نوشته رومن گیرشمن برگردان اصغر کریمی
فصل هشتم
رسیدن قبایل پارس
استقرار آنها در جنوب غربی ایران و شکلگیری آنها
ـــــــــــــــــــــــ
نوشتههای مرتبط
مطالبی که درباره پارسیان منتشر شده است عمومآ از عصری شروع میشود که امپراتوری آنها از قبل، و یا از اندکی قبل تشکیل شده بود. نوشتههائی که هنر آنها، معماری آنها، تمدن آنها و خط آنها را مطرح میکنند از کاخهای پاسارگاد، شوش و تخت جمشید آنها شروع میشوند. وابستگی آنها به تاریخ ایلامی تا حدی ناشناخته است.
سعی میکنم برسیهائی را درباره قبایل پارس، در زمانی ارائه نمایم که این قبایل بر روی زمینهای موجود ایلام رسیده و هنوز متحد نشدهاند، زمینهائی که در انتظار انسان بودهاند.
احتمالا رعایای مملکت ایلام قبلا در جریان نیمه دوم قرن هشتم قبل از میلاد در کوههای بختیاری در شرق شوش تثبیت یافته بودهاند.
در تحقیقات مربوط به راه حل مسئله رسیدن ایرانیان، یعنی پارسها و مادها، روی فلاتی که آنها نام خود را به آن خواهند داد، دو نظریه در مقابل هم قرار دارند. به نظر بعضیها، آنها از طرف شرق با گذشتن از خراسان به اینجا آمدهاند . به نظر عدهای دیگر آنها از قفقاز به اینجا رسیدهاند. من همیشه در کنار این آخریها بودهام با قبول این امر که پارسها و مادها همان راهی را پی گرفتهاند که دو یا سه قرن دیرتر، خویشاوندان نزدیک آنها یعنی سیمریها و سکائیها همان راه را آمدند و طبق گفته هرودوت (Herodote, I, 103)، با آمدن از روسیه جنوبی از جبال قفقاز گذشتند. این نظریه اخیرآ به مدد کارهای متأخر دانشمندان شوروی تکیهگاههای بسیار جدی پیدا کرده است. پژوهشهای بسیار فشردهای که روی سالنامههای آشوری به عمل آمده است امکان نشاندادن حضور تعداد زیادی ایرانی را در غرب همدان و در ماوراء قفقاز ـ از قرن نهم میلاد مسیحـ فراهم کرده و نام آنها با قاطعیت مورد شناسائی قرار گرفته است . از طرف دیگر، تحقیق تطبیقی درباره زبان پارسی قدیم نشان داده است که این زبان متعلق به گروه غربی زبانهای ایرانی بود و دارای هیچ نوع نشانه خاص ایرانی شرق نیست .
در راهی که ما برای پیگیری پارسیان در استقرارشان در ایران پیش رو داریم دو تاریخ ما را هدایت میکند. در سال ۸۴۳ قبل از میلاد، سلمانصر سوم (۸۲۴-۸۵۹) اولین شاه آشوری است که به ناحیه جنوبغربی دریاچه اورمیه نفوذ میکند و در آنجا به سرزمین پارسووا یا سرزمین پارسیان میرسد . دوقرن بعد، در سال ۶۳۹، لشکریان آشوربانیپال، بعد از فتح و غارت شوش و دوراونتاش (شهر مقدس ایلامی چغازنیبل، که ما آن را کاوش کردیم)، از رودخانه ایدیده، آب دز امروزه، میگذرد و به شهر هیدالو میرسد که همان شوشتر جدید است. در آنجا، کوراش، شاه پارسوماش، یا سرزمین پارس، خود در مقابل فرمانده سپاه آشور معرفی میکند و پسر ارشد خود اروکّو را به او میسپارد و با این حرکت تیولداری شاه آشوری را میپذیرد. این کوراش همان کوروش اول پدر بزرگ کوروش دوم بوده است که به عنوان شاه انشان نامیده شده است .
کوراش از پیشکوههای زاگرس پائین آمد، یعنی از همان ناحیه انشان، در جنوب شوش که ضمنآ نام پارسیانی را به خودگرفت که در آنجا مستقر بودند، همانجائی که اعضای هیئت من کارهای خودشان در طول نُه سال آخر فعالیتشان در ایران در آنجا پیگری میکردند.
از عللی که قبایل پارس را مجبور به ترک شمال غربی ایران میکرده بیاطلاعیم.شاید آنها در آنجا متحمل فشار بیحدی از طرف آشوریها و اورارتوئیهابودهاند. از تاریخ دقیق حرکت آنها نیز به سوی جنوب غربی فلات، در طول چینخوردگیهای زاگرس بیاطلاعیم. این احتمال وجود دارد که این قبایل پارسی باید در نیمه دوم قرن هشتم قبل از میلاد در ناحیه کوهستانی شمال غربی پارس بودهاند که امروزه به نام کوههای بختیاری شناخته شده است. این زمینها متعلق به مملکت ایلام ولی آزاد بودهاند.
تحقیقات ما در بردِنشانده و مسجدسلیمان از مسجد سلیمان شروع میشد. برای این تحقیقات از خودرو، هلیکوپتر یا هواپیما استفاده میکردیم و آنها را شرکتهای نفتی در اختیارمان گذاشته بودند. تحقیقات ما در محوطه مسجدسلیمان همراه با محوطه بردِنشانده که کاملا نزدیک به آن است و مورد کاوش قراردادیمـ امکان شناخت محوطههائی را داد که این قبایل به آنجا آمده و در آنجاها مستقر شده بودند . همه این استقرارها فاصله اندکی با یکدیگر دارند و همه در درههائی هستند که کوهها آنها را از هم جدا کردهاند. شکل و ترکیب آنها چندان تفاوتی با هم ندارد: هر یک از این محوطهها را سه عنصر تشکیل داده است: اقامتگاه استحکاماتی رئیس، قصبه و صفه مستحکم دستساز بشر که نیایشگاهی بر روی آن بوده است.
متن کامل فصل هشتم به همراه پانویس ها و تصاویر در فایل پیوست: