انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

معماری پیوستار و عظمت تکینکی

تام مین برگردان آرش بصیرت

تام مین؛ معماری پیوستار و عظمت تکینگی[i]

ایده کار در مقیاسی خُـرد، برای بیست و پنج سال، مشغله ذهنی من بوده است. اکتاویو پاز پیشه وری را نه صرفا بر قوام مولفه هایی همچون اقتصاد و کارکرد که متناسب با لذت برامده از سیلان حاصل از حرکت میان سودمندی و زیبایی تدقیق می کند. یکی از چالش هایی که من به عنوان یک معمار جوانِ مشغول به کار در ایالات متحده با ان رو به رو بودم، حفظ کنترل بر خروجی ای بوده است که ماحصل خلاقیتم می باشد. حول و حوش بیست و پنج سال پیش، شروع به تولید اشیا کوچک مقیاسی کردم که یا ارتباط مستقیم و بلاواسطه ای با بدن انسان برقرار می کردند ـ میزی که متناسب با وزنی که بر ان اعمال می شد یا رفتاری که با ان صورت می گرفت، به صورت منظم، حرکت می کرد ـ و یا اشیایی بودند مختص موقعیت های خاص ـ به طور مثال نوری که صرفا برای یک شرایط مشخص در ساختمان مناسب است. این اشیا بعضا خیلی کنایه امیز از اب در می امدند ـ همچون چراغ محفظه داری که در امتداد پیاده راه حرکت می کرد و از خودش صدای حیوانات را در می اورد.

من علاقه زیادی هم به مناسک روزمره دارم؛ برای مثال، در بلیدز هاوس مکانیسم استحمامی طراحی کردیم که هم عمیقا درگیر استفاده روز به روز از محیط پیرامونی بود و هم تعاملی خوب با دیگر عناصر عادی و فضاهای معمول ساختمان برقرار کرده بود. در پروژه هایی شبیه به این، معماری بیش از انکه بر قرار مفهوم سازی های بصری و فکری تدقیق شود، به مثابه مجموعه ای از مناسبات بی نهایت نزدیک به روحیات انسانی، به مثابه تجربه ای ملموس، که می توان در ان غرق شد، درک می شود. بخشی عظیمی از کارهای ما برای سال های متمادی اشیایی مجزا بودند: دسته ی دری که ورود و خروج را بر قیاسی متفاوت سامان می داد، یک پنجره/ درِ دست ساز که چینشی کثیرالمقیاس از عناصر معماری را متناسب با توان و مقیاس انسانی با یک دیگر ترکیب می کند.

این عناصر ساختاری، ارام ارام و به موازات تلاش های بی وقفه ی ما برای یافت روش هایی جایگزین تکنیک های مرسوم ساخت و ساز، تبدیل به بخشی از بستری عظیم تر گردیدند که تولید به ظن ما خلاقانه ای را رقم می زنند، در این میان انچه شایان توجه است انکه، بخش قابل توجهی از ابتکارات ما، نه بر قوام گستره های سنتی ایده پردازی های انتزاعی، که حین فرایند ساخت و ساز جامه عمل پوشیدند.

بخش عمده ای از کارهای ما از ماشین و فرایندهای ماشینی ای الهام گرفتند که برای من به عنوان یک مرد جوان جذاب بودند. جزییات ساخت برای ما تبدیل به فرصت هایی شدند برای تحقق ارزوهایی که غالبا در گستره وسیع تر نیازهای [اولویت بندی شده ی ] طرح گم می شدند. این ریزْپردازی ها به ما این اجازه را دادند تا به بیانی از یک وضعیت حاد، متمایز، غریب و شدید [بصری] برسیم که در صورت عدم تمرکز بر چنین پرداختی امکان داشت در کلیت اثر گم شود و به چشم نیاید، نهایتا به این نتیجه رسیده ایم که در یک ساختمان ژنریک و معمولی هم، هر کسی یا بهتر بگویم هر معماری می تواند عناصری از تکنیگی را در کار وارد کند [تا بیان یک اثر معمولی وضعیتی غریب و حاد و متمایز به خود گیرد] .

تمام این ها ما را به سمت فهم وسیع تری از معماری سوق داد؛ معماری در قامت ترکیبی از اجزا، چیزی بنْ باز، ناتمام و به صورت ممتد در حال نضج گیری. کار ما این اواخر بیشتر درگیر فهم از پیچیدگی با پرداختِ ریزْ و خُرد بوده است؛ ایده ی خُردْ بودگی یا تمرکز و توجه خاص داشتن به در هم درگیر شدنِ از نزدیکِ عناصر تثبیت کننده اثر، که به طور فزاینده ای با خواست های وسیع و کلان ترِ اثر ترکیب شده اند. در این برهه، تلاشم مبهم سازی مرز، یا یافت جریانی به هم پیوسته ولی سیال، میان امر خاص و امر ژنریک و تزریق عناصری بومی، متمایز کننده و خاص تدقیق کننده ماهیت شدت درون یک استراتژی طراحی وسیع تر می باشد.

[i] – در مارچ ۲۰۰۳ برناردچوـمی؛ معمار سوییسی، با دعوت از ۶۰ معمار و نظریه پرداز شناخته شده معماری کنفرانسی دو روزه در دانشگاه کلمبیا برگزار کردند، ماحصل این درسْ گفتارها در کتابی تحت عنوان “وضعیت معماری در اغاز قرن بیست و یکم” توسط انتشارات همان دانشگاه به چاپ رسید، متن حاضر، درس گفتار تام مین است در این کنفرانس، که عنوان اصلی ان Moments of Intensity بوده است که به فراخور تغییر کرده است . این مقاله اول بار در شماره ۲۰ فصلنامه معماری همشهری به چاپ رسید.