انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تهران؛ شهری با آسمان ِ کوچک

اینجا تهران است. بهار آمده و پرنده­ها، البته آنهایی که از زمستان سیاه و پدیده­ی مرسوم وارونگی زنده مانده اند در حال خواندن ترانه های بهاری هستند. از گوشه ی پنجره ی خانه ام مثلثی به رنگ آبی می بینیم و هوای پیاده روی به سرم می زند. هیچ وقت به اندازه ی ماه های گذشته قدم زدن در کوچه و خیابان و تماشای خانه ها و گوش دادن به صداهایی که از پنجره های نیمه باز به گوش می رسند برایم خوشایند نبوده. شاید خیلی از ما در این ماه ها بیشتر از همیشه به سهممان از محله و خیابان های اطراف خانه مان فکر کرده ایم. به محدوده های تنگ و فشرده ای که بتوانیم دقایق و ساعاتی از خلوتی شبانه روز در آن قدم بزنیم و دل خوش کنیم که این نیز بگذرد…

آسمان، این پهنه ی آبی بیکران نه فقط حجمی از اتمسفر کره­ی زمین، نه فقط بخشی از طبیعت که استعاره ایست از تمام امیدها و آرزوهای نسل بشر که از دیرباز در متون و ادبیات فرهنگ های مختلف به نحوی بازنمایی شده. وسعت آسمان الهام بخش معانی و مفاهیم عمیق زندگیست. آسمان در بسیاری از باورها و ادیان جایگاه مقدس نیروی برتر و مقصد روح انسان بوده و هست. حالا من اینجا، ایستاده روی زمین و در نقطه ای بسیار کوچک در مقابل عظمت آسمان به دنبال چشم اندازی از بی کرانگی در بالای سرم هستم اما… آسمان این شهر کجاست؟
پدیده­ی برج های سر به فلک کشیده تنها مختص تهران نیست که امریست جهانی و رایج در تمام کلانشهرهای دنیا. انگار تمام شهرنشین های عصر تکنولوژی به ازای رفاه زندگی مدرن که این نیز خود محلیست برای مناقشه سهمشان از آسمان دشت های مسطح و خانه های کوتاه را فروخته اند و به زمین زیر پایشان اکتفا کرده اند. حالا در تمام کلانشهرهای دنیا وسعت آسمان سهم آنهاییست که در بالاترین طبقات ساختمان های شهر خانه دارند. بله در دنیای مدرن آسمان هم به مانند زمین خریدنیست و شهرداری ها برای صدور مجوز اشغال بخشی از آن پول می گیرند و مالکین ساختمان ها نیز به ازای چشم انداز واحدهای آپارتمانشان چند برابر هزینه های ساخت ساختمان را از مشتریان آپارتمانشان دریافت می کنند. بررسی بایدها و نبایدهای مدیریت شهری، ظرفیت و گنجایش یک شهر برای ساخت و سازهای بیش از اندازه و خسارت های اقلیمی و جبران ناپذیر زیست محیطی مسائلی نیستند که قصد داشته باشم در اینجا از آن صحبت کنم چرا که متخصصین و کارشناسان امر این موضوعات بسیارند و حرفهایشان اگر که گوشی برای شنیدن باشد تامل برانگیز است و راهگشا.
سالهای سال است که هویت در معماری تبدیل به بحثی چالش انگیز شده و مدعیان و منتقدان بسیاری بر سر این مفهوم با هم به بحث و جدل پرداخته اند. هویت همان گونه که در ارتباطش با انسان تعریف می گردد در بافت شهری نیز معنا می شود. هویت یک شهر وجه متمایز کننده ی آن از سایر شهرها و در عین حال در برگیرنده ی مجموعه ای از اشتراکات بین شهروندان است.
عماد افروغ در کتاب فضا و نابرابری اجتماعی هویت را امری اجتماعی می داند که تلاشی است جمعی به منظور تداوم و تمایز حیات مادی و معنوی. او معتقد است هویت بر معیارهای گوناگونی از قبیل خانواده، خویشاوندی و مقولات انتزاعی مانند دین مشترک، قومیت و دیدگاههای سیاسی استوار است. هویت قومی، ملی و دینی نیز بر همین اساس تعریف می شود. (افروغ،۱۳۷۷)
ارتباط بین هویت شهری و چشم اندازهای شهری شهروندان آنجایی قابل درک است که به این تمایزات و در عین حال اشتراکات موجود در چشم انداز شهری بیاندیشیم. در کتاب شهر همچون چشم انداز، ترنر واژه ی چشم انداز را در سه حوزه مجزا تعریف می کند:
۱- دید خاصی از جهان
۲- موقعیت جغرافیایی اشخاص
۳- ساختارهای ذهنی که از طریق آنها اطلاعات حسی تفسیر می شود. (ترنر،۱۳۸۵)
سایمون بل نیز در کتاب “منظر، الگو، ادراک فرآیند” پس از شرح مفصلی از منظره خانه اش می نویسد: “اینها همگی بخشی از چشم اندازی هستند که من و خانواده ام در شکل دادن به آن مشارکت داشته ایم. به همین دلیل این مکان برایم اهمیت دارد و احساسی که به آن دارم متاثر از زمینه فرهنگی، تجارب وسیع، دانش و وابستگی من نسبت به خانه ام است. این چشم انداز الگوهایی دارد که توسط فرآیندهایی که طی هزاران سال در اینجا روی داده قابل تعریفند” (بل، ۱۳۸۲)

بله با این تعاریف چشم انداز در هر مکانی بخشی از هویت آن مکان است که از یک طرف پویا و در حال تغییر و از طرفی دارای پیشینه ای تاریخی و روایت گر خاطره ی تمام ساکنین آن مکان در طول زمان است. اگر شهر را محصول طبیعت بشر بدانیم می توانیم بگوییم مهمترین عنصر مکانی شهروندان یک شهر که سازنده ی ذهنیت آنهاست همین شهر است که در مقابل، همین ذهنیت خود در فرآیند ساخت شهر دخالت کرده و در یک رابطه ی دو طرف شهر و شهروند سازنده ی همدیگر می شوند. به این ترتیب شهر را نمی توان دستوری و به دور از نقش و دخالت شهروندان ساخت. شهری که منفک از خاطره ی جمعی مردمانش ساخته شده باشد خود بدون هویت و نابودگر هویت شهروندان است. (آتشبار،۱۳۸۸)
تا همین چند سال پیش، نسل نه چندان قدیم مردم تهران شاهد شهری بودند با خانه های کوتاه و بلند (نه آنقدر بلند) که با وجود طول عمر کوتاه خود در مقایسه با بسیاری از شهرهای کهن ایران بستر حوادث تاریخی مهمی بوده است. قابهای خانه های قدیمی تهران هرکدام سهمی کوچک از تصاویری داشتند که با کنار هم گذاشتن تمام آنها می توانستیم به پازل کامل شده ی تاریخ شهری و حافظه ی تصویری مردمانش برسیم. هویت شهری و اصالت چشم اندازهای شهروندان نه تنها در تقابل با پویایی و تغییرات نیست که خود، پس زننده ی رکودی است که از شهرهای بدون هویت شکل می گیرد. از آنجا که هیچ خاطره ای مستقل از مکان شکل نمی گیرد یک شهر برای داشتن هویتی قوی و با ثبات نیازمند خاطرات مشترک شهروندانش است. خاطراتی از جنس درختان کهن، نمای آسمان شهر و خانه هایی که هرچند نو هستند اما برهم زننده ی خاطرات خانه های ماقبل خود نیستند یا دست کم با شکل های عجیب و معماری های ناملموس و ناشناخته روی خاطرات مردم خطوط سیاه و پررنگ نمی کشند. همانطور که در ابتدا اشاره شد شاید کمتر شهرنشینی به خصوص در شهرهای پرجمعیت دنیا توقع داشتن چشم اندازی بیکران از آسمان داشته باشد اما اگر شهری در کمتر از چهار دهه آن چنان متحول شود که کمتر شهروندی بتواند میان آنچه که در حال می­بیند و آنچه که از گذشته به خاطر دارد ارتباط برقرار کند، باید برای هویت رو به نابودی آن شهر افسوس خورد.
ماسکم را از صورتم برمی دارم تا هوای بیشتری را نفس بکشم. سرم رو به آسمان است که البته در مقایسه با تکه ی مثلثی آسمان پنجره ی خانه ام بسیار بزرگتر است اما آیا این همه ی آن چیزی است که من می توانم داشته باشم؟ صدای ممتد ساخت و ساز خانه ها که مانند پتکی بر سر ته مانده ی خاطرات مردم شهر است مرا به خانه ام برمی گرداند. اینجا تهران است و من در تلاشم تصویری ماندگار از مکان زندگی ام در ذهن بسازم. امید که شهر من امانتدار خاطرات نه چندان شیرین این روزهای مردمش باشد. خاطراتی که چه تلخ و چه شیرین هویت ساز ما مردم هستند.

منابع:
– افروغ؛ عماد، فضا و نابرابری اجتماعی (۱۳۷۷)، تهران، نشر دانشگاه تربیت مدرس
– ترنر؛ تام، شهر همچون چشم انداز (۱۳۸۵)، تهران، نشر شرکت پردازش و برنامه ریزی شهری
– بل؛ سایمون، منظر الگو ادراک و فرآیند (۱۳۸۲)، تهران، انتشارات دانشگاه تهران
– آتشبار؛ محمد، تداوم هویت در منظر شهری، مجله ی باغ نظر، پاییز و زمستان ۱۳۸۸، سال ششم، شماره دوازدهم