انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

وجیزه‌یی بر انسان‌شناسی و فرهنگ

بگویم که حیف شد که دکتر فکوهی از ایران رفته، چرا که بگویم هم، که مردم شناسی در ایران در حوزۀ دانشگاهی به همان پاشنه می‌گردد که مالینوفسکی می‌رفت- با ضد قدر پیشکسوت بودن- و سپس انسان‌شناسی هم اگر به مردم زمانه نیز می‌پردازد، در همان محدودۀ گسترش‌یافتۀ مردم‌شناسی است، و لابد من که چندان دستی ندارم، نمی‌دانم چه دانشومندانی دیگر، اما تنها می‌شناسم که این دکتر فکوهی بود که anthropology را به گسترۀ فرهنگ و هنرها درآورده، نه به عنوان مکمل انسان‌شناسی، که اصل بنیادین و نظریۀ انسان‌شناسی. که انسان امروز، و نیز انسان جوامع پیشاتاریخی نیز، بدون دستاوردها و رویکردهای فرهنگی و آثار فرهنگی، در محدودۀ تعریف ارسطویی حیوان ناطق، خلاصه می‌شود.

در سه دهۀ اخیر، در حوزۀ فعالیت علمی-فرهنگی دکتر ناصر فکوهی، و تعدادی از شاگردان و یارانش- که بی‌دریغ کار می‌کردند، چه در محدودۀ آموزش، چه در سایت انسان‌شناسی و فرهنگ، و چه در جلسات هفتگی که برگزار می‌شد، و هر بخش و هر جلسه می‌دانم که چه فعالیتی می‌بایست می‌شد، تا سامان یابد- انسان به مثابۀ اندیشه طرح می‌شد. امری که به ضرورت در ایران به چالش درمی‌آمد، که این جامعه در خطر حذف اندیشه بود، و نقل قول از منابع و مراجع، جای اندیشه را می‌گرفت، و اکنون که گرفته.

بازنگاری و چهره‌نگاری‌ها، رساله‌نگاری و نگارش و نشر کتاب، گزینش موسیقی در جهان موسیقی، مباحث تئاتری و سینمایی، نه به قصد سلیقه نگاری، که به عنوان شاخه‌های یک علم جامع انسان‌شناسی، طرح می‌شد- که البته هنوز همچنان در دوری هم طرح می‌شود، اما دوری و دلزدگی لابد آن شور هرروزه را دور کرده-خلاء عظیم فرهنگ را- نه فلکلور و فرهنگ عامه، که البته خود بحث پژوهش‌هاست- در فراسوی امر بومی، بل در زنجیرۀ جهانی فرهنگ در جوامع انسانی، در حد یک نهاد خصوصی، جبران می‌کرد.

این نهادسازی خصوصی، نیز خود ضرورت یک حرکت مدنی بود، که می‌دیدم –گرچه همراه گروه- اما به واقع کل گروه، به مثابۀ یک تنه، الگوسازی می‌شد. و پشتوانۀ مالی این فعالیت جمع یک تنه شدۀ هرروزه، در چنین نهادی، به وقت گزارش سالانه در تراز مالی، از قیاسش خنده می‌آمد خلق را و جز با جان گزاردن بر نهادی و کاری نمی‌توانست بود.

خلاصه باید گفت، حیف شد که فکوهی و فکوهی‌ها می‌روند و ما می‌مانیم با خلایی که به درد دلی بسنده نتوانیم شد. و چاره جز پیرهن دریدن نیست.

هر سال تبریکی می‌گفتیم­­ و قطعه‌یی-که جز این چه داشتیم؟- به هدیه، امسال اما هر تبریکی به شرم است. باشد که پلنگان رها کنند خوی پلنگی.

مهر ۱۴۰۲

 

این شماره از مجلۀ رسانه فرهنگ را می‌توانید از طریق وبگاه آن دریافت کنید:

شماره ۲۵ فصلنامه رسانه-فرهنگ با موضوع انسان‌شناسی و فرهنگ منتشر شد – انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات (Irancsca.Ir)

اینستاگرام رسانه فرهنگ:

Resanefarhang.Mag

کانال تلگرام رسانه فرهنگ:

T.Me/ResaneFarhang