« خودآسیب رسانی» به رفتارهای عمدی گفته می شود که موجب آسیب بدن می شوند، از دید اجتماعی غیرقابل قبول هستند و با هدف غلبه بر آشفتگی هیجانی انجام می شوند.» (حکیم شوشتری و خانی پور ۱۳۹۳, ۴) گرچه خودآسیب رسانی به عنوان یکی از پیش بینی کننده های خودکشی در نوجوانان بوده و انگیزه های مشابه در بین این دو رفتار وجود دارد، اما در تعریف خودآسیب رسانی، انگیزه خودکشی مورد توجه نیست و این رفتار می تواند بدون انگیزه خودکشی نیز انجام شود. این دو رفتار که جزو مشکلات شایع در دوره نوجوانی هستند، با وجود شباهت های ظاهری از نظر شدت نشانه ها، فراوانی و انگیزه ها با هم متفاوتند(همان، ۱۴).
در تعریف آسیب به خود، هدف از این کار غلبه بر آشفتگی هیجانی مطرح شده است و در رویکرد روان شناختی ناتوانی فرد از مقاومت در برابر برخی تکانه ها یا مشکلات به عنوان علت اصلی چنین رفتاری ارزیابی می شود (پیمان نیا, و غیره ۱۳۹۷, ۹). اما در میان عوامل خطر و انگیزه ها با عوامل اجتماعی نیز مواجه می شویم. بعد از عامل تنظیم هیجانی یا دستیابی به آرامش از طریق آسیب زدن به خود، عواملی همچون یادگیری اجتماعی، جدی گرفته شدن، میل به تنبیه خود و درونی سازی ناهشیارانه خودآسیب رسانی به عنوان جزیی از خویشتن، به عنوان انگیزه گرایش به خودجرحی مطرح شده اند (حکیم شوشتری و خانی پور ۱۳۹۳, ۱۴).
نوشتههای مرتبط
به طور کلی در مورد خودآسیب رسانی در ایران مطالعات اندکی انجام شده و اطلاعات بسیار محدودی در دست است و آمار مکتوبی وجود ندارد. بریدن و خراش دادن پوست دست و سایر قسمت های بدن به وسیله تیغ و اشیاء تیز دیگر که در برخی از گزارشات خبری به عنوان «خون بازی» و در مصاحبه های انجام شده در تحقیق حاضر به عنوان «تیغ بازی» و «خط خطی کردن» نیز از آن یاد می شود، پدیده ای است که بیشتر نوجوانان، آن را در بین همسالان، مشاهده یا برخی خودشان آن را تجربه کرده اند. با توجه به این که تحقیق حاضر کیفی و تعداد مصاحبه ها در آن محدود است، می توان نتیجه گرفت «ایجاد خراش های سطحی و عمیق روی بدن» به پدیده ای با شیوع زیاد بین نوجوانان و از مساله ای صرفا روان شناختی به مساله ای روانی- اجتماعی تبدیل شده است.
جنسیت مونث به عنوان یکی از عوامل خطر خودآسیب رسانی شناخته شده است(همان،۱۳). با توجه به این موضوع به نظر می رسد می توان فشار و کنترلی که بر بدن زنانه اعمال می شود را به عنوان زمینه در نظر گرفت. طی تحقیقم در حوزه شهر و بدن که در گروه سنی نوجوان انجام شد، خود آسیب رسانی یکی از موضوعاتی بود که در گفتگو با مشارکت کنندگان مطرح می شد و مرا کنجکاو کرد که در گفتگوهای بعدی آن را پیگیری کنم. علت هایی که توسط مصاحبه شوندگان (اعم از کسانی که این کنش را در دوستان و همکلاسانشان مشاهده کرده اند و کسانی که خود آنرا انجام داده اند) برای انجام این کنش ذکر شده است، را می توان در دو دسته عمده ارائه کرد.
افسردگی و داشتن تمایل و افکار خودکشی عاملی است که بر اساس آن تعدادی از مصاحبه شوندگان به عنوان علت خودآزاری و ایجاد خراش روی پوست از آن سخن می گفتند. اینکه راهی برای تخلیه احساسات منفی و عصبانیت برای دختران وجود ندارد و مشکلات بین نوجوانان و والدین و عوامل آزاردهنده محیطی دیگر برخی از نوجوانان را به سمت این رفتار سوق می دهند. با ورود به سن نوجوانی و بلوغ، محدودیت هایی(از جمله در رفت و آمد و نوع لباس) که خانواده به علت نگرانی از ناایمنی فضای شهر برای نوجوانان قائل می شوند، برای دختران بیش از پسران است. از طرف دیگر از جمله مشکلاتی که به طور خاص در گفتگو با دختران نوجوان مطرح شده، رابطه با جنس مخالف و محدودیت ها و ناکامی ها در دوستی با پسران است، که منجر به رفتارهای خودآسیب رسان می شود.
تحلیل سبک زندگی و شرایط مصاحبه شوندگان نیز نشان می دهد که از میان آن دسته از نوجوانانی که در زندگی روزمره آنان تفکیک جنسیتی فضای شهری( اختصاص فضای خصوصی به زنان و فضای عمومی به مردان) با سختگیری بیشتری مراعات می شود، تعداد بیشتری حداقل یک بار این رفتار را انجام داده اند و یا با کسانی که چنین رفتاری داشته اند، اظهار همدلی می کنند.
به طور کلی چهار نفر از مصاحبه شوندگان یک یا چند بار به خراش دادن پوست بدن اقدام کرده بودند. یکی از آنان افسردگی که باعث مراجعه به پزشک نیز شده بوده است را عامل این رفتارش ذکر کرده است. نفر دوم معتقد بود که همواره با چنین رفتاری مخالفت می کرده است اما در دوره ای که با دوستانش در مورد چنین عملی بحث می کرده و سعی داشته آنان را از این کار منصرف کند، خودش آن را انجام داده و نمی داند چرا چنین رفتاری از او سر زده است. به نظر می رسد درگیری فکری به خاطر رواج چنین رفتاری بین همسالان و دوستان می تواند انگیزشی برای رفتار او محسوب شود. نفر سوم در این باره می گوید:
«به نظر من دو تا دلیل داره، بعضیا به خاطر شکست عشقیه بعضیا هم نه، جوگیر می شن. نگاه می کنن به بقیه، می بینن اونا انجام می دن. اینا هم می کنن… من خودم این کار رو می کردم. توی حمام با تیغ روی دستم خط می انداختم. یه حس خوبی داره. انگار آدم بی حس می شه، فشار آدم میاد پایین انگار، بیخیال می شه… البته من برای شکست عشقی نبود. من جوگیر شده بودم. بعدشم دیگه نکردم. چون با خودم فکر کردم دیدم جاش می مونه، چه کاریه آدم بدن خودشو زشت کنه.»
البته او در همین مصاحبه از درگیری های فکری و عاطفی اش در یک رابطه دوستانه با جنس مخالف و به هم خوردن این رابطه صحبت کرده بود ولی معتقد بود بعد از اینکه با این مشکل کنار آمده بوده، به این کار اقدام کرده است.
آخرین نفر عصبی بودن و هیجانات منفی خود به ویژه در روابط بین فردی را سبب چنین رفتاری ذکر کرده است. همچنین چهار نفر از مصاحبه شوندگان اظهار داشتند که در زمان مشکلات و فشارها تمایل به انجام چنین کاری را دارند، اما اعتقاد مذهبی مانع از انجام آن است. همه موارد گزارش شده، چه در مورد خود مصاحبه شوندگان و چه در مورد مشاهداتشان، در ابتدای نوجوانی و در سن زیر ۱۴ سال اتفاق افتاده است.
از جمله آزاده ۱۵ ساله از دوستی سخن می گوید که اقدام به خودکشی کرده است. دوستی که طی دوره راهنمایی همیشه با آزاده درد دل می کرد و او در جریان روند زندگی اش قرار داشت. از یک زندگی معمولی و بهنجار به تدریج به سمت دوستی با پسران و سپس شرکت در جشن تولدهای مختلط و قرار ملاقات های گروهی رفته و پس از اینکه والدینش متوجه شده و با او برخوردهای شدید قهرآمیز کردند، به تدریج دچار احساس «پوچی» و «گم گشتگی شده»(این تعابیر از مصاحبه شونده است و می توان از آن به عنوان ابهام هویتی یاد کرد) و دو بار اقدام به خودکشی کرده که ناموفق بوده است(امکان مصاحبه با خود این شخص فراهم نشد). به نظر می رسد رفتارهایی که آزاده تشریح می کند به نوعی استراتژی های مقاومت در مقابل انتظام جنسیتی غیرمنعطف است که در فضای شهری و خانواده اعمال می شود. تعامل با جنس مخالف که در قالب دوستی یا شرکت در جشن و میهمانی و… مورد اشاره آزاده است، در واقع همان محدودیت ها و خط قرمزهای جنسیتی هستند که فرد در اعتراض به سبک غیرمنعطف از آن ها دور از نظارت والدین و جامعه و به شیوه های نامتعارف عبور کرده است.
علت دیگر، ابراز وجود و جلب توجه، در کنار رواج و پیروی از «مد» بین همسالان است. گرچه استفاده از اصطلاح «جلب توجه» در این بحث سوگیرانه به نظر می رسد، اما توسط بسیاری از مصاحبه شوندگان به آن اشاره شده است و می توان در مورد آن از انگیزه هایی مثل جدی گرفته شدن و که در مطالعات روان شناختی مطرح شده اند، نام برد. همچنین به نظر می رسد رایج شدن یک کنش به عنوان عملی شجاعانه و متفاوت در میان نوجوان(یادگیری اجتماعی) می تواند عامل انگیزه بخش باشد. آزاده، در مورد مدرسه راهنمایی که در آن تحصیل می کرده چنین می گوید:
«یه کلاس داشتیم، یه کلاس خالی داشتیم – چون مدیریت مدرسه خیلی ضعیف بود- بچه ها می رفتن اونجا با شیشه پنجره دستاشونو خراش می زدند.
– مسئولای مدرسه می فهمیدند؟
– نه، شاید هم می فهمیدند ولی نمی تونستند کاری بکنند… تو مدرسه فقط خط می انداختن(همراه با خونریزی نبود). باهم می شدن می رفتن این کار رو می کردن، بعدشم می اومدن بیرون و روشم می پوشوندن و خیلیم مثلا فکر می کردن خیلی کار شاقی انجام دادن. خیلی به خودشون افتخار می کردن… اِند کلاس بود براشون یعنی حالت جلب توجه بیشتر براشون داشت.»
موقعیتی که آزاده توصیف می کند به ندرت فراهم می شود و بیشتر اوقات همسالان در مدرسه تنها اثرات بریدگی را به یکدیگر نشان می دهند. این که رفتار همسالان به عنوان افسردگی یا «جلب توجه» و یا ترکیبی از این دو موضوع تفسیر شود به شیوه انجام عمل ارتباط می یابد. آنچه از توصیف و تفسیر یا روایت مصاحبه شوندگان قابل دریافت است، این که کسانی که از وضعیت زندگی و مشکلات خود اظهار ناراحتی و عصبانیت می کنند، برای ابراز این خشم و آشفتگی به سمت خود بازگشته و به خود آسیب می زنند. اینکه شخص به طور پنهانی دست به این اقدام بزند و یا برعکس با نشان دادن جای زخم ها یا خبردادن از این که قصد چنین کاری را دارد، این برداشت را ایجاد می کند که هدف اصلی جلب توجه یا مساله ای غیر از آن بوده است. در حالی که به نظر می رسد نمی توان تعارضی بین نیاز به تنظیم هیجانی، اعتراض به وضعیت موجود و جلب نظر دیگران به عنوان انگیزه های آسیب رساندن به خود در نظر گرفت. از نظر برخی از مصاحبه شوندگان رواج این کنش که از آن به عنوان «جَو» و یا هدف «جلب توجه» یاد می شود، بیشتر تاثیرگذار بوده است. هدیه ۲۰ ساله در این باره می گوید:
«بیشتر جو بود، الکی یه باند می بستن می گفتن رگمونو زدیم. برای جلب توجه، نه اینکه واقعا زده باشن حالشون بد بشه، ولی خراشه رو داده بود و یه باندی بسته بود که جلب توجه بشه. راهنمایی هم بود این چیزا، جو راهنمایی بود. باور کن یه خراش داده بود بعد اینقدر{زیاد} باند بسته بود(خنده).»
امینه ۱۷ ساله نیز به یک مورد اشاره می کند که دستانش تا آرنج به شدت زخمی بوده و مسئولین مدرسه متوجه وضعیت او شده و با وی برخورد کرده بودند. ارجاع به مشاور و یا اخراج چند روزه از مدرسه از جمله برخوردهای مسئولین مدرسه با این رفتار است که به نظر می رسد بیش از هر چیز به منظور جلوگیری از رواج و سرایت این پدیده به سایر دانش آموزان انجام می شود. همچنین امینه که در یک شهر مذهبی زندگی می کند، ذیل همین موضوع به فشارها و کنترل بر نوجوانان دختر هم اشاره می کند:
«ما توی این شهر کلا روی هم رفته آزادی نداریم. چه دختر… پسرا که می رن بیرون می گردن حله مشکلی نداره. ولی دختر آزادی نداره چه بخواد با خانواده بره بیرون و چه بخواد با دوستاش بره بیرون…. کلا خوشی نداره. یعنی الان من می تونم برم بیرون، ولی کجا برم؟ با کی برم؟ چطوری برم؟ یعنی مثلا تهران باشه یا کرج باشه وقتی طرف بخواد بره بیرون یه جایی رو داره بره می دونه مثلا فلان پارک می ره ولی ما جایی رو نداریم، می ریم کافه»
امینه در اینجا به کنترل و فشار در فضای شهری اشاره می کنند؛ منظور او وجود فضای فیزیکی پارک نیست، بلکه بیشتر فضایی مدنظر است که فشار و کنترل کمتر در آن وجود داشته باشد. عدم طراحی فضای شهری به گونه ای که به جوانان و شادی و تفریح آنان توجه داشته باشد در شهرهای ایران مشهود است و این مساله در مورد دختران به طور مضاعف بازنمایی می شود.
به این ترتیب می توان تاثیرگذاری عدم انعطاف در تفکیک جنسیتی را هم در سطح کلان و هم در سطح روابط بین فردی بر افزایش تمایل به خودآسیب رسانی مشاهده کرد. از سویی بدن دختران در فضای عمومی به شدت کنترل می شود و از سوی دیگر رابطه بین دو جنس به قدری محدود می شود که برای نوجوانان به مساله ای بسیار دارای اهمیت تبدیل شده و به لحاظ احساسی درگیری عاطفی شدیدی را ایجاد می کند. مخفی بودن و عدم ثبات در رابطه دوستی بین دو جنس، به ویژه در سنین ابتدای نوجوانی و کنترل والدین و ممانعت از ادامه روابط دوستی ناکامی های حاصل از آن را افزایش می دهد. این عوامل همگی زمینه ای برای بروز و رواج یک نوع رفتار خودآسیب رساننده بین نوجوانان هستند که به طور خاص بدن خود فرد را مورد حمله قرار می دهند. تنفر از خود و خودانتقادی در شرایطی که بدن و جنسیت عامل کنترل و فشار در نظر گرفته می شود، به مثابه انگیزه ای برای خودآسیب رسانی قابل تبیین است.
اما به نظر می رسد در بین مشارکت کنندگانی که تفکیک فضایی را با انعطاف بیشتری تجربه کرده اند، خود آسیب رسانی یک رفتار دور از ذهن است و آن را بیشتر در میان همکلاسی ها و همسالانشان در مدرسه مشاهده کرده اند. یکی از عللی که تقریبا همه مصاحبه شوندگان برای چنین اعمالی به عنوان مهم ترین علت و به طور مستقیم بر می شمارند، به مشکل برخوردن در رابطه با جنس مخالف یا به اصطلاح «رابطه دوست دختر و دوست پسری» است که روشن ترین آن در روایت ساقی نمایان شده است. ساقی ۲۲ ساله می گوید:
«توی دبیرستان یه دختری کنارم نشسته بود که با تیغ روی دستش رو خراش داده بود و نوشته بود: Behroz(بهروز)، با غلط املایی!!! آخه اون جاش روی دستت می مونه(خنده)»
در مورد کسانی که چنین رفتاری را در حضور دیگران، در مدرسه و به شکلی که دیگران متوجه آن بشوند انجام می دهند، مساله بازنمایی سرپیچی یا مقاومت نیز مشاهده می شود. فهیمه ۱۷ ساله می گوید:
«ما توی کلاسمون داشتیم. میز پشتی ما نشسته بود. با چاقو سر کلاس، موقع درس خراشای عمیق روی رون پاش می انداخت. خون همینطور می ریخت روی لباسش. همراهش دستمال داشت. می ذاشت روش و لباسشو می پوشید. معلم متوجه نمی شد.»
به نظر می رسد فشار بر بدن زنانه و تفکیک جنسیتی فضا از دو جهت می تواند جزو عوامل تاثیرگذار بر رواج این پدیده باشد. محدودیت های مختلفی که از طرف خانواده یا فرهنگ عمومی برای حضور دختران در شهر اعمال می شود، سبب تحمل فشارها و تنش های مختلف در کنار احساس ناامنی و ناتوانی در آنان است و به کشمکش های مختلف در زمینه مدیریت بدن، رفت و آمد، دوستی و … بین فرزندان و والدین دامن می زند. همچنین تفکیک های بین جنسی غیرمنعطف که سبب می شود رابطه با جنس مخالف به یک موقعیت خاص و ممنوعه تبدیل شود که بلافاصله با ورود به سن نوجوانی و به عنوان یک رفتار جسورانه و کنجکاوانه مورد توجه برخی از دختران قرار می گیرد که به لحاظ احساسی نیز درگیری زیادی ایجاد کرده و با مخالفت خانواده یا ترک دوستی از سوی یکی از طرفین یا هر نوع مشکل در رابطه به ایجاد تنش های روحی و روانی شدید و تنبیه خود و آسیب رسانی به بدن منجر می شود.
این موضوع که مشکلات و افسردگی به عنوان عامل مهم این پدیده ذکر شده و حتی برخی از مصاحبه شوندگان که چنین رفتاری نداشتند نیز معتقد به درک این رفتار و تمایل نسبت به آن می کردند، نشا ن دهنده گسترده تر بودن و فشار بیشتر بر آنان دارد و در مقابل کمتر درگیر بودن برخی دیگر از مشارکت کنندگان با این رفتار نشان می دهد که فشار و تنش کمتری را در زندگی روزمره و فضای شهری تحمل می کنند. در سنینی که رابطه دوستی با جنس مخالف برای همسالان این دختران(در سبک سنتی) به خط قرمز بزرگ تبدیل شده است، مشارکت کنندگان با سبک زندگی دارای تفکیک منعطف فضایی هنوز روابط اجتماعی در قالب بازی و گفتگو با پسران همسال خود در محیط خانوادگی و همسایگی را به طور روزمره تجربه می کنند و انگیزه کمتری برای برقراری روابط پنهانی و انحصاری با جنس مخالف دارند. در نتیجه رابطه دوستی برای آن ها کمتر به یک موقعیت و رابطه ویژه با مخاطرات و بار عاطفی زیاد تبدیل می شود.