تاریخ و فرهنگ ِ روزمرگی
در پاسخ به این پرسش می توان ابتدا به تعریف فرهنگ به گونه کلاسیک آن یعنی به صورتی که ادوارد برنت تایلر(E.B.Tylor) انسان شناس معروف بریتانیایی آن را مطرح کرده است بازگشت: تایلر فرهنگ را مجموعه ای از مهارت های مادی و انیشه و افکار هر جامعه ای می دانست که به آن جامعه معنا و انسجام می دهند
نوشتههای مرتبط
و شرایط تداوم تاریخی اش را فراهم می کنند. اما بسیار گسترده تر و عمیق تار از تعریف تایلر، «تاریخ فرهنگی» (Cultural history)لااقل از دهه ۱۹۸۰ به این سو به مثابه شاخه ای علمی رو به تثبیت و توسعه است و در نوشته حاضر ما تلاش می کنیم به این موضوع در سطح قاره ای (یعنی با کنار گذاشتن موضوع در آمریکا که نیاز به بحث بسیار مفصل تری دارد) اشاره ای داشته باشیم. پیتر برک(Peter Burke) استاد ممتاز تاریخ فرهنگی دانشگاه کمبریج در چندین کتاب خود از جمله «تاریخ فرهنگی چیست؟»(۲۰۰۴) و «انتقال فرهنگی در ابتدای عصر مدرن اروپا» (۲۰۰۷) تلاش کرده است که در ترسیم تاریخچه ای از این رشته و چشم اندازهای آن بپردازد و از این لحاظ استنادی اساسی به حساب می آید، اما در این میان نباید کوشش سایر تاریخ دانان معاصر از جمله اندیشمندان مکتب آنال و پسا آنال همچون ژاک لوگوف (J. Le Goff)، پیر نورا(P.Nora)، پاسکال اوری(P. Ory)،آلن کوربن(A. Corbin)، روژه شارتیه(R.Chartier)، ژان فرانسوا سیرینلی(J.F.Sirinelli) در فرانسه و همچنین انسان شناسان تاریخی نظیر کارلو گینزبورگ (C.Guinzburg) در ایتالیا را به فراموشی سپرد. در حالی که کوربن نقش اساسی را در تعریف تاریخ فرهنگی از خلال نظام حسی انسان داشته است، شارتیه و سیرنیلی تلاش کردند از طریق تاکید بر انسان شناسی تاریخی(لوگوف) و مفهوم مکان های حافظه(نورا)، گرایش قدرتمندی را که تا سال های ۱۹۷۰ در این حوزه غالب بود یعنی «تاریخ خلق و خوی» (histoire de la mentalité) را پشت سر بگذارند و در این راه در فرانسه با دو متفکر بزرگ دیگر یعنی از یک سو پیر سانسو(P. Sansot) و از طرف دیگر میشل دو سرتو(M. De Certeau) همراه بودند که کار خود را به ترتیب بر مفهوم شیئی و نقش آن در زندگی انسان ها به ویژه در زندگی شهری و از سوی دیگر روزمرگی و شهر متمرکز کردند. همانگونه که سهم نگاه های تحلیلی به پدیده جهانی شدن از جانب جامعه شناسانی چون جرج ریتزر(G.Ritzer) و آرجون آپادورای(A.Appadurai) در آمریکا نیز به موضوع کاملا در مرکز مسئله قرار می گیرد.
اما اگر خواسته باشیم واقعا به نقطه ای تاریخی برای ریشه گرفتن تاریخ فرهنگی تاکید کنیم بی شک باید این نقطه را همانگونه که برک در مقاله ای درباره این شاخه علمی در مجموعه مقالات منتشر شده در سال ۲۰۰۸ زیر نظر فیلیپ پواریه (Ph.Poirrier) مطرح می کند، آن را پیش از هر کجا ( و لزوما باز هم در کنار فرانسه) در بریتانیای اواخر قرن نوزده و ابتدای قرن بیستم قرار دهیم.
تاریخ فرهنگی یعنی بازگویی ، تشریح و تفسیر فرهنگ، بیش و پیش از هر حوزه ای در زمینه «تاریخ تمدن» ها آغاز می شود زیرا مفهوم «فرهنگ» و «تمدن» در آغاز قرن بیستم هنوز تقریبا با یکدیگر انطباق معنایی دارند. از این هنگام ما با چندین گرایش سروکار داریم: نخست نویسندگانی چون هنری باکل (H.Bucle) و جان سایموندز(J.Symonds) که تاریخ تمدن های عمومی را می نویسند در حالی که در همین دوران یعنی در نیمه قرن بیستم، اندیشمندانی چون جرج سامسون(G.Samson)،فیتزجرالد(C.Fitzgerald) و راولینسون(G.Rawlinson) به ترتیب تاریخ تمدن هایی مشابه را برای ژاپن، چین و هند تالیف می کنند. گرایش دوم به مجموع اندیشمندانی اختصاص داشت که از موسسه واربورگ آلمان، به دنبال به قدرت رسیدن فاشیستها، به بریتانیا گریختند و این موسسه را نیز به آنجا منتقل و به دانشگاه لندن ملحق کردند. معروفترین این ها، نوربرت الیاس(N. Elias) بود، اما اندیشمندان دیگری نیز نظیر ویند(E.Wind)، ویتکوور(R.Wittkower)، گامبرویچ(E.Gombrich) هاوزر(A.Hawser) که اکثرا تحت تاثیر مارکسیسم قرار داشتند و به جز الیاس دو مورد آخر نیز به دلیل انتشار کتاب هایشان در حوزه تاریخ هنر در ایران شاخته شده اند، در میان آنها بودند. و سرانجام گرایش سوم، در نسلی بلافاصله پس از این گروه و با اندیشمندان مکتب «مطالعات فرهنگی» یعنی ویلیامز(R.Williams) و هاگارت(R.Hoggart) در بیرمنگام بریتانیا آغاز می شود که تا امروز ادامه دارد این مکتب را که خود ریشه در مارکسیسم ایتالیایی (گرامشی)، و آلمانی (فرانکفورت) داشت، نیای مستقیم «تاریخ فرهنگی» جدید به شمار می آورند. مطالعات فرهنگی در طول چندین دهه توانست در کنار گرایش های انسان شاسی فرهنگی در نزد متفکرانی چون جک گودی (J ;Goody) و ادوارد تامپسون(E.thompson)، این حوزه را به پیش ببرد.
بهر رو به طور کلی نمی توان انکار کرد که تاثیر مارکسیسم به ویژه مارکسیسم گرامشی و لوگاچ در این نسل بسیار بالا بود و از حلقه مطالعات فرهنگی نیز بسیار فراتر می رفت و شاید همین تفاوت اصلی آنها را با سردمداران آنال به خصوص فرنان برودل(F.Braudel) و پسا آنال می ساخت، و تاریخ شناسی بریتانیایی را از تاریخ شناسی فرانسوی و گرایش های متعدد آن از جمله گرایش خاصی که تاریخ دانی چون پل ون (P. Weyn) متخصص تاریخ تمدنی یونانی– رمی در کلژ دو فرانس نمایندگی اش می کند، جدا می کرد.
و سرانجام در آخرین مرحله در تبیین و شکل گیری تاریخ فرهنگی، به سال های دهه ۱۹۸۰ و آنچه «چرخش بزرگ» (grand tournant) نامیده می شود، می رسیم: تاسیس انجمن بین المللی تاریخ فرهنگی، کنفرانس معروف دانشگاه گان(Gand) در سال ۲۰۰۸ و تاسیس مجله علمی تاریخ فرهنگی (Journal of Cultural History). در این حوزه است که تاریخ فرهنگی جدید به گونه ای که لین هانت(Lynn Hunt) ارائه می دهد، مطرح می شود و اندیشمندان شاخصی چون کیت تامس(K.Thomas)، گارث استیدمن جونز(G.Steadman Jones)، بندیکت آندرسون(B.Anderson) ، که البته همچون همیشه وام دار اندیشمند پیشکسوت در این زمینه، یعنی اریک هابزباوم(E.Habsbaum) هستند. از آخرین متفکران بیست سال اخیر نیز می توان به جز خود پیتر برک، از جمله به شاما (S.Schama)، براون(P.Brown)، بریگز(A.S. Briggs)، بارلت(R.Barlette) و بروور(J.Brewer) اشاره کرد.
در یک کلام اندیشمندان تاریخ فرهنگی جدید را نمی توان از گرایش های اصلی فرهنگ شناسی از نیمه دوم قرن بیستم به طور جدی جدا کرد. حضور گسترده متفکران فرانکفورتی، بیرمنگام، و گرایش های آنال و پسا آنال در این اندیشه همچنان تداوم آن را تضمین می کند. اما امروز می توان با اطمینان زیادی گفت که تاریخ به شیوه پربار و متنوعی که از وبر تا بردول و از زیمل تا برک به مثابه روایت های بی پایان و متنوع در چیدمان های مختلف و با قابلیت های تفسیر پذیری بالا، از روابط اجتماعی و برساخته های فرهنگی این روابط تعریف می شد، بیش از هر زمان آینده درخشانی را در پیش روی خود می بیند. دو تفسیر جدیدی که فرهنگ شناسان امروز به این تاریخ می دهند و شامل متعارف ترین و ساده ترین جنبه های زندگی روزمره از تاریخ صدا و لباس و غذا و حمل و نقل گرفته تا همه رفتارهای خرد دیگر روزمره و همه خرده فرهنگ ها و سبک های زندگی موجود و اشکال بروز مادی و غیر مادی آنها می شود. کاری که در کشورهایی با سنت طولانی مدت تاریخ دانی و علوم انسانی و اجتماعی در آغاز آن هستند و ما هنوز حتی کمتر بدان فکر کرده ایم.
یادداشت هفتگی نگارنده در روزنامه شرق (دوشنبه ها)