ترس همواره آدمی را دچار تشویش میکند. ترس خودش را در ادوار مختلف زندگی هر فرد به نوعی متفاوت بازنمون می سازد؛ گاهی خود را در قامت ترس از دست دادن موقعیت شغلی، ترس از شکست، ترس از بی هویتی در اجتماع و مانند آن . امروز دچار ترس از آینده ایم. البته اگر آینده ای را در این کوره راه «رشد» بتوان متصور شد. به عمد واژه «توسعه» بکار گرفته نشد چراکه هر چه هست صرفن رشد و ترقی در شکل است نه محتوا.
نوشتههای مرتبط
امروزه رشدِ ترس در تمامی مناسبات جامعه بسیار بیشتر از توسعه همان مناسبات در مسیر عقلایی است. اگرچه تا پیش از کرونا همچنان دستاویزهایی برای عدم رخداد اتفاقات خوشایند وجود داشت؛ اما اینبار این بهانه خود را در قالب کرونا نشان داد. هرچند که تنها کمی پس از پَندِمیک تئوری های توطئه و سیاسی سازی ها از این ویروس شکل گرفت اما تا به امروز نتایج نشان داد که کروناویروس مولودِ رفتارِ نامناسبِ انسان با اقلیم و محیط زیست است.
تا قبل از وقوع چنین اتفاقی سهمگین اعتقاد بر این بود با توسل به ایدئولوژی ها از هر نوعی، می توان زیست و با هر رویدادی از طریق فیلترِ آن ایدئولوژی، مواجهه درستی برقرار کرد. اما در حال حاضر می دانیم دولتها با ایدئولوژی اگرچه رشد می کنند اما در توسعه کُمِیتشان لَنگ است. اکنون به خوبی می دانیم که رشد و توسعه مبتنی بر تولید ناخالص است. حتا در امر شهری ایران نیز نکته مغفول همین اقتصاد است. اقتصادی که زیربنای توسعه اوربان [۱]است در کانتکست سرمایه داری. اما به اشتباه آنرا عاملی فارغ از اهمیت در نظر گرفتیم و تأثیرات اقتصاد خرد و کلان را بر اجتماعات انسانی نادیده انگاشتیم. در اصل مغالطاتی که در باب مفاهیم و گزاره های مهم بوجود می آید، سیرِ دگرگونی و حالِ بدِ کنونی را سبب می گردد. ویرانگرترین مساله این روزها شاید این باشد که بر این کم اهمیت جلوه دادن نیز اصرار داشته باشیم!
ترس از تورم موضوع جدی این روزهاست. با نگاهی به روند تورم در دهه های اخیر می توان به سهولت فهمید که اقتصاد ایران منفعل است و توانایی ایجاد ارزشی را ندارد. بیشتر تمایل دارد تا از طریق حربه ای به نام تورم؛ ثروت مجموعه های سرمایه گذاری مختلف (که عمدتن در ید قدرت خودِ حاکمیت است) را بیافزاید و این امر در نهایت موجب سقوط هرچه بیشتر ارزش ریال و عدم وابستگی دولت به دلار می شود! و این در حالیست که با تورم سنگین روزافزون احتمال شکستن حباب های شکل گرفته مالی در بورس اوراق بهادار و دیگر جاها نیز کاسته می شود. از طرفی با رشد توهم گون بورس داخل که بدون هیچ علتی این چنین افسارگسیخته در حال رونق است سهام های دولتی نیز به سادگی هرچه تمام تر در بازار مورد معامله قرار می گیرند.
نرم تورم ایران از سال ۱۹۸۴ تا ۲۰۲۰ (نرخ تورم سال ۲۰۲۰ به علت عدم قطعیت در وضعیت اقتصاد جهانی، تخمین زده شده است) [۲]
موضوع آنجاست که در باب تورم و علل ایجادش صرفن به گزاره هایی همچون تحریم های اقتصادی و یا رشد نقدینگی بسنده می شود؛ به عبارتی با این روش سعی در غسل تعمید دادن علت اصلی تورم در اقتصاد ایران می شود؛ تا وجود کاست های طبقاتی پنهان در پسِ دگرگونی های اقتصاد ایران نادیده انگاشته شود. مناسبات طبقاتی موجود خود به علت پذیرش سیاست های نولیبرالی شکل گرفت و در نهایت پیوسته ماناییِ خویش را در اتصال به ساختارهای حاکمیتی و استفاده از رانت های متعدد تثبیت می نماید.[۳]
جامعه ای که در آن با افزایش قیمت هر چیزی صف خرید در آن شکل می گیرد چه خودرو باشد، چه دلار، چه خانه و مسکن و چه مواد خوراکی؛ اما با افزایش قیمت کتاب کمترین اتفاقی در فروش کتاب نمی افتد دچار زوال تدریجی است. کافیست همین سنجه را در قیاس با دیگر کشورها در نظر آوریم و ببینیم همان کشورهایی که مدینه فاضله ماست در صدر کتابخوانان جهانند و حتا در این اپیدمی اخیر نتیجه این فرهنگ شان را دیدند.
ترس همواره حامل این پیام است که چیزی در این میان ناشناخته است. اُبژه ای که نمی دانیم چیست اما به سان نیرویی ماورایی همچون کرونا ما را اسیر و مغلوب خویش ساخته است. کاملن به این گزاره باید ایمان آورد که در اجتماعی که در لایو فلان سلبریتی که کمترین نگاهی به اخلاقیات، مناسبات انسانی، و دیگر سنجه های مهم در ارتباطات ندارد هزاران نفر حاضر می شود و در سوی دیگر به یک تحلیل انتقادی و ایجاد یک گفتمان درست برای رویارویی با موضوعات مدنی کمترین اهمیتی داده نمی شود ترس از کرونا توهمی بیش نیست. زمانیکه سرانه مطالعه ایران چه قبل از پَندِمیک چه بعد آن تغییری نمی کند و چیزهایی تبدیل به مقصد آرزوهای مان می شود که کمترین باری از مشکلات روزمره نمی کاهد، دچار توهم فزاینده ایم. شاید تنها راه برون رفت را بتوان معطوف به اراده در تغییرِ وضع حال جست و جو کرد. دگرگونی در تمامی مناسک کنونی و علی الخصوص توهم زدایی از اکنون.
منابع
[۱] urban
[۲] www.statista.com
[۳] صداقت، پرویز، موج جدید تورم ما را به کجا میبرد؟، نقد اقتصاد سیاسی. ۱۳۹۹