نادر انتخابی
سرآغاز تاریخنگاری در عثمانی و نسبت آن با تاریخنگاری در قلمرو سلجوقیان روم و دولت بیزانس، بهرغم پژوهشهای پردامنه، هنوز بهدرستی شناختهشده نیست.[۱] اگرچه در نوشتههای بیزانسی پایان سدهٔ سیزدهم میلادی به ترکان عثمانی اشاره شده بود، فقط پس از چیرگی ترکان بر قسطنطنیه (۱۴۵۳ م) و فروپاشی دولت بیزانس بود که کریتولوبوس ایمبروس (حدود ۱۴۱۰-۱۴۷۰ م) سنّت نگارش تاریخ عثمانیان را به زبان یونانی بنیاد گذاشت. او در نوشتهای دربارهٔ محمد دوم، گشایندهٔ قسطنطنیه (استانبول)، وی را «اسکندری جدید» خواند و فرزانگی و دلیری او را ستود.[۲] تاریخنگاران یونانیزبان نسل بعد که دیگر از «رعایای» دولت عثمانی محسوب میشدند بر پیوستگی جغرافیایی- سیاسی و ایدئولوژیک دو دولت بیزانس و عثمانی تأکید کردند. پادشاهان عثمانی این دیدگاه را میپسندیدند و آن را زمینهساز بهبود روابطشان با اتباع مسیحی خود و دولتهای اروپایی میپنداشتند.
از مورّخان ترکزبان عثمانی تا پیش از سدهٔ پانزدهم میلادی، نوشتههای زیادی در دست نیست. لشکرکشی تیمور به آسیای صغیر و فروریزی دولت عثمانی در پی شکست در جنگ آنقره (۱۴۰۲ م) آشفتگیهای دامنگستری را به دنبال داشت که تنها پس از سیادت عثمانیان بر قسطنطنیه به پایان رسید. درگیری پیوستهٔ دولت نوپای عثمانی با رقیبان نیرومند داخلی و خارجی، آنان را به نگارش روایتی تاریخی بهمنظور توجیه مشروعیت سیاسی و دینی خود برانگیخت. در چنین روزگار پرآشوبی یکی از شاعران آسیای صغیر به نام احمدی در دفاع از کارنامهٔ دودمان عثمان مثنوی «تواریخ ملوک آل عثمان» را سرود که بخشی از اسکندرنامهی اوست. این اثر و مناقب آل عثمان یخشی فقیه را کهنترین نوشتههای تاریخی روزگار عثمانی میدانند. نوشتارهای تاریخی نیمهٔ دوم سدهٔ پانزدهم میلادی چون تواریخ آل عثمان عاشق پاشازاده، وقایعنامهی اوروج، جهاننمای نشری، و تاریخ نویسندگان گمنام همگی برگرفته از نوشتههای احمدی و یخشی فقیه و نیز روایتهای شفاهی کارزارهای شهریاران عثمانی (غزواتنامهها) و داستانهای کرامات شیوخ (مناقبنامهها) بودند و ازاینرو باید با دقت و احتیاط فراوان از دادههای آنها سود جست. در دوران سلطنت بایزید دوم (۱۴۸۱-۱۵۱۲م)، تدوین تاریخ خاندان عثمانی شکل رسمی پیدا کرد. به فرمان او، ادریس بدلیسی مأمور نگارش تاریخ عثمانی به زبان فارسی و کمال پاشازاده مسئول نگارش همان تاریخ به زبان ترکی شد. تاریخ بدلیسی که هشتبهشت نام داشت به سبک کتابهای جوینی، وصاف، و شرفالدین علی یزدی نوشته شده بود. راست این است که با قدرت گرفتن صفویان در ایران (۱۵۰۱ م) مورّخان عثمانی هم به رویارویی با روایت تاریخی ساخته و پرداخته تاریخنویسان صفوی برخاستند و هم تحت تأثیر زبان پرتکلّف آنها سادهنویسی را کنار گذاشتند و به نگارش آثاری به زبان ترکی ادیبانه و انباشته از واژگان فارسی و عربی روی آوردند. سدهٔ شانزدهم میلادی عصر زرین تاریخنگاری درباری به نثر شاعرانه بود. سلیمان قانونی در آغاز سلطنت خود (۱۵۶۶-۱۵۲۰ م)، در بزرگداشت نام و یاد پدرش سلیم اول، نگارش «سلیمنامه»ها را تشویق کرد و در ۱۵۵۰ م منصب جدید «شهنامهنویسی» را بنیاد گذاشت. این منصب به روایتی تا سدهٔ هفدهم و به روایت دیگر تا سدهٔ هجدهم و پیدایش منصب «واقعهنویسی» برقرار بود. شاهنامهنویسان که یا از ایران به قلمرو عثمانی رخت برکشیده بودند و یا از ایرانیتباران عثمانی بودند وظیفه داشتند گزارشی ستایشآمیز از کردوکار پادشاهان عثمانی در بحر متقارب (وزن شاهنامه) بسرایند. نخستین «شهنامهنویس» رسمی عارف نام داشت و نوهٔ ابراهیم گلشنی، بنیادگذار شاخهٔ گلشنیه از طریقت خلوتیه، بود. او پیش از استقرار در استانبول، دبیر دربار القاص میرزا (برادر شاهطهماسب)، حاکم شروان، بود و پس از شورش نافرجام القاص میرزا با او به استانبول پناه برد.[۳]
در سدهٔ هفدهم میلادی، گروهی از علما و کارگزاران دولتی چون مصطفی افندی سلانیکی[۴]، کاتب چلبی[۵]، پچوی، و غیره به تاریخنگاری روی آوردند. در این دوران دولت عثمانی با نخستین دشواریهای داخلی و خارجی در تاریخ خود پس از یک دوره گسترش مداوم روبهرو شده بود و تلاطمهای ناشی از این دشواریها تاریخنگاران سدهٔ هفدهم را به تأمل دربارهٔ سببهای فرتوتی و درماندگی «دولت ابدمدّت» عثمانی واداشت. امروزه برخی از تاریخپژوهان بحث «انحطاط» عثمانی در سدهٔ هفدهم را ناشی از بینش اروپامدار چیره بر خاورشناسی میدانند. به گمان آنان، خاورشناسان چون سیر تحوّل جامعههای اروپایی را سنجهٔ دگرگونی و تجدد میدانستند، جامعههای دیگر را ایستا و دستخوش زوال میدیدند. اما عثمانیان در سدهٔ هفدهم به سُست شدن مواضع خود در برابر اروپا پی برده بودند. قوجی بیگ در نیمهٔ نخست سدهٔ هفدهم به بحران دولت عثمانی اشاره کرد و راه برونرفت را بازگشت به سنّت پاک نیاکان دانست. حاجی خلیفه کاتب چلبی، که شیفتهٔ یونان باستان بود، برخلاف قوجی بیگ، دگرگونی و به تعبیری پیشرفت را چارهٔ کار میدانست. مصطفی سوم، در سالهای پایانی سدهٔ هجدهم چنان از درماندگی «دولت علّیه» به جان آمده بود که نومیدانه گفت: «کار جهان وارونه شده و امیدی به بهبود آن در سلطنت ما نیست […] بیچاره ما، مگر خداوند به یاریمان بشتابد». مورّخان سدهٔ هفدهم بهرغم آشنایی اندکی که با تأملات تاریخی ابن خلدون داشتند (نخستین ترجمهٔ کامل مقدمه به زبان ترکی عثمانی در سدهٔ نوزدهم توسط احمد جودت انجام گرفت که ترجمهٔ ناتمام پیریزاده را به فرجام رساند) کوشیدند از رهیافت او برای فهم و توضیح فروماندگی کار دولت خود بهره گیرند.
منصب رسمی «واقعهنویس» در آغاز سدهٔ هجدهم (۱۷۱۴م) برقرار شد و تا ۱۹۲۲ همچنان برجا ماند. از نامدارترین مورخان سدهٔ هجدهم باید از نعیما نخستین «واقعهنویس»، شمعدانیزاده، و احمد رسمی نام برد. نعیما تاریخ عثمانی را در نیمهٔ نخست سدهٔ هفدهم نوشت و احمد رسمی تاریخ جنگهای روس و عثمانی (۱۷۷۴-۱۷۶۸م) را تدوین کرد. در کنار تاریخهای رسمی جنگها و جهانگیریها، گونههای دیگری از نوشتارهای تاریخی چون تذکرههای ادبی، و زندگینامهٔ علما (تراجم احوال) که از سدهٔ شانزدهم میلادی با نوشتههای طاش کوپریزاده احمد افندی آغاز شده بود، در سدهٔ هجدهم رونق بیشتری گرفت و به نگارش زندگینامهٔ وزرا، مشایخ، و حتی موسیقیدانان انجامید. روایتهای نخستین سفیران «باب عالی» به دربارهای اروپایی افق دید عثمانیان را گسترش بخشید.[۶] اجمال اروپا اثر یگرمی سکز محمد چلبی افندی که در ۱۷۲۱-۱۷۲۰ م در مقام ایلچی به فرانسه رفت و با لویی پانزدهم دیدار کرد، نخستین اثر از اینگونه نوشتهها بود. مورخان عثمانی وظیفهٔ خود را تنها آگاه کردن همروزگاران خود از کردوکار گذشتگان نمیدانستند، بلکه نوشتههای خود را «نصیحتنامه»هایی میدانستند برای عبرت آدمیان از گردش چرخ بدکردار. آنان به دقت خود در گزارش رویدادها میبالیدند و سنجههایی برای ارزیابی منابع داشتند. کمال پاشازاده منابع را با یکدیگر مقایسه میکرد و اگر به درستی روایتی اطمینان نداشت، روایتهای دیگر را هم گزارش میکرد.
در سدهٔ نوزدهم با افزایش تماسهای عثمانیان با باختر و درگیر شدن آنها در دیپلماسی اروپا چشمانداز تاریخنویسان نیز از تاریخ اسلام و رویدادهای دولت عثمانی به تاریخ سرزمینهای دیگر و نگارش تاریخهای عمومی گسترش یافت. تاریخنگاران عثمانی در سدهٔ نوزدهم تحت تأثیر شیوههای جدید در تاریخنگاری اروپایی به سنجش منابع، و سببیابی رویدادها توجهی بیشازپیش نشان دادند. احمد صائببیگ (۱۸۵۹-۱۹۱۸)، تاریخنگار و مدرس زبان روسی در دارالفنون استانبول، در مقالهٔ مفصلی کوشید با طرح برخی مناقشههای نظری در تاریخنگاری جدید اروپا، شیوهٔ نگارش یک تاریخ روشمند عثمانی را به همگنان خود بیاموزد.[۷] در سدهٔ نوزدهم، منصب «واقعهنویسی» به سکوی پرشی برای دستیابی به مقامهای عالی دولتی تبدیل شد. برجستهترین چهرههای تاریخنگاری عثمانی در سدهٔ نوزدهم چون واصف، احمد جودت، و عبدالرحمن شرف، از دبیری دیوان و «واقعهنویسی» آغاز کردند و به عالیترین مقامات دولتی دست یافتند. واصف در پایان عمر به مقام «رئیس الکتابی» (وزارت امور خارجه) رسید و بدین ترتیب شناخت دست اولی از سازوکار درونی دولت عثمانی و روابط خارجی آن کسب کرد. احمد جودت پاشا نیز گذشته از منصب «واقعهنویسی» نقش مهمی در تدوین نظام قضایی جدید عثمانی داشت. احمد جودت با نوشتههای تاریخی اروپایی آشنا بود و در پیشگفتار شاهکار دوازدهجلدی خود به نام تاریخ جودت ضمن معرفی منابع به ارزیابی سنجشگرانهٔ آنها پرداخت و به روشهای مدرن تدوین کتابشناسی در کارهای پژوهشی نزدیک شد. جودت به بیان رویدادها بسنده نکرد و کوشید تا سببهای هر رویداد را با جستوجو در شبکهای از عوامل سیاسی، شخصی، اجتماعی، و حتی اقتصادی دریابد. بخش مهمی از تاریخ جودت به تاریخ اروپا اختصاص یافته و او در نگارش این بخش از منابع اروپایی سود جسته است. رهبران عثمانی در دورهٔ تنظیمات به اهمیت تاریخ و نقش آن در آموزش میهندوستی به نسل جوان پی بردند. فرهنگستان عثمانی (انجمن دانش) و وزارت معارف با توجه به زبان سنگین و ادیبانهٔ تاریخنگاری رسمی، نگارش کتابهای درسی تاریخ به زبان ساده را برای مدرسههای نوبنیاد عثمانی در دستور کار خود قرار دادند. عبدالرحمن شرف، آخرین «واقعهنویس» رسمی دربار عثمانی، نقش اساسی در این زمینه داشت. متن خلاصهشدهٔ کتاب دوجلدی او به نام تاریخ دولت عثمانیه، روایتی ساده و بدون شاخ و برگ از تاریخ عثمانی با زبانی عامهفهم بود. برخی از تاریخنگاران امروز ترکیه بر اهمیت دورهٔ مشروطیت دوم (۱۹۱۸-۱۹۰۸) در پیدایش و بالندگی تاریخنگاری جدید در عثمانی تأکید میورزند. آنان تشکیل «انجمن تاریخ عثمانی» و انتشار نشریهٔ انجمن تاریخ عثمانی (TOEM) را در ۱۹۱۰ نقطهٔ عطفی در تاریخنگاری کشور خود میدانند. احمد رفیق از همکاران این نشریه در چند مقاله دانشورانی چون لئوپولد فن رانکه (۱۷۹۵-۱۸۸۶) و ژول میشله (۱۷۹۸-۱۸۷۴) را به خوانندگان ترک معرفی کرد.[۸]
*
انتشارات گرلاخ که از سال ۱۹۹۷ در برلین در زمینهٔ انتشار کتابها، دستنوشتهها، متنهای کهن، و نقشههای کشورهای خاورمیانه و جهان اسلام فعال است، چندی پیش مجموعهٔ نفیسی از آثار مورخان عثمانی را در بیستوسه جلد و به بهای ۲۴۵۰۰ یورو منتشر ساخت. آثار چاپشده در این مجموعه که نشان از دقت و سلیقهٔ ناشر دارند، به شرح زیر است:
۱. تاریخ نشانجی محمد پاشا اثر رمضانزاده محمدپاشا چلبی (؟-۱۵۷۱) که از مورخان نامدار سدهٔ شانزدهم میلادی و صاحب مناصب مختلف در دستگاه دیوانی عثمانی بود. عنوان اصلی کتاب سیر انبیاء عظام و احوال خلفا کرام و مناقب سلاطین عثمان است که به خواست سلطان سلیمان قانونی نوشته شد و هنوز هم خوانندگانی دارد. نویسنده پس از گزارشی از تاریخ جهان به گونهای که در زمان او رایج بود (قصص اولیاء و انبیاء) تاریخ خاندان عثمان را تا روزگار سلیمان بازمیگوید و شرحی از احوال مشایخ طریقتها، شاعران نامور، و ادبای برجسته به دست میدهد.
۲. تاریخ نعیما یا روضهالحسین فی خلاصه اخبار الخافقین (۶ جلد) نوشتهٔ مصطفی افندی نعیما (۱۶۵۵-۱۷۱۶ زادهٔ حلب) که در تاریخ و نجوم استاد بود. او در این کتاب رویدادهای عثمانی را در فاصلهٔ ۱۵۷۴ تا ۱۶۵۵ روایت کرده است. این کتاب از منابع عمدهٔ تاریخ اجتماعی عثمانی در پایان سدهٔ شانزدهم و آغاز سدهٔ هفدهم است. نعیما در مقدمهٔ آن با بهرهگیری از تأملات ابن خلدون و کاتب چلبی دربارهٔ دیدگاههای گوناگون در فلسفهٔ تاریخ سخن گفته است.
۳. محاسن الآثار و حقایق الاخبار (۲ جلد) نوشتهٔ احمد واصف (حدود ۱۷۳۰-۱۸۰۶) از تاریخنویسان برجستهٔ سدهٔ هجدهم که محاسن الآثار او در ۱۸۰۴ میلادی انتشار یافت. واصف چهار بار منصب «واقعهنویسی» را بر عهده داشت و گذشته از آن سفیر عثمانی در دربار اسپانیا، رئیسالکتاب (وزیر امور خارجه) و شاهد و ناظر رویدادهای سرنوشتسازی در تاریخ عثمانی چون مذاکرات معاهدهٔ کوچوک قینارجه (۱۷۷۴) بود. او نگاهی سنجشگرانه به آثار «واقعهنویسان» گذشته داشت و در جستوجوی معنای رویدادهای تاریخی بود. واصف به توضیح عقلانی رویدادهای شگفتانگیز طبیعت چون زمینلرزه، خسوف و کسوف و غیره توجه ویژهای داشت.
۴. تاریخ گلشن معارف (۲ جلد) به قلم فرایضیزاده محمد سعید (؟-۱۸۳۶) که نگارش آن نوزده سال به درازا کشید و گزارشی از تاریخ عثمانی از آغاز تا امضای معاهدهٔ کارلوویتس (۱۶۹۹) است. در پی این معاهده گسترش مرزهای امپراتوری در اروپا متوقف شد و زوال قدرت عثمانیان در بالکان آغاز گشت.
۵. حقایق الکلام فی تاریخ الاسلام را عبداللطیف صبحیپاشا (۱۸۸۶-۱۸۱۸)، تاریخنگار و کارشناس علوم تربیتی، بنیادگذار مکتب صنایع نفیسه (دانشکدهٔ هنرهای زیبا) و موزهٔ باستانشناسی همایونی تدوین کرد. حقایق الکلام او تاریخ عمومی اسلام بود اما به پایان نرسید و فقط بخش نخست آن (از ظهور اسلام تا خلفای راشدین) انتشار یافت. صبحیپاشا یکی از نخستین آثار دربارهٔ سکهشناسی را بر اساس بررسی تعدادی از سکههای دورهٔ ساسانی و سلجوقی نوشت.
۶. تاریخ جودت یا وقایع دولت علیه (۱۲ جلد) اثر احمد جودتپاشا (۱۸۹۵-۱۸۲۲)، دولتمرد، تاریخنگار، و حقوقدان بلندآوازه سدهٔ نوزدهم بازگویندهٔ رویدادهای عثمانی در سالهای ۱۷۷۴ تا ۱۸۲۵ است. جودت از برکشیدگان رشیدپاشا، صدراعظم نوگرای دورهٔ تنظیمات (۱۸۷۶-۱۸۳۹)، بود و وقایع دولت علیه را در ادامه و بهمنظور تکمیل تاریخ امپراتوری عثمانی، کتاب دهجلدی یوزف هامر پورگشتال (۱۷۷۴-۱۸۵۶)، خاورشناس اتریشی، نوشت. گفتنی است که کتاب هامر پورگشتال در دورهٔ قاجار به همّت میرزا زکی علیآبادی به فارسی ترجمه شد.[۹] رهیافت تاریخی جودت ملهم از جامعهشناسی تاریخی ابن خلدون بود.
۷. مکتب عسکریه شاهانهٔ مخصوص تاریخ عثمانی (تاریخ عثمانی برای مدارس نظامی) را فاتحلی محمدتوفیقپاشا نوشته بود و در تمام آموزشگاههای نظامی عثمانی در دورهٔ پس از مشروطیت اول (۱۸۷۸-۱۸۷۶) تدریس میشد. این کتاب در شکلگیری جهانبینی رهبران جمهوری ترکیه و بهویژه مصطفی کمال آتاترک نقش مهمی ایفا کرد. نویسندهٔ کتاب را نباید با محمدتوفیق بلگه، معلم آتاترک در مدرسهٔ نظام مناستر، یکی پنداشت که به ریاست «بنیاد تاریخ ترک» و نمایندگی مجلس ترکیه برگزیده شد.
۸. تاریخ عمومی (۳ جلد در ۱ مجلد) اثر ابراهیم حقیپاشا (۱۸۶۳-۱۹۱۸) است که از استادی مدرسهٔ حقوق و علوم سیاسی استانبول به بالاترین مقامات (سفارت در رُم و برلین، وزارت داخله و معارف، و بالاخره صدارت عظما در ۱۹۱۰) دست یافت. ابراهیم حقی حقوقدانی برجسته بود و بهجز دو کتاب تاریخ عمومی و تاریخ فشردهٔ عثمانی نخستین کتاب تاریخ حقوق بینالملل را در عثمانی (تاریخ حقوق بین دول) نوشت. او در دوران سفارت در برلین در آن شهر درگذشت.
۹. ممالک دولت علیه عثمانی. جغرافیای سوقالجیشی را دو افسر ارتش عثمانی به نامهای مظفر و وهبی تدوین کردند و از کتابهای درسی مکتب حربیهٔ شاهانه (دانشکدهٔ افسری) بود. تاریخ انتشار چاپ دوم کتاب ۱۳۰۲ ق برابر با ۱۸۸۵ میلادی است. در کاتالوگ کتابهای انتشارات گرلاخ نام نویسنده وهبی مظفرپاشا نوشته شده است که با روی جلد کتاب نمیخواند که نام و رسته و درجهٔ دو افسر آمده است.
۱۰. رسملی و خریطه لی عثمانلی تاریخی (تاریخ عثمانی با تصویر و نقشه) اثر احمد راسم (۱۸۶۴-۱۹۳۲) در فاصلهٔ ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۲ منتشر شد. احمد راسم پس از پایان دورهٔ دبیرستان به خدمت ادارهٔ پست و تلگراف عثمانی درآمد اما پس از چندی یکسره خود را وقف نویسندگی کرد. از او داستانهای کوتاه و بلند بسیاری باقیمانده که اغلب لحنی پرسوز و گداز دارند. راسم از ۱۹۲۸ تا ۱۹۳۲ نمایندهٔ استانبول در مجلس بزرگ ملّی ترکیه بود.
۱۱. تاریخ مفصل ترک را محمد شمسالدین [گونالتای] (۱۸۸۳-۱۹۶۱)، دانشآموختهٔ دانشگاه لوزان، کوشندهٔ کمیتهٔ اتحاد و ترقی، نمایندهٔ مجلس عثمانی از ۱۹۱۵ تا ۱۹۲۰ و سپس نمایندهٔ مجلس بزرگ ملّی جمهوری ترکیه از ۱۹۲۳ تا ۱۹۵۴، نخستوزیر ترکیه از ژانویهٔ ۱۹۴۹ تا مه ۱۹۵۰، بر اساس رهیافتی ناسیونالیستی نوشت. گونالتای در کنار مشاغل سیاسی، استاد دانشگاه بود و از ۱۹۴۱ تا پایان زندگی ریاست «بنیاد تاریخ ترک» را بر عهده داشت. گونالتای و شماری از تاریخنگاران همنسل او چون محمد فؤاد کوپرولو (۱۸۹۰-۱۹۶۶) حلقهٔ رابط بین تاریخنگاری عثمانی و تاریخنگاری در جمهوری ترکیه بودند.
.[۱]دربارهٔ تاریخنگاری در عثمانی بنگرید به مجموعه مقالههایی که به کوشش نصرالله صالحی گردآوری و ترجمه شده است: نصرالله صالحی (ترجمه و تدوین)، تاریخنگاری و مورخان عثمانی، (تهران: پژوهشکده تاریخ اسلام، ۱۳۹۱). و نیز نک.
H.Erdem Cipa & Emine Fetvaci (edited by), Writing History at the Ottoman Court (Editing the Past, Fashioning the Future), (Bloomington : Indiana University Press,2013).
Rhoads Murphey, Essays on Ottoman Historians and Historiography, (Istanbul :Eren Books, 2009).
برای شرح حال شماری از مورخان عثمانی رک. به تارنمای مورخان عثمانی:
http://www.ottomanhistorians.unchicago.edu.
[۲]. M.Balivet, “Historiens et chroniqueurs.Auteurs grecs ottomans”, Dictionnaire de L’Empire Ottoman, (Sous la direction de F.Georgeon, N.Vatin, G.Veinstein), (Paris : Fayard, 2015), pp. 561-562.
.[۳] کریستین وودهد، «منصب شهنامهنویسی در امپراتوری عثمانی»، ترجمهٔ نصرالله صالحی، مزدک نامه ۱، صص ۳۴۴-۳۷۹ .
.[۴] مصطفی افندی سلانیکی که همروزگار چهار پادشاه صفوی بود (از سیزده سال آخر سلطنت شاهطهماسب تا دوازده سال نخست پادشاهی شاهعباس اول) در اردوکشیهای عثمانیان به ایران شرکت داشت. کتاب او با این مشخصات به فارسی ترجمه شده است: مصطفی افندی سلانیکی، تاریخ سلانیکی، ترجمهٔ نصرالله صالحی، (تهران: طهوری، ۱۳۸۹).
.[۵] حاجی خلیفه کاتب چلبی، علامهٔ روشناندیش، تاریخنگار، و جغرافیدان سدهٔ هفدهم از برجستهترین چهرههای فکری تاریخ عثمانی است. او در یکی از رسالههای خود به نام دستورالعمل، بحران دستگاه اداری و نظام تیمار را بر اساس مقایسهٔ دولت با تن انسان و بیماریهای آن تحلیل کرد. کاتب چلبی تحت تأثیر فلسفهٔ تاریخ ابن خلدون به چرخهٔ ظهور و سقوط امپراتوریها باور داشت و تباهی کار عثمانیان و قدرت گرفتن اروپاییان را پیشبینی کرد. به گمان وی، عثمانیان برای مقابله با فرتوتی دولت خود باید به جای تکیه بر معنای ظاهری متنهای دینی به تجربه و عقل روی بیاورند. نک:
G.Hagen, “katib çelebi” Dictionnaire de L’Empire Ottoman, op.cit ; pp. 687-688.
.[۶] درباره نگاه عثمانیان به جهان پیرامون رک:
Suraiya Faroqui, The Ottoman Empire and the World Around it, (London : I.B.Tauris,2004), pp. 179-210.
.[۷] احمد صائب، «راهنمای مورخان: چگونه میتوان درباره امپراتوری عثمانی یک تاریخ خوب و روشمند نوشت»، به کوشش علی ارطغرل و ترجمهٔ نصرالله صالحی، مزدک نامه ۲، صص۶۱۱-۶۴۱.
.[۸] دربارهٔ تاریخنگاری عثمانی در سدهٔ نوزدهم نک:
W.Sendenensi, “Historiens et chroniqueurs.Auteurs du XIXé siécle” Dictionnaire de L’Empire Ottoman, op.cit ; pp. 562-565.
Çoskun çakir, “Historiography”, Encyclopedia of the Ottoman Empire , edited by Gabor Agoston and Bruce Masters, (New York: Facts on File, 2009), pp. 253-255.
.[۹] یوزف هامر پورگشتال، تاریخ امپراتوری عثمانی، ترجمه میرزا زکی علیآبادی (به کوشش جمشید کیانفر)، تهران: اساطیر، ۱۳۸۷ (دوره پنج جلدی).