«خانه» بهمثابه پرشمارترین بنایی که در عالم ساخته میشود، موضوع کمشمارترین پژوهشهای بنیادی و ماهوی بوده است. خانه، مهمترین دستساخت انسان در طول تاریخ و متضمن بقا، سرشت وجودی و انسانیت انسان بوده است چراکه نیاز ضروری انسان به سرپناه و سکونت، ارتباط مستقیم با ماهیت وجودی او دارد. انسانها در خانههایشان سکنی میگزینند و خانه، بازتابدهندهی افکار، رؤیاها، جهانبینی و آرزوهای ساکنانش و مظهر نسبت آنان با مقولههایی چون خداوند، خویشتن، دیگران، گذشته، حال، آینده و سعادت است. خانهها همزمان که ساختههایی پاسخگو به اهداف مورد نظر هستند، تجسد مادی و کرانمندی از نحوهی هستبودن – ما – در جهان هستند. آنها واسطهای مادی میان انسان و عالم بیکران، میان عمومیت و صمیمیت، همه و هیچکس، هستند که در ساختارهای از پیشتعریفشدهی اندیشهی هر مردمان تحت عنوان «فرهنگ»، معانی را خلق، حفظ و بهطور ضمنی و ناخودآگاه به ساکنان و مخاطبان خود منتقل میکنند.
انسانها بیشترین زمان عمر خود را در خانهها سپری میکنند. از این رو، خانه مهمترین پدیدهای است که میتواند نحوهی زندگی، آداب و رسوم، سنتها و ارزشهای انسانی را در هر جامعهای و در هر بازهای از زمان به متعالیترین نحو متظاهر سازد. بنابراین کالبد خانه میتواند مستندترین سند شناخت و فهم جوامع مختلف باشد و به همین دلیل است که معماری خانه اهمیت بسزایی در مطالعهی فرهنگ جوامع مختلف دارد.
نوشتههای مرتبط
معماران نیز با توجه به اهمیت خانه میکوشند ایدههای ناب خود را در بستر آن نقش ببندند. اما پرسش اساسی آن است که نسبت میان «خانه» و جنبههای هنری، زیباییشناختی و روشنفکرانه خانه چگونه تعریف میشود؟ خانه آبشار رایت، خانه شیشهای فیلیپ جانسون، ویلا ساووای لوکوربوزیه، خانه شخصی فرانک گهری و دهها نمونه دیگری که خواستند مظهر تجسم سبکها، رویکردهای مانیفستی و یا حتی مدها باشند، چقدر توانستند «خانه» باشند و ساکنان را جهت سکونت در خود جای دهند؟ ناگفته پیداست که هیچیک از این پروژهها نتوانستند خانه باشند. مالکان عمدتاً نتوانستند در این پروژهها ساکن شوند و از معماران شکایت و خسارت دریافت کردند تا بتوانند حای دیگری سکنی بگزینند. پس سؤال اساسی آن است که خانه کجاست؟ چرا خانه نمیتواند مظهر معماریِ محض باشد. خط افتراق خانه و جنبههای روشنفکرانه معماری، چگونه ترسیم می شود؟
انسان با کل وجود بدنیاش با جهان بیرون در ارتباط و پیوند است؛ جهان را تجربه و آن را حول وجود بدنیاش سازماندهی میکند. بنابراین خانه، مظهر نسبت سازماندهی جهانِ بیکران، حول بدن کرانمند انسان است. نسبت صحیح میان آن دو، میتواند امتزاج وجودی انسان و جهان را به ارمغان آورد و عدم تناسب میان آن دو، منجر به احساس بیگانگی با جهان و ایجاد حس نوستالژیک شود. خانه، پناهگاه، تظاهر وجود بدنی انسان، حافظه بیرونی و تصویر او از خویشتن است. انسان در دیالوگ دائمی با محیط دستساخته خود است تا حدی که تفکیک او از تصویر مادی از خویشتناش یا غیرممکن است با تبعات ماهوی و ماهیتی دربر خواهد داشت. خانه انسان، استعارهای از وجود کالبدی او و وجود کالبدیاش استعارهای از خانه اوست. خانه، بستر امن و آرام برای خیالپردازی انسان است. خانه، امکان مواجهه صادقانه انسان را با جهان بیرون فراهم میآورد. سرمنشأ تجربه معماری، کنش سکونت گزیدن انسان است و در نتیجه خیالپردازی انسان در خانه او قابل تعریف است.
خانه، حافظ اولین جزء سازنده ساختار اجتاعی یعنی خانواده است و شخصیت، باورها، ارزشها و هنجارهای اعضای خانواده را بازتاب میدهد. خانه، موقعیتی پیچیده است که خاطرات فردی و جمعی، خیالها و آرزوها و بیمها و امیدهای اعضای خانواده را متبلور میسازد. خانه ضربآهنگ زندگی جریان عادی روزمره اعضای خانواده است. خانه، تبلور مادی گذشت زمان و پیوستار تطبیق تدریجی و مستمر اعضای هر خانواده با جهان بیرون است. خانه، ماهیت و هویت فردی و اجتماعی اعضای جامعه است. خانه، محصول تصاویر ذهنی ازلی-ابدی، کهنالگوها، افسانهها و اسطورههای هر سرزمین است؛ از این رو مملو از ذات زندگی است. خانه، بستر مواجهه انسان با کیهان است. خانه به ما یادآوری میکند که کیستیم؛ چه نسبتی با زمین و زمان داریم؛ در نظم کیهانی، کجای عالم ایستادهایم و هدف غایی و نهایی ما از بودن در عالم چیست. خانه، مظهر تعاملات عاطفی و احساسی ساکنان با دنیای بیرون است.
از این رو خانه کالایی قابل داد و ستد نیست. خانه نمیتواند پیرو سبکها، مدها، سلایق استادان دانشگاهها و جریانهای بازاری باشد. خانه، نمیتواند موضوع مسابقات معماری باشد و نمیتواند بدون جریان روزمره زندگی، قضاوت شود. خانه، بدون حضور ساکنانش، بدون بازتابش خیالات و رؤیاهای آنان، بدون تبلور باورها و مفهوم زندگی در ذهن آنان، اساساً خانه نیست. خانه، بیش از هر دستساخته دیگر انسان، واجد روح مکان خاص خود است. خانه، بنا به ماهیتی که توصیف شد، نمیتواند دفعی و یکباره طراحی، بدون تجربه زیسته، قضاوت و توسط شرکتهای سازنده بیگانه از ساکنان، بهسرعت ساخته و سپس توسط کارگزاران حوزه مسکن فروخته شود. محصول چنین فرایندی، نه خانه که سرآغاز بیگانگی انسان با جهان است. فرایندهای تولید صنعتی، نمیتواند در ساخت خانه، جایی داشته باشد. خانه، بار صنعتیشدن را نمیتواند به دوش بکشد.
از سوی دیگر، خانه نمیتواند بهمثابه اثر هنری و روشنفکرانه تولید یا بازتولید شود. خانه، بستر زندگی ساده و روزمره ساکنان است، با سادگیها و صمیمیت ضروری خود. خانه، اثر روشنفکرانهای نیست که طراحش را برنده جایزههای بینالمللی کند. خانه، جایی برای داستانپردازی ساکنانش است. ارتباط روحی، روانی و عاطفی ساکنان با عناصر و اجزای کالبد خانه، ماهیت آن را میسازد. خانه محل سکنی گزیدن ساکنان است نه محل دورهم جمعشدنهای آخر هفته چندساعتی بیگانگان. خانه، حدود ارزشهای فردی و جمعی را تعیین میکند و تنها محمل رازآمیزی زندگی خصوصی و حریم انسانهاست. خانه نمیتواند قلمروی شخصی افراد را نادیده بگیرد و یا آن را حتی تا حدودی هرچند اندک، عیان سازد. خانه محرم اسرار ساکنان و حریم امن آنان است.
آنچه امروز در جریان معماری ایران، در بعد طراحی و ساخت خانه، غالب گشته است، نگاه روشنفکرانه به مقوله خانه است که ماهیت خانه و خانواده را تهدید میکند. برنده شدن جایزههای معماری در مقوله خانه، باعث شده است تا خلق اثر هنریِ فریبنده و شگفتانگیز، تبدیل به هدف اصلی در طراحی خانه شود و این امر معماری ایران را از چاله معماری کیچ در سالهای اخیر، به چاه روشنفکرانه معماری خواهند انداخت. پاسداشت خانه، پاسداشت تمام ارزشها، سنن، باورها، جهانبینی، اسطورهها و ساختار فرهنگی ایرانیان است که میتواند ارمغان میراث تمدنی ما برای جهانیان باشد.
این مقاله پیشتر در مقدمه کتاب سال معماری معاصر ایران منتشر شده است.