این مطلب در تاریخ نهم اسفند ۱۳۹۹ در همین وبگاه منتشر و اکنون بازنشر میشود.
توضیح عکس: بونوئل در لابیرنت لاک پشت ها
نوشتههای مرتبط
بونوئل که از گروه سوررئالیست های پاریس، جدا شد ولی دیدگاه سوررئالیستی را حفظ کرده بود، سال ۱۹۳۰ در فضای ملتهب سیاسی اسپانیا، به کشورش بازگشت. فیلم مستند انیمیشن «بونوئل در لابیرنت لاک پشت ها[۱]» (ساختۀ سالوادور سیمو- ۲۰۱۸)، با صحنۀ کافهای در ساراگوسا شروع میشود. بونوئل (که با رنگ زرد مشخص شده) موضوع کتابی دربارۀ «زندگی گروه های انسانی عقب مانده» ساکن منطقه لاس هوردس که لژاندر، رئیس انستیتو فرانسه در مادرید نوشته بود را با رامون آسین در میان میگذارد. رامون آسین اهل هوسکا (با رنگ صورتی)، به او میگوید: «اگر در کریسمس برنده بلیط بخت آزمایی بشوم پول ساختن مستند ترا تأمین می کنم». آسین، سه ماه بعد برنده شد، به قولش وفا کرد و فیلم سرزمین بدون نان ساخته شد. در مدت ۹۱ سالی که از تولیدش میگذرد، همچنان در جهان نقد، چالش بر انگیز باقی مانده و مخاطب را با مجموعه ای خوانش ها و نظریات ضد و نقیض روبرو می سازد. شناخت ها، روش ها واهداف فیلم سازی که به بونوئل و سرزمین بدون نان نسبت داده میشود ذهنیتی را می سازند که ممکن است دیگر ربط مستقیم به فیلم نداشته باشد، بلکه از مخاطب می خواهد که خود را برای مواجهه با مفهوم نانموده، تکثر بازنمایی و خوانش ها، آماده سازد و خود بیاندیشد.
سه نسخۀ موجود از فیلم سرزمین بدون نان، دارای زیر نویس یا متن های کم وبیش متفاوت انگلیسی هستند. یک نسخه انگلیسی با اسم Unpromised land دارای مقدمهای کوتاه است و فیلم را مطالعهای در جغرافیای انسانی[۲] قلمداد میکند. دوم نسخۀ گفتار انگلیسی فیلم که ظاهراً گوینده آمریکایی اش را خود بونوئل انتخاب کرد-احتمالاً نسخۀ موزه هنرهای مدرن نیویورک- «یک آزمون[تست] سینمایی در جغرافیای انسانی» معرفی شده، کوتاهتر است.[۳] سوم نسخۀ فرانسه ترمیم شدۀ برانبرگر است که دارای زیر نویس انگلیسی است. اینطور شروع میشود:« این مقالۀ سینماییِ[۴] جغرافیای انسانی در سال ۱۹۳۲ فیلمبرداری شد». [۵] گرچه «آزمون» و« مطالعه» و «مقاله» سینمایی، در نوشته های تاریخ سینمایی به فیلم مقاله هم تبدیل شدهاند. معمولاً مستند هایی که در هیچ شیوهای نمیگنجند، در ردۀ فیلم مقاله قرار میگیرد.
به این فیلم جدا از تعریف خود بونوئل، که آن را «گزارش»، «گزارش مستند» و مطالعه جغرافیای انسانی (آنتروپوجئوگرافی) نامیده، تمام دامنۀ طیف وسیعی از خوانش رمزها و تفسیر و رمز گشایی، از طریق ارائۀ تعاریف و طبقه بندی ها و تفسیر های متناقض نسبت داده یا ساخته شده است که با شاهکارمستند، مستند پیشرو (آوانگارد)، بازسازی[۶]، انعکاسی، مردمنگاری، سفر فیلم سوررئالیستی[۷]، مستند سوررئالیست، عجایب نگاری (گروتسک)[۸] سیاسی، نسخه تمسخر آمیزی از ژانر مردمنگاری، کندو کاو در منطق بازنمایی، اتنو فیکشن و نقیضه پردازی (پارودی) شروع میشود[۹] و در نوشته های جدید تر، با سپر بلا شدن هوردانوها برای نقد ناسیونالیسم[۱۰]، ماکیومنتری، دخمهای، دیستوپیا سازی، استعماری[۱۱]، کاذب،[۱۲]دارای گفتار شبه علمی و دروغ بزرگ، ادامه مییابد. همچنین حکم سرزمین نا موجود« سرزمینی که هرگز نبود»[۱۳] موجودیت واقعه را زیر سؤال میبرد چه رسد به شناخت و روش مواجه با آن را. با عنایت بر اصل «امتناع تناقض» که «دو گفتۀ متناقض نمیتواند هم زمان صادق باشد»، پرسش اساسی این است که با چنین تناقض هایی که مبتنی بر تجربه های متفاوت در جوامع اروپایی و مسیحی صادر شده، چگونه می توان مواجه شد و از درجات صدق و خوانش های متضادشان آموخت.
مرور تفسیر های متناقض
هریک از مفسران، برای تعریف و طبقه بندی و معرفی روش بونوئل، دلیلی آوردهاند.[۱۴]
مستند نقیضه پرداز
بسیاری از فیلم های مستند به جای جستجو در واقعیت، از طریق گفتار پیش می روند. دانشنامه جامعه شناسی جهان مینویسد:
«این مستند، فیلم های اغراق آمیزی که در همان زمان، مسافران صحرای آفریقا میساختند را دست میانداخت. یکی از هدف های بونوئل این بود که بگوید در خود اسپانیا هم انبوهی سوژه های آزارنده برای مستند سازی وجود دارد. در این فیلم، دست انداختن یا نقیضه پردازی از تقابل بین تصویر و گفتار به وجود آمده است»
آن را کمدیسیاه هم نامیده اند.
سند اجتماعی
راهنمای انجمن انسان شناسی آمریکا، فیلم برای آموزش انسان شناسی، فیلم را چنین وصف کرده است:« یک سند اجتماعی و انسان شناختی در باره لاس هوردس در مرز اسپانیا و پرتغال» (هایدر و هرمر- ۱۹۹۵ ص ۵۳) .
همزمانی نگاه مهیب با موسیقی رمانتیک
نویسنده ای به اسم ای. رابینشتاین ضمن این که رهیافت کارگردان به موضوع را تحلیلی ، حتی بالینی بر میشمارد میافزاید: «شگرد تکنیکیِ بونوئل، همزمانی نگاه مهیب با لحن بی حس و حال گویندۀ متن و موسیقی رمانتیک و در عین حال شکوهمند- سمفونی چهارم برامس»[۱۵]، است.
مستند سوررئالیست
آندره بازن معتقد بود:« بونوئل با مستند سرزمین بدون نان در مورد جمعیت فقیرنشین منطقه لاس هوردس، سگ آندلسی را کنار نگذاشت؛ برعکس ،عینیت گرایی و، جدی بودن فیلم مستند، از هولناک بودن و تأثیر فانتزی فراتر رفت. . هنگامی که در سرزمین بدون نان، الاغ توسط زنبورهای عسل دریده میشود، به اصالت یک اسطورۀ بربری مدیترانه ای دست مییابد که یقیناً با جاذبۀ خرمرده روی پیانو برابر است»[۱۶] .
پژوهشگری به اسم کارولین فرانسیس مینویسد:
بونوئل با ابداع ژانر جدیدی از «مستند سوررئالیست»، موضوع مورد مطالعه را در بافت اجتماعی اش قرار می دهد. او فقط به توصیف لباس ورژیم غذایی هوردانوها بسنده نمیکند، بلکه نهاد هایی را که سبب رنج آنها شده اند، به صورتی شورشگرانه متهم میسازد و مستقیم به کند وکاو در مسائل و منطق بازنمایی میپردازد. فیلم در وهله اول حمله به دیدگاه بینندۀ غربی است… او به تماشاگر نشان می دهد که واقعیت چطور به سادگی می تواند دستکاری شود.[۱۷]
مردمنگاری سوررئالیست
جفری روف (Ruoff) سرزمین بدون نان را «مردم نگاری سوررئالیست»[۱۸] برمیشمارد.[۱۹] حضور در میدان تحقیق، جستجو در جنبه های حیرت آور و شاعرانۀ زندگی روزمره،[۲۰] همجواری غیر معمول بین گفتار و تصویر، عنایت بر ناشناخته یا «امر نانموده»، پرهیز از قربانی نمایی افراد مورد مطالعه یا مشارکت جویان و فراروی از واقعیت های مرسوم، آن را مردمنگاری سوررئال معرفی میکند.«مردم نگاری سوررئالیسم برخلاف گفتمان انسان شناسی سنتی که میکوشد تا نا آشنا را قابل فهم سازد، به امر آشنا، یورش می برد و موجبات هجوم به غیریت سازی[۲۱] را فراهم میآورد». [۲۲]
دست برداشتن از تجربیات سوررئالیستی
ریچارد میران بارسام مینویسد: «در اسپانیا، لوئیس بونوئل از تجربیات سوررئالیستی خود دستکشید تا فیلم خشمگینانه سرزمین بدون نان (۱۹۳۳) را بسازد.[۲۳]
مستند آوانگارد
کتاب تاریخ نوین سینمای مستند، آن را به خاطر آمیزش تصاویر رئال و سوررئال جذاب ترین مستند های آوانگارد معرفی کرده است[۲۴]
مستند اجتماعی ( نظرگاه طنز آمیز و آوانگارد سیاسی در شیوۀ اجرایی)
بیل نیکولز سرزمین بدون نان را در زمرۀ مستند مسائل اجتماعی قرار داده که دارای نظرگاه طنز آمیز است . همچنین دربخش به چالش کشیدن دولت ملی( کتاب مقدمهای بر فیلم مستند) مینویسد:« این فیلمسازان به جای اصلاح به دنبال تغییرات ریشه ای بودند». [۲۵] بیل نیکولز در مبحث شیوه شناسی، می نویسد : فیلم طنز گونۀ سرزمین بدون نان(۱۹۳۲) بسیاری ازخصوصیت های اجرایی( پرفورماتیو) را بروز داده است.(ص۲۶۲)
بازسازی وانعکاسی
انیمیشن زندگینامهای بونوئل و لابیرنت لاک پشت ها بر عواطف بونوئل و بازسازی ها، تکیه دارد و نشان می دهد، سرزمین بدون نان شرح ساخته شدن فیلم (یعنی انعکاسی) هم هست. منظور از لابیرنت لاک پشت ها، کوچه های پر پیچ وخم، سقف خانه های روستایی و کابوس های بونوئل است. کسی که از احوال دختربچۀ مریض می پرسد و کنار وی می نشیند، کسی جز خود بونوئل نیست. انیمیشن، بر چهار صحنۀ بازسازی تأکید دارد[۲۶] که عبارتند از: استخدام یکی از افراد روستا توسط رامون آسین، برای تکرارِ کندن سرخروس که در فیلم ، با نمای درشت دیده میشود و من آن را در یکی از دو نسخه مورد مطالعه ندیدم. بونوئل، شبی کابوس مرگ می بیند و همین کابوس سبب میشود که از روستاییان بخواهد به یاد دختر بچۀ مریض که در فیلم گفته می شود مرده است، صحنۀ عبور دادن جسد یک بچه از رودخانه را باز سازی کنند. همچنین دو صحنۀ زنبورها و افتادن بز از کوه، بازسازی هستند. افتادن بز را با دود حاصل از شلیک گلوله در راست کادر، می توان تشخیص داد.
خلق داستان (ماکیومنتری)
ولی باز سازی بودن صحنه بعدی، با خلق داستان، پوشانده شده است. گفتار فیلم:
یک روز ما با این الاغ روبرو شدیم که کندو هایی بر پشت اش بود و دو هوردانویی، آن را به سالامانکا می بردند. اندکی بعد هنگامی که آرام غذا میخوردیم، شخصی کمک خواست. افسار الاغی که یک کندو از پشتش افتاد، توسط مرد هوردانویی به زمین بسته شده و حیوان مورد حمله زنبورها قرار گرفته بود.
این صحنۀ ماکیومنتری، با گفتار ساختگی، مهمترین نشانۀ عجایب نگار بودن فیلم نیز هست. برخی آن را به عنوان نماد رنج هوردانویی ها، توجیه کردهاند.
فیلمی دروغ از سرزمینی که هرگز نبود[۲۷]
ترسیم تصویرفقر وفلاکت از منطقه با نمایشنامۀ طنز آمیزLas Batuecas del Duque de Alba نوشتۀ نمایشنامه نویس آغاز قرن هفدهم Lope de Vega شروع شد که ماجرای کشف دره ای ناشناخته با مردمان وحشی، در قلب سرزمین ایبری است.[۲۸] مردمانی که از دنیای پیرامون خود بی خبرند. با همین نمایشنامه، نخستین گفتار فیلم که می گوید «تا ۱۹۲۲ یعنی سالی که اولین جاده کشیده شد، هوردس برای مردم جهان حتی اسپانیایی ها، شناخته شده نبود»، نقض می شود.
الفاظ “اغراق آمیز”، ” رئالیسم سوسیالیستی”، “اغواگری از طریق گفتاری با قرار دادهای خشک و شبه علمی”[۲۹]، حتی “سادیستیک”، به فیلم سرزمین بدون نان، الصاق شده است. به گزارش گاردین: «ساکنان هوردس، آن را فیلمی بیهوده و دروغ نامیدهاند». مردمان هوردس به مستند ساز Ramon Gieling که اخیراً، رد پای بونوئل را در منطقه دنبال کرد گفتند:« فیلمی زیبا و مثبت از سرزمین ما بساز وگرنه ترا میکشیم». گیلینگ میگوید:« آنها حق داشتند ناراحت باشند چون بیشتر صحنه های مستند بونوئل، چینش شده بود». سرزمین بدون نان علیرغم تمام اعوجاج هایش، تأثیری مثبت بر زندگی هوردانو ها داشت. بونوئل آنجا را همچون جهنمی روی زمین، به تصویر در آورد، چندی بعد، فرانکو برای منطقه جادهکشید تا خارجی هایی که به اسپانیا میآیند شاهد وضع دشوار آنها نباشند. فیلم به انگلستان راه یافت و گراهام گرین در مجله هنریِ شب و روز در باره فیلم نوشت :« تصویری صادق و مخوف است». یکی از مصاحبه شوندگان گیلینگ گفت که او واقعیت را بزرگنمایی کرد… برخی نیز معتقدند او جوهرۀ حیات منطقه را به خوبی نشانداده است. گیلینگ میگوید: «مردمان هوردس هنوز در وضعیت محقری زندگی میکنند». ولی به نظر می رسد هوردانو ها در سال ۲۰۰۱ نیز هنوز اسیر بونوئل باشند.
فضای دخمه و کارکرد دخمه ای از فضا ( مستند دخمه)[۳۰]
یک دانشجوی دکتری فلسفه به اسم کریستوفر Kozey در رساله اش با عنوان لاس باتوکاس، لاس هوردس ودخمۀ اسپانیا، منطقه را دارای کارکرد دخمه معرفی می کند[۳۱]. اشارۀ او به همان نمایشنامه قرن هفدهمی است که عشاق جوان درون یک غار، اسکلت مومیایی شدۀ یک شوالیه قرون وسطایی را می یابند و می فهمند که اسکلتِ یکی از اعقاب آنهاست. به اضافه این که این تنها اسکلت نهفته درون دره نیست بلکه بسیار اسکلت های شبیه به آن وجود دارد که باید یافت شود( ص۴) نویسنده ای به اسم اگینتون (Egginton) آن را دخمه می نامد و می نویسد« کار دخمه (crypt) این است که به جای واقعیت و ارائه نشدنی، جلوه گری کند ودر این مورد پایۀ تمام بازنمایی هاست (ص۱۵۲). کریستوفر کوزی می افزاید: «بگمان من این دره به کرات به عنوان یک فضای دخمه ای طرح شده است».
عنوان بخش چهارم رساله مذکور « لاس هوردس اثر بونوئل: یک بار دیگر به درون دخمه» (ص۱۰۳) است. «تصویر فضای دخمه ای لاس هوردس از دوران مدرن شروع شد. چیزی که دره را استثنایی ساخته، جایگاه آن به عنوان دخمه است. فضایی که همچنان باید کشف شود. مردمانی ناشناخته دارد که باید شناخته شوند. بونوئل از کارکرد دخمه بهره برداری میکند. دره ای با کارکرد دخمهای، با مردمانی انباشته شده که نوع دیگری از همان جسد هستند. از این رو در سراسر فیلم مخاطب چندین بار با مرگ مواجه می شود.
فیلم استعماری
نویسنده ای دیگر به اسم نیکلاس توماس در توجیه استعماری بودن فیلم و به نمایش در آوردن فرهنگ، استدلال کرده است که:
لاس هوردس(۱۹۳۲) ازآن روی که مردمان وطن را به صورتی بیرحمانه تحقیر می کند، هم به دلیل این که آنان را به جایگاه اشیاء عجیب و غریب برای نمایش یک آوانگارد پاریسی فرو می کاهد، استعماری است.
کار آمدی سیاسی عجایب نگاری
خانم ژانت اسلونیوسکی که جمله های بالا را نقل کرده[۳۲] در مقاله: «سرزمین بدون نان و کار آمدی سیاسی گروتسک» می افزاید:
«توماس اولین نفری نیست که لاس هوردس را تجربه ای ناخوشایند یافته است. سه دولت مختلف اسپانیا نیز بنا بر نظر بیوگرافی نویس بونوئل، آن را ممنوع اعلام کردند»[۳۳].
بونوئل در خاطراتش مینویسد که همزمان با قدرت گرفتن جناح راست افراطی، تصمیم گرفتیم فیلم را به مارانییون رئیس شورای دولتی لاس هوردس نشان بدهیم به این امید که بتواند در توزیع فیلم کمک کند. اما مارانییون گفت « چرا می خواهید این چیز های زشت را به همه نشان بدهید؟ من گاری های پراز گندم در لاس هوردس دیدهام. چرا یک چیز قشنگ مثلاً رقص های فولکلوریک را نشان نمی دهید؟ البته فیلم هیچگاه بنمایش در نیامد. بلافاصله به مارانییون گفتم آن گاری ها از جاده کناری به گرانادیلا می روند، خیلی هم به ندرت. اما در مورد رقص های فولکلوریک، در لاس هوردس از این ناسیونالیسم نا به جا، خبری نیست»[۳۴].»(ص۱۴۱)
نسخه های متفاوت
معنای جملۀ« پییر برانبرگر [۳۵] تقدیم میکند»، در آغاز نسخۀ ترمیم شده این است که وقتی طی سال های ۱۹۳۹ و ۱۹۴۵ نگاتیو فیلم ناپدید شده بود، پییر برانبرگر و شرکت le film de la pleiade فیلم را (در سال ۱۹۶۵) ترمیم کردند. پی یر برانبرگر فرانسوی (که حق پخش فیلم را از بونوئل خریده بود)، یک نسخۀ صدا دار از فیلم فراهم آورد. در این نسخه، که زیر عنوان «یک مستند از لوئیس بونوئل» معرفی شده است، نام همکاران بونوئل (پی یر یونیک و سانچز ونتورا) هم ذکر میشود. در نسخۀ انگلیسی، نام این دو تن (با عنوان آسیستان)، زیر نام فیلمبردار آمده که در صورت عدم آگاهی ممکن است فرض شود که دستیار فیلمبردار هستند. بونوئل می نویسد: «از پی یر یونیک که در پاریس بود خواهش کردم بیاید و دستیارم باشد» (ص۱۴۰)
گفتار و تدوین در ارائه مضامین فیلم نقش اساسی دارند و الان دو نسخه گفتار کم و بیش متفاوت وجود دارد. در نسخۀ فرانسه صحنۀ سوارکاری به تمامی هست در صورتی که این صحنه و تفسیر بونوئل را در نسخۀ دوم (دانشنامه جامعه شناسی) ندیدم. گفتار این صحنه در ترجمه متن مقایسهای، آورده شده است.
در نسخه موجود در دانشنامه جامعه شناسی برای جهان[۳۶]، مترجم برای اشاره به مکان از دو واژه city و town استفاده کرده که چندی پیش متن آن در اولین ترجمه مورد استناد من قرار گرفت، برای تمایز آنها town به خرده شهر و شهرکوچک و city به شهر برگردانده شد. اما در زیر نویس انگلیسی نسخۀ پییر برانبرگر، حتی در زیر نویس انگلیسی انیمیشن «بونوئل در لابیرنت لاک پشت ها» متوجه شدم، همه جا واژۀ village به معنای روستا به کار می رود. در نسخۀ پییر برانبرگر که دارای« مجوز از آقای بونوئل» است[۳۷] اولین روستایی که گروه فیلمبرداری وارد آن میشود، البرکه (Allbirka[۳۸]) نام دارد. اما در نسخۀ دانشنامه، به شهر «پوند» و «پول» اشاره شده که ظاهراً هیچ ربطی به هم ندارند. اما اگر«البرکا» را همان «البرکه» عربی بدانیم که احتمالاً به تاریخ فرهنگ و استیلای مسلمانان بر اسپانیا مربوط میشود و پوند همان pond یا pool انگلیسی به معنای آبگیر باشد، می بینیم هردو کلمه، هم معنا هستند. ولی مگر میشود اسم مکان را هم ترجمه کرد؟ در پایان این نوشته، باید بیفزایم که سرزمین بدون نان هشت سال بعد از فیلم علف که مضمون مرکزی اش مبارزه انسان با طبیعت برای بقا بود، ساخته شد. ولی سرزمین بدون نان، دارای لایه های متعدد در نقد نهاد های اجتماعی است که در «علف» و سنت مردمنگاری رمانتیک، غایب بود[۳۹].
فرض من این است که با چنین تعریفی، مخاطب می داند با فیلم مستندی از یک موجودیت یا به قول خود بونوئل Unpromised land (دیستوپیا) در یک جغرافیای معین روبروست که شناخت (مطالعۀ) فیلمساز سیاسی از آن، «سورئالیستی» و روش ارائه اش «عجایب نگار یا نا آشناساز» است. با وجود این، چنین تعریفی هنوز بسنده به نظر نمی رسد. چنین اثری، منطبق بر تعریف گریرسون «پرورش خلاق [و واقعگرایانۀ] امر واقع» نیست و جدا از سنت مستند سازی (ماقبل دهۀ ۱۹۳۰) باید در آن به انتظار روایت سوررئالیستی یک فیلمساز سیاسی و نقد برآشوبنده و نا آشناساز او از یک جهان ناموعود یا ویران شهر (دیستوپیا) بود. اما بونوئل با جهانی که توسط نهاد های اجتماعی تباه شده متوقف نمی شود. در این فیلم بونوئل، رهایی و دستیابی به اتوپیای آینده را پیشنهاد می کند: «خانه ها [کانون ها] ی فلاکت باری که شما در این فیلم شاهد بودید را برای ابد نابود خواهند ساخت». از این رو سرزمین بدون نان، گرچه در یک جغرافیای انسانی معین می گذرد، ولی نماد دیستوپیا و در عین حال خوش بینی یک فیلمساز آرمانگرا نسبت به تغییرات آینده نیز هست.
[۱] – Bunuel in the Labyrinth of Turtles
[۲] -A study of” human Geography” در واقع نام کتاب Maurice Legendre متعلق به سال ۱۹۲۷ است.
[۳] – زیر نویس این نسخه از فیلم، دراینترنت قرار گرفته بود که در دیماه ۱۳۹۹ برداشته شد. همانست که حدود سه سال پیش ترجمه کردم.
[۴] – Cinematic essay
[۵] – بخشی از کتاب «خیانت غیرقابل توصیف:گزیده نوشته های بونوئل» با عنوان سرزمین ناموعود، در خرداد ۱۳۸۷ توسط محمد رضا فرزاد به شیوایی ترجمه و در مجله گلستانه منتشر شد. این کتاب را بونوئل در سال ۱۹۸۰ و چندی پیش از مرگش نوشت که توسط گرت وایت به انگلیسی ترجمه شد.
[۶] – برای مثال بونوئل با دود تفنگ در راست تصویر و عوض کردن زاویۀ دوربین، کاملاً نشان می دهد که بز در نمای عمومی ودور، با شلیک گلوله افتاده و در نمای نزدیک، پرت می شود. ولی اثبات می کند که این بازسازی سابقه نداشته است؟ برخی صحنه های فیلم بوریناژ( ۱۳۳۴) هم بازسازی شده است.
[۷] – surrealistic travelogue
[۸] – Grotesque در فرهنگ جامعه شناسی داریوش آشوری، عجایب نگاری، کریه نمایی ترجمه شده است. گروتسک یک شیوۀ بیانی در هنر است. برای مثال خورده شدن الاغ توسط زنبورها یک تصویر گروتسک است.
[۹]– یک شاهکار مستند: سرزمین بدون نان، فرانسیسکو آراندا مترجم مسعود اوحدی (بهار ۱۳۷۵ فصلنامه سینمایی فارابی ص۳۹۵). ترجمه کتابLuis Bunuel A critical Biography
[۱۰] – جیمز لاسترا می گوید: بونوئل به عنوان یک ضد فاشیست می خواست مطمئن باشد که فیلمش در جهت گفتمان ناسیونالیست ها [ی افراطی] استفاده نمی شود.(Why is this absurd picture here?)
[۱۱] -Colonial
[۱۲] – pseudo- documentary درامی با شکل مستند بدون حوادث واقعی. ماکیومنتری فیلمی باشکل مستند بدون حوادث واقعی است.
[۱۳] – گاردین هشتم سپتامبر ۲۰۰۰ ( بونوئل و سرزمینی که هرگز نبود). The land that never was
[۱۴] – در بارۀ درک بونوئل از سوررئالیسم نگا. My last Breath ( ص۱۰۷ در مبحث سوررئالیسم۱۹۳۳-۱۹۲۹)
[۱۵] -Visit to a Familiar planet : Bunuel amongst the Hurdanos by E Rubinstein. Cinema Journal -1983 Texas University press.
[۱۶] – نقد های آندره بازن Cruelty and love in Los Olvidados
[۱۷] – کارولین فرانسیس Slashing the Complacent Eye: Luis Buñuel and the Cinema of the Surrealist Documentary از کالج رد آیلند (۲۰۰۶) : سرانجام از روی نسخۀ اصلی، دو نسخۀ انگلیسی فراهم آمد که تاریخ مشخصی ندارد. یکی از آنها در پاریس ۱۹۳۷ و دیگری توسط موزه هنرهای مدرن نیویورک بین ۱۹۳۹ و۱۹۴۰ توزیع شد( ص۱۷)
[۱۸] – سرزمین بدون نان یک فیلم مردمنگاری سوررئالیست نوشتۀ Jefrrey Ruoff
-http://www.dartmouth.edu/ jruoff/Articles/EthnographicSurrealist.htm
[۱۹] -Visual Anthropology Review 14, no. 1 (Spring/Summer 1998), 45-57.
[۲۰] – تعریف جیمس کلیفورد در مقالِۀ On Ethnographic Surrealism (1981) از مردمنگاری سوررئالیست است. ( دانشگاه کالیفرنیا)
[۲۱] -otherness دیگری سازی و به حاشیه رانی.
[۲۲] – به نقل از مقاله یک فیلم سوررئالیست مردمنگاری نوشتۀ جفری روف (و تعریف به نقل از جیمز کلیفورد. ۱۹۸۸ص ۱۴۵) سو ررئالیسم را تفسیر رادیکال شاعرانه از واقعیت نیز خوانده اند.
[۲۳] -سینمای مستند ریچاردمیران بارسام ترجمه مرتضی پاریزی ص۹۸
[۲۴] – بتسی ا. مک لین گروه مترجمان زیر نظر مازیار اسلامی (ص۶۷)
[۲۵] – ترجمه محمد تهامی نژاد (ص۲۹۶ تا ۳۱۷)
[۲۶] -Re-enactment
[۲۷] – گاردین هشتم سپتامبر ۲۰۰۰ ( بونوئل و سرزمینی که هرگز نبود). the land that never was
[۲۸] – منظور شبه جزیرۀ ایبری یعنی اسپانیا و پرتغال است.
[۲۹] -Patricia Aufderheide(2007) Documentary film : A very short introduction(p.13)
[۳۰] –Documentary crypt
[۳۱] – نویسنده دارای لیسانس ادبیات تطبیقی، فوق لیسانس زبان اسپانیایی و دانشجوی دکترای فلسفه در دانشگاه جان هاپکینز بود.(۲۰۱۵)
[۳۲] – اصل مقاله این است:Colonial surrealism: Luis Bunuel’s Land without bread : Nicholas Thomas(2008)
[۳۳] – به نقل از Las Hurdes and the political efficacy of the grotesque نوشتۀ Jeannette Sloniowski انتشارات دانشگاه تورونتو، پاییز ۱۹۹۸ و به نقل از نشریه مطالعات فیلم کانادا و معرفی شده در JSTOR.org
[۳۴] – As for folk dances, those trite expressions of mis- placed nationalism, Las Hurdes didn’t have any.
[۳۵] -Pierre Braunberger
[۳۶] -Alchetron.com- free social Encyclopedia for the world
[۳۷] – براساس زیر تیتر نسخه پییر برانبرگر
[۳۸] -Alberqua
[۳۹] – فاطیما توبینگ رونی چنین مردمنگاری ای را تاکسیدرمی نامیده است. (نگا. Taxidermy and Romantic Ethnography: Robert Flaherty’s Nanook… انتشارات دانشگاه دوک ۱۹۹۶). «شیئی مرده را چنان نشان می دهد که گویی هنوز زنده است».