۱) طی ۲ هفته گذشته یک نفر اهل بم در اعتراض به عدم رسیدگی به وضعیت زلزله زدگان بم و شهر زلزله زده شان و یک نفر در اعتراض به عدم پاسخگویی به خواستش مبنی بر ملاقات با نمانده شهرشان برای دادن نامه ای به او برای رسیدگی به بیکاری اش، خودشان را مقابل این دو نهاد به آتش کشیدند. تصور می کنید دلیل این خودسوزی های اعتراضی چیست؟
– برای آنکه درباره یک واقعه خاص اظهار نظری بکنیم نیاز به داده های کامل آن داریم و بدون چنین داده هایی چنین اظهار نظری می توان به سرعت شکل یک موضع گیری سیاسی را به سود این یا آن جناح به خود بگیرد که طبعا از جانب من ناصحیح خواهد بود. در عین حال این واقعه تنها واقعه از نوع خود نبوده است و تا کنون بارها وقایع مشابهی در کشور ما و در سایر کشورها رخ داده است که نمی توان در برابر آن بی تفاوت بود بنابراین من سعی می کنم که پاسخ شما را با فرض بر آن پاسخ بگویم که قربانیان این حوادث، افرادی بوده اند که به دلیل فشارهای اجتماعی و نه انگیزه ها و مشکلات و اختلالات روانی شخصی دست به خود سوزی زده اند. این نکته را نیز یادآوری کنم که خودسوزی یا خودکشی افراد که اوج ناامیدی و یاس آنها را از سیستم اجتماعی نشان می دهد، به هر دلیل اجتماعی باشد، قابل تامل است و جامعه مزبور باید در برابر آن واکنش نشان دهد. این نکته را از آن جهت می گویم که عنوان شده است برخی از این افراد «معتاد» بوده یا مشکلات دیگری داشته اند. حتی بسیاری از جامعه شناسان بر آن هستند که بیماران روانی و کسانی که به دلیل فشارهای ناشی از آنها دست به خودکشی می زنند، را باید به نوعی به حساب جامعه گذاشت و نمی توان با گفتن اینکه مسسئله «شخصی» بوده از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرد، منتها اگر من در ابتدا گفتم مسائل شخصی را در بحثم دخالت نمی دهم به دلیل آن بود که موضوع بسیار طولانی و پیچیده می شود. بنابراین به نظر من در هر حال جامعه مسئول است که به این نشانه ها که نشانه های ناتوانی اش در مدیریت مشکلات و آسیب های اجتماعی است توجه کند، هر چند که بنا بر مورد این مشکلات می تواند کمتر یا بیشتر جامعه و مسئولات را درگیر کند. در برخی از موارد همچون قربانیان و رزمندگان جنگی و همچنین قربانیان حوادث طبیعی به نظر من، مسئولیت جامعه فوق العاده بالاست و هر گونه مشکلی برایا ین گونه قربانیان پیش بیاید باید در اولویت مطلق بررسی و یافتن راه حل باشد، در برخی موراد دیگر برای مثال فقر، اعتیاد و بیکاری و غیره، هر چند مسئولیت جامعه شاید کمتر باشد اما باید به این حوادث بازهم به عنوان زنگ های خطری اساسی نگاه کند.
نوشتههای مرتبط
تحلیل جناب عالی از ریشه های چنین اتفاقاتی چیست؟
با کنار گذاشتن دلایل روانی، ریشه این مشکلات همانگونه که گفتم در عدم توانایی یا ناتوانی نسبی یک جامعه به مدیریت مشکلات آن جامعه است . گروهی از این مشکلات شناخته شده هستند و در تمام جوامع وجود دارند بنابراین باید برای آنها برنامه ریزی اجتماعی داشت: فقر، بیکاری، اعتیاد، فروپاشی خانواده و غیره. ما می دانیم گه عواملی این مشکلات را ایجاد می کند و باید پیش از آنکه کار به یک تراژدی بکشد به سراغ یافتن راه حل های مناسب برویم و از اینکه مرد مرا به حال خودشان رها کنیم به شدت پرهیز نمائیم. گروهی دیگر از مشکلات خاص یک جامعه هستند و به تاریخ و موقعیت خاص آن جامعه بر می گردند که در ایران ما مسئله جنگ و مشکلات ناشی از آن و حوادث طبیعی را داشته ایم در این موارد نیز باید افراد و کسانی که مستقیم یا غیر مستقیم از این مشکلات رنج می برند شناسایی شده و تک به تک زیر مراقبت باشند. وظیفه جامعه آن است که خود به سراغ این افراد برود و نه آنکه منتظر باشد آنها دست کمک به سویش دراز کنند. بسیاری از افراد به دلایل مختلف و از جمله شان انسانی خود حاضر نیستند کمک بخواهند و این وظیفه ما است که به کمک آنها برویم. من تاکید خاصی بر تمام قربانیان جنگ دارم که همه ما زندگی و آسایش ولو نسبی خود را مدیون آنها هستیم و بنابراین هر اندازه به آنها کمک کنیم باز هم کم است و در واقع کاری نکرده این جز ادای دینی که نسبت به آنها داریم. سیستم های اجتماعی جدید باید هر چه بیشتر به سوی انسان محور شدن پیش بروند و مسئله کمک ها و نظام همبستگی اجتماعی را نهادینه کرده و آن را از شکل فردی و دلبخواهی خارج کنند. این اختلاف اصلی ما با نولیبرال ها است که با گفتن اینکه هر کس وظیفه دارد مسئول خود باشد، وظایف جامعه را از یاد برده و در نهایت وضعیت را به جایی می رسانند که بخش بزرگ یک جامعه زیر خط فقر قرار می گیرد و موقعیت همه و از جمله افراد دارای امتیازات بالای اجتماعی دچار تزلزل و شکنندگی می شود. کمک و اعانه دادن چیزی نیست که در شان یک جامعه عادلانه ومدرن باشد بنابراین باید از طریق بسط سیستم های همبستگی اجتماعی و بیمه ها کاری کرد که همه افراد احساس ایمنی و آسایش بکنند بدون آنکه شان انسانی خود را از دست بدهند و تا مرز اعمال هولناک چون خودسوزی پیش بروند.
سابقه چنین کاری در جهان و ایران چیست؟
در جهان این امر بیشتر جنبه اعتراضی عمومی داشته است و بنابراین ریشه های آن ریشه های ایدئولوژیک و اعتقادی بوده است. خودسوزی ها در اعتراض به جنگ و به شرایط غیر عادلانه ای که در یک منطقه ، با کشور و یا برای یک قوم و ملت خاص ایجاد شده تاکنون بارها اتفاق افتاده است. عملیات انتخاری که در دوران مدرن ، ابتدا در جنگ جهانی دوم به وسیله نظامیان ژاپنی آغاز شد و سپس از اواخر قرن بیستم به شدت رواج یافت و در مقابل اشغال های نظامی کشورهایی چون فلسطین، عراق و افعانستان شاهدشان بودیم ؛ نمونه های دیگری از این کار بوده اند که البته گاه از سر اعتقاد و گاه کاملا سازمان یافته و برنامه ریزی شده و سیاسی بوده اند. اما اشکال مختلف خودکشی، از قرن نوزده موضوع تحقیق جامعه شناسان بوده است، کتاب معروف دورکیم با همین عنوان «خودکشی» یکی از معروفترین کتاب های کلاسیک جامعه شناسی در این زمینه است و دورکیم در آن نشان می دهد که چرا این عمل که به نظر یک عمل شخصی می اید در واقع حاصل جمع مجموعه ای از موقعیت های اجتماعی و بنابراین قابل اجتناب است. جوامعی که دجار هاهنجاری های مختلف می شون دبه شدت با خطر افزایش آسیب های اجتماعی از جمله پدیده هایی چون خودکشی، اعتیاد، فقر ، بیکاری و فیره روبرو هستند که ابتدا در اقشار و گروه های محدودی دیده می شود ولی می توانند پی آمدهایی بسیار سخت و دراز مدت برای جامعه در بر داشته باشند.
این گونه اعتراض و تخریب خود نشانه چیست و چگونه باید با آنها مواجه شد؟ منظور جامعه و دولتمذدان است؟
ما دقیقا نمی دانیم در ذهن کسی که دست به این کار می زند چه گذاشه است اما کاملا می توان تصور کرد که اغلب در این موارد با نوعی اعتراض در درجه نخست نسبت به نهادها روبرو هستیم. البته این امر لزوما بدان معنی نیست که آن نهاد در آن زمینه خاص مسئول بوده باشد. ممکن است اصولا فرد به درستی نداند که چه نهادی مسئول مصیبت های اوست، اما همین که این کار را در برابر یک نهاد انجام می دهد می تواند نشان دهنده ذهنیت او باشد و یا اینکه گرایش او به اینکه افکار عمومی را با حساسیت بیشتری نسبت به موقعیت خود و موقعیت افرادی نظیر خود حساس کند. بهر تقدیر به گمان من، این مسئولیت تک تک نهادهای اجتماعی و نه فقط نهادی که اعتراض ظاهرا نسبت به آن انجام شده و همچنین مسئولیت تک تک افراد یک جامعه است که نسبت به چنین مصیبت هایی با تامل زیاد بنگرند و تلاش نکنند چنین حوادثی را به حساب مشکلات شخصی افراد گذاشته و از خود رفع مسئولیت کنند. هر موردی که به این صورت اتفاق می افتد تک تک ما را به زیر سئوال می برد و ما را دربرابر وظایف اخلاقی و انسانی مان قرار می دهد. هیچ کسس نمی تواند بگوید در این ماجرا بی گناه است زیرا سیستم اجتماعی یک کلیت است که همه اجزایش با یکدیگر ارتباط دارند و همه با هم آن را اداره یا تحمل می کنند.