تاثیر زبان روسی بر گویش گیلکی و ورود برخی واژگان روسی به این گویش
ارتباط ایران و روسیه اثرات گوناگونی داشته است، از جمله پیامدهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، دینی و همچنین پیامد فرهنگی که از مهمترین گونههای اثربخشی در این زمینه، فرهنگپذیری است. (جهانبین، فصلنامه تخصصی سخن تاریخ، ش ۱۴، ۱۳۹۰: ۱۸۱) اگر بخواهیم انواع ارتباطات میان کشورها را بررسی کنیم، متوجه خواهیم شد که ارتباط میان کشورها به طور معمول از سه راه انجام میگیرد: ارتباط سیاسی، ارتباط اقتصادی، ارتباط فرهنگی در این میان ارتباط سیاسی و اقتصادی روابطی هستند که با کوچکترین بحران و ضعف در دیپلماسی دچار تزلزل میشود، ارتباط فرهنگی، ارتباط سردمداران و یا تجار هر دو سو نیست، بلکه ارتباطی درونی و فرهنگی میان مردم آن کشورها است. ارتباطی برخاسته از دلبستگیهای روحی و عاطفی میان ادیبان، هنرمندان و صاحبان فکر و اندیشه است. (محمدیبدر، پژوهش زبانهای خارجی، ش ۲۳، ۱۳۸۷: ۱۲۶) نزدیکی گیلان و همجواری این منطقه با روسیه، مهاجرت اتباع روس به گیلان، ارتباطات تجاری و رفت و آمد بازرگانان، ارتباط ارامنه و مسلمانان با همکیشان حود در قفقاز سبب تاثیرپذیری گیلان از فرهنگ روسیه گردید.
نوشتههای مرتبط
ارتباط مردم گیلان با اتباع روس و رفت و آمد به کشور روسیه، تاسیس کنسولگری در رشت سبب آشنایی مردم این منطقه با زبان روسی گردید، به طوری که ظهیرالدوله که در اواسط قاجار به این رشت سفر کرده است، اشاره کرده: «کلیتا وضع اینجا خیلی تغییر کرده، غالب مردمش روسمآب هستند. در کلمات، از ده کلمه البته دو لغتش روسی است.» (افشار، ۱۳۶۷: ۲۴۶) خودزکو از جمله افرادی است که در دوران قاجار به گیلان سفر کرده، وی در سفرنامه خود اشاره دارد: «مردم ساحلنشین گیلان اغلب با زبان روسی آشنا بودند.» (خودزکو، ۱۳۹۰: ۱۰۳)
وجود لغات روسی در گویش گیلکی صحت این گفته را تایید میکند، این لغات نه تنها در گویش گیلکی که در زبان فارسی نیز به چشم میخورد، مروین علت آن را اینطور بیان میکند که: « روسها در مراکز و حوزههای تحت نفوذ مستقیم خود از اسامی روسی استفاده میکردند، از جمله بعد از ساخت راه انزلی تهران ایستگاههایی که برای وصول عوارض راه احداث کرده بودند، از اسامی روسی استفاده میکردند.» (مروین، ۱۳۶۹: ۹۵)
زبان روسی از زمان فتحعلی شاه تا اواخر قاجاریه بسیار در ایران کاربرد داشته است، چاکه نزدیکان، غلامان، مربیان و ندیمان ژادشاه قاجار روسی بودند. در زمان حکومت فتحعلیشاه سه خواجه اعظم دربار وی به نامهای خواجهمیرزا یعقوب مارکاریان (ارمنی روسی زبان)، خواجه خسروخان قایتامازیانی (ارمنی روسی زبان) و خواجه منوچهرخان یهنیکالوپوف (روسی) هر سه روسی زبان بودند و از روسیه به ایران آمده بودند. سربازان و فرماندهان هنگ فتحعلیشاه به سرکردگی سامسونخان (سامسون یاکوولیهویچ ماکینتسهف) از نظامیان پیمانشکن فراری اهل روسیه بودند. عباسمیرزای نایبالسلطنه، فرزند فتحعلیشاه و پسرش محمد میرزا (محمدشاه) در ایجاد رابطه با روسها و روسیه پیرو فتحعلیشاه بودند. ناصرالدینشاه پسر محمدشاه نیز که پس از مرگ پدر در کودکی به سلطنت رسید، زیر نظر مربی روس خود “سهرگه مارکوویچ شاپشال” آموزش دیده بود. مظفرالدینشاه، نیز با روسیه روابط نزدیکی داشت. محمدعلی میرزا، پسر مظفرالدین شاه سرهنگ “لیاخوف” فرمانده بریگارد قزاق روس را مامور به توپ بستن مجلس شورای ملی کرد.
در اواخر سلطنت قاجاریه و اوایل حکومت رضاشاهی با توجه به شرایط قبلی حاکم در ایران و فرار خانوادههای بسیاری از مردم روس به ایران بر اثر انقلاب ۱۹۱۷ موسساتی روسی از قبیل چاپخانه، کتابخانه، داروخانه، رستوران، تجارتخانه، و غیره در شهر تهران فعالیت داشت. (ذبیحیان، مجله ایرانشناخت، شماره ۹، تابستان ۱۳۷۷، ۳۰۸ و ۳۰۹)
ارتباط سیاسی و اقتصادی روسیه با ایران، گرفتن امتیازات متعدد اقتصادی و تجاری از پادشاهان قاجار نیز یکی از علل نزدیکی و ارتباط نزدیک زبان روسی با زبان فارسی و گویش گیلکی بود. از جمله احداث راههای شوسه، که با سرمایهی روسی ساخته شد، شهرهای مرزی روسیه را به مراکز پر جمعیت ایران وصل میکردهوگو گروته در سفرنامه خود به این امتیاز اشاره دارد: «هدف از ساختن این راهها گذشته از مسائل اقتصادی، مسائل سوق الجیشی نیز بوده است. این راهها عبارتند از : راه پیر بازار – رشت، قزوین – تهران (۳۷۸ کیلومتر در سال ۱۹۰۴ میلادی افتحاح شد)، راه جلفا – تبریز (۱۳۸ کیلومتر، امتیازش در ۱۹۰۲ میلادی به بانک روسی داده شد و در ۱۹۰۶ میلادی تمام شد.)، راه آستارا – اردبیل (۷۲ کیلومتر)، راه عشقآباد – مشهد (با سرمایه روسی ولی توسط یه مقاطهکار ایرانی انجام شده، ۲۰ کیلومتر است)، همگی این مسیرها پیشروی روسها را نشان میدهد. تعداد اتباع روس ساکن ایران به چهارصد نفر بالغ میباشد. بیشتر آنها کارمندان کنسولگری روسیه، بانکها و شرکتهای راهسازی تشکیل میدهد و تعدا بازرگانان در میان این گروه بسیار اندک است. به جز تعدادی نمایندهی شرکتهای مسکووی و نمایندگان روس شرکت آمریکایی سینگر (شعبه مسکو)، مابقی کارمندان روس را ارامنه قفقازی تشکیل میدهند.» (جلیلوند، ۱۳۶۹: ۲۶۸ و ۲۶۹)
روسیه با گرفتن امتیاز ساخت راه شوسه، در واقع مسیر پیشروی راحتتر سربازان و همچنین تاجران روسی را هموار کرد. ارتباط اقامت و مسافرت به گیلان و ایران و ارتباط اتباع روس با مردم این نواحی برای تجارت و بازرگانی و کار موجب تاثیرپذیری زبان فارسی و بخصوص گویش گیلکی از زبان روسی گردید.
ارتباط روسیه با گیلان تنها در زمینه تجاری متوقف نماند. بنا به دلایل متعددی از جمله، تاسیس کنسولگری روسیه در رشت، اتباع روسی ساکن در این منطقه، ارامنه گیلان که از دیرباز با قفقاز ارتباط داشتند، سبب ارتباط و در واقع تاثیرپذیری فرهنگی از روسیه گردید. نمود مادی این فرهنگپذیری را میتوان در بررسی اولین اجراهای تئاتری به خوبی دید. در پوستر اعلان تئاتری که در سال ۱۲۹۴ شمسی در رشت، در تالار آوادیس اجرا شده، چنین آمده است که «هیات داوطلب تیاتر و موزیک ادبی روس و ارامنه رشت در تحت حمایت مسیو افسینکو ژنرال قونسول دولت امپراطوری روس مجلس شبنشینی برگزار میکند.» (طالبی، ۱۳۸۸، ج ۱: ۴۶) در مرور برخی از برنامههای این شبنشینی، اجرای پرده چهارم، تحت عنوان خرس (مدود) ودوول که در یک پرده و به زبان روسی اجرا است. (همان)
همچنین در اعلان تئاتری دیگر که به سه زبان روسی، ارمنی و فارسی نوشته شده، آمده است: «شرکت نمایشخواهان ارامنه رشت در تیاتر ملی ارامنه م. ا. هورطانیانس در تاریخ ۲۰ مه ۱۹۱۷ میلادی به همراهی نمایشخواهان روسی، ایرانی و یونانی مراسمی در ساعت ۹ روسی، شروع میشود.» (همان: ۴۷) از دیگر برنامههای این مجلس اجرای ارکستر کنار هیات موزیکخواهان ارامنه، اشعار به زبان ارمنی، روسی و فارسی …..، آواز و رقص ایرانی، ارمنی و روسی و یک استکان چایی بود. (همان) در اعلان دیگری که از سال ۱۳۰۱ شمسی در دست است، اینطور آمده که: «در سالون ارامنه خواجه آوادیس برای منغعت روزنامه زنگ، از طرف جوانان ایرانی و ارامنه مجلس سُوار باشکوهی برگزار خواهد شد. از برنامههای این سُوار نمایش بزبان روسی و فارسی و موزیک است.» (همان: ۵۰)
نکته بارز این اعلانهای تئاتری (دوره اول تئاتر در رشت از ۱۲۸۳ تا ۱۳۰۰) استفاده از زبان روسی در نوشتن اعلانهای تئاتر، اجرای بعضی پردههای نمایش، اجرای مارش روسی در ابتدای نمایش بود که نشاندهنده آشنایی مردم رشت با زبان روسی، وجود اتباع روس در این منطقه و در ارتباط با مردم گیلان است.
بنابراین مردم گیلان و علیالخصوص رشت، با منطقه روسیه و قفقاز و اتباع آن روابط نزدیک تجاری و فرهنگی داشتند، حتی تعدادی از مردم گیلان بعد از تاسیس کنسولگری روسیه در رشت به صورت اتباع روسیه درآمده بودند که تمام این ارتباطات نشاندهنده لزوم آشنایی با زبان روسی است، که سبب ورود واژگان و اصطلاحات روسی به گویش گیلکی گردیده. البته باید توجه داشت این تاثیرپذیری که به عنوان قرضگیری زبانی مطرح میشود، روندی عام است که در بخشهای گوناگون زبان به شکلهای مختلف اتفاق میافتد. از این دیدگاه قرضگیری زبانی را به انواع واژگانی، واجی و دستوری تقسیم کردهاند. (مدرسی، ۱۳۹۱: ۸۹) نمود بارز این قرضگیری از زبان روسی در برخی واژگان گویش گیلکی و همچنین زبان فارسی مشهود است. در ادامه به بررسی واژگانی که از اصل روسی وارد گویش گیلکی و زبان فارسی شده، پرداخته میشود.
لغات روسی در گویش گیلکی
آبخور روسی ÂBXOR-RUSIÁİ
از بازیهای جمعی پسرانه است. به بازی بیسبال شباهت بسیار دارد. این بازی چنانکه از اسمش پیداست از روسیه و یحتمل از ناحیه قفقاز به گیلان آمده است. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۴۷)
.-xor.ə-rus.iā گونهای دیگر از آبخور که اصالت و بنیان بومی ندارد و از روسیه به گیلان آمده است. در این بازی هدف رو در روی حریف میایستد و در موقع نزدیک شدن توپ به خود حق هیچگونه حرکتی ندارد. اما جنبش برای گرفتن توپ در هوا بلامانع است. گرفتن توپ باعث باخت دسته حریف میشود و توپ را از دست آنها خارج میکند. دسته برنده با اعلام اوستا از محل خود تا جایگاهی که قبلا اعلام شده دسته جمعی به تاخت حرکت مینمایند و در همین حال یکی از افراد بازنده توپ را بسوی دوندگان نشانهگیری میکند. اگر فردی مورد اصابت توپ قرار گرفت، بازی خنثی شده و از نو آغاز میگردد و در غیر این صورت بازنده باید یک یا چند دور بنا به قرار قبلی سواری بدهد. (نوزاد، ۱۳۸۱: ۳)
این واژه در دو فرهنگ مرعشی و نوازد روسی ذکر شده، در فرهنگ معین و سخن یافت نشد.
آبوشکا ÂBUŠKÂ
پنجره شیشهای، ماخوذ از روسی است. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۴۷)
buškaâ به ظاهر روسی است، در تداول عامیانه راه یافته است و به معنی پنجره، پنجرههای بزرگ و شیشهدار میباشد. آغشکه و آغشنه هم میگویند. (نوزاد، ۱۳۸۱: ۵)
این واژه در فرهنگهای مرعشی و نوزاد ماخوذ از روسی ثبت گردیده است.
در فرهنگ معین، فرهنگ سخن، فرهنگ دهخدا یافت نشد.
امپریال İMPERYÂL
سکه طلای روسیه تزاری. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۶۷)
Amperiyāl [فر.:impérial] سکه طلای دولتهای خارجی به ویژه مسکوکات طلای روسیه تزاری. (دهخدا، ج۲: ۲۶) (سخن، ج ۱: ۵۵۸)
این واژه در فرهنگ معین یافت نشد.
اورسی URSİ
کفش. کفش پاشنهدار. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۷۲)
۱.مربوط به روسیه۲. ساختمان شبکهای چوبی با شیشههای رنگی که درون پنجرهها و درها قرار میگیرد. ۳. نوعی در یا پنجره در بناهای قدیمی که به طور عمودی باز و بسته میشد. ۴. اتاقی که دارای در ارسی است. ۵. نوعی کفش چرمی پاشنهدار. (سخن، ج ۱: ۳۲۹)
این واژه در فرهنگ مرعشی روسی ذکر شده است. همچنین در فرهنگ سخن به روسی بودن آن اشارهای نشد. در فرهنگ معین یافت نشد.
اوروسی URUSİ
روسی. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۷۲)
ارس oros: کشور روسیه، مردم روسیه. (سخن، ج ۱: ۳۲۸) ارسی oros-i:مربوط به روسیه. ساخت روسیه. (همان: ۳۲۹)
ارسی: oros-i 1. روسی، اهل روسیه، از مردم روسیه. ۲. کفش، پاپوش. ۳. در قدیمی که دارای چوب مخصوص بوده. (معین، ج۱: ۲۰۱)
این واژه در معنی کشور روسیه در فرهنگهای مرعشی، معین و انوری از زبان روسی ذکر شده است.
اوروسی مورغ URUSİ-MURY
مرغ روسی، بوقلمون. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۷۲)
در فرهنگ مرعشی به دلیل جز اول کلمه، اصل واژه روسی ذکر شده است. این واژه در فرهنگ معین، فرهنگ سخن، فرهنگ دهخدا و نوزاد یافت نشد.
اوروسیه URUSİE
نک به اوروسی. روسیه. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۷۲)
این واژه در فرهنگ معین، فرهنگ سخن، فرهنگ دهخدا و نوزاد یافت نشد.
ایستول İSTUL
صندلی. به زبان آلمانی اشتول. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۷۹)
در فرهنگ مرعشی ماخوذ از روسی ذکر شده است. این واژه در فرهنگ معین، فرهنگ سخن، فرهنگ دهخدا و نوزاد یافت نشد.
بارکاز BÂRKÂZ
کشتی باری کوچک. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۸۱)
بارکاس: bārkas [رس. bārkas] زورق بزرگ بخاری، کشتی کوچک. بیشتر در شمال ایران مستعمل است. (معین، ج ۱ ص ۴۵۰)
این واژه در فرهنگ مرعشی ماخوذ از روسی ذکر شده و در فرهنگ معین نیز بصورت بارکاس واژه روسی ضبط گردیده است. یعنی ز به س تبدیل شده است.
این واژه در فرهنگ سخن، فرهنگ دهخدا و نوزاد یافت نشد.
بانکا BÂNKÂ
پیت حلبی، پیت نفت. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۸۸)
مرعشی اصل کلمه را روسی ذکر کرده است.
این واژه در فرهنگ معین، دهخدا و سخن و نوزاد یافت نشد.
لوتکا LUTKÂ
نوعی قایق. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۹۴)
قایق، کرجی، زورق، بلم. (معین، ج ۳: ۳۵۶۵) (سخن، ج ۷: ۶۳۸۱)
به گفته شانسکی (شانسکی، ۱۹۹۴: ۱۷۱) و انوری این واژه ریشه روسی دارد.
در فرهنگ معین این واژه بصورت Lotkā ضبط شده است. (معین، ج ۳: ۳۵۶۵)
برهلوتکا BARE-LUTKÂ
بدنه قایق، دیواره خارجی لتکا. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۹۵)
بدنههای قایق. لوتکا بره هم گفته میشود (نوزاد، ۱۳۸۱: ۶۰)
اصل واژه در فرهنگ نوازد و مرعشی روسی ذکر شده است.
این واژه در فرهنگ معین، دهخدا و سخن یافت نشد.
پوت POT
واحد قدیمی اندازهگیری وزن در روسیه معادل ۱۶/۳۸کیلوگرم. (سخن، ج ۲: ۱۴۳۵)
pūt [= پوط] مقیاس وزن روسی معادل ۱۶/۳۸۰۴۶ کیلوگرم. (قریب ۵ من تبریزی و کسری) در گیلان و مازندران و آذربایجان مستعمل است. (معین، ج ۱: ۸۲۶)
pət (= پوت = پیت) بیت چوبی، کرمی مخصوص که چوب را سوراخ نموده و از آن تغذیه مینماید، کرم چوبخوار خطرناک ترین آفت وسایل چوبی. (نوزاد، ۱۳۸۱: ۸۳)
در فرهنگ سخن و فرهنگ معین به معنی مقیاس وزنی ذکر شده است که در گیلان رایج ایت. این واژه به این معنی ریشه روسی دارد. در فرهنگ نوزاد با املای مشابه به معنی کرم چوبخوار و در معنی متفاوت به کار رفته است.
این واژه در فرهنگ مرعشی، دهخدا یافت نشد.
پامادور PÂMÂDOR
گوجه فرنگی است. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۱۱۱)
پامادور تحریف شده روسی در جلگهها و تماته تحریف شده انگلیسی در کوهها استعمال دارد. معلوم نیست که این واژه چگونه به کوهسارانی که قاطر به زحمت میرود، راه یافته است. (پاینده، ۱۳۶۶: ۶۳۶)
کامات ماخوذ از این واژه:
پامادور چقرتمه AQARTAMEČPÂMÂDOR
از خورشهای محلی است. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۱۱۱)
پامادور قاطق PÂMÂDOR- QÂTOQ
از غذاهای بومی گیلان. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۱۱۱)
پاینده و مرعشی اصل این واژه را روسی ذکر کردهاند.
این واژه در فرهنگ معین، فرهنگ سخن، فرهنگ دهخدا و نوزاد یافت نشد.
پراخوت PARÂXUT
کشتی بخاری و بزرگ مسافری. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۱۱۲)
مرعشی اصل آن را روسی ذکر کرده است.
این واژه در فرهنگ معین، فرهنگ سخن، فرهنگ دهخدا و نوزاد یافت نشد.
تخم بالشویک TOXM-BÂLŠVİ
بچه بلشویک، بچه نامشروع. اشاره به زمانی که بلشویکها به گیلان حمله کرده بودند و به زنان تجاوز میکردند، شیطان و آتشپاره. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۱۳۴)
این واژه از دو جز تشکیل شده و بخش دوم آن، یعنی بلشویک واژه روسی است.
این واژه در فرهنگ معین، فرهنگ سخن، فرهنگ دهخدا و نوزاد یافت نشد.
چقرتمه بادکوبهای ČEQARTAME-BÂDKUBEİ
کوکوی مرغ. این کوکوی متداول در ایران چنانکه از اسمش پیداست، ریشه قفقازی دارد. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۱۶۵)
این واژه در فرهنگ معین، فرهنگ سخن، فرهنگ دهخدا و نوزاد یافت نشد.
خوزین XUZAYN
به معنی ارباب ثروتمند و سرمایهدار است. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۱۹۵)
این واژه در فرهنگ مرعشی ماخوذ از روسی ضبط شده است.
این واژه در فرهنگ معین، فرهنگ سخن، فرهنگ دهخدا و نوزاد یافت نشد.
دامینسکی DÂMİSKİ
دوچرخه زنانه، دوچرخه بدون تنه. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۲۰۴)
در فرهنگ مرعشی این واژه ماخوذ از روسی ذکر شده است.
این واژه در فرهنگ معین، فرهنگ سخن، فرهنگ دهخدا و نوزاد یافت نشد.
زاکوسکا ZÂKUSKÂ
مزه عرق. ماخوذ از روسی است. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۲۴۰)
این واژه در فرهنگ معین، فرهنگ سخن، فرهنگ دهخدا و نوزاد یافت نشد.
زاکون zākun
به معنای قانون. (سخن، ج ۵: ۳۸۰۳)
نظم، ترتیب، قانون و قاعده. zakón به معنی اصل قانون، حکم. (نوزاد، ۱۳۸۱: ۲۵۴)
به نگاشته مسیو بهلر در کتاب سفرنامه بهلر این کلمه ماخوذ از روسی و به معنی قانون است. لیکن در گیلکی به مفهوم انضباط، ضابطه، دیسپلین و اوتوریته جا افتاده. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۲۴۰ و ۲۴۱)
به استناد فاسمر (فاسمر، ۱۹۸۶: ۲/۷۵) و شانسکی (شانسکی، ۱۹۹۴: ۹۲) این واژه برگرفته از ۳akoHb در زبان روسی قدیم است.
این واژه در فرهنگ معین یافت نشد.
سالدات SÂLDÂT
به معنی سرباز. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۲۵۱)
Sāldāt [از ایتا.: saldato] (منسوخ) سرباز به ویژه سرباز روسی. (سخن، ج ۵: ۳۹۹۳)
در فرهنگ مرعشی و فرهنگ سخن این واژه روسی ذکر شده است.
در فرهنگ معین و دهخدا و نوزاد یافت نشد.
سیبیشکا SİBİŠKÂ (یا simičkâ)
تخم گل آفتابگردان. این لغت ماخوذ از روسی است که اصلش سیمچکا است. در بندرانزلی فراوان است و مثل تخمه از تنقلات عصرانه مسافرانی است که برای استفاده از آب دریا به کنار دریا میآیند. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۲۷۷)
تخم گل آفتابگردان. در روسی semečka. (نوزاد، ۱۳۸۱: ۲۸۹)
نوازد و مرعشی اصل واژه را از semečka روسی ذکر کردهاند.
این واژه در فرهنگ معین، دهخدا و سخن یافت نشد.
شیشه ابوشکا ŠİŠE-ABUŠKÂ
قفسه شیشهای، ویترین مغازه. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۲۹۷)
اصل واژه در فرهنگ مرعشی روسی ذکر شده است.
این واژه در فرهنگ معین، دهخدا و سخن و نوازد یافت نشد.
قلم روسی QALAM-RUSİ
قلم چوبی رنگ شده و سر قلمدار قدیمی. سر قلم فلزی را در مرکب یا جوهر زده مینوشتند. این قلم چون از روسیه میآمده، آن را قلم روسی میگفتند. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۳۲۶)
این واژه در فرهنگ معین، دهخدا و سخن و نوازد یافت نشد.
گیروانکه GİRVÂNKA
واحد وزنی برابر ۴۰۰ گرم. واحد وزنی ماخوذ از روسیه تزاری متداول در گیلان، کمی کمتر از نیم کیلو. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۳۸۷)
(منسوخ) در فرهنگ سخن این واژه به دو صورت معنا شده است:
واحد اتدازهگیری وزن تقریبا معادل ۴۱۰ گرم. ۲. (مجاز) جعبه کوچک که در آن معمولا چای، توتون و مانند آنها ریخته میشود. وزن ۴۰۰ گرمی. گرمانکا و گرماکا هم گفته میشود. (سخن، ج ۶: ۶۳۲۴)
همچنین در فرهنگ معین نیز دو معنی برای آن ذکر شده است:
۱.[گروانکه از روسی gïrka] وزنه، ترازو ۲. پاندول ساعت دیواری. gïra به همین معنی مقدار وزن معادل یک فونت روسی برابر با ۰/۴۱۰ کیلوگرم. اما این کلمه در روسی مستعمل نیست و بجای آن فونت بکار میرود. (معین، ج ۳: ۳۵۰۹)
در هر دو فرهنگ سخن و معین اصل کلمه روسی و جزو کلمات منسوخ ذکر شده است.
ریشه این کلمه در فرهنگ معین و فرهنگ سخن روسی ذکر شده گردیده و همچنین جزو کلمات منسوخ در زبان روسی ذکر شده است.
نراد NARÂD
کاج نوئل، کاج روسی یا کاج گسترده. از درختهای سوزنی برگ است و قامت راست و کشیده آن تا ۶۵ متر ارتفاع میگیرد. شاخههای آن گسترده و پیرامیدی است و زیر برگ آن دو خط سفید مشاهده میشود. میوه نراد درشت و ایستاده و درازای آن ۱۰ تا ۱۵ سانتیمتر است. رنگ میوه نر سبز زرد فام و میوه ماده سبز روشن میباشد. پس از رسیدن دانهها میوه نراد خود به خود از درخت میافتد. این درخت تا ۴۵۰ سال عمر میکند و از پوست آن تربانتین میگیرند. گونههای متعد دارد و برخی گونههای آن زینتی هستند. چوب نراد را معمولا از روسیه به ایران میآوردند، از اینرو در رشت به تخته روسی معروف بود. نراد در نجاری زیاد مصرف داشت، مثلا برای لمه کوبی سقف اطاق خانههای شهری از آن استفاده میشد. این درخت از خانواده Abietaceae (کاجها) و نام علمیاش Abies است. نراد را به زبان آلمانی Tanne و به زبان انگلیسی Fir میگویند. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۴۲۸)
کسی که تخته نرد بازی میکند و در آن تبحر دارد. (سخن، ج۷: ۷۷۷۸)
ضبط معنی این دو کلمه در فرهنگ سخن با فرهنگ مرعشی متفاوت است. در فرهنگ سخن به معنای کسی که تخته نرد بازی میکند ضبط شده، ولی در فرهنگ مرعشی معنای رایج آن در گیلان و اصل واژه روسی ذکر شده است.
این واژه در فرهنگ معین، دهخدا و نوازد یافت نشد.
نیزاد پایون NIZÂDPÂYON
از بازیهای روسی متداول در گیلان، به شباهت بازی سه پی به یک پی. (مرعشی، ۱۳۶۳: ۴۳۷)
Nizâd-pâyon (= ایلنگی پادشاه) گونهای از بازی استقامتی جوانان، نوعی جفتک چارکش با قواعد و آداب بهتر گویا اصل بازی از روسیه آمده است. نوعی بازی روسی رایج در گیلان، شبیه بازی سه پی یک پی. (نوزاد، ۱۳۸۱: ۲۵۴)
به استناد مرعشی و نوزاد از بازیهای روسی است و اصل کلمه روسی ذکر شده است.
این واژه در فرهنگ معین، دهخدا و سخن یافت نشد.