رود» از کلمات رایج در لالایی­های کرمانی است و در گویش محلی به فرزند می­گویند و ظاهراً دختر یا پسر بودن آن مهم نبوده اما بیشتر در مفهوم فرزند پسر کاربرد دارد. هر چند کلمه رود (فرزند) معنایی دو پهلو دارد اما توجه به مضامین موجود در لالایی­ها و نشانه­هایی که در آن وجود دارد می­تواند به ما بفهماند که این لالایی برای پسران گفته شده است یا برای دختران. مضمون لالایی‌ها اگر توصیف چشم و اَبرو و لعب و قد فرزند باشد، با توجه به این که توصیفات ذکر شده معمولاً برای دختران به کار می­رود به نظر می­رسد این لالایی برای دختران خوانده شده است. در عوض، لالایی زیر که به مراسم خواستگاری اشاره کرده است، خطاب به پسر خوانده می­شود. در برخی از لالایی­ها، بعضی کلمات مطرح شده­اند که به راحتی مخاطب آن، تشخیص داده می­شود مثل لالایی‌هایی که کلمه کنیز (برای دختر) و غلام (برای پسر) آورده شده است. پیدا کردن این نشانه­ها می­تواند به ما در درک و مقایسه لالایی­هایی که برای دختران و پسران خوانده شده یاری رساند. مادران بعضی از آرزوها را برای دختران و بعضی دیگر را برای پسران مطرح می­کنند. مقایسه مضمون لالایی­هایی که به تفکیک برای پسران و دختران خوانده می­شود به خوبی نشان دهنده آن است که مادر برای آینده پسرش برنامه­ها دارد اما در مورد دخترش این گونه نیست. این مسئله حکایت از معلوم بودن و قابل پیش­بینی بودن آینده پسران و مبهم بودن آینده دختران دارد. البته بعضی از آرزوهای مادران هم برای فرزند دختر و هم برای فرزند پسر به‌طور مشابه تکرار می­شود. خدمت به ائمه و اهل بیت آنها از آن جمله است[۱۱].­

 

برقراری رابطه عاطفی با کودک[۱۲]

همان­طور که گفته شد به دلیل عدم حضور همیشگی مردان کرمانی در خانه، طبیعی است که کودک و مادر متقابل انس بیشتری با یکدیگر برقرار می­سازند تا جایی که مادر در نبود شوهر، کودکش را همدم و موس خود می­داند.

این­گونه از لالایی­ها علاوه بر وجود رابطه عمیق عاطفی مادر و کودک، نشان دهنده نوع نگرش به کودک نیز هستند، نگرش به کودک هم به عنوان انیس و مونس مادر و پرکننده تنهایی­های او و هم به عنوان عصای روزگار پیری مطرح شده است و این همه، نشان دهنده تنهایی مادر و نگرانی او از آینده است. مادران همیشه نگران از دست دادن فرزند (به واسطه ازدواج) و دوری از وی و تنهایی مضاعف هستند نداشتن آینده­ای مطمئن و نگرانی از بر باد رفتن زحماتی که مادر برای فرزند خود (به عنوان تنها همدم و مونس تنهایی) می­کشد از مضامینی است که در لالایی­ها دیده می­شود و در این منطقه به دلیل غیبت­های طولانی پدر و نگرانی از ازدواج مجدد وی و احساس تنهایی و بی­کسی مادر تشدید شده است[۱۳].

 

تربیت دینی کودک[۱۴]

بعضی از لالایی­های کرمان حاوی مضامین دینی است. وجود این لالایی­ها به چند نکته اشاره دارد: اولاً بافت اجتماعی موجود بافتی مذهبی بوده است؛ ثانیاً مادران و به عبارتی زنان دارای اندیشه­هایی دینی بوده­اند. ثالثاً پرورش دینی فرزندان یکی از اهداف و آرزوهای مادران بوده است. نگرش مادران به الگوهای دینی زندگی فرزندان، بخش مهمی از مضامین لالایی­ها را به خود اختصاص داده است. لذا می­توان یکی دیگر از کارکردهای لالایی­ها برای مادران را پرورش دینی فرزندان دانست.

 

 

پایان قسمت دوم

 

 

[۱] لالالالا گل خشخاش/ بابات رفته خدا همراش، لالالالا گل نعنا / باوات رفته شدم تنها، لالالالا گل پسته / بابات بار سفر بسته، للا لالا گل لیمو، باوات رفته، همین امرو، لالالالا گل اُوشُم/ باباش رفته همرای ایشم.

 

 

 

[۲]لالالالای روزم/ چرونُم گله­ای اندر بِلندی، که تا گرگان نگیرِن گوسفندی/ لالالالای روزم.

 

[۳] لالالالا گل قالی/  بابات رفته که جاش خالی، لالالالا گل خشخاش/ بابات وقته، خدا همراش.

[۴] لالایت می‌کنم دستی، برایت می‌خرم اسبی/ که اسب تو سیا باشه، نگهدارت خدا باشه، للالالا تو لالا کن، همیشه رو به الا کن/ کَرَم کرده به ما داده، خدا روزی به ما داده، للای لالای خدای من، خدای مشگل گشای من/ خدا بشنو صدای من، صدای پردعای من، نصیب و قسمتُم از کربلا کن، لالالالای روزم / به حق گمز سبز محمّد، که هر کس مطلبی داره ادا کن.

[۵] للالالا تو لالا شو، برو مکتب تو ملا شو / که ملایی تو پیرش کن، خط قرآن نصیبش کن.

[۶] لالالالا گل زیره  باوات رفته زنی گیره / کنیزی ور تو می گیره، ننه ت اَی غصه می میره، للا لالای لالا لایی امان از جبر دنیایی/ للا لالای گل دسته باوات دل را به غیر بسته.

 

 

 

[۷] الالالا گل نعنا، که تا خورشید میاد بالا/  در این کوچه نری تنها، سرت را می‌برن از را (راه).

شبی رفتم به مهمونی، سرم بشکست و پیشونی / خداوندا تو می دونی، گنا کردم به نادونی

لالی لالای گل گل ها از این کوچه نرو تنها / که مردم شیفته و شوخن سر رودُم برند از راه.

 

[۸] الالالا گل لاله، پلنگ بر کوه می‌ناله/ پلنگ پیر صدساله، به مثل من نمی‌ناله، لالالالا به گل مونی، به یاقوت و به دُر مونی/ للالالای لب بومی، تو درد من نمی‌دونی. امیرالمومنین قربان نامت، خودم جاروکش و رود و غلامت / امیرالمونین دردم دوا کن، مقام و منزلم در کربلا کن. که لالات می‌کنم زنده بمونی/ به بالای سرم قرآن بخونی.

[۹] لالالالا گل زدم/ نبینُم داغ فرزندُم، لالالا گل پونه/ لالالالا گل خشخاش/ لالالالا گل دشتی/ لالالالا گل الو/ لالالالا گل اُوشُن/ لالالا گل زیره/ لالالالا گل نرگس و…، للالالای گلی دارم به گارچوک (گهواره) بلبلی دارم.

للالالا که لالاتم خودم قربون خواباتم / للالالا که لالاتم اسیر قد و بالاتم.

[۱۰] للالالای گل اوشن، چراغ حجله ات روشن/ که روشنایی برا رودم، که تاریکی بش دشمن ( پسران). لالالالا به گل مونی، به یاقوت و به دُر مونی ( دختران). لالایت می‌کنم دستی، برایت می‌خرم اسبی/ که اسب تو سیا باشه، نگهدارت خدا باشه ( پسران). للالالا که لالاتم، اسیر قد و بالاتم ( دختران)، لالاییت می‌کنم باوات بیایه، که تا دستات همه نقره نمایه ( دختران).

[۱۱] لالایِت می­کنم صد ساله باشی / کنیز حضرت معصومه باشی، لالایت می­کُنُم تا زنده باشی/  غلام حضرت معصومه باشی

[۱۲] لالالالا گلم باشی / انیس و مونسم باشی . که لالات می‌کنم زنده بمونی، به بالای سرم قرآن بخونی، للالالا گل دشتی، همه رفتن تو ور گشتی.

 

[۱۳]  مو لالات می­کُنم خوابت نمی­یا/ بزرگِت می­کنُم یادت نمی­یا، گل سرخ منی زنده بمونی/ ز عشقت می­کنم من باغبونی.  تو که تا غنچه­ای بویی نداری/ همین که گل شدی از دیگرونی.

[۱۴] للالالا تو لالا شو، برو مکتب تو ملا شو/ که ملایی تو پیرش کن، خط قرآن نصیبش کن. لالالالای علی اکبر، علی اولاد پیغمبر، علی نشته، به رو ممبر/ که پیغمبر دعا می کِ ( می‌کرد) علی شکر خدا می کِ.

للالالا گل جوشن گهی تاریک گهی روشن/ به تاریکی چَشِ یعقوب، که چشم یوسفُم روشن. امیرالمونین قربان نامت/ خودم جاروکش و رودم غلامت. امیرالمونین دردم دوا کن/ مقام و منزلم در کربلا کن.