انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

معرفی کتاب «خاورمیانه از فروپاشی تا نظم‌یابی»

محمد ایوب، نویسندهٔ استاد روابط بین‌المللِ دانشگاه میشیگانِ آمریکا، در کتاب حاضر با عنوان Will the Middle East Implode پرسشی را در عنوان خود بیان کرده است که همهٔ ما مایلیم پاسخ آن را بدانیم. آیا به‌راستی خاورمیانه فرومی‌پاشد؟ آیا به‌راستی اتفاقاتی که در این دو دهه، خاورمیانه را آبستن رخدادهای بی‌شمار کرده است، آن را به مرز فروپاشی رسانده است؟ این‌ها پرسش‌های مهمی است که ایوب سعی دارد در این اثر به آن‌ها پاسخ دهد.

مدتی است در این فضا کتاب‌هایی دربارهٔ مطالعات خاورمیانه معرفی می‌کنم که غالباً آثاری از نویسندگانِ غربی بودند. هرگاه کتابی به چنگم آمده که نویسندهٔ آن از دیار آشنای شرق برآمده است، با مطالبش احساس قرابت بیشتری کرده‌ام؛ گویی نوایی از همدردی به گوش جانم رسیده است. دربارهٔ اثر حاضر نیز اولین موضوعی که جلب نظر می‌کند، ایوب نویسندهٔ مسلمانِ هندی تبار است که به گفتهٔ مترجمان کتاب، به دلیل ریشه‌های جهان‌سومی‌اش، همواره درزمینهٔ توجه به مشکلات جهان سوم و به‌طور خاص خاورمیانه و جهان اسلام، اهتمام ورزیده است. کتاب او به‌اجمال، برداشت وبیانی روشن از نیروهای محرکی است که منجر به بی‌ثباتی در خاورمیانه می‌شود.

محمد ایوب در این کتاب، با مروری منسجم بر ناآرامی‌های معاصر در خاورمیانه، پاسخ مناسبی به این پرسش می‌دهد: «چگونه به اینجا رسیده‌ایم؟» او طیف گسترده‌ای از احزاب و جنبش‌های مختلف اسلام‌گرا را معرفی و بررسی می‌کند، از اخوان‌المسلمین مصر گرفته تا حزب حاکم عدالت و توسعه در ترکیه. ایوب با بحث دربارهٔ این جنبش‌ها و بر اساس اهداف و مقاصد محلی‌شان، به خواننده ویژگی‌های بسیار انعطاف‌پذیرتر و عمل‌گراتر و غیر رادیکال‌تر از اسلام‌گرایان معاصر ارائه می‌دهد که در مقایسه با هیاهوی رسانه‌های غربی از برآورد بیش‌ازحد تهدیدات احتمالی‌شان، به دلیل درک نادرستی که از پیچیدگی‌های سیاست خاورمیانه دارند، گویاتر و مفهوم‌تر است.

ایوب در این کتاب ادعاهای سطحی فرقه‌گرایی بومی در خاورمیانه را هم بررسی می‌کند و به طرز ماهرانه‌ای توصیف می‌کند که چگونه مداخله و رقابت خارجی باوجود تحریک اهداف اصلی استراتژیک، باعث تفرقهٔ قومی و مذهبی در سراسر منطقه شده است. او سوریه را نمونه‌ای بارز از این مشکلات معرفی می‌کند و همچنین به نقش عربستان سعودی در منطقه و مداخلات غرب و حملات ناتو در لیبی که با مقدمات بشردوستانه آغاز؛ اما به تغییر رژیم تبدیل شد، اشاره می‌کند. همچنین نقش روسیه در منطقهٔ خاورمیانه و آثار بلندمدت جنگِ ایالات‌متحده علیه تروریسم را تجزیه‌وتحلیل می‌کند.

ایوب نمای زیبایی از منافع رقابتی در منطقه را به تصویر می‌کشد و پیچیدگی‌هایی را نشان می‌دهد که غالباً افراد غیرمتخصص آن‌ها را نادیده می‌گیرند. به‌طورکلی او معتقد است بهار عربی، اسلام‌گرایی را تقویت و چشم‌اندازِ انتفاضهٔ سوم را افزایش داده است و رقابت بر سرِ قدرت را در منطقهٔ خاورمیانه تشدید کرده است. به اعتقاد او، ظهور این ناآرامی‌ها و درگیریِ پایدار اسرائیل و فلسطین و روابط دائماً پرتنش آمریکا و ایران، خاورمیانه را با چشم‌انداز انفجاری بزرگ یا مجموعه‌ای از حوادث کوچک‌تر و به‌هم‌پیوسته روبه‌رو خواهد کرد که پیامدهایی برای امنیت جهانی منطقه دارد. ایوب کتاب را با بهار عربی آغاز و با زمستان عربی به پایان می‌برد.

این اثر مجموعه‌ای مفید برای علاقه‌مندان به مسائل خاورمیانه است. مطالعه این کتاب برای خوانندگان مقدماتی سیاست و روابط بین‌الملل ضروری است و برای عموم خوانندگانی که به موضوعات منطقهٔ خاورمیانه علاقه‌مندند، بسیار سودمند خواهد بود. این کتاب اصولی را که هر تحلیلگر یا ناظری به آن احتیاج دارد، ارائه می‌دهد تا بفهمد بازیگران منطقه‌ای چگونه به این بحران‌ها پاسخ می‌دهند. تعداد صفحات کتاب بسیار اندک و خواندن آن لذت‌بخش و آسان است.

کتاب در شش فصل نگاشته شده است: «پس از بهار عربی»، «چالش اسلام‌گرایی»، «بن‌بست در موضوع فلسطین»، «رقابت‌های منطقه‌ای و جهانی»، «چالش هسته‌ای»، «آیا خاورمیانه از درون متلاشی خواهد شد؟». ازآنجاکه متنِ دست‌نوشتهٔ کتاب در سال ۲۰۱۳ آماده و تا انتشار آن، در سال ۲۰۱۴ فرصت کوتاهی برای نویسنده فراهم بوده تا اطلاعات خود را به‌روز کند، بخشی به‌عنوان سخن پایانی در انتهای کتاب گنجانده است تا تحلیل خود را از وقایعی که همان سال اتفاق افتاده است، بیان کند. او در این قسمت، به بحران تسلیحات شیمیایی سوریه و دیپلماسی ایران و زمستان عربی می‌پردازد و سخن پایانی خود را با تردید دربارهٔ آینده‌ای روشن و شنیدن خبرهای خوب از جهان عرب در آینده‌ای طولانی به پایان می‌رساند.

نویسنده فصل اول را با برشمردنِ وقایعی همچون از کنترل خارج شدن جنگ داخلی سوریه، وضعیت ناامنی در لیبی، خطر تجزیه‌طلبی یمن، کودتای مصر و سرنگونی حکومت منتخب آن می‌آغازد و آن‌ها را میراثِ ناآرامی‌های عربی می‌پندارد. او نخست پرسش‌های چالش‌برانگیزی را بیان می‌کند:

– آیا بهار عربی سرابی بود که درنهایت به سرخوردگی منجر شد؟

– آیا این ناآرامی‌ها به‌روزهای بهتری می‌انجامد؟

ایوب با توجه به شواهد به این نتیجه می‌رسد که بهار عربی سرابی بیش نبوده است و فقط نتایجی ناخوشایند داشته است؛ ازجمله حجم عظیمی از بلاتکلیفی در سیاست‌های خاورمیانه که محاسبات اکثر بازیگران منطقه‌ای و خارجی را مختل کرده و منجر به وضعیت سیال و بالقوهٔ آمادهٔ انفجار در منطقهٔ بی‌ثبات کنونی شده است. همچنین ازنظر او، بهار عربی درس‌های مهمی به همگان داده است: تغییر در خاورمیانه با سرعت شگفت‌انگیزی به وقوع می‌پیوندد و از همه مهم‌تر، حاکمان واکنش شدیدی به این ناآرامی‌ها نشان می‌دهند.

ایوب می‌گوید: «دیالکتیک انقلاب و ضدانقلاب در کشورهایی که بهار عربی را تجربه کردند، اگر با چالش‌های کنونی منطقه ترکیب شود، خاورمیانه را نه‌تنها به سمت بی‌ثباتی بزرگ‌تری هدایت می‌کند، بلکه امکان فروپاشی منطقه از درون نیز وجود دارد»(فصل اول، ذیل عنوانِ «پس از بهار عربی»).

بنابراین ایوب معتقد است بهار عربی با ایجاد درجهٔ بالایی از عدم قطعیت در زمینه‌های کلیدی، همچون توازنِ درون اجتماعی و روابط بین ‌دولتی در سراسر منطقه، بر تنش‌های موجود در خاورمیانه افزوده است. به اعتقاد او، این امر خاورمیانهٔ در حال حاضر بی‌ثبات را نه‌تنها به سمت بی‌ثباتی بیشتر، بلکه به‌سوی وضعیت احتمالی احتراق سوق داده است.

این ناآرامی‌ها بسیاری از دولت‌های عربی را به دردسر انداخت و احساس همدردی را در میان مردم عرب به وجود آورد؛ اما باعث اتحاد دنیای عرب با عنوان بهار عربی نشد؛ بلکه هرکدام بهار مجزایی را تجربه کردند؛ مانند بهار تونسی و بهار لیبیایی. ایوب معتقد است تحلیل بهار عربی بسیار مهم است؛ زیرا بلاتکلیفیِ ناشی از قیام‌های عربی ممکن است زمینه‌ای برای بروز مشکلات بعدی باشد. تغییرات و ناآرامی‌های موجود در این جوامع با یکدیگر در ارتباط است و نویسنده از زوال دولت و شکل‌گیری جنگ‌های فرقه‌ای ابراز نگرانی و حتی پیش‌بینی می‌کند که باعث کشمکش‌های بین‌دولتی شود. برای مثال، بین اسرائیل و ایران بر سر پافشاری اسرائیل بر حفظ انحصار اتمیِ منطقه‌ای خود و پیگیری غنی‌سازی اتمی توسط ایران، ضمن اینکه این مناسبات می‌تواند، درنهایت ظرفیت ورود قدرت‌های خارجی به درگیریِ منطقه‌ای را نیز ایجاد کند.

ایوب پنج منبع عمده برای ایجاد تنش در منطقه را نام می‌برد:

۱. نقشِ در حال افزایش اسلام سیاسی و واکنش شدید ضد اسلام‌گرایی؛

۲. کشمکش دائمی اسرائیل و فلسطین؛

۳. اختلاف اسرائیل و ایران بر سر توانایی اتمی ایران؛

۴. تشدید رقابت بین ترکیه و عربستان و ایران؛

۵. نقش و منافع قدرت‌های بزرگ.

از نکات مهمی که در فصل اول به آن اشاره می‌شود: آغاز جنگ داخلی، در سوریه است که متأثر از رقابت‌های منطقه‌ای و مشکلات ناشی از وقوع قیام‌های عربی است. او همچنین ادعا می‌کند ناآرامی‌های عربی، تاکتیکی برای منحرف کردن توجه جامعهٔ جهانی از اختلاف بین اسرائیل و فلسطین است.

فصل دوم، با عنوان «چالش اسلام‌گرایی» از جالب‌ترین فصل‌های این کتاب است، ضمن اینکه از مهم‌ترین بحث‌های معاصر در خاورمیانه نیز به شمار می‌آید. به اعتقاد ایوب اسلام‌گرایی و اسلام‌گرایان مواضع روشنی ندارند، آنها دارای ایدئولوژیِ سیاسی مبهمی هستند، شاید به این خاطر که احزاب و جنبش‌های اسلامی، بعد از قرن بیستم به وجود آمدند و برخی از جریان‌های اسلام‌گرا، به‌ویژه نخبگانشان، درنتیجهٔ تعامل با غرب از هنجارهای اصلی خود دور افتادند.

ایوب در ادامه، احزاب و جنبش‌های اسلامی و مواضع آنها را مفصل شرح می‌دهد. به اعتقاد او، بهار عربی محرکی شد، برای اسلام‌گرایی که نقش بیشتری در سیاست‌های منطقه داشته باشد، به‌ویژه موفقیتِ‌ انتخاباتیِ احزاب اخوان‌المسلمین در تونس و مصر، قدرت گروه‌های اسلام‌گرایِ معتدل را به نمایش گذاشت؛ ولی ازآنجاکه آنها در درازمدت تواناییِ پاسخگویی به نیازهای اجتماعی و اقتصادی مردم را نداشتند، موفق نشدند، حمایت مردم را به خود جلب کنند و همین باعث کاهش موج اسلام‌گرایی شد، از طرفی این پرسش به وجود آمد که آیا احزاب اسلام‌گرای میانه‌رو می‌توانند، بدون ایجاد مزاحمت از سوی نیروهای خارجی و داخلی، حکومت کنند؟ امکانی که اسلام‌گرایان رادیکال و مبارز به‌طورمعمول آن را غیرممکن می‌پنداشتند.

سرنگونی مرسی توسط ارتش مصر، در ژوئیه ۲۰۱۳ نه‌تنها شبههٔ گروه‌های اسلام‌گرایِ افراطی را تأیید کرد؛ بلکه به اسلام‌گرایان معتدل نشان داد، سازش از طرف اخوان‌المسلمین هرگز منجر به پذیرش آنها در مقام رهبری نخواهد شد؛ اما ایوب به نکته جالب‌توجه دیگری هم اشاره می‌کند، زمانی که کودتایِ نظامی اتفاق افتاد، مردم متوجه شدند،‌ نه‌تنها کودتاچیان از واگذاری سریع قدرت خودداری می‌کنند؛ بلکه به سیاست‌های سرکوبگرایانه هم‌روی آورده‌اند، همین امر باعث شد، مردم دوباره با اسلام‌گرایان، همدلی بیشتری داشته باشند و اسلام‌گرایان معتدل نیز به گروه‌های اسلام‌گرای افراطی تمایل بیشتری نشان دهند.

فصل سوم با عنوان «بن‌بست در موضوع فلسطین» نویسنده، نقش جنبش‌های تأثیرگذار بر کشمکش‌های اسرائیل و فلسطین را شرح می‌دهد و به اثرات قیام‌های عربی بر درگیری‌های اسرائیل و فلسطین اشاره می‌کند. او توضیح می‌دهد که چگونه مردم مصر و حکومت اخوان‌المسلمین در مسیر همدلی با مردم غزه سعی کردند با حکومت اسرائیل همکاری نکنند و همین امر باعث شد، اسرائیل احساس خطر کرده و به‌شدت از کودتای نظامی در مصر حمایت کند.

فصل چهارم با عنوان «رقابت‌های منطقه‌ای وجهانی» ایوب شرح می‌دهد، ناآرامی‌های کشورهای عربی، در اثر سرکوب‌های سیاسی و رکود اقتصادی و انکار حقوق مدنی به وجود آمد؛ اما درعین‌حال باید توجه داشت که این جریانات متأثر از شرایط منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای هم بودند. تحولات در جهان عرب، رقابت بین قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای در خاورمیانه را آشکار کرد و نشان داد، اتفاقاتی همچون بن‌بست سیاسی و نظامی در سوریه، بی‌نتیجه ماندن جنبش دموکراتیک در بحرین، ابهام در خصوص آیندهٔ یمن، شرایط هرج‌ومرج گونهٔ لیبی، کودتای نظامی در مصر، همگی به میزان متفاوتی متأثر از مواضع قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای در فرایند مداخلات آنها بوده است.

ایوب می‌گوید: «بهار عربی هرگز پدیده‌ای مستقل نبود، اکثر مردم آن زمانی که به نظر می‌رسید، مصر و تونس روند امور را به سمت آینده‌ای دموکراتیک هدایت می‌کنند، گمراه شدند. سرکوب جنبش دموکراسی بحرین، دست‌کاری نتایج تحولات یمن، جنگ داخلی لیبی، نشانه‌های عدم مصونیت از فرایند دخالت‌های خارجی بودند، بر این اساس نمی‌توان بدون در نظر گرفتن منافع، سیاست‌ها و مداخلات نظامی و سیاسی که اغلب وضعیت کشمکش‌های داخلی را تشدید کردند و فرایند گذار به جوامع بازو دموکراتیک را پیچیده کرده‌اند، تصویر کاملی از ناآرامی‌های عربی و دستاوردهای احتمالی آن ارائه داد»(فصل چهارم، ذیل عنوانِ «رقابت‌های منطقه‌ای و جهانی»).

حتی مصر که به نظر می‌رسید پویایی‌های داخلی و تظاهرات میدان تحریر، عامل اصلی سرنگونی مبارک بودند، برای افرادِ آگاه روشن بود که اگر امریکا مایل به حفظ رژیم مبارک بود، او با این سرعت سرنگون نمی‌شد. ایوب توضیحات مفصلی از قدرت‌های منطقه‌ای دربارهٔ کشمکش‌های سوریه و جانب‌داری عربستان و ترکیه و ایران از مخالفین و حامیان اسد را شرح می‌دهد. به اعتقاد او، سوریه میدان نبرد اصلی است که در آن چندین جنگ نیابتی هم‌زمان انجام می‌شود.

در فصل پنجم نویسنده به موضوع ایران و چالش هسته‌ای می‌پردازد. به اعتقاد او برای ایالات‌متحده و غرب تنها راه خروج از این معما، حمایت فعالانه و خالصانه از تشکیل منطقه عاری از تسلیحات هسته‌ای در خاورمیانه است.

نویسنده فصل ششم را با این پرسش آغاز می‌کند: آیا خاورمیانه از درون متلاشی خواهد شد؟ درواقع این فصل تحلیل نهاییِ نویسنده از تحولات بهار عربی است. ایوب می‌گوید: «تأثیر این ناآرامی‌ها بر ساختار دولت در جهان عرب غالباً مخرب بوده است. وجود دولت‌های شکننده نظیر لیبی، سوریه، یمن که مفاهیم دولت و ملت در آنجا مشخص و بر هم انطباق ندارد و رژیم‌های اقتدارگرا عامل اصلی حفظ اتصال اجزای دولت به یکدیگر بودند ازهم‌پاشیدگی دولت را در مقیاس متفاوت تجربه کرده‌اند» (فصل ششم، ذیل عنوانِ «آیا خاورمیانه از درون متلاشی می‌شود»).

او در ادامه با شرح مشکلات پیش‌آمده، در جوامعی که تحولات عربی را تجربه کردند، سعی در اثبات فرضیهٔ خود مبنی بر فروپاشی دولت و سیاست در خاورمیانه دارد. به اعتقاد ایوب، شکست اسلام‌گرایان میانه‌رو در مصر فقط به آنجا محدود نشد؛ بلکه اسلام‌گرایان خاورمیانه نیز با بسته شدنِ شیوه‌های قانونیِ دستیابی به قدرت، مرتکب اشتباهاتی نه‌تنها علیه آرمان‌های دموکراسی، بلکه بر جریان اسلام‌گرایی میانه‌رو، در خاورمیانه شدند.

ایوب توضیح می‌دهد، کشمکش درونیِ اسلام‌گرایان، محدود به افراطیون و میانه‌روهای درون اسلام فقط نیست، بلکه تقابل شیعه و سنی هم با توجه به حوادث مرتبط با بهار عربی، به‌ویژه در سوریه و بحرین افزایش‌یافته است.

به‌طورکلی ایوب معتقد است، نیروهای آزادشده از تحولات بهار عربی، نابسامانی‌های خاورمیانه را تشدید کرد. به اعتقاد او، شبحِ ورشکستگی دولت، واژٰگونیِ فرایند دموکراسی سازی، افراطی نمودن مجدد جنبش‌های اسلامی، افزایش تدریجی شکاف فرقه‌ای بین شیعیان و سنی‌ها و تجدید رقابت‌های منطقه‌ای، به‌طور هم‌زمان، تداعی‌کنندهٔ افزایش احتمال یک انفجار بزرگ درونی یا مجموعه‌ای از انفجارهای درونی کوچک‌تر؛ اما به‌هم‌پیوسته در منطقه خاورمیانه است. این ازهم‌گسیختگی پیش از جنگ جهانی اول در اروپا هم قابل‌مشاهده بود به نظر می‌رسد که خاورمیانه در وضعیت تراژدی مشابهی قرار دارد.

تهران، ۲۴ مهر ۱۴۰۰محمد ایوب، خاورمیانه از فروپاشی تا نظم یابی، ترجمهٔ مهدی زیبایی، بهرامی مقدم، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی، ۱۳۹۴؛ در: اپلیکیشن فیدیبو