انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

درﺳﻨﺎﻣﻪ ﭘﻴﺮ ﺑﻮردﻳﻮ در ﻛﻟﮋ دو ﻓﺮاﻧﺲ: دو ﭼﻬﺮه دوﻟﺖ

ترجمۀ آزیتا نیکنام

ﺗﻮﺻﻴﻒ ﭼﮕﻮنگی ﭘﻴﺪاﻳﺶ دوﻟﺖ در واﻗﻊ، ﺗﺮﺳﻴﻢ روﻧﺪ ﺗﻜﻮﻳﻦ ﻳﻚ ﺣﻮزه اﺟﺘﻤﺎعی و ﻳﺎ دﻧﻴﺎی ﻛﻮﭼﻚ اﺟﺘﻤﺎعی اﺳﺖ (ﻛﻪ اﺳﺘﻘﻼﻟﺶ را در درون دﻧﻴﺎی اﺟﺘﻤﺎعی ﻓﺮاﮔﻴﺮ، ﺑﻪ ﻃﻮر نسبی ﺣﻔﻆ ﻛﺮده) ﻛﻪ در آن ﺑﺎزی ﻣﺨﺼﻮصی ﺑﻪ ﻧﺎم ﺑﺎزی ﺳﻴﺎسی ﻣﺸﺮوع اﺟﺮا میﺷﻮد. اﺧﺘﺮاع ﭘﺎرﻟﻤﺎن را در ﻧﻈﺮ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ. ﻧﻬﺎدی اﺳﺖ ﻛﻪ در آن، ﻣﺴﺎﺋﻞ و ﻣﺸﻜﻼت اﺧﺘﻼف‌ﺑﺮاﻧﮕﻴﺰ ﮔﺮوه‌ﻫﺎیی ﺑﺎ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﺨﺎﻟﻒ، در شکلی ﻣﺸﺨﺺ و ﺑﺮ اﺳﺎس ﻗﻮاﻋﺪ و ﻗﻮاﻧﻴﻦ مشخصی ﺑﻪ ﺑﺤﺚ ﮔﺬاﺷﺘﻪ میﺷﻮند. ﻛﺎرل ﻣﺎرﻛﺲ، ﺗﻨﻬﺎ ﺟﻨﺒﻪ «ﭘﺴﺘﻮی ﻣﻐﺎزه» (ﭘﺸﺖ ﺻﺤﻨﻪ) ﺑﻮدن آن را دﻳﺪه ﺑﻮد: ﺗﻮﺳﻞ ﺑﻪ اﺳﺘﻌﺎره دﻧﻴﺎی ﺗﺌﺎﺗﺮ و ﻧﻤﺎیشی ﻛﺮدن اﺟﻤﺎع و اﺗﻔﺎق ﻧﻈﺮ، در واﻗﻊ ﭘﻮششی اﺳﺖ ﺑﺮ اﻳﻦ اﻣﺮ ﻛﻪ ﺳﺮ ﻧﺦ‌ﻫﺎ در ﭘﺸﺖ ﺻﺤﻨﻪ در دﺳﺖ دﻳﮕﺮان و ﻣﺴﺎﺋﻞ اصلی و ﻗﺪرت‌ﻫﺎی حقیقی در ﺟﺎی دﻳﮕﺮ اﺳﺖ. ﺑﺤﺚ ﭘﻴﺪاﻳﺶ دوﻟﺖ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺑﺤﺚ درﺑﺎره ﺣﻮزه‌ای اﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﻴﺎﺳﺖ در آﻧﺠﺎ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻇﺎﻫﺮی، اﺟﺮا میﺷﻮد، ﻧﻤﺎدﻳﻨﻪ میﺷﻮد و ﺑﻪ ﺑﺎزی در می‌آﻳﺪ …

وارد ﺷﺪن ﺑﻪ اﻳﻦ ﺑﺎزی ﺳﻴﺎسی ﺳﺎزﮔﺎر و ﻣﺸﺮوع، دﺳﺘﻴﺎبی ﺑﻪ اﻣﻜﺎﻧﺎت ﺗﺪرﻳﺠﺎ اﻧﺒﺎﺷﺖ ﺷﺪه‌ای اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ آن «ﺟﻬﺎنﺷﻤﻮﻟﻴﺖ» ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﻴﻢ؛ ورود ﺑﻪ ﮔﻔﺘﺎری ﺟﻬﺎن‌ﺷﻤﻮل و ﻣﻮاضعی ﺟﻬﺎن‌ﺷﻤﻮل اﺳﺖ ﻛﻪ از ورای آﻧﻬﺎ میﺗﻮان ﺑﻪ ﻧﺎم ﻫﻤﻪ، از ﺟﻬﺎن‌ﺷﻤﻮﻟﻴﺖ و از ﻃﺮف ﻛﻞ ﻳﻚ ﮔﺮوه ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺖ. میﺗﻮان ﺑﻪ ﻧﺎم ﻣﻨﻔﻌﺖ جمعی، از ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ در ﺟﻬﺖ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻫﻤﮕﺎنی اﺳﺖ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺖ و اﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ آن را از آن ﺧﻮد ﻛﺮد. اﻳﻦ ﻫﻤﺎن اﺻﻞ «اﺛﺮ ژاﻧﻮس» اﺳﺖ: اﻧﺴﺎن‌هایی ﺻﺎﺣﺐ اﻣﺘﻴﺎز ﺟﻬﺎن‌ﺷﻤﻮﻟﻴﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ؛ ولی نمیﺗﻮان ﺻﺎﺣﺐ ﺟﻬﺎن‌ﺷﻤﻮﻟﻴﺖ ﺑﻮد ﺑﺪون آﻧﻜﻪ آن را ﺑﻪ اﻧﺤﺼﺎر ﺧﻮد در ﻧﻴﺎورد؛ ﺟﻬﺎن ﺷﻤﻮلی ﻳﻚ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ اﺳﺖ. روﻧﺪی اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮ اﺳﺎس آن، ﻧﻬﺎد ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺟﻬﺎن ﺷﻤﻮﻟﻴﺖ ﺗﺸﻜﻴﻞ میﺷﻮد ﻛﻪ آن ﺧﻮد ﺟﺪائیﻧﺎﭘﺬﻳﺮ از روﻧﺪ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﮔﺮوهی از ﻣﺎﻣﻮرینی اﺳﺖ ﻛﻪ وﺟﻪ ﻣﺸﺨﺼﻪ آﻧﻬﺎ ﺗﻤﻠﻚ «ﺟﻬﺎن ﺷﻤﻮﻟﻴﺖ» است.

ﻣﺜﺎلی در زﻣﻴﻨﻪ ﻓﺮهنگی را در ﻧﻈﺮ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ. ﭘﻴﺪاﻳﺶ دوﻟﺖ روﻧﺪی اﺳﺖ ﻛﻪ در ﻃﻲ آن ﺗﻤﺮﻛﺰ اﺷﻜﺎل ﻣﺨﺘﻠﻒ اﻣﻜﺎﻧﺎت ﺑﻪ وﻗﻮع میﭘﻴﻮﻧﺪد؛ ﻳﻌﻨﻲ ﺗﻤﺮﻛﺰ اﻣﻜﺎﻧﺎت اﻃﻼﻋﺎتی (آﻣﺎری ﻛﻪ از ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻣﻴﺪانی، ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ‌ﻫﺎ و ﮔﺰارش‌ﻫﺎ اﺳﺘﺨﺮاج میﺷﻮﻧﺪ) ﺗﻤﺮﻛﺰ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ زﺑﺎنی (رﺳﻤﻴﺖ دادن ﺑﻪ ﻳﻚ زﺑﺎن ﺑﻪ ﻋﻨﻮان زﺑﺎن ﻣﺴﻠﻂ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺗﺒﻊ آن زﺑﺎن‌ﻫﺎی دﻳﮕﺮ، ﺑﻪ ﻋﻨﻮان اﺷﻜﺎل ﻣﻨﺤﻂ، ﻣﻨﺤﺮف و ﺣﻘﻴﺮ تلقی میﺷﻮﻧﺪ). اﻳﻦ روﻧﺪ ﺗﻤﺮﻛﺰﮔﺮایی ﺑﺎ روﻧﺪ ﺳﻠﺐ ﻣﺎﻟﻜﻴﺖ ﻫﻤﺮاه میﺷﻮد: ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻳﻚ ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﭘﺎﻳﺘﺨﺖ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﻜﺎنی ﻛﻪ ﻫﻤﻪ اﺷﻜﺎل اﻳﻦ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ‌ﻫﺎ (زﺑﺎنی، اﻃﻼﻋﺎتی و…) ﺑﺎﻳﺪ در آن ﻣﺘﻤﺮﻛﺰ ﺷﻮد[۱] ﺑﻪ معنی ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﺤﺪوده ﺷﻬﺮﺳﺘﺎن ﺑﺎ ﺳﻠﺐ ﻣﺎﻟﻜﻴﺖ ﭘﺎﻳﺘﺨﺖ ﺷﺪن از آن اﺳﺖ؛ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻳﻚ زﺑﺎن ﻣﺸﺮوع و تلقی ﺗﻤﺎمی زﺑﺎن‌ﻫﺎی دﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان زﺑﺎن‌ﻫﺎی محلی اﺳﺖ[۲].

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺸﺮوع ﻓﺮهنگی اﺳﺖ ﻛﻪ ﺿﺎﻣﻨﺶ دوﻟﺖ اﺳﺖ، ﺿﺎﻣﻨﺶ ﻧﻬﺎدی اﺳﺖ ﻛﻪ ﻋﻨﻮان‌ﻫﺎی ﻓﺮهنگی را ﺗﻀﻤﻴﻦ میﻛﻨﺪ، دﻳﭙﻠﻢ‌ﻫﺎیی ﺻﺎدر میﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺿﺎﻣﻦ ﻣﺎﻟﻜﻴﺖ ﻳﻚ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻀﻤﻴﻦ ﺷﺪه اﺳﺖ. ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ‌ﻫﺎی آﻣﻮزشی ﻣﺪارس، اﻣﺮی اﺳﺖ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ دوﻟﺖ؛ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻳﻚ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ یعنی ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺳﺎﺧﺘﺎری در ﺗﻮزﻳﻊ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ و ﻧﺎﺑﻮد ﻛﺮدن ﺑﺮخی از اﺷﻜﺎلی آن. ﻣﺜﻼ ﺣﺬف زﺑﺎن‌های ﻻﺗﻴﻦ و ﻳﻮﻧﺎنی از ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ آﻣﻮزشی، ﻣﺮدود ﺷﻤﺮدن ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ‌ای از ﺻﺎﺣﺒﺎن ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ زﺑﺎنی اﺳﺖ ﺑﻪ اﻳﻦ اﺗﻬﺎم ﻛﻪ آﻧﻬﺎ از ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺧﻮد دﻓﺎع میﻛﻨﻨﺪ. ﺧﻮد ﻣﻦ در ﻫﻤﻪ ﻛﺎرﻫﺎی ﮔﺬﺷﺘﻪ‌ام درﺑﺎره ﻣﺪرﺳﻪ به کلی ﻓﺮاﻣﻮش ﻛﺮده ﺑﻮدم ﻛﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺸﺮوع یعنی ﻓﺮﻫﻨﮓ دوﻟﺖ …

 

گذار از ﺑﺎزار محلی ﺑﻪ ﺑﺎزار ملی

اﻳﻦ ﺗﻤﺮﻛﺰ درﻋﻴﻦ ﺣﺎل در ﺟﻬﺖ اﻳﺠﺎد وﺣﺪت و ﺑﻪ ﻧﻮﻋﻲ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻛﺮدن اﺳﺖ. ﻫﺮ ﻛﺠﺎ ﻛﻪ ﻣﺘﻨﻮع، ﭘﺮاﻛﻨﺪه و ﻣﺤﻠﻲ وﺟﻮد داﺷﺘﻪ، ﻳﮕﺎﻧﻪ و ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﻓﺮد ﻫﻢ وﺟﻮد دارد.

ﻣﻦ و ﺧﺎﻧﻢ ژرﻣﻦ ﺗﻴﻠﻴﻮن، سعی ﻛﺮدﻳﻢ واﺣﺪﻫﺎی اﻧﺪازه‌ﮔﻴﺮی را در روﺳﺘﺎﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ «ﻛﺎبیلی»ﻫﺎ در ﺷﻌﺎﻋﻲ سی ﻛﻴﻠﻮﻣﺘﺮی ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻛﻨﻴﻢ. ﺑﺎ اﻳﻦ ﻛﺎر ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻳﻢ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺗﻌﺪاد دﻫﻜﺪه‌ﻫﺎی ﻣﻮﺟﻮد، واﺣﺪﻫﺎی اﻧﺪازه‌ﮔﻴﺮی ﻣﺨﺘﻠﻒ وﺟﻮد دارد. اﻳﺠﺎد ﻳﻚ ﻣﻌﻴﺎر ملی و دولتی از واﺣﺪﻫﺎی اﻧﺪازه‌ﮔﻴﺮی در ﺟﻬﺖ ﻋﻤﻮﻣﻴﺖ دادن و ﻓﺮاﮔﻴﺮ ﻧﻤﻮدن، ﻳﻚ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﻣﺤﺴﻮب می‌ﺷﻮد: ﺳﻴﺴﺘﻢ ﻣﺘﺮی ﻳﻚ ﻣﻌﻴﺎر ﺟﻬﺎنی اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی اﺟﻤﺎع و ﺗﻮاﻓﻖ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﻌﻨﺎ اﺳﺖ. اﻳﻦ روﻧﺪ ﺗﻤﺮﻛﺰ، وﺣﺪت و ادﻏﺎم، ﺑﺎ روﻧﺪ ﺳﻠﺐ ﻣﺎﻟﻜﻴﺖ ﻫﻤﺮاه اﺳﺖ زﻳﺮا اﻳﻦ ﺑﻪ معنی ﺳﻠﺐ ﺻﻼﺣﻴﺖ از داﻧﺎییﻫﺎ، ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ‌ها و ﻛﺎردانیﻫﺎیی اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ اﻳﻦ واﺣﺪﻫﺎی اﻧﺪازه‌ﮔﻴﺮی محلی واﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮدﻧﺪ.

ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﻳﮕﺮ، ﺧﻮد اﻳﻦ روﻧﺪی ﻛﻪ ﺗﻮﺳﻂ آن ﺟﻬﺎن ﺷﻤﻮﻟﻴﺖ به دﺳﺖ می‌آﻳﺪ ﺑﺎ ﺗﻤﺮﻛﺰ ﺟﻬﺎن ﺷﻤﻮﻟﻴﺖ ﻫﻤﺮاه اﺳﺖ. بعضی ﻃﺮﻓﺪار ﺳﻴﺴﺘﻢ ﻣﺘﺮی ﻫﺴﺘﻨﺪ (رﻳﺎضی‌دان‌ﻫﺎ) و ﻣﺨﺎﻟﻔﺎن آن، ﺑﻪ ﻋﻨﻮان محلیﮔﺮا ﻗﻠﻤﺪاد میﺷﻮﻧﺪ. اﻳﻦ روﻧﺪ ﺗﺸﻜﻴﻞ اﻣﻜﺎﻧﺎت ﻣﺸﺘﺮک، از اﻳﺠﺎد اﻳﻦ اﻣﻜﺎﻧﺎت ﻣﺸﺘﺮک ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻚ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ اﻧﺤﺼﺎری ﺟﺪا ﻧﻴﺴﺖ؛ اﻳﻦ روﻧﺪی اﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻮﺳﻂ اﻓﺮادی ﻛﻪ دارای اﻣﺘﻴﺎز اﻧﺤﺼﺎری ﻣﺒﺎرزه ﺑﺮای ﺑﺪﺳﺖ آوردن اﻧﺤﺼﺎر ﺟﻬﺎن ﺷﻤﻮﻟﻴﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ، اﻳﺠﺎد ﺷﺪه اﺳﺖ.

ﻫﻤﻪ اﻳﻦ روﻧﺪ- ﻳﻌﻨﻲ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻳﻚ ﺣﻮزه و اﺳﺘﻘﻼل اﻳﻦ ﺣﻮزه در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺳﺎﻳﺮ ﺿﺮورت‌ﻫﺎ، ﺧﻠﻖ ﻳﻚ ﻧﻴﺎز وﻳﮋه در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺿﺮورت اﻗﺘﺼﺎدی و ﺧﺎنگی، اﻳﺠﺎد ﺑﺎزﺗﻮﻟﻴﺪ وﻳﮋه از ﻧﻮع ﺑﻮروﻛﺮاﺗﻴﻚ و اداری، ﺧﺎص در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺑﺎزﺗﻮﻟﻴﺪ ﺧﺎنگی و ﺧﺎﻧﻮادگی، ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻳﻚ ﺿﺮورت وﻳﮋه در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺿﺮورت ﻣﺬهبی- از روﻧﺪ ﺗﻤﺮﻛﺰ ﻧﻮع ﺟﺪﻳﺪی از اﻣﻜﺎﻧﺎت ﻓﺮاﮔﻴﺮ و ﺟﻬﺎن ﺷﻤﻮل ﺟﺪا ﻧﻴﺴﺖ (و ﻳﺎ درﺟﻪ ﻓﺮاﮔﻴﺮی آن از آﻧﭽﻪ ﺗﺎ به حال ﺑﻮده ﺑﺎﻻﺗﺮ اﺳﺖ).

و اﻳﻦ اﻣﺮ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻟﺤﺎظ ﻧﻤﺎدﻳﻦ و ﻫﻢ از ﺟﻨﺒﻪ اﻗﺘﺼﺎدی، ﮔﺬاری اﺳﺖ از ﻳﻚ ﺑﺎزار ﻛﻮﭼﻚ محلی ﺑﻪ ﺑﺎزار ملی. در واﻗﻊ، ﭘﻴﺪاﻳﺶ دوﻟﺖ از ﺗﺸﻜﻴﻞ اﻧﺤﺼﺎر ﺟﻬﺎن ﺷﻤﻮﻟﻴﺖ ﺟﺪایی‌ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺜﺎل ﺑﺎرز آن، ﻓﺮﻫﻨﮓ می‌باشد.

ﻫﻤﻪ ﻛﺎرﻫﺎیی ﻛﻪ ﻣﻦ ﺗﺎ ﺣﺎل اﻧﺠﺎم داده‌ام میﺗﻮانند این‌طور ﺧﻼﺻﻪ ﺷﻮند: اﻳﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﻣﺸﺮوع اﺳﺖ زﻳﺮا ﺧﻮد را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺟﻬﺎن ﺷﻤﻮل، ﻗﺎﺑﻞ دﺳﺘﺮس ﻫﻤﻪ (زﻳﺮا ﺑﻪ ﻧﺎم اﻳﻦ ﺟﻬﺎن‌ﺷﻤﻮلی میﺗﻮان ﻫﺮ آﻧﭽﻪ را ﻛﻪ ﻓﺎﻗﺪ آن اﺳﺖ ﺣﺬف ﻧﻤﻮد) اراﺋﻪ و ﻣﻌﺮفی ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ. اﻳﻦ ﻓﺮﻫﻨگی ﻛﻪ ﻇﺎﻫﺮا ﭘﻴﻮﻧﺪدﻫﻨﺪه اﺳﺖ در واﻗﻊ ﻣﻮﻟﺪ اﺧﺘﻼف اﺳﺖ، ﻳﻜﻲ از ﺑﺰرگ‌ترین اﺑﺰار ﺗﺴﻠﻂ اﺳﺖ زﻳﺮا اﻧﺤﺼﺎر اﻳﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ در دﺳﺖ اﻓﺮاد ﺧﺎﺻﻲ ﻗﺮار دارد؛ اﻳﻦ اﻧﺤﺼﺎری وﺣﺸﺘﻨﺎک اﺳﺖ زﻳﺮا ﻧﻤﻲ‌ﺗﻮان آن را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺧﺎص ﺑﻮدن ﻣﻮرد اﻧﺘﻘﺎد ﻗﺮار داد. ﺣﺘﻲ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﻠﻤﻲ اﻳﻦ ﺗﻨﺎﻗﺾ را ﺑﻪ اوج ﺧﻮد ﻣﻲ‌رﺳﺎﻧﺪ. ﭘﻴﺶ ﺷﺮط‌‌ﻫﺎی اﻳﺠﺎد اﻳﻦ ﺟﻬﺎن‌ﺷﻤﻮلی و اﻧﺒﺎﺷﺖ آن، از ﺷﺮاﻳﻂ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻳﻚ ﻛﺎﺳﺖ، ﻳﻚ اﺷﺮاﻓﻴﺖ دولتی و «اﻧﺤﺼﺎرﮔﺮان ﺟﻬﺎن ﺷﻤﻮﻟﻴﺖ»، ﺟﺪاﻳﻲ‌ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ اﺳﺖ. ﺑﺎ ﺣﺮﻛﺖ از اﻳﻦ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﻣﻲ‌ﺗﻮان ﭘﺮوژه ﻋﻤﻮﻣﻴﺖ دادن ﺷﺮاﻳﻂ دﺳﺘﻴﺎبی ﺑﻪ ﺟﻬﺎن ﺷﻤﻮﻟﻴﺖ را در دﺳﺘﻮر روز ﻗﺮار داد. اﻟﺒﺘﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺪاﻧﻴﻢ ﭼﻄﻮر: آﻳﺎ ﺑﺮای اﻳﻦ اﻣﺮ ﻣﻲ‌ﺑﺎیستی از «اﻧﺤﺼﺎر ﻃﻠﺒﺎن» ﺧﻠﻊ ﻳﺪ ﻛﻨﻴﻢ؟ اﻳﻦ ﺑﻪ ﺧﻮبی روﺷﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ راه ﺣﻞ در اﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ.

ﺑﺮای ﻣﻠﻤﻮس ﻛﺮدن آن‌ﭼﻪ ﻛﻪ درﺑﺎره روش و ﻣﺤﺘﻮا ﮔﻔﺘﻢ، ﺳﺨﻨﺎﻧﻢ را ﺑﺎ ﻳﻚ ﺣﻜﺎﻳﺖ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎن میﺑﺮم. ﺣﺪود سی ﺳﺎل ﭘﻴﺶ در ﺷﺐ ﻛﺮﻳﺴﻤﺲ ﺑﺮای دﻳﺪن رﻗﺺ روﺳﺘﺎﻳﻴﺎن ﺑﻪ ﻳﻜﻲ از دﻫﺎت دور اﻓﺘﺎده «ﺑﺌﺎرن» رﻓﺘﻪ ﺑﻮدم[۳] بعضی از ﺣﺎﺿﺮﻳﻦ می‌رﻗﺼﻴﺪﻧﺪ و دﻳﮕﺮان ﻧﻪ؛ آﻧﻬﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻣﺴﻦ‌‌ﺗﺮ ﺑﻮدﻧﺪ ﺑﺎ ﺷﻜﻞ و ﺷﻤﺎﻳﻞ دﻫﻘﺎنی، نمی‌رﻗﺼﻴﺪﻧﺪ، ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺣﺮف می‌زدﻧﺪ و ﺣﺎلتی ﺑﻪ ﺧﻮد ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮدﻧﺪ ﻛﻪ ﻧﺮﻗﺼﻴﺪﻧﺸﺎن را در ﻣﺠﻠﺲ ﺗﻮﺟﻴﻪ ﻛﻨﻨﺪ. آﻧﻬﺎ ﻗﺎﻋﺪﺗﺎ می‌ﺑﺎیستی ﻣﺘﺎﻫﻞ میﺑﻮدﻧﺪ زﻳﺮا در اﻳﻦ ﻣﺠﺎﻟﺲ رﻗﺺ، ﻣﺘﺎﻫﻞ‌ﻫﺎ دﻳﮕﺮ نمی‌رﻗﺼﻨﺪ. در واﻗﻊ ﻣﺠﻠﺲ رﻗﺺ یکی از ﻣﻜﺎن‌ﻫﺎی ﻫﻤﺴﺮﻳﺎبی اﺳﺖ: ﺑﺎزار اﻣﻮال ﻧﻤﺎدﻳﻦ ﺑﺮای ﻫﻤﺴﺮﻳﺎبی. در آﻧﺠﺎ ﻧﺮخ ﺑﺎﻻیی از اﻓﺮاد ﻣﺠﺮد وﺟﻮد داﺷﺖ: پنجاه درصد از ﮔﺮوه سنی ٢۵ تا ٣۵ ﺳﺎل.

ﻣﻦ سعی ﻛﺮدم ﻛﻪ ﻧﻈﺎم ﺗﻮﺿﻴﺤی ﺑﺮای اﻳﻦ ﭘﺪﻳﺪه ﭘﻴﺪا ﻛﻨﻢ: و آن اﻳﻨﻜﻪ در ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﺎزار ﻣﺤﻠﻲ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﺷﺪه و ﻳﻜﺪﺳﺖ ﻧﺸﺪه‌ای وﺟﻮد داﺷﺖ. وﻗﺘﻲ آن ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان دوﻟﺖ می‌ﺷﻨﺎﺳﻴﻢ ﺗﺸﻜﻴﻞ می‌ﺷﻮد، ﻳﻜﭙﺎرچگی ﺑﺎزار اﻗﺘﺼﺎدی ﺑﻪ وﺟﻮد می‌آﻳﺪ ﻛﻪ دوﻟﺖ ﺗﻮﺳﻂ ﺳﻴﺎﺳﺖ‌ﻫﺎﻳﺶ آن را ﺗﻘﻮﻳﺖ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ وﺣﺪت ﺑﺎزار ﻣﺒﺎدﻻت ﻧﻤﺎدﻳﻦ؛ ﻳﻌﻨﻲ ﺑﺎزار رﻓﺘﺎر، ﻃﺮز ﺑﺮﺧﻮرد، ﺷﻴﻮه ﻟﺒﺎس ﭘﻮﺷﻴﺪن، ﺷﺨﺺ و ﻫﻮﻳﺖ و ﻧﻤﺎﻳﺶ و اراﺋﻪ آن. اﻳﻨﻬﺎ، ﺑﺎزارﺷﺎن ﺑﺎزاری ﻣﺤﻠﻲ، ﺣﻔﻆ ﺷﺪه و ﻣﺼﻮن ﺑﻮد و ﺑﺮ آن ﻛﻨﺘﺮل داﺷﺘﻨﺪ و اﻳﻦ اﺟﺎزه می‌داد ﺗﺎ وﺻﻠﺖ‌ﻫﺎی زﻧﺎﺷﻮیی را در ﭼﺎرﭼﻮب ﺧﺎﻧﻮادگی ﺳﺎﻣﺎن ﺑﺪﻫﻨﺪ. ﻣﺤﺼﻮﻻت ﺷﻴﻮه «ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻣﺜﻞ» روﺳﺘﺎیی ﺷﺎﻧﺲ رﻗﺎﺑﺖ در اﻳﻦ ﺑﺎزار داﺷﺘﻨﺪ: ﻗﺎﺑﻞ ﻓﺮوش ﺑﻮدﻧﺪ و میﺗﻮاﻧﺴﺘﻨﺪ ﻫﻤﺴﺮ ﭘﻴﺪا ﻛﻨﻨﺪ.

دراداﻣﻪ ﻣﻨﻄﻖ اﻳﻦ اﻟﮕﻮیی ﻛﻪ ﺑﻪ آن اﺷﺎره ﻛﺮدم، ﭼﻴﺰی ﻛﻪ در اﻳﻦ ﻣﺠﻠﺲ رﻗﺺ میﮔﺬﺷﺖ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻳﻜﺪﺳﺖ ﻛﺮدن ﺑﺎزار ﻣﺒﺎدﻻت ﻧﻤﺎدﻳﻦ ﺑﻮد: ﻏﺮﻳﺒﻪ‌ای ﻛﻪ از ﺷﻬﺮﺳﺘﺎن ﻧﺰدﻳﻚ ﺑﻪ آﻧﺠﺎ آﻣﺪه و ﻗﻤﭙﺰ در میﻛﺮد، ﻛﺎﻻﻳﻲ ﺑﻮد ﻛﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺳﻠﺐ ﺻﻼﺣﻴﺖ ازدﻳﮕﺮان می‌شد و ارزش رﻗﻴﺐ روﺳﺘﺎیی را از وی ﺳﻠﺐ میﻛﺮد. ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﻳﮕﺮ، ﻳﻜﺪﺳﺖ ﺷﺪن ﺑﺎزار ﻛﻪ می‌ﺗﻮان آن را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻚ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ (اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ) دﺳﺖ ﻛﻢ ﺑﺮای آﻧﻬﺎیی ﻛﻪ ﻣﻬﺎﺟﺮت میﻛﻨﻨﺪ؛ یعنی زﻧﺎن و ﻫﻤﻪ آﻧﻬﺎیی ﻛﻪ ﺗﺤﺖ ﺳﻠﻄﻪ‌اﻧﺪ، ﻗﻠﻤﺪاد ﻛﺮد، میﺗﻮاﻧﺪ ﺗﺎﺛﻴﺮات رﻫﺎیی ﺑﺨﺶ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﻧﻬﺎد ﻣﺪرﺳﻪ، ﻧﻮع دﻳﮕﺮی از ﺣﺎﻟﺖ و رﻓﺘﺎر ﺑﺪنی و ﭘﻮششی ﻣﺘﻔﺎوت و ﻏﻴﺮه را اﻧﺘﻘﺎل می‌دﻫﺪ؛ و در اﻳﻦ ﺑﺎزار ﻳﻜﺪﺳﺖ ﺷﺪه ﺟﺪﻳﺪ، داﻧﺸﺠﻮ دارای ارزش زﻧﺎﺷﻮیی اﺳﺖ در ﺣﺎلی ﻛﻪ روﺳﺘﺎﻳﻴﺎن اﻣﺘﻴﺎزﺷﺎن را از دﺳﺖ داده و ﺗﻨﺰل ﭘﻴﺪا ﻛﺮده‌اند.

ﻫﻤﻪ اﺑﻬﺎم اﻳﻦ روﻧﺪ ﺟﻬﺎن‌ﺷﻤﻮﻟﻴﺖ در اﻳﻨﺠﺎﺳﺖ. از ﻣﻨﻈﺮ دﺧﺘﺮان روﺳﺘﺎیی ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ می‌روﻧﺪ و ﺑﺎ ﻳﻚ پستچی ازدواج میﻛﻨﻨﺪ، و ﻏﻴﺮه… اﻳﻦ دﺳﺖ ﻳﺎﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺟﻬﺎن‌ﺷﻤﻮﻟﻴﺖ اﺳﺖ.

 

ﭼﮕﻮﻧﻪ دﻫﻘﺎن ﺑﻪ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎنی ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺷﺪ

اﻣﺎ اﻳﻦ درﺟﻪ ﺑﺎﻻی ﺟﻬﺎن‌ﺷﻤﻮﻟﻴﺖ از ﺗﺎﺛﻴﺮات ﺳﻠﻄﻪ‌ﮔﺮاﻧﻪ، ﺟﺪاییﻧﺎﭘﺬﻳﺮ اﺳﺖ. اﺧﻴﺮا ﻣﻘﺎﻟﻪ‌ای ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﻳﻚ ﺟﻮر ﺑﺎزﺧﻮانی از ﺗﺤﻠﻴﻞ‌ﻫﺎ و ﻧﻈﺮاتی ﺑﻮد ﻛﻪ ﻗﺒﻼ از ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺗﺠﺮد در ﻣﻨﻄﻘﻪ «ﺑﺌﺎرن» ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮدم و ﺑﺮای ﺷﻮخی ﻋﻨﻮان آن را «ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻣﺜﻞ ﻣﻤﻨﻮع» ﮔﺬاﺷﺘﻢ[۴]. در آﻧﺠﺎ ﻧﺸﺎن دادم ﻛﻪ ﺗﺎﺛﻴﺮ اﻳﻦ ﻳﻜﭙﺎرﭼﻪ ﺷﺪن ﺑﺎزار در ﻋﻤﻞ ﺑﻪ ﻣﻤﻨﻮع ﻛﺮدن «ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻣﺜﻞ» ﺑﻴﻮﻟﻮژیکی و اﺟﺘﻤﺎعی بخشی از اﻓﺮاد ﺟﺎﻣﻌﻪ می‌اﻧﺠﺎﻣﺪ. در ﻫﻤﺎن اﻳﺎم ﺑﺮ روی اﺳﻨﺎدی ﺗﺤﻘﻴﻖ میﻛﺮدم ﻛﻪ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ اﺗﻔﺎق ﺑﻪ دﺳﺖ آورده ﺑﻮدم ﻳﻌﻨﻲ اﺳﻨﺎد و ﻣﺪارکی ﻛﻪ از ﺟﻠﺴﺎت ﻣﺬاﻛﺮه و ﺗﺒﺎدل ﻧﻈﺮ محلی ﺑﻴﻦ اهالی روﺳﺘﺎیی ﺑﺎ جمعیتی دوﻳﺴﺖ ﻧﻔﺮه، در دوران اﻧﻘﻼب ﻛﺒﻴﺮ ﻓﺮاﻧﺴﻪ ﺛﺒﺖ ﺷﺪه ﺑﻮد. در اﻳﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ، ﻣﺮدﻫﺎ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺮ اﺻﻞ وﺣﺪت ﻧﻈﺮ رای می‌دادﻧﺪ. ﺑﺎ ﺗﺼﻮﻳﺐ ﻟﻮاﻳﺢ ﺟﺪﻳﺪ، اﺻﻞ رای‌ﮔﻴﺮی ﺑﺎ اﻛﺜﺮﻳﺖ آرا ﺑﻪ آﻧﻬﺎ ﺗﺤﻤﻴﻞ میﺷﻮد. روﺳﺘﺎﻳﻴﺎن ﺟﻠﺴﻪ‌ای ﺑﺮای ﺑﺤﺚ و ﮔﻔﺘﮕﻮ در اﻳﻦ ﺑﺎره ﺗﺸﻜﻴﻞ می‌دﻫﻨﺪ، ﺑﻌﻀﻲ در ﻣﻘﺎﺑﻞ اﻳﻦ ﻻﻳﺤﻪ ﺟﺪﻳﺪ ﻣﻘﺎوﻣﺖ میﻛﻨﻨﺪ؛ دو ﺟﺒﻬﻪ ﺗﺸﻜﻴﻞ میﺷﻮد؛ وﻟﻲ ﻛﻢ‌ﻛﻢ اﻛﺜﺮﻳﺖ ﺑﺮﻧﺪه میﺷﻮد: زﻳﺮا ﺣﺎمی «اﻛﺜﺮﻳﺖ» جهان‌شمولی اﺳﺖ.

ﺑﺤﺚ‌ﻫﺎی ﻓﺮاوانی در اﻳﻦ ﺑﺎره ﺗﻮﺳﻂ «ﺗﻮﻛﻮﻳﻞ» در ﻣﻨﻄﻖ ﺗﺪاوم- ﮔﺴﺴﺖ اﻧﻘﻼب ﻃﺮح ﺷﺪ. ﻳﻚ ﻣﺴﺌﻠﻪ حقیقی ﺗﺎریخی ﺑﺎقی میﻣﺎﻧﺪ و آن ﻋﺒﺎرت اﺳﺖ از: ﻗﺪرت وﻳﮋه ﺟﻬﺎن‌ﺷﻤﻮﻟﻴﺖ ﻛﺪام اﺳﺖ؟ ﺷﻴﻮه ﺑﺮﺧﻮرد و ﻋﻤﻠﻜﺮد ﺳﻴﺎسی اﻳﻦ روﺳﺘﺎﻳﻴﺎنی ﻛﻪ دارای ﺳﻨﺖ‌ﻫﺎی ﻫﺰار ﺳﺎﻟﻪ ﻣﻮزونی ﺑﻮدﻧﺪ، ﺗﻮﺳﻂ ﻧﻴﺮوی «ﺟﻬﺎن ﺷﻤﻮل» ﺟﺎرو ﺷﺪ؛ اﻧﮕﺎر در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻧﻴﺮویی ﻛﻪ ﻣﻨﻄﻘﺎ از آﻧﻬﺎ ﻗﻮی‌ﺗﺮ ﺑﻮد ﺳﺮ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻓﺮود آورده ﺑﺎﺷﻨﺪ: ﻧﻴﺮویی ﻛﻪ از ﺷﻬﺮ می‌آﻣﺪ، ﺻﺮﻳﺤﺎ ﺗﺜﻮرﻳﺰه ﺷﺪه، روش‌مند ولی ﻏﻴﺮ عملی ﺑﻮد.

آﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎنی و محلی ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺷﺪﻧﺪ. و ﺑﺪﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺻﻮرت ﺟﻠﺴﻪ‌ﻫﺎی اﻳﻦ ﮔﺮدﻫﻤﺎییﻫﺎی ﺗﺒﺎدل ﻧﻈﺮ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺷﺪ ﺑﻪ: «اﺳﺘﺎﻧﺪار ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ…»، «ﺷﻮرای ﺷﻬﺮداری ﺟﻠﺴﻪ ﺗﺸﻜﻴﻞ داد» ….

آن روی ﺳﻜﻪ «ﺟﻬﺎنی ﻛﺮدن» (ﻳﻮﻧﻴﻮرﺳﺎﻟﻴﺰاﺳﻴﻮن)، ﺳﻠﺐ ﻣﺎﻟﻜﻴﺖ و ﺗﻮﻟﻴﺪ اﻧﺤﺼﺎر اﺳﺖ. ﺗﻮﻟﺪ دوﻟﺖ، به وﺟﻮد آﻣﺪن محلی ﺑﺮای ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ «ﺟﻬﺎﻧﺸﻤﻮلی» و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ اﻧﺤﺼﺎر آن و ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ‌ای از ﻣﺎﻣﻮرینی اﺳﺖ (ﻛﻪ ﺑﻪ دﻟﻴﻞ اﻳﻦ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺑﻨﺎ ﺑﻪ ﺗﻌﺮﻳﻒ، ﺟﻬﺎن ﺷﻤﻮﻟﻴﺖ اﺳﺖ) در اﻳﻦ اﻧﺤﺼﺎر ﺷﺮﻛﺖ دارند.

 

منبع: سایت فارسی لوموند دیپلماتیک (ir.lemondediplomatique.com)، ژانویه ۲۰۱۲

 

[۱] اﻳﻦ راﺑﻄﻪ ﺑﻴﻦ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ و ﭘﺎﻳﺘﺨﺖ را ﺑﻮردﻳﻮ ﺑﻌﺪا در «اﺛﺮ ﻣﻜﺎن»، ﻓﻘﺮ ﺟﻬﺎن، اﻧﺘﺸﺎرات ﺳﻮی ١٩٩٣ صفحه ١۶٧- ١۵٩ﺗﺸﺮﻳﺢ ﻛﺮده اﺳﺖ.

[۲] درﺑﺎره زﺑﺎن ﻣﺸﺮوع و روﻧﺪ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺳﻠﺐ ﻣﺎﻟﻜﻴﺖ ﻣﺮاﺟﻌﻪ ﻛﻨﻴﺪ ﺑﻪ ﻓﺼﻞ ﻧﺨﺴﺖ «زﺑﺎن و ﻗﺪرت ﻧﻤﺎدﻳﻦ»

اﻧﺘﺸﺎرات ﺳﻮی، ﭘﺎرﻳﺲ، ٢٠٠١ ﺻﻔﺤﻪ ۵٩-١٣١

[۳] ﺗﻮﺻﻴﻒ اﻳﻦ «ﺻﺤﻨﻪ آﻏﺎزﻳﻦ» در ﺷﺮوع ﻛﺘﺎب «ﻣﺠﻠﺲ رﻗﺺ ﻣﺠﺮدﻫﺎ. ﺑﺤﺮان ﺟﺎﻣﻌﻪ دﻫﻘﺎﻧﻲ در ﺑﺌﺎرن،

ﺳﻮی، ﭘﺎرﻳﺲ ٢٠٠٢ ﺻﻔﺤﻪ ٧-١۴

[۴] ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻣﺜﻞ ﻣﻤﻨﻮع. ﺑﻌﺪ ﻧﻤﺎدﻳﻦ ﺗﺴﻠﻂ اﻗﺘﺼﺎدی» ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت روﺳﺘﺎﻳﻲ ﺷﻤﺎره ١١٣-١١۴، ﭘﻴﺮ ﺑﻮردﻳﻮ،

ﭘﺎرﻳﺲ ٨٩ وﺻﻔﺤﻪ ١۵-٣۶ از ﻛﺘﺎب ﻣﺠﻠﺲ رﻗﺺ ﻣﺠﺮد ﻫﺎ…