میدان تحقیق لااقل از دوران مالینوفسکی تا امروز بدل به یکی از محوری ترین و اساسی ترین ستون های پژوهش های انسان شناختی شده است به صورتی که امروزه بسیاری از انسان شناسان را بر اساس میدان تحقیقشان طبقه بندی می کنند و برای مثال از افریقا شناسان، اقیانوسیه شناسان و یا متخصصان ایران یا خاور میانه، آسیای جنوب شرقی و … سخن گفته می شود. میدان بنا بر پژوهشگری ک از او صحبت می شود اغلب در سطح خرد(یک منطقه روستایی یا شهری) و حداکثر در حد قاره تعریف می شود. البته این بدان معنا نیست که نتوان انسان شناسان را بر اساس سایر مشخصات از جمله حوزه و موضوع تحقیقشان طبقه بندی کرد. اما بهر رو اجماعی نسبی وجود دارد که میدان را به نسبت سایر عناصر در حال حاضر در درجه بالاتری از اهمیت قرار می دهد و به همین دلیل نیز اکثر پژوهشگرانی که خواسته باشند در حوزه آکادمیک پذیرفته شوند باید تجربه ای قابل اعتنا در یک میدان اشته باشند . بسیاری از این پژوهشگران میدان خود را در طول عمر خود حفظ کنند و تلاش می کنند خود را به آن محدود کرده و شناخت خود را از آن هر چه عمیق تر کنند. برخی نیز حتی در این میدان برای مثال در یک منطقه محلی صرفا بر یک موضوع مثل خویشاوندی، دین یا اقتصاد و سیاست متمرکز می شوند. ظاهرا بهترین فرمول نز همین است یعنی یک میدان مشخص و یک حوزه تخصصی مشخص . پرسشی که در این میان به وجود می آید آن است که آیا این فرمول با مطالعه تطبیقی ( که درباره آن مستقلا بحث خواهد شد) در تضاد قرار ندارد؟ آیا اگر ما خود را به یک میدان محدود کنیم به صورتی خودکار قابلیت و امکان مقایسه را از خود سلب نکرده ایم؟ پاسخ به این پرسش نسبی است: مطالعه تطبیقی می تواند خود نوعی تخصص باشد به عنوان مثال کار اندیشمندان بزرگی چون ژرژ دومزیل، امیل بنونیست ، میرچیا الیاده تقریبا به طور کامل در حوزه مطالعات تطبیقی قرار می گیرد. و هر کدام از این اندیشمندان نیز انقلابی در زمینه های کاری خود ایجاد کرده اند. اما به این دلیل نیست که ما لزوم و یا لااقل امکان برخی تلاش ها و مطالعات تطبیقی در فرمول نخست را نفی کنیم. در واقع پژوهشگر انسان شناس می تواند و لازم است در عین آنکه بر یک نقطه متمرکز است، لااقل در جریان مطالعات موازی و پیوسته به کار خود باشد و گاه نیز در مقاطع و موارد ویژهای دست به تحقیق تطبیقی بزند تا دید خود را از میدان خویش عمیق تر کند. با این حال نکته ای که او نباید فراموش کند این است که هدف کار او از کار تطبیقی نه تلاش برای رسیدن به پدیده ها و سازوکارهای جهانشمول بلکه صرفا عمیق کردن دانش خود و وارسی فرضیه ها و نتیجه گیری های است که بر میدان خود یافته است.