انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

فضای شهری و سازوکارهای هویت جنسی-جنسیتی دختران نوجوان (۹)

۱-۵-۲ پیشینه تحقیقات داخلی

در حوزه هویت جنسیتی و فضای شهری از میان مطالعات ایرانی اثر نجم آبادی در حوزه تاریخ اجتماعی ایران در دوره ی قاجار و معاصر با عنوان «زنان سیبیلو و مردان بی ریش: نگرانی های جنسیتی در مدرنیته ایرانی» تحلیلی کلیدی در زمینه ی تحولات هویت و تمایلات جنسی در فرایند مدرنیته در ایران ارائه می دهد. وی در این چارچوب نشان می دهد که دوره پیش مدرن ایرانی با گرایش به همجنس خواهی و هویت های جنسی همچون «اَمرَد»، «مخنث» و «ساده» همراه بوده است. اما همجنس خواهی در ایران هیچ گاه به عنوان یک هویت متمایز و حتی منحرف مطرح نشد بلکه نوعی میل غیرطبیعی و کردار ناشایست قلمداد می شد و مدرنیست های ایرانی بر این عقیده بودند که «گرایشات انحرافی پیش از ازدواج» بیش از هر چیز ناشی از آرایش نامطلوب تفکیک جنسیتی است و پایان یافتن تفکیک جنسیتی و حضور زنان در مجامع عمومی، به ناپدید شدن کردارهای همجنس خواهانه منجر می شود. بدین ترتیب فرایند مدرن شدن در ایران متمایز از روند کشورهای غربی، با انکار و سرکوب فرهنگ همجنس خواهی و نه ایجاد تمایز هویتی بین همجنسخواهی و دگر جنسخواهی همراه بوده است. این فرایند در راستای شکل گیری مدرنیته ایرانی و هویت ملی با بازنمایی زن به عنوان تنها ابژه جنسی متعلق به مرد و «ناموس» صورت گرفت که طی آن مفاهیم ناموس جنسی و ناموس ملی تا حد زیادی در هم تنیده شده بودند (نجم آبادی ۱۳۹۷).
در زمینه تفکیک‌های فضایی، عوامل اجتماعی همچون ساختار قدرت، طبقه و هنجارهای اجتماعی موثر بوده و هستند. از زمان رشد یک فرهنگ شهری مشخص در امپراطوری ساسانی، محیط ساخته شده در ایران تفاوت‌های جنسی را تقویت، فرضیه‌هایی در مورد جنسیت را مفصل‌بندی و هویت‌های جنسیتی را به طور نمادین مجسم کرده است. زنان همواره به طور فزاینده‌ای، به ویژه در دوره صفوی و قاجار از فضای عمومی بیرون رانده شده و حضور فیزیکی آنان محدود می‌شد(کریمی،۲۸:۲۰۰۷).

فلور در کتاب «تاریخ اجتماعی روابط جنسی در ایران» به مفصل بندی هویت های جنسی در ایران پرداخته و از جمله در مورد کودکان نیز به مواردی اشاره می کند. از آنجا که بر اساس فرهنگ اسلامی و ایرانی تجربه رابطه جنسی پیش از ازدواج تابو و ممنوع است، تمهیدات سخت‌گیرانه‌ای برای جلوگیری از آن نیز صورت می‌گرفته است. از جمله می‌توان به تعهد برای ازدواج فرزندان در بدو تولد(یا حتی ازدواج خردسالان به این منظور که دختر و پسری که قرار است ازدواج کنند در کنار هم بزرگ شوند)، ازدواج بلافاصله بعد از بلوغ، جلوگیری از بازی کودکان ناهمجنس و جلوگیری از دستیابی به اطلاعات درباره امور جنسی و بازی‌های مربوط به آن (فلور ۲۰۱۰, ۳۱) اشاره کرد که برخی از این سنت‌ها امروزه رواج کمتری دارند. اما قاعده جلوگیری از آگاهی و تجربه رابطه جنسی در مورد کودکان در گروه‌ها و فرهنگ‌های سنتی همچنان مورد تاکید و توجه است. در همین راستا تفکیک فضایی مبتنی بر جنسیت نیز مورد تاکید قرار می‌گیرد که البته در این میان کودکان پسر به دلیل وابستگی به مادر بیش از دختران در فضای مختص جنس مخالف حضور داشته و آگاهی‌هایی نسبت به ویژگی‌های جسمی زنان کسب می‌کنند(همان ۳۲).
با ورود فرهنگ غرب در اواخر عصر قاجار و بازاندیشی در هنجارهای سنتی بسیاری از عرصه‌های مردانه به فضاهای جمعی مشترک تغییر یافتند. تاثیر طبقه اجتماعی بر عرصه‌های خصوصی به صورت تشدید درونگرایی و جدایی‌گزینی در طبقات مرفه و پیوستگی عرصه‌های جنسیتی در خانه‌های فقیرنشین بروز یافت که البته تنها در شیوه عرصه‌بندی فضاها تفاوت داشت. شیوه معیشت و منطقه جغرافیایی نیز در تغییر فضای خصوصی و عمومی موثر بوده است (ورمقانی, سلطانزاده و دهباشی شریف ۱۳۹۴, ۳۸).
بعد از انقلاب اسلامی، نهادهای دولتی خواستار تفکیک جنسیتی در فضاهای عمومی از جمله فضاهای دانشگاهی، سالن‌های استراحت و نمازخانه‌ها، پردیس‌های دانشگاهی، استادیوم‌های ورزشی و حمل و نقل عمومی شدند. جمهوری اسلامی زنان را تشویق ‌کرد که در فضای عمومی، با رعایت حجاب، حضور داشته باشند(کریمی،۲۸:۲۰۰۷).

نادری در مطالعه ی خود پس از مروری تاریخی بر کیفیت حضور زنان در فضای عمومی و خصوصی شهری طی دوره ی قاجار و آغاز مدرنیته در ایران به برساخت هویتی زنان و تجربه زنانه از حضور در فضای عمومی شهری می پردازد که تا حدی با پذیرش ارزش های مردانه همچون رقابت و پیشرفت و به حاشیه راندن بدن و کنش زنانه با عنوان اغواگری و فریب همراه بوده است. همچنین هویت یابی با ارزش های مردانه طی دوره تحصیل دختران، در تضاد با ارزش های سنتی مربوط به زنانگی قرار می گیرد و زنان را برای حضور در فضاهای اجتماعی و شغلی و در عین حال پذیرش نقش های سنتی و خانوادگی دچار تعارض می کند (نادری ۱۳۹۳).
بهرامی برومند با مقایسه ی معماری قاجار و معاصر به تاثیر و تاثر هویت جنسیتی بر فضای شهری می پردازد و نشان می دهد که چگونه تعریف هویت زنانه به عنوان «دیگری» به اختصاص فضای اندرونی به او می انجامد و در مقابل در دوره مدرن با پذیرش فرهنگ مصرفی مدرن و تعریف هویت زنانه به عنوان مصرف کننده، به نمایشی شدن بدن در فضای شهری و نمایشی شدن فضای زنانه(آشپزخانه) منجر می شود (بهرامی برومند ۱۳۹۵).
در حوزه هویت جنسیتی و فضای شهری می توان به مقاله فکوهی و اوحدی (۱۳۹۱) اشاره کرد که در مطالعه ای، کیفی از طریق مصاحبه با دختران دانشجو در شهر رفسنجان، حضور آنان در فضای عمومی را همراه با فشارهای روانی- اجتماعی از سوی خانواده و قوانین رسمی و غیررسمی و در موقعیتی دوگانه در مواجهه با گسست و همسازی میان سنت و مدرنیته نشان می دهند که به اختلال در شکل گیری هویت جنسیتی آنان منجر شده است.
برومند، طغیانی و صابری از حوزه شهرسازی و جغرافیا به موضوع جنسیتی شدن فضای شهری و تاثیر آن بر هویت جنسیتی پرداخته و با استفاده از نظریات مطرح در روان شناسی محیطی نتیجه گرفته اند که معنا، عملکرد و شکل فضای شهری بر شکل گیری الگوهای رفتاری موثر بوده و این الگوهای رفتاری نیز بر جنسیتی کردن فضای شهری تاثیر می گذارند (برومند, طغیانی و صابری ۱۳۹۶). در این حوزه باقری با استفاده از دیدگاه رز(۱۹۹۳) تجسم جغرافیایی فهمی از ترجیحات، احساسات و استفاده زنان تهرانی از فضای عمومی را ارائه می دهد. او در این راستا به فضاهای جنسیتی شده مثل میدان مروی و تجریش توجه می کند و نشان می دهد که چگونه زنان ایرانی با پیوند دادن معانی نمادین به این فضاهای عمومی، بینشی از برساخت متقابل هویت های جنسیتی و سیاست های فضایی ارائه می کنند. این تحقیق به طور کلی به تعامل پیچیده بین هویت های جنسیتی و محیط ساخته شده می پردازد و نشان می دهد زنان به عنوان گروهی که طراحان و سیاستگذاران فضایی نادیده گرفته اند، قلمروهای سنتی و مدرن را برای تطبیق با نیازهای مختلفشان مدیریت می کنند، اما این نادیده انگاری، آن ها را به لحاظ سیاسی حاشیه ای نگه  می دارد(باقری ۲۰۱۴).
صدوقیان زاده نیز در رساله دکتری خود در حوزه معماری و طراحی شهری به دو متغیر فضا و جنسیت می پردازد. او از طریق مصاحبه های نیمه ساخت یافته با والدین دارای فرزندان دختر و پسر، نگرش های آنان درباره فضاهای خصوصی، نیمه خصوصی و عمومی و جنسیت را مورد توجه قرار داده و نشان می دهد که نگرش های فضایی «برابرگرایانه» با نگرش های جنسیتی «باز و خنثی» و در مقابل هویت های فضایی «نابرابر و سوگیرانه» با هویت های جنسیتی «محافظه کار پدرسالارانه» پیوند دارند و مفهوم «هویت فضایی جنسیتی» بین دو جنس، طبقات اجتماعی، سطوح مختلف تحصیلی و موقعیت سکونت افراد در شهر و همچنین بر مبنای اینکه چه کسی نان آور خانواده است، تفاوت می یابد(صدوقیان زاده ۲۰۰۸). او در این مطالعه از این ایده فمنیستی حمایت می کند که نوع نگرش نسبت به تفکیک جنسیتی در فضا با پذیرش برابری یا نابرابری بین زنان و مردان متقارن است. این تحقیق به لحاظ پرداختن توامان به فضای خصوصی و عمومی و بررسی نگرش خانواده و والدین در کنار توجه ضمنی به سیاست گزاری فضای عمومی با تحقیق حاضر شباهت  بیشتری دارد. اما بیشتر به کنش ها و نگرش های والدین پرداخته و خود فرزندان را به عنوان کنشگر دارای ادراک و تفسیر از فضا کمتر مورد توجه قرار می دهد. همچنین بیشترین تاکید را به موضوع برابری یا نابرابری جنسیتی گذاشته و با کنش های نوجوانان در زمینه دانش و نگرش جنسی نپرداخته است.
در حوزه هویت جنسی و فضا می توان به تحقیق مهناز ابراهیم پور اشاره کرد که به رابطه ی هویت و سبک زندگی جنسی با فضای اجتماعی پرداخته است و با توصیف ویژگی های فضای خوابگاه دانشجویی، نشان می دهد که چگونه زندگی روزمره در یک فضای زنانه، به شکل گیری سطحی از دانش جنسی منجر می شود که کنش زنان را تحت تاثیر قرار می دهد. او روایت ۱۳ دانشجوی ساکن خوابگاه را از دستیابی به اولین آگاهی های جنسی در کودکی تا دانش و خودآگاهی در دوره جوانی و تحصیل در دانشگاه و تغییر کنش ها و نگرش های آنان در حوزه زیست جنسی شان را ارائه و تحلیل کرده و در این راستا تغییر فضای زندگی روزمره، نزدیک شدن بسیار زیاد به فضای خصوصی دیگر همجنسان و همسالان در فضای خوابگاهی و آگاهی از کنش ها و نگرش های جنسی آنان را در این تغییرات موثر دانسته است (ابراهیم پور ۱۳۹۲).
اثر متاخرتر در حوزه تفکیک جنسیتی در ایران که به طور خاص به تفکیک جنسیتی در ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ می پردازد، کتاب «زنان در شهر: سیاست های تفکیک جنسیتی در ایران» نوشته نازنین شاه رکنی است، تا حدی دچار مبالغه در گستردگی فضاهای جنسیتی ابداع شده در ایران و مانند بیشتر تحقیقات مشابه، منحصر به مطالعه شهر تهران است. وی در این کتاب کنش ها و واکنش های زنان در راستای تفکیک جنسیتی در فضای عمومی شهری با تاکید بر سه فضای حمل و نقل عمومی، استادیوم های ورزشی و پارک ها را مورد توجه و مطالعه قرار می دهد و با استفاده از روش مصاحبه، مشاهده میدانی و تحلیل محتوای اسناد از جمله اخبار، نامه ها و اظهار نظرهای زنان در مجلات درباره تفکیک های اعمال شده در چهار دهه اخیر در ایران نشان می دهد که چگونه سیاست ها و نگاه حاکمیتی به این موضوع از نگرشی سلبی و مبتنی بر ممنوعیت و محدودیت، به دلیل مقاومت زنان و هزینه بر بودن این نوع نگاه، به سمت گفتمان ایجاد و فراهم سازی فضای امن و راحت برای زنان تغییر پیدا کرده و در مقابل چگونه زنان از برخی از جداسازی ها و فضاهای جنسیتی به نفع ورودشان به فضای عمومی استفاده کرده  اند(شاه رکنی، ۲۰۲۰).
در این کتاب به موضوع تفکیک جنسیتی به عنوان سیاستی از بالا به پایین و بدون توجه به مطالبات و نگرش های گروه های مردمی درباره سلامت اخلاقی و جنسی پرداخته شده است. آنچه کمتر مورد توجه قرار می گیرد، این است که ایدئولوژی و گفتمانی که پس از انقلاب ایران به سیاست های تفکیک جنسیتی دامن زده است، از طرف هویت های سنتی و مذهبی تا حد زیادی پذیرفته شده است. این پذیرش در امتداد یافتن تفکیک جنسیتی فضای عمومی در فضای خصوصی خانگی، سیاست های خانواده در کنش های ارتباطی و فضایی در فضای عمومی و استقبال از برخی سیاست های تفکیک فضایی انعکاس می یابد.
آنچه در این مطالعه و فراتر از تحقیقات و مطالعات مورد اشاره در پیشینه تحقیق مورد توجه واقع شده، این است که تقسیم کار و فضای جنسیتی بعد دیگری نیز به خود می‌گیرد که به هویت جنسی و ارزش‌های اخلاقی مربوط به آن ارتباط می‌یابد. در عرصه ایدئولوژیک و دینی، ارزش‌های مبتنی بر تعالیم دینی غالب در فرهنگ معاصر ایران، قایل به تفاوت یا برتری وجودی زن و مرد نسبت به یکدیگر نیستند یا به عبارت دیگر زن مسلمان- ایرانی از نظر هویت وجودی با مردان برابر است (فیاض و خضری ۱۳۹۴)، اما در نهایت به عنوان جلوگیری از تمایل به رابطه نامشروع بین دو جنس، تفکیک فضایی بین آن‌ها مورد تایید و تاکید قرار می‌گیرد(مطهری،۱۳۷۴) و (جوادی آملی ۱۳۸۳). تا جایی که توانمندی زنان برای انجام بسیاری از مسئولیت‌های اجتماعی مانند مرجعیت و قضاوت تایید می‌شود، اما به علت نیاز به تعامل با مردان، از آن‌ منع می‌شوند (جوادی آملی ۱۳۸۳, ۲۹۴-۳۰۵).
نظر به این خلاء در ادبیات پژوهشی، در تحقیق حاضر به این موضوع پرداخته می شود که تفکیک فضایی منعطف و غیرمنعطف جنسیتی از طرف سیاست گزاران در سطح کلان و خانواده ها در سطح خرد در مورد دختران نوجوان چگونه اعمال می شود و تا چه حد توانسته است به اهداف اخلاقی و عملی خود در حوزه جنسیت دست یابد.

این مطلب دنباله دار، پایان نامه دکترای نویسنده در رشته انسان شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است که روزهای چهارشنبه هر هفته منتشر خواهد شد.