انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

مسائل اجتماعی (۱۶)

هنجارمندسازی نوجوانان (Juvenile institutionalization) و تأثیرات آن
دبورا ساورز برگردان ملیحه درگاهی

اولین موسسه‌ای که فقط برای کودکان “سرکش” (wayward)، فقیر و یتیم ایجاد شد “خانه پناه” (the House of Refuge) بود که در اواخر قرن نوزدهم در نیویورک سیتی تأسیس شد؛ اغلب ایالتهای آمریکا خیلی زود با ایجاد زندانهای خودشان این مسیر را دنبال کردند. ایجاد این قبیل مؤسسه‌ها مشخص کننده زمان شروع یک تغییر در مفهوم‌سازی تعریف کودکی بود؛ تا پیش از این کودکان بزرگتر از ۵ سال به عنوان بزرگسالان کوچکی دیده می شدند که مانند بزرگسالان ظرفیت درک اخلاقی مشابهی را دارند. به تدریج این ایده که کودکان ذاتا متفاوت از بزرگسالان هستند و دولت موظف به حمایت از آنهاست، شکل گرفت. اوج این سیر تحولی در سال ۱۸۹۹، زمانیکه قانون دادگاه نوجوانان نخستین دادگاه برای نوجوانان را ایجاد کرد، اتفاق افتاد.
در پاسخ به پرونده های دادگاه که بر لزوم حمایت قانون اساسی از نوجوانان در برابر درمان آنها به مثابه بزرگسال و حبس آنها به عنوان مجرمین موقعیت مدار (status offenders) اشاره داشت، قانون دادرسی ویژه نوجوانان و حمایت از بزهکاری سالِ ۱۹۷۴ به سمت و سویی تغییر یافت که بر اساس آن بسیاری از مجرمان نوجوان زندانی نشوند. دغدغه اصلی در اینجا اثرات انباشته منفیِ برچسب زدن به نوجوانان و حبس کردن آنها به عنوان مجرمان موقعیت‌مدار بود. (جرم موقعیت رفتاری است که برای افراد زیر سن قانونی، غیرقانونی محسوب می شود، مثل پرسه‌زنی یا نوشیدن الکل.) این قانون چهار نوع مصونیت را مشخص میکرد که دولت به جهت واجد شرایط شدن برای بودجه فدرال باید آن ارائه می داد: عدم زندانی کردن برای جرایم موقعیت، جدایی “دیداری و شنیداری” مجرمان نوجوان و بزرگسال، خارج کردن نوجوانان از زندانها و بازداشتگاههای بزرگسالان، و رسیدگی به سلولهای نامتناسب مجرمان اقلیت.

انواع مراکز بازپروری نوجوانان
گزینه های اقامتی خارج از خانه برای مجرمین نوجوان نوعا شامل تنوعی از امکانات سکونتی عمومی و خصوصی همچون خانه های گروهی، برنامه های صحرانوردی، کمپهای بوت و مدارس تربیتی هستند که تحت رویکردهای درمانی متفاوت اداره می شوند اما در اهداف بازپروری مشترکی سهیم هستند. عموما هنگامیکه مقامهای مسئول تعیین می کنند که زندانی کردن ضروری است، نوجوانان به مدارس تربیتی فرستاده می شوند. این تسهیلات، خواه ایمن و یا نیمه ایمن، اغلب به لحاظ فیزیکی همانند مدارس عمومی به نظر می آیند، اگرچه برخی از آنها بیشتر شبیه به مراکز بزرگسالان هستند. احتمال امنیت پیرامونی وجود دارد، اگرچه به طور معمول در این مراکز نسبت مجرم به کارکنان در مقایسه با مرکز بازپروری بزرگسالان بیشتر است. در حدود ۴۰۰ مرکز تسهیلاتی ایمن بلند مدت، اغلب تحت اداره دولت، برای نوجوانان ایالات متحده وجود دارد. مدارس آموزشی به طور معمول منزلگاه حدود ۵۰ نوجوان هستند، هرچند بزرگترین این مدارس می تواند بین ۱۰۰ تا ۵۰۰ نوجوان را اسکان دهد. نوجوانانی که در این مراکز هستند معمولا به شماری از گزینه های درمانی همچون کلاسهای GED (معادل دیپلم عمومی)، برنامه های مشاوره ای و فنی-حرفه ای مختلف، و فعالیتهای گروهی همسالان، دسترسی دارند.

پیامدهای منفی هنجارمند‌سازی
بسیاری بر این عقیده اند که نهادینه‌سازی نوجوانان تأثیر منفی بر آنها می گذارد و در حقیقت ممکن است احتمال تکرار جرم (درگیر شدن در آینده در رفتار مجرمانه) را افزایش دهد. نوجوانان متخلف در عین اینکه زندانی هستند با بزهکاران دیگر تعامل برقرار می کنند و این فرصت در اختیار آنها گذاشته می شود تا مهارتهای مجرمانه را کسب و یا تیزتر کنند، بدین ترتیب آنها ارزشها و باورهای بزهکارانه را پرورش می دهند. جرم‌شناسان دریافته اند که این گردهم‌آوردن نوجوانان بزهکار به سمت افزایش اعمال بزهکارانه میل دارد، فرایندی که “آموزش کج‌رفتاری هم‌سالان” (peer deviancy training) نامیده می شود.
نوجوانان محبوس به نسبت آنهایی که در مراکز نا‌امن و اجتماع‌محور درمان شده اند، احتمال بیشتری برای بازگشت به جرم را دارند. به علاوه زندانی کردن ممکن است احتمال ایجاد تعداد کثیری از مشکلات، همچون آسیب جسمی در هنگام حبس، مسائل سلامت ذهن، و سطح پایینتر دستاورهای تحصیلی در مقایسه با نوجوانانی که در اجتماع درمان می شوند، را افزایش دهد. بسیاری از نوجوانان ناتوانی را آموخته اند و دریافته اند که به هنگام آزادی دستیابی به موفقیت تحصیلی برایشان دشوار خواهد بود. از اینها گذشته، پس از آزادی بسیاری از آنان همچنین به دست آوردن مشاغل درآمدزا را مشکل می بینند و همین امر آنها را مستعد شرکت در فعالیتهای مجرمانه برای دستیابی به اهداف اقتصادی می کند.
بر طبق نظریه برچسب‌زنی (labeling theory) (با عنوان “نظریه واکنش اجتماعی” (social reaction theory) نیز به آن اشاره می شود)، گونه ای از خودشکوفایی مفهوم رسالت، نوجوانانی که در ارتباط با نظام قضایی نوجوانان قرار می گیرند، بیگانگی فزاینده و هویت مجرمانه تقویت‌شده ای را تجربه می کنند. تلاشهای رسمی برای کنترل جرم و جنایت اغلب اثر متناقض افزایش جرم را به دنبال دارد. نوجوانانی که بازداشت، محاکمه و مجازات می شوند، به عنوان بزهکار برچسب می خورند. بنابراین افراد دیگر به عنوان مجرم به این نوجوانان نگاه می کنند و این امر به دلایل متعدد احتمال بروز جرایم بعدی را افزایش می دهد. اشخاص برچسب‌خورده ممکن است در دستیابی به اهداف تحصیلی و بدست آوردن مشاغل قانونی با مشکل مواجه شوند که این موارد سطح فشار بر آنها را افزایش داده و میزان انطباقشان با محیط را کاهش می دهد. افراد برچسب‌خورده احتمالا درمیابند که مردم عادی از ارتباط برقرار کردن با آنها ناخشنود هستند و در نتیجه آنها ممکن است با مجرمان دیگر پیوند دوستی برقرار کنند. این روند رابطه آنها با دیگران عادی را کاهش داده و یادگیری اجتماعی جرم را پرورش می دهد. آنها خود را در یک بافت منفی یا جنایی می‌بینند که بوسیله جامعه ای که به همین صورت به آنها می نگرد تقویت شده است. در طی این مرحله شکل‌گیری و توسعه‌ای شناسایی خود در میان نوجوانان، واکنش اطرافیانشان به شکل‌گیری احساس آنها از خودشان کمک می کند. در نتیجه خود‌انگاری منفی نوجوان، او ممکن است مقاومت در مقابل شرکت در اعمال مجرمانه را دشوار بیاید و احتمال بیشتری وجود دارد که با گروههای منفی همسال و همفکر خود پیوند برقرار کنند و همین امر به نوبه خود احتمال درگیریهای آینده در نظام دادگستری جنایی را افزایش می دهد.

به علاوه نوجوانان اغلب سن بزهکاری را پشت سر می گذارند، بدین معنا که همراه با بزرگتر شدن، فارق التحصیل می شوند، دیگری مهم را ملاقات می کنند و در مشاغل پردرآمد استخدام می شوند، آنها از رفتار مجرمانه دست می کشند و به اعضای مولد جامعه تبدیل می شوند. زندانی کردن نوجوانان را از بسیاری عوامل همسو با جامعه از جمله خانواده، مدرسه و اجتماع جدا می کند و ممکن است فرایند رشد آنان را مختل سازد. با وجود اینکه بسیاری از نوجوانان پس از زندانی شدن به مدرسه بازمی‌گردند ولی احتمال زیادی وجود دارد که ترک تحصیل کنند و به نسبت آنهایی که از دبیرستان فارق‌التحصیل شدند نرخ بالاتری از بیکاری، دستمزد پایین و سلامتی کمتر را تجربه کنند (ن. پاریلو، ۲۰۰۸: ۵۱۹-۵۲۰).

Deborah Sawers Kaiser
See also Juvenile Delinquency; Juvenile Justice System; Labeling Theory; Rational Choice Theory; Social Bond
Theory; Status Offenses
Further Readings
Binder, Arnold, Gilbert Geis, and Bruce Dickson. 2001. Juvenile Delinquency: Historical, Cultural, and Legal
Perspectives. Cincinnati, OH: Anderson.
Flowers, Ronald B. 1990. The Adolescent Criminal: An Examination of Today’s Juvenile Offender. Jefferson, NC:
McFarland.
Lanctot, Nadine, Stephone Cernkovich, and Peggy C. Giordano. 2007. “Delinquent Behavior, Official
Delinquency, and Gender: Consequences for Adulthood Functioning and Well-Being.” Criminology 45:131–۵۷.

منبع:
دانشنامه مسائل اجتماعی (Encyclopedia Of Social Problems)، به ویراستاری وینسنت ن. پاریلو، انتشارات سیج، ۲۰۰۸