- خیابان دارابی
خیابان دارابی یکی از پهن ترین و (و نه لزوما مهم ترین) خیابانهای محله جوادیه میباشد که در نزدیکی خیابانهای شوش، کارگر جنوبی و بزرگراه نواب صفوی قرارگرفته است. این خیابان درشمال میدان بهمن واقع است و از سمت شرقی دارای ۱۷ کوچه و از سمت غربی دارای ۲۵ کوچه است که به ده متری اول و دوم محله جوادیه متصل میشود. همچنین این خیابان تنها خروجی محله جوادیه در خیابان ۱۰ متری اول است که روبهروی پل زیرگذر قرار دارد و میتواند در کاهش بار ترافیکی منطقه نقش داشته باشد، لیکن هم اکنون ورود ممنوع است. قبل از احداث پل زیرگذر (درسال ۱۳۸۹) مغازههای این خیابان دارای رونق کسب و کار بودند؛ ولیکن هم اکنون رونق خود را تا اندازۀ زیادی از دست دادهاند. یک خیابان شهری که در درون خود برای مواجهه با بیگانگان و حقظ سرمایههای خود، فارغ از حضور بیگانگان تجهیز شده است، باید دارای سه کیفیت اصلی باشد: اول؛ مرزبندی روشنی بین فضای عمومی و خصوصی آن وجود داشته باشد. دوم- چشمها باید به روی خیابان گشوده باشند ؛ چشم هایی که به صاحبان مسلم خیابان تعلق دارند. ساختمانها نمی توانند پشت یا سمت خالی خود را به سوی خیابان بگیرند و آن را کور کنند. سوم، پیاده راهها باید پیوسته مورد استفاده قرار بگیرند؛ چه برای افزودن به تعداد چشمهای کارایی که به خیابان دوخته میشوند و چه برای تشویق تعداد کافی ساکن در ساختمانهای طول خیابان ، برای نگریستن به پیاده راهها. بسیاری مردم خود را گاهو بیگاه با تماشای فعالیتهای خیابان سرگرم میکنند (جیکوبز؛۱۴۰۱،۳۵). انتهای خیابان دارابی منتهی به میدان بهمن حضور دو سازمان اداری و نماد گونه شهر تهران به چشم میخورد. (اداره برق منطقه بهمن و آتشنانی) اما خیابان دارابی فاقد چشم هایی از آن خود و تهی از هر گونه دلیل عینی برای استفاده یا مشاهده است. بسیاری با این بهانه که فاصله تا مترو زیاد است سعی میکنند از این خیابان با تاکسی عبور کرده و کمتر در آن پیاده راه بروند و زودتر به مقصد برسند. خیابان حداقل تا نیمههای خود فاقد حس هویت فرهنگی و صرفا مکانی برای گذر است. چند مغازه مشاهده شده در این نیمه از افرادی که ساکن در این محله هستند؛ نظیر مجتمع بهمن و…تغذیه میشوند. حتی در این هنگام هم بار عاطفی چندانی به خیابان تحمیل نمیشود و صرفا برای خرید روزانه است. در صحبت از امنیت خیابان شهری ، توقف فرد برای خرید یک بطری نوشابه، خرید میوه ، رد و بدل عقاید در مغازه مکانیکی که در ابتدای کوچه فرج زاده است یا حتی کافینتی که در این خیابان مستفر شده ، تحسین یک کودک تازه به دنیا آمده همگی میتوانند نشانه ارتباط اجتماعی باشند که در سایه امنیت خیابان اتفاق میافتد. آشکار است که بسیاری این ارتباطات کم مایه هستند. اما نتایج حاصله به هیچ روی کم مایه نیست. حاصل چنین ارتباط پیش پا افتادهای در یک سطح محلی – که بسیاری از آنها اتفاقیاند- احساس هویت عمومی برای مردم است؛ شبکهای از احترام و اعتماد عمومی و منبعی برای مواقع نیاز شخصی یا محله ای. فقدان این اعتماد برای یک خیابان شهری فاجعه است. بالاتر از این؛ این فقدان به معنی نبود تعهدات شخصی است. خیابانهای غیر شخصی شهر، مردم بی نام پرورش میدهند و این مسئلهای در ارتباط با کیفیت زیبایی شناسانه یا اثر رمز وارانه عاطفی آن درمقیاس معماری نیست. حضور حسینه جواد الائمه در کوچه منتهی به پمپ بنزین بهمن کار نشانه شناسی این خیابان را آسانتر کرده است. همچنین وجود انبار راه آهن که از جمله فضاهای راکد و بدون کارکرد میباشد باعث سخت تر شدن منظر شهری شده است. دبیرستان دخترانه فاطمیه مرکز بسیج حضرت معصومه فضاهای آموزشی را در این خیابان رقم زده است که به نظر میرسد بتواند روح و کالبد فضای عمومی به این قسمت از خیابان بدمد، اما در عمل خیابان دارابی را به واقع به دو نیمه تبدیل کرده است. نیمه اول از ابتدای میدان بهمن تا خیابان امام یاری که از مهمترین کوچههای اصلی این خیابان میباشد و سپس از کوچه امام یاری تا انتهای خیابان دارابی که به لحاظ شهری و کسب و کار رونق بیشتری داشته و نشانه شناسی شهری در آن بیشتر قابل درک است. مغازهها ، رستورانها ها، راههای متفاوت و پیچیدهای در تقویت امنیت خیابانها یا حتی پیادهراهها عمل میکنند. یک خیابان زنده همواره استفادهکنندگان و تماشاچیان را درکنار هم دارد.
نوشتههای مرتبط
بسیاری از مکانهای عمومی و نیمه خصوصی از کلیسای باستانی تا کتابخانههای عمومی و موزههای دوران مدرن به علت همین تحولات تحت فشار قراردارند (مدنی پور؛۱۳۹۱). هماکنون عرصه عمومی دیگر مساوی فضای عمومی نبوده بلکه فرافضایی است. یعنی مجموعهای از صحنههای متعدد ارتباطات است. هویت راستین فضایی بدون مندرج کردن بعد زمان در آن محال است. مندرج کردن زمان امری است مربوط به شخصیت و پرداخت معمارانه (همان،۵۱۱). هایدگر با مطالعه تاریخ واژهها ، مانند «چیز»، «ساختن»، «مسکن»، معانی نمادین را به زندگی بازگردانده و مبنایی عینی تر برای فهم رابطه میان خویش و محیطمان در اختیار ما نهاده است. او آنگاه که به مسئله زبان میپردازد نمی گوید «انسان سخن میگوید»، بلکه میگوید«زبان سخن میگوید» انسان در زبان حضور دارد، درست همچنان که طبیعت و خدا در زبان حضور دارند. اما معماری نیز نوعی زبان است. اگر معماری را به منزله تاریخ صورتهای معنادار بررسی کنیم، انسان و طبیعت و خدا را نیز در آن خواهیم یافت. پس خواهیم آموخت که هستیم و خواهیم توانست موضعی اختیار کنیم، در نتیجه، معماری “طوری” از وجود خواهد شد.
کشف دوباره شخصیت کلی و عینی نه تنها ما را قادر میسازد محیط تازهمان را معنادار کنیم، بلکه محیطهای گذشته را نیز دوباره زنده میکند. لذا مکان میتواند به بیان حقیقی هویت انسان به منزله مسیر کلی تاریخی بدل شود و میتوان فهمید که روح کثرت مداری دامنۀ گستردهتر از «روح نطام مند» دارد. و این واقعیت را معلوم میدارد که معنا نیاز بنیادی انسان است (همان۵۳۱).
هر فرد در درون یک نظام معنایی زاده میشودکه از طریق مظاهر نمادینش به فهم آدمی درمیآید. باید تاکید کرد که معانی وجودی چیزی نیست که به دلخواه به زندگی روزانه آدمی افزوده شده باشد.چنین معانیای در ذات زندگی روزانه و مشتمل است بر روابط میان ویژگیها و جریانها و اهمال طبیعی و انسانی. جهت گیری یعنی هرمعنا به منزله بخشی از یک نظم جامع مکانی- زمانی ادراک میشود یعنی هر معنا لزوما در «مکانی» خاص به ظهور میرسد و شخصیت مکان را همین ظهور معین میکند. این فضای وجودی همان فضای جغرافیایی به معنای فیزیکی صرف نیست بلکه با ویژگیها و جریانها و مناسبات مشخص میگردد. فضای وجودی خصوصی در طی تحول ذهنی از طریق تعامل بین فرد و محیطش تکوین مییابد. مکانها و معبرها و حوزهها عناصر تشکیل دهنده فضای وجودیاند و عامل تعیین کننده آنها نیز، همچون دیگر صورتهای تعاملی میان انسان و محیط اوست.
در ایام قدیم، اسامی محلهها را به دلایل مختلفی انتخاب میکردند که مهمترین آن کسب و کارهایی بودند که نیاز مردم را برآورده میکردند و نمونههای فراوانی از آن را میتوان در محدوده بازار قدیمی تهران یافت. از جمله محلههای ماستیها، سرکهایها، پالاندوزها و ……
در آثار نسل جوان تر معماران مدرن آروزی شخصیت دهی فردی مبتنی بر کثرت الگوهای سازمان دهی فضایی حتی بیش از نسل قبل احساس میشود. لذا میتوان نتیجه گرفت که معماری مدرن خود را از بند اقسام عام و قواعد پایه آزاد کرده است و در مسیر تحقق ترکیبی تازه از آزادی و نظم است.
پیش تر گفتیم که میل به شخصیتدهی فردی به بناها و مکانها به معنای پرداختی است که نسبت به صورتهای زاهدانه تا حدودی غیر وقعی کارکرد مداردی اولیه ، امکانات بیشتری برای تنوع در اختیار مینهد (نوربرگ شوتس؛۱۳۸۶).
نتیجهگیری
فضای شهری البته حاوی عناصر متحرک است و زیر ساختهایش شاید مراتب گوناگونی از آزادی را عرضه کند؛ اما نمیتوان صفت بارزش را تحرکی عمومی دانست. اگر اشیا با سرعتی بیش از حد دگرگون شوند، تاریخ ناممکن میگردد. به سخن دیگر، انسان به نظامی نسبتا پایدار از مکانها نیاز دارد تا خود و حیات اجتماعی کلا فرهنگ را بپرورد. همچنین به اطمینان حضور جسمیای نیاز دارد که وجه ممیز بناهای لوکربوزیه در چندیگره است (نوربرگ شولتس،۱۳۸۶،۴۹۰). در نتیجه فضای وجودی آرزوها و رؤیاها نیز هست و برای برآوردن این آرزوها انسان میکوشد محیط خود را تغییر دهد. از این رو رابطه انسان با محیط هم حاوی سازگاری است و حاوی آرزوی تغییر؛ و در تفسیر آثار معماری باید این دو وجه را منظور کرد. راپاپورت برای تصویری که مردم از زندگی مطلوب دارند اهمیت اساسی قایل است.(همان۵۴۶)
منابع
- آزاد ارمکی؛تقی، “جامعه شناسی فرهنگ” ، انتشارات علم، تهران ۱۳۹۳
- نوربرگ – شولتس؛ کریستیان، “معنا در معماری غرب”، ترجمه مهرداد قیومی بیدهندی، نشرفرهنگستان هنر جمهوری اسلامی، تهران ۱۳۸۶
- مقاله اینترنتی ؛ “هویت فرهنگی چیست؟” https://vista.ir/
- https://shishdong.com/؛ تنظیم کننده : نداصفاری نیا
- مدنی پور؛علی، “فضاهای عمومی و خصوصی شهر”،مترجم، نوریان ؛ فرشاد، انتشارات سازمان فناوری اطلاعات و ارتباطات شهرداری تهران، تهران،۱۳۹۱
- جیکوبز؛ جین، “مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکایی”، مترجمان: پارسی؛ حمیدرضا و افلاطونی؛ آرزو ، انتشارات دانشگاه تهران، تهران ۱۴۰۳
- لاوسون؛ برایان، “زبان فضا”، مترجم،علیرضا عینی فر و فؤاد کریمیان، انتشارات دانشگاه تهران، تهران۱۴۰۲
- حبیبی؛ سید محسن و مقصودی ؛ ملیحه،” مرمت شهری” ، انتشارات دانشگاه تهران، تهران۱۴۰۱
