در جوامع امروز شکل گیری قهرمان در ذهن در چه موقعیتی می تواند اتفاق افتد؟ آن زمان که فرد احساس خرد شدن در برابر جامعه یا ساختارهای قدرت می کند که او را در خود فرو می بلعند. فرد خواهان این می شود که خود را به بی زمانی و نیروهای جادویی بسپرد و بتواند فراتر از ساختمان های غول پیکر معلق بین آسمان و زمین پرواز کند.
قهرمان افسانه ای به هیچ وجه معرف چیزی نیست بلکه بدل، مضاعف و جانشین یک نظام جادویی و مذهبی می تواند باشد. او تاریخ نداشته است بلکه پیوسته از ابدیت ظهور کرده است، ابدیتی که اصولا از آن آمده است (و پیوسته در ابدیت ناپدید شده است). اما امروزه فرد خودش را محبوس جامعه و زمان احساس می کند که سختگیرانه می خواهند به او نظم ببخشند. در این بین شخصیت ادبی هم می تواند در رمان ساخته شود از آنجا که جوهر اجتناب ناپذیر رمان جامعه و زمان هستند (زرفا، ۱۳۶۸: ۱۴۶). وجود درک زمان یک موضوع حقیقی است اما زمان بندی مدرنیته مربوط به اعتباریات بشر است. فرد که در جوامع امروز ناچار است خود را به زمان بندی مدرنیته بسپرد ممکن است تصور کند حقیقتی در این چارچوب وجود ندارد و احساس دلزدگی و روزمرگی را تجربه کند. برای همین قهرمان در ذهن فرد از آدم ها فاصله می گیرد و به نور که همان اندیشه های ناب هستند خیره می شود و می تواند حتی برای نجات دیگران حادثه بیافریند. اما نویسنده در رمان جدید در پی چیست؟ او خواهان این است چگونه می توان قهرمان را به شخصیت بدل کرد؟ هنگام تبدیل کردن قهرمان به شخصیت هم می توان به اعتباریات امروز بشر احترام گذاشت و هم فراتر از زمان بندی، وجود حقیقی زمان را درک کرد. مطمئنا تفاوت اساسی بین جوامع توسعه یافته و جوامع در حال توسعه در رابطه با شکل گیری رمان وجود دارد.
نوشتههای مرتبط
اگر به رمان های اولیه فارسی نگاهی بیندازیم متوجه می شویم بنا به ویژگیهای خاص خود، از نوع رمانهای تاریخی محسوب میشوند. براساس تعریف جمال میرصادقی در کتاب ادبیات داستانی «رمان تاریخی، رمانی است که در آن اشخاص برجسته و تاریخی و سلسله حوادث و نهضت یا روح و معنویت عصرگذشته بازسازی می شود»(میرصادقی، ۱۳۷۶: ۴۲۷). این رمانها به شکلی به تغییر اجتماعی میپرداختند که میان جهان قهرمانگرایی افسانهای و تاریخ معاصر قرار دارند. اما از سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ رفته رفته رمانها به طرف پرداخت شخصیت پیش رفتند. البته باید به تفاوتهای فرهنگی ویژگیهای قهرمان در غرب با جامعهی خودمان هم توجه کنیم تا بهتر بتوانیم روند تغییر قهرمان به شخصیت را در رمان بررسی کنیم. به گفتهی زرافا تا نیمهی دوم قرن پانزدهم رمانسی نوشته نشد که در آن رسوم فئودال و روحیهی شوالیهگری حتی به طوری مبهم مورد تحقیر قرار نگرفته باشد. در «یوهان دو سانترهی کوچک» اثر آنتوان دو لاسال، شوالیهای جوان عشق پاک خود را به معشوقهاش ابراز میکند. اما چون بانوی او راهب فرمایهای را بسان رقیب او انتخاب میکند، میباید با دست خالی با وی نبرد کند. راهب دو بار سینهی قهرمان را بر خاک میمالد. این نوع رفتار تحقیرآمیز نسبت به یک شوالیه که به طرزی تربیت شده است که نه با کمک سلاح بجنگد و نه با کمک مقررات، بیشباهت به سرنگون شدن شوالیههای مجهز به سلاحهای گوناگون، به دست پیاده نظامهای چابک و مجهز به تیر و کمان نیست (زرافا، ۱۳۶۸: ۱۵۰). قهرمان یا همان شوالیه در فرهنگ غرب بیشتر با جادو تا دین سرو کار دارد در حالی قهرمانهای ملی ما دارای ویژگیهای متفاوتی هستند که به راحتی در نزد مردم با اسطورههای مذهبی شبیهسازی میشوند. مثلا در نزد مردم رستم با حضرت علی (ع) وارد هم صحبتی میشود یا مردم و نقالان سیاوش را با علی اکبر شبیه سازی میکنند.
به هر حال جامعه غرب در حال تغییر از یک نظام فئودالی به سرمایه داری است برای همین «یوهان کوچک» این موضوع را هم روشن میکند که برده – بورژوا در آستانهی پیروزی تنها میتواند به کمک پذیرش ارزشهای قابل مقایسه با ارزشهایی که او از طریق کار، تکنولوژی و تجارت، در حال تخریب آنها است، تبدیل به شوالیه مسلط شود (همان: ۱۵۳). رمان غربی با روند تبدیل قهرمان (شوالیه) به شخصیت نشان میدهد، برای نوع زندگی جدید فرد در جامعه باید دارای چه ویژگیهایی باشد و حتی یک شوالیه هم اگر بخواهد دوام بیاورد و زندگی کند باید کم کم کار و تجارت بیاموزد. کار نویسنده ایرانی زمانی سخت میشود که قهرمان جامعهاش با ویژگیهای اخلاقی، مذهبی، ملیگرایی و … تنیده شده و به راحتی نمیتوان آنها را نادیده گرفت. تنها راهی که برای نویسنده ایرانی برای پرواندن شخصیت میماند این است بدون توجه به ویژگیهای قهرمان جامعهاش، شخصیت بسازد و فقط سخن از روزمرگی شخصیتها بزند که پیوندی نه با گذشته و نه با دنیای جدید دارند (مثل داستانهایی که از مشکلات اقتصادی افراد سخن میگویند)؛ چون ساده نیست حرکتی از ویژگیهای قهرمان ایرانی تا زندگی شخصیتها ترسیم کرد. اما در این جا میتوان به سیمین دانشور اشاره کرد که تلاش کرده راهی برای تبدیل قهرمان جامعه اش به شخصیت پیدا کند. دانشور در پرداخت سووشون باورهای ایرانی را با باورهای اسلامی گره می زند و یوسف را تجلی گاه این پیوستگی قرار می دهد. شاید این ادغام را در نام گذاری اشخاص نیز بتوان پی گرفت. یوسف نامی ایرانی نیست اما نام فرزندش خسرو یادآور نام فرزند سیاوش، کیخسرو، است. داستان یوسف همان داستان سیاوش است . اگر کشندگان سیاوش بیگانگانند، قاتلان یوسف نیز بیگانگانی هستند که خود را دوست و دوستدار یوسف و مردم وانموده اند (صدیقی، ۱۳۸۸: ۱۰۴).
در پایان در رابطه با شکل گیری رمان در جوامع در حال توسعه ای چون ایران سوال پیش می آید. پایه و اساس اعتباریات بشر که افراد بیشتری از خلال آن ها با یکدیگر ارتباط برقرار کنند در کجا قرار دارد؟ شاید هویت اجتماعی علم را باور داشتن باشد. اما اگر ساختارهای قدرت یک جامعه اجازه ندهد نقد که بازنمود اساسی هویت اجتماعی علم است شکل بگیرد می توان امید به شکل گیری علم اجتماعی داشت؟ و البته نویسنده رمان چگونه می تواند قهرمانی که سیال وار و بی شکل در همه ی عرصه ها قدم می زند را تبدیل به شخصیت کند؟ گویی مهم ترین اشتباهی که در ادبیات جوامع در حال توسعه صورت می گیرد این است که ساختارهای قدرت را مقصر بدانند که مانع درک وجود حقیقی زمان هستند و این در حالی است زبان گفت و گویی وجود ندارد و ساختارهای قدرت برای حفظ قهرمان گذشته اجازه نمی دهند علم اجتماعی دارای هویت جمعی باشد تا در این بین شخصیت هم شکل بگیرد.
منابع:
آرین پور، یحیی، ۱۳۸۲ ،ا ز صبا تا نیما، تهران: نشر: زوار
بارت، رولان، ۱۳۷۵، ترجمه شیرین دخت دقیقیان، تهران، نشر: مرکز
زرافا، میشل، ۱۳۶۸، ادبیات داستانی، ترجمه نسرین پروینی، تهران، نشر: کتاب فروشی فروغی
لوکاچ، جورج، ۱۳۸۸، ترجمه محمدجعفر پوینده، تهران، نشر ماهی
صدیقی، علیرضا، ۱۳۸۸، «بومی گرایی و تأثیر آن بر ادبیات داستانی معاصر ایران( ۱۳۵۷ ۱۳۲)»، فصلنامه پژوهشی زبان و ادبیات فارسی، زمستان ۱۳۸۵
دانشور، سیمین، ۱۳۸۰ ، سووشون، تهران، نشر: خوارزمی
دولتآبادی، محمود، ۱۳۷۸، کلیدر، ده جلد، تهران، نشر: چشمه
میر صادقی، جمال، ۱۳۷۶ ،ا دبیات داستانی، تهران، نشر: سخن
وویاچیچ، ولیکو، ۱۳۸۳، جامعهشناسی، ترجمه محبوبه مهاجر، دایره المعارف ناسیونالیسم، جلد اول، تهران، نشر: وزارت امور خارجه
وینچ، پیتر، ۱۳۷۲، ایده علم اجتماعی و پیوند آن با فلسفه، ترجمه زیر نظر (سمت)، تهران، نشر: سمت