برگردان مریم شرافتی
La Nouvelle Revue Française تنها مجله ادبی فرانسه است که پس از ۱۰۵ سال همچنان منتشر میشود و وارد عصر کتاب الکترونیکی شده است. مسئولان این مجله، ۴۲۵ نسخه از آن را به صورت الکترونیکی در اختیار علاقمندان قرار میدهند. این مجله به انتشارات گالیمار تعلق دارد و در کنار دیگر آثار موجود در مخازن این انتشارات به صورت الکترونیکی تبدیل میشود. La Nouvelle Revue Française در سال ۱۹۰۸ توسط نویسندگان جوانی مثل ژک کوپو و ژان اشلومبرژه و مدیریت آندره ژید بنیانگذاری شد. در سال ۱۹۱۱ گاستون گالیمار مدیر انتشارات گالیمار ویراستاری این مجله را به عهده گرفت و از آن پس مجله در مالکیت انتشارات گالیمار است. از میان مدیران این مجله میتوان به ژاک ریویر، ژان پولهان و مارسل آرلان اشاره کرد. این مجله با موضوع های تخصصی نقد ادبی از سال ۱۹۹۹ به صورت فصلنامه منتشر میشود.
نوشتههای مرتبط
این مجله در نوامبر ۱۹۰۸ به سردبیری اوژن مونفور به دعوت شارللویی فیلیپ پایه گذاری و نخستین شماره ی آن در اول فوریه ۱۹۰۹ منتشر شد که به جز وقفهای که در سالهای ۱۹۱۹-۱۹۱۴ به دلیل جنگ جهانی اول در انتشار آن پیش آمد، همچنان منتشر میشود. چنین عمر طولانی برای یک مجله ی ادبی نادر است. این مجله در نقد ادبی، با سبکی جدید و شیوهای آگاهانه و منحصر به فرد مخاطبان خود را از نخستین شماره بهدست آورد که همچنان این روند رو به افزایش است و همین امر آن را به مجلهای منحصر بهفرد در سراسر قرن گذشته تبدیل کرد. شش بنیانگذار آن به رهبری آندره ژید توانسته بودند رویایشان را محقق سازند. اما این تازه اول ماجرا بود. آن ها به چه چیز متکی بودند که توانستند همواره پرمخاطب باقی بمانند؟ آیا آن ها به چیزی غیر از ادبیات متکی بودند؟ بدیهی است که نه. فقط ادبیات است و دیگر هیچ و همین ادبیات چنین حقی را برای آن ها مسلم و مجاز میداند. به هیچ چیز دیگری وابسته نبودن؛ نه دین و نه سیاست، نه اخلاق و نه سنت و یا مد. آنچه که اهمیت داشت نویسنده و آزادی بیان بود و قدرت قلم نویسنده و منتقد مورد نظر آن هابودکه این خود فراتر از هر نظریه و مکتب است همین روش سبب شده که این مجله مستقل، به دور از سیاست، منظم و جایی برای اندیشه و گفتمان باشد.[نقل قول از ژاک ریوییر] به همین دلیل است که به موقعیت مرکزی در قلب ادبیات جهان در قرن بیستم دست مییابد و در واقع این همان چیزی است که قدرت فوقالعاده و جاذبه ی آن را توجیه میکند، بهطور خلاصه میتوان گفت که بسیاری از بزرگان ادبیات معاصر به استقبالش آمدند. آندره ژید، پل کلودل، پل والری و مارسل پروست (هرچند پروست مورد بیمهری سردبیر آن یعنی آندره ژید قرار میگیرد) همچنین آراگون، آنتونن آرتو و آندره برتون، آلن فورنیه، ژان ژیونو، سنژان پرس، آندره مالرو و ژان پل سارتر، فاکنر و جویس، آلنروب گرییه و حتی ژانماری گوستاو لوکلزیو، و علاوه بر اینها این نشریه میزبانی از افرادی چون ژک اودیبرتی و نیز استقبال از کسانی که میراثدار گذشتگان بودند منتقدان بزرگی چون موریس بلانشو و یا فیلیپ ژاکوته بوده است که همه ی اینها منجر به کشف صداهای جدید عرصه ی ادبیات در دوران معاصر شدهاست کسانی مثل والری لاربو و یا روژه کایوئا و بسیاری دیگر. آنچه مسلم است الویت با آثار ادبی قوی است و این فقط یک ادعا نیست بلکه طی سالها این امر ثابت شده است، هرچند شرایط تاریخی، سیاسی و اجتماعی بر ادبیات تاثیر میگذارند اما اولویت با آثار خوب است و این همان چیزی است کهفلسفه ی اصلی کار مجله است. به عنوان مثال. نخستین مجموعه اشعار آنتونن آرتو با نام رعد و برق در ۱۹۲۳ منتشر میشود – و چند تا از آنها را برای سردبیر مجلهی لو نوول روو فرانسز ژاک ریوییر میفرستد اما او شعرها را رد میکند. پس آرتو به ریوییر نامهای مینویسد، نه برای دفاع از انسجام و ویژگی شعرها بلکه به منظور تفهیم اینکه چرا به رغم همه چیز به این شعرها هستی میبخشد.
او مینویسد: “من از یک بیماری روحی رنج میبرم. اندیشهام در تمام سطوح از من رویگردان شده – و آرتو میخواهد هستی این چند شعری که عبارتاند از تکهپارههایی که او توانسته در نیستی مطلق از نو به چنگشان آورد؛ به رسمیت شناخته شود.- برایم بسیار اهمیت دارد که این چند تجلی هستی معنوی که من توانستهام به خود ارزانی دارم، مبادا به خاطر لغزش در تعابیر و عبارتهایی که آنها را به تصویر میکشند، به عنوان چیزهایی ناموجود و فاقد هستی تلقی شوند.”
پس از اینکه این نامههابه ریوی کمک می کنند درک بهتری از شعر های آرتور پیدا کند. ریوییر تصمیم میگیرد شعرها را منتشر کند. همین نامهنگاریهای آرتو با ریوی یر – که سپتامبر ۱۹۲۴ در همان مجله چاپ شدند – است که بلانشو از آن به عنوان اتفاقی بسیار پرمعنا یاد میکند. و یا میتوان به پل والری اشاره کرد. اولین شعر والری به نام” رویا” رادر سال ۱۸۸۹ برادرش در مجله ی مارسی منتشر کردو شعر بعدی اش باعنوان، “ارتفاع ماه” در همان سال انتشار یافت. والری در ماه می ۱۸۹۰ هنگامی که خدمت نظامش را در شهر مونپلیه میگذراند، با پی یر لویس ملاقات کرد و کمی بعد با آندره ژید آشنا شد. او سپس دو شعر خود را با عنوان «کشیش جوان» و «انتظار دلپذیر» برای مالارمه فرستاد و شعر «متناقضات دربارهی معماری » را در سال ۱۸۹۱ در مجله ی” آرمیتاژ” به چاپ رساند. وی در سال ۱۸۹۲ مونپلیه را ترک کرد و در پاریس اقامت گزید و «شب زن» را به صورت یاداشت ملوانی که در حال غرق شدن است، در همین زمان منتشر کرد. والری در سال ۱۸۹۴ مقاله «دیباچهای بر روش کار لئوناردو داوینچی» را در مجله ی «لانوول روو» به چاپ رساند. والری با اصرار آندره ژید با چاپ مجدد اشعار دوران جوانی خود موافقت کرد و پس از چهار سال و نیم تلاش برای تصحیح و تجدید نظر در اشعار گذشته، منظومهی بلند «پارک جوان» را در سال ۱۹۱۷ منتشر کرد. وی سپس در سال ۱۹۲۰ شعر «گورستان دریایی» را در مجله ی «نوول روو فرانسز» به چاپ رساند و در همین سال «آلبوم اشعار قدیم» را انتشار داد.
ردپای جنبش های ادبی
به این ترتیب ردپای بسیاری از جنبشهای ادبی مهم قرن بیستم در این مجله دیده میشود اما هرگز اصل قضاوت ادبی به چالش کشیده نمیشود و شعار «زندهباد ادبیات» در تمام سطور آن شنیده و خوانده میشود.
NRF چشمانداز نفسگیری در ادبیات و نقد قرن بیستم است شبیه یک ماجراجویی جمعی هیجانانگیز و پر شور و در عین حال طولانی و دشوار است. پیدایش NRF در سال ۱۹۰۹ در پی تلاشی جوانانه آوانگارد شکل میگیرد. گاستون گالیمار اندکی از چاپ و نشر فاصله میگیرد و در عوض به این مجله میپردازد و در سال ۱۹۱۱ انتشارات NRF را تاسیس میکند اما در سالهای جنگ بیشتر وقت نویسندگان و روشنفکران صرف مبارزه، اصطکاکهای سیاسی داخلی و خشونت و مجادلات سیاسی میشودو مجلات سیاسی رونق بیشتری میگیرند،نویسندگان و روشنفکران قلمشان را به آنسو هدایت میکنند. به هر حال این استراتژی اجتنابناپذیر بود. بعد از دوران دردناک اشغال یعنی سال های ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۳، اداره ی NRF از سلطه آلمانیها رها میشود و پییر دِریو لاروشِل آن راه نجات میدهد. اما سال ۱۹۵۳ برای NRF تولد دوباره است. در این سال است که مجله تحت مدیریت ژان پُلان و مارسل آرلان جانی دوباره میگیرد و پس از آن بهواسطه ژرژ لامبریش به سوی ادبیات گام بر میدارد. و از سال ۱۹۹۹ به سردبیری میشل برودو به صورت فصلنامه به انتشارش ادامه داده است. آنچه که قابل توجه است این است که بیشترین تعداد مخاطبان در سالهای دهه ۱۹۳۰ به این نشریه اختصاص داشت؛ حدودا ۱۲۰۰۰ نسخه در ماه که تا سالهای ۱۹۵۰ با مشترکان خارج از کشور به ۲۵۰۰۰ نسخه رسید اما دستاندکارانش به آن اکتفا نکردند و با ابتکاراتی دست به گسترش آن زدند از جمله خلاقیت در شیوههای نگارش، تغییر رویکردها در نقد ادبی و پشتیبانی از دیدگاههای جدید، نقد آزاد با ساختاری عمیق و از همه مهمتر نوشتن سرمقاله های پربارتر. چرا که ادبیات مقوله ای بسیار جدی است! چرا که با چشمانی باز هم در فرانسه و چه در تمامی جهان به هر سو مینگرد.
NRF فقط یک مجله نیست بلکه شبکهای از دوستیها و پیوندهای درونی ادبی، زندگی، شور و شعور خلاقانه است که طی یک قرن انتشار میان سه تا چهار نسل، گسترش یافتهاست. این یک خانه بدون مرز است. روح مشترک میان مکانهای مختلف است. همانطور که پلهان خطاب به گاستون گالیمار نوشته است: «NRF مثل شرکتی است که از دورهای به دوره دیگری میرود».
این مطلب در چهارچوب همکاری رسمی انسان شناسی و فرهنگ با مجله «آزما» منتشر می شود.
ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139