انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

شماره ۲۵ فصلنامه رسانه-فرهنگ: دربارۀ تشکل انسان‌شناسی و فرهنگ، بینش ترویج و تمهید واژه

وقتی در میانۀ دهه هفتاد از مسیری که شوق پژوهش در موسیقی اقوام ایرانی برای فراهم آورد، به رشتۀ مردم‌شناسی علاقمند شدم، گمان می‌کردم این رشته صرفاً به موضوع فرهنگ‌های اتنیک اختصاص دارد. این گمان چندان هم بی‌راه نبود چرا که از زمان راه‌اندازی رشتۀ مردم شناسی در ایران، عمدۀ توجه آن به مباحث قوم‌شناسی و قوم‌نگاری معطوف بود و مطالعات مردم‌شناسی روستا، مردم شناسی عشایری و… در صدر توجه مراکز دانشگاهی و پژوهشی قرار داشت. تأکید بر مسأله اتنوگرافی و شناخت فرهنگ‌های قومی ایرانی، عموماً در گرایش‌های توسعۀ محلی اهمیت می‌یافت؛ یا در پی ثبت و ضبط فرهنگ‌های قومی در ایران بود و یا در پیوند با جامعه‌شناسی روستایی، به موضوعات توسعۀ پایدار در روند تغییرات فرهنگی جوامع بومی می‌پرداخت؛ فعالیت‌ها و پژوهش‌هایی که جملگی بسیار ارزشمند و مهم بودند و تا زمان بقا و استقرار عقلانیت در نظام برنامه‌ریزی توسعه ایران، از ضروریات توسعۀ پایدار محسوب می‌شدند. بخصوص در دهۀ چهل و پنجاه کمتر طرحی در وادی توسعۀ محلی را می‌توان یافت که مطالعات مردم‌شناسان روستایی و عشایری را نادیده گرفته باشد. باید در نظر داشت که تا آخرین سرشماری پیش از انقلاب در سال ۱۳۵۵، همچنان جمعیت روستایی ایران از جمعیت شهری آن بیشتر است و این موضوع اهمیت و علت گرایش و توجه به جوامع قومی در مطالعات نسل اول مردم شناسی در ایران را به خوبی نشان می‌دهد. اما در روزگار ما این رشته حقیقتاً مهجور شده بود و بخصوص با محدودیت یا حذف فعالیت نهادهای مهم برنامه‌ریزی و مدیریت کشور که در روزگار طلایی مردم شناسی در ایران، بهشت موعود مردم شناسان جوان محسوب می‌شد، قدر و منزلت گذشته خود را از دست داده بود. در نتیجه تحصیل در مردم‌شناسی حتی علاقمندان آشنا به مباحث آن را هم مردد می‌کرد. به این موضوع می‌توان منزلت رشته در نظام دانشگاهی را هم افزود؛ فخری که دیگر رشته های علوم اجتماعی بخصوص جامعه شناسی به رشتۀ مهجور آن روزگار مردم شناسی می‌فروخت، هر علاقمند به ادامه تحصیل در این رشته را با دیوار تردید مواجه می‌ساخت.

سوی دیگر این موضوع تغییرات فرهنگی عمیق در جامعه ایرانی بود که در طی چند دهه به شدت تغییر یافته و نسبت جمعیت شهر و روستا به شکل هولناکی دگرگون شده بود؛ به طوری که از جمعیت هفتاد میلیونی ایران در سرشماری ۱۳۸۵، ۶۸.۴ درصد در نقاط شهری و ۳۱.۳۹ در صد در مناطق روستایی ساکن بود. این آمار به خودی خود گویای ناکارآمدی رویکردهای کلاسیک مطالعات مردم‌شناسی در ایران در دهۀ هشتاد است. از طرفی تغییر نظام اجتماعی ایران از پی انقلاب ۵۷ و رشد روزافزون جمعیت در طی چند دهه پس از آن، پرسش های تازه‌ای برای پژوهش در عرصه علوم اجتماعی ایجاد کرده بود که آشنایی با مبانی و مباحث تازه در این میدان را الزامی می‌ساخت. این روند تا امروز ادامه یافته ، تاجایی که مرزهای میان جامعۀ روستایی و شهری ما از میان رفته و با امتزاج شهر و روستا از یک سو و الگوهای جهانی زیست فرهنگ و ساختار هژمونیک جوامع مدرن، موضوعات، سوالات و فرضیه‌های پژوهش‌های انسان‌شناسی پیچیده‌تر شده و پاسخ‌هایی در خور این پیچیدگی‌ها را طلب کرده است. اینجاست که ابزارهای پژوهش انسان‌شناسی برای درک و شناخت بهتر خود و دیگران اهمیت بیشتری دارد تا با فهم رفتارها، اعتقادات و فرهنگ‌های دیگران امکانی برای ارتباط موثرتر با آنان برقرار شود.

زمانی که در اوایل دهۀ هشتاد کتاب انسان‌شناسی شهری نوشتۀ دکتر ناصر فکوهی منتشر شد، به گمان من یک انقلاب نظری در حوزه انسان‌شناسی در ایران به وقوع پیوست. طرح موضوعاتی تازه در مباحث نظری انسان‌شناسی شهری و نگرشی نو به موضوع شهر از منظر انسان‌شناسی، همچون تقسیم فضاهای شهری؛ شهرِ زمان، شهرِ اقتصاد، شهرِ قدرت، شهرِ فرهنگ و … و همچنین روش شناسی پیشنهادی او در مردم‌نگاری شهری، فضای ذهنی جامعۀ دانشگاهی نسبت به موضوع انسان‌شناسی را دگرگون کرد. از طرفی دیگر انتخاب هوشمندانۀ واژۀ «انسان‌» به جای «مردم » در ترکیب «انسان‌شناسی»، سنگ بنای یک تحول ساختاری در مسیر انسان‌شناسی معاصر ایران بود؛ به طوری که وقتی دکتر فکوهی یکی دو سال پس از انتشار این کتاب تشکل «انسان‌شناسی و فرهنگ» را بنا نهاد، بحث بر سر واژه‌های «انسان‌شناسی» و «مردم‌شناسی» به عنوان معال واژۀ «آنتروپولوژی» در فضای دانشگاهی ایران بالا گرفته بود و از جمله نخستین سوالات دانشجویان کارشناسی در نخستین کلاس‌های درس، دربارۀ تفاوت این دو واژه بود. گرچه هر دو واژه برابر نهاد عربی و فارسی یکدیگرند، اما بسامد واژۀ «مردم‌شناسی» و عجین شدن آن  با موضوع مطالعات قومی و عشایری در ایران، فرصت برای پرداختن به موضوعات معاصر و رویکردهای تازه در این رشته را محدود می‌کرد. اینجاست که به گمان من ناصر فکوهی آگاهانه با تأیید بر این واژه، مرز مشخصی را میان نسل قدیم مردم‌شناسان ایران با نسل معاصری ایجاد کرد که گرچه در آن دوران هنوز به وجود نیامده بود، اما نوید و مژدۀ آن به گوش می‌رسید و با همین رویکردِ امیدبخش، این رشته ارج و قرب تازه‌ای یافت.

به همین دلیل است که معتقدم «انسان‌شناسی و فرهنگ»، هم‌پای توسعۀ محتوا، به مساله ترویج اندیشۀ انسان‌شناسی معاصر اشتغال داشته است. تدوام انتشار و ایجاد بیش از پنجاه گرایش‌ متفاوت در سایت این مجموعه، که طیف وسیعی از موضوعات مرتبط با این رشته را در بردارد، در جریان‌سازی انسان‌شناسی معاصر در ایران، نقشی انکارناپذیر ایفا کرده است. مطالعۀ نقش اجتماعی انسان‌ها، سازمان‌های اجتماعی، و تغییرات اجتماعی در جوامع در «انسان‌شناسی اجتماعی»، بررسی رفتارهای اقتصادی انسان‌ها و تأثیر آن بر سیستم‌های اقتصادی  در «انسان‌شناسی اقتصاد»؛ مطالعۀ سیاست، قدرت، و نقش نهادها در جوامع در «انسان‌شناسی سیاسی»؛ بررسی نظام‌های زبانی و نقش زبان در ارتباطات انسانی در «انسان‌شناسی زبان‌شناختی»؛ بررسی نقش ادیان و اعتقادات مذهبی در جوامع انسانی در «انسان‌شناسی دین»؛ مطالعه نقش زنان در جوامع و تغییرات در تصورات نسبت به جنسیت در «انسان‌شناسی جنسیت و زنان»؛  و بسیاری از این گرایش‌ها که تنها چند مثال از شاخه‌های متنوع انسان‌شناسی است، در انسان‌شناسی و فرهنگ مورد توجه قرار گرفت و طرح هر یک از این مفاهیم، به تنهایی در ترویج دیدگاه میان‌رشته‌ای در انسان‌شناسی معاصر ایران  بسیار اثربخش بود.

از سوی دیگر انسان‌شناسی و فرهنگ علاوه بر ترویج اندیشۀ انسان‌شناختی در نظام آکادمیک، نقش مهمی در بهبود ارتباط میان دانشگاهیان و جامعه در ایران ایفا کرده است. هدف این مجموعه ترویج علم انسان‌شناسی به عنوان مادر علوم اجتماعی و درعین حال تبیین مفاهیم پیچیدۀ دانشگاهی به زبان ساده‌تر بود تا به عموم مردم اجازه ‌دهد با دانش و نظریات جدید در حوزۀ انسان‌شناسی آشنا شوند و بی‌آنکه از ناآگاهی و ندانستن مفاهیم نظری این رشته بیمی به خود راه دهند، از مباحث مهم گرایشات متعدد این رشته بهره‌مند باشند.

انسان‌شناسی گرچه برای بررسی انسان، جوامع انسانی، و فرهنگ‌ها، مجموعه‌ای از ترم‌ها و مفاهیم نظری پیچیده دارد، اما رویکرد انسان‌شناسی و فرهنگ در انتخاب زبان و جایگاهی واسط میان ادبیات آکادمیک و ژورنالیسم علمی، ترس ناآگاهی از این مفاهیم را از مخاطبان عمومی زدود و به آنها فرصت داد تا با بسیاری از مفاهیم کلیدی این رشته ارتباط برقرار کنند. به طوری که در طی دو دهۀ گذشته علاوه بر دانشجویان و محققان و اساتید علوم اجتماعی، طیف وسیعی از مخاطبان این مجموعه را علاقمندان به مباحث علوم اجتماعی تشکیل دادند.

موضوع روان نویسی و ساده کردن مفاهیم پیچیده در زبان انگلیسی به عنوان زبانی کاربردی و فراگیر، بخصوص از دهۀ هفتاد میلادی به صورتی جدی تری مطرح شده است.  اصطلاح Plain English  یا layman’s terms که به معنای انگلیسی ساده و به کارگیری اصطلاحات رایج در زبان انگلیسی برای تببین و توصیف مسائلی پیچیده تر از موضوعات روزمره به کار می‎‌رود، ابتدا در علم حقوق و پزشکی مدافعین سرسختی یافت و لوایح و قوانینی نیز برای آن وضع شد و پس از آن به تولید محتوا در علوم دیگر نیز تعمیم یافت. علت اصلی توجه به ساده‌نویسی در علم حقوق و پزشکی، آگاهی از تبعات خسارت‌باری بود که سخت‌نویسی و به کارگیری زبانی پیچیده در این دو حوزه به وجود آورده بود؛ استدلال مدافعان این بود که وقتی فهم مسایلی ضروری به دلیل پرهیز از زبانی همه‌فهم از دسترس عموم خارج شود، می‌تواند در این دو حوزه خسارات جبران ناپذیری به بار آورد. به گمان من از دسترسِ عموم خارج شدنِ مباحث و مسائل علوم انسانی، بخصوص در جهان پیچیده امروز، می‌تواند حتی خسارات‌های عمیق‌تری به بار بیاورد. درک ما از طبقه، نژاد، جنسیت، قشربندی اجتماعی، و سازوکارهای پیچیدۀ مناسبات انسانی در جهان امروز، همگی از مسائل مورد مباحث علوم اجتماعی است و با وضع کنونی انسان معاصر و جهان امروز، اهمیت دسترسی ساده‌تر برای درک مفاهیم ضروری و کاربردی این علوم بیش از پیش به وجود آمده است.

مأموریت این مجموعه در ترویج اندیشه انسان‌شناختی و انتقال مفاهیم دانشگاهی به جامعه، به گواه خیل همراهان و دنبال‌کنندگان آن بسیار موفق و سودمند بوده است.  یکی از دلایل این توفیق رویکرد انسان‌شناسی و فرهنگ، در انتخاب زبانی واسط میان مقالات پژوهشی و ژورنالیسم بود.  این رویکرد سرعت تولید محتوا در این مجموعه را به شکل قابل توجهی افزایش داد. عبور از چارچوب و ساختارهای مألوفِ تدوین مقالات پژوهشی که عملاً ساختار را بر محتوا تحمیل کرده و ارزش مقالات پژوهشی در ایران را در حد ابزاری برای ارتقا رتبه یا ملزومات اخذ مدرک دکترا تقلیل داده است، در «انسان‎‌شناسی و فرهنگ» یک فرصت تاریخی برای تولید وسیع دانش و طرح دیدگاه‌های میان‌رشته‌ای را فراهم آورد. گرچه ممکن است این بستر در برخی گرایش‌ها و حوزه‌ها به نفوذ و حضور مقالاتی نه چندان معتبر و علمی منجر شده باشد، اما بی شک نتایج مثبت آن ، کاستی‌های پیش‌آمده را جبران کرده است. کافیست مقالات مهم و تاریخی و بسیار اثرگذار محسن حجاریان در حوزه موسیقی شناسی ایرانی یا دیدگاه‌ها و نظریات علی بلوکباشی در مردم‌شناسی و یا نوشته‌های ناصر فکوهی در عرصه‌های مختلف فرهنگ و اجتماع را در نظر بگیریم، یا محتوای جلسات متعدد این تشکل در یکشنبه‌های معروف آن را مرور کنیم، تا اهمیت استمرار فعالیت انسان‌شناسی و فرهنگ در نزدیک به دو دهۀ گذشته، حقیقتاً انکارناشدنی باشد.

این نگرانی قابل درک است که ساده سازی دانش آکادمیک برای فهم عمومی و ترویج علم از طریق همه‌فهم کردن محتوای آکادمیک، خطراتی به همراه دارد. مهمترین آن  فرو رفتن در ورطۀ تقلیل‌گرایی به عنوان آفت جدی علم، و به طور خاص علوم اجتماعی است. بخصوص که عرصه‌های عمومی و تجاری سازی و صنعت فرهنگ بیش از گذشته سعی کرده اند با به کارگیری دانش علوم انسانی، عرصۀ فعالیت خود را علمی جلوه دهند و به تقلیل‌گرایی در این عرصه دامن زده‌اند. با این همه به فراخور پیچیدگی‌ها در جوامع امروزی انسانی، فراگیر شدن مفاهیم و نظریات و دیدگاه های این علوم نزد مخاطبان عام، یک ضرورت است و طبیعتاً نه جایگزینی برای چارچوب‌های دانشگاهی محسوب می‌شود و نه جای آن را تنگ می‌کند؛ بلکه برعکس، فهم عمومی از این موضوعات حتی در تشویق و تأیید دانشجویان و علاقمندان به ادامه تحصیل در گرایش های انسانی که در جوامعی مثل ما اقبال عمومی ندارد، بسیار موثر است و می‌تواند معیاری برای تشخیص «شبه علم» در صنعت فرهنگ و عرصه‌های جدی‌تر این علوم در قیاس با محتوای علمی فراهم آورد.

به همین دلیل است که  انسان‌شناسی و فرهنگ به عنوان تشکلی داوطلبانه، در توصیف بیانیۀ سازمانی خود، عمدۀ فعالیتش را  گام نهادن به سوی دانایی و بالابردن فرهنگ عمومی و ایجاد شبکه‌ای از دوست‌داران فرهنگ و به اشتراک گذاشتن دانش و آموخته‌های خویش با دیگران عنوان کرده است.
ایجاد انگیزه برای دانشوران و دانشجویان تا قدم به عرصۀ پژوهش فرهنگی و نویسندگی بگذارند و یا ایجاد زمینه‌های بین‌رشته‌ای و چندوجهی دیدن علوم انسانی که از دیگر اهداف این مجموعه عنوان شده، گویای بینش ترویجی و رویکرد میان‌رشته ای این تشکل در برخورد با موضوع انسان‌شناسی بوده است.

بار دیگر لازم می‌دانم به اهمیت انسان‌شناسی در جهان امروز اشاره کنم تا بر ارزش‌های پایدار موسسه انسان شناسی و فرهنگ در ترویج این دانش اکادمیک در ایران تاکید کرده باشم.

انسان‌شناسی در ساده‌ترین تعریف‌ها یکی از رشته‌های علوم انسانی است که به مطالعه و تحلیل انسان و جوامع انسانی می‌پردازد. این رشته به ما کمک می‌کند تا درک بهتری از خود و دیگران داشته باشیم و به ما این امکان را می‌دهد تا ریشه‌ها، تاریخچه و فرهنگ انسان‌ها را بشناسیم و با دانستن این اطلاعات، بهتر درک کنیم که چرا انسان‌ها از این گونه و با این ویژگی‌ها هستند.

در محور قرار گرفتن موضوع «انسان» در انسان‌شناسی، آن را ناگزیر به پیوند با رشته‌های دیگر می‌کند و به عنوان یک گرایش میان‌رشته‌ای ، ارتباطی نزدیک با دیگر علوم می‌یابد. این رشته می‌تواند با علوم زیست‌شناسی، علوم اجتماعی، علوم سیاسی و حتی رشته‌های مهندسی و بهداشت ارتباط داشته باشد و برای حل مشکلات مرتبط با انسان و جامعه به راه حل های عمیق و ملموس و واقع‌گرا دست یابد.

انسان‌شناسی در جهان متکثر امروز کارایی عمومی‌تری یافته و فرصت شناخت فرهنگ‌ها و تنوع‌ آنها را فراهم کرده است. تجربه و درک فرهنگ‌ها و جوامع مختلف و ارتباط مثبت و موثر با دیگر فرهنگ ها و جوامع از طریق روش های مورد نظر انسان‌شناسی میسر شده است. به همین دلیل است که این دانش در تغییرات اجتماعی امروز جوامع بسیار موثر است. محققان و متخصصان این حوزه می‌توانند نقش مؤثری در تحلیل تغییرات اجتماعی داشته باشند و به دولت‌ها و سازمان‌ها کمک کنند تا سیاست‌ها و برنامه‌های اجتماعی خود را براساس آگاهی علمی و دانش انسان‌شناسی شکل سامان بدهند. انسان‌شناسی به عنوان یک ابزار مهم در سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی اجتماعی به کار گرفته می‌شود.

در عین حال ارزش‌های ویژه این رشته در مدیریت منابع انسانی که یکی از مهمترین عرصه‌های مدیریت و سازمان‌دهی سازمان ها و نهاد و جوامع امروز است بر اهمیت این رشته بیش از پیش افزوده است. این رشته به ما می‌آموزد چگونه انسان‌ها را به عنوان یک منبع مهم و ارزشمند مدیریت کنیم و با بهره‌گیری مناسب از توانایی‌ها و استعدادهای آن‌ها، بهره‌وری سازمان‌ها را افزایش دهیم.

مطالعه تنوع‌ فرهنگ و تفاوت‌های فرهنگی و اجتماعی جوامع در شرایط پرتنش معاصر به کاهش تبعیض‌ها و تعارضات اجتماعی منجر خواهد شد و نقش تنوع فرهنگی و زیست همزمان فرهنگ‌ها در شکل دادن جهانی پویا و پیوسته‌تر را برای همه انسان‌ها فراهم می آورد.

 

این شماره از مجلۀ رسانه فرهنگ را می‌توانید از طریق وبگاه آن دریافت کنید:

شماره ۲۵ فصلنامه رسانه-فرهنگ با موضوع انسان‌شناسی و فرهنگ منتشر شد – انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات (Irancsca.Ir)

اینستاگرام رسانه فرهنگ:

Resanefarhang.Mag

کانال تلگرام رسانه فرهنگ:

T.Me/ResaneFarhang