در طول قریب چندین سالی که با سایت انسانشناسی و فرهنگ همکاری میکنم، بدون آن که فرصت کافی و لازم داشته باشم که از نزدیک و از درون این سیستم، شاهد مکانیزم تصمیمگیریهای سایت انسانشناسی و فرهنگ باشم، از دور دریافتهام که سایت انسانشناسی و فرهنگ با کادرهای جوان، خوشفکر و فدا کار به معنی دقیق کلمه، بر بستری از روند جامعۀ مدنی ما با دشواری مضاعف، کنشگری دارند که تنها با درایت و دوراندیشی توانستهاند تداوم این درخت پر شاخ و برگ را پایدار نگهدارند، بدون آن که پرنسیبهای انسانی و انسانشناسانۀ خود را زیر پا بگذارند. به آرمانهای انسانیِ جنبشهای از دلِ جامعه برآمده، خدمت کنند، بدون آنکه بر تنور هیجانهای موقتی و شورانگیز اماکم اثر و پرهزینه دمیده باشند. به آرمانهای انسانی جنبشهای مدنی وفادار بمانند و بکوشند راهی عقلانی برای رسیدن به آن بیابند، بدون آن که شورشگری احساسی باشند. این درایت و دوراندیشی از کجا حاصل شده است؟ پاسخ به باور من آن است که از شناخت وآگاهی و تجربۀ اندوزی روزافزون از بررسیهای تاریخیِ کنشگری در جنبشهای اجتماعی کشور ما و جهان. درست است که ما با جهانی کاملاً جدید و نو روبهرو هستیم و تصور عمومی بر آن است که قواعد و خصلتهای فرهنگ کنشگری درگذشته شاید نمیتواند به کمک بیاید، اما میدانیم که خصلتهای فرهنگی و نهادینه شده ،بسیار دیرپا و ماندگار بوده و رسوب آن در ذهن و ضمیر ما از گذشتههای دور نهادینه شده است. به ویژه، قواعد حاکم بر روانِ انسان و انسانشناسی درکنشگرهای امروزی ما نیز همان قواعد انسانشناسانه است در شکلی نوین. نباید ساختارهایی را نادیده گرفت که بر فرهنگ و جامعه سایه انداخته و به میزان زیادی هنوز سخت جانی میکند و ریشههای خود را از سنتهای تنومند ناسازگارِ دیرین ما با مدرنیته میگیرد. سنتهایی که نمیخواهد با قواعد روشنگری و مدرنیته خود را سازگار کند.
اما شاید مهمترین وجه دوام و بقای نهاد انسانشناسی و فرهنگ در بستر پرتنش یک دهۀ اخیر، ماندگاری در استقلال کامل آن است. میدانیم که نهادهای مدنی مستقل از قدرت در ایرانِ گذشته و امروز سرنوشت کوتاه مدتی داشته و دارند. این کوتاه مدتی از یک روز و دو روز تا چند سال ممکن است ادامه یابد اما به اشکال و عوامل گوناگون محو شدهاند و میشوند و امروز در بهترین حالت تنها نامی از آنها برجای مانده است. به ویژه به تجربه دریافته ایم که در گذارهای سخت و دشوارِ روندهای سیاسی، عمرِ این نهادها به سرعت سر میرسد و در بستری از زمان برای همیشه نیست و نابود میشوند. بیتردید یکی از عوامل اصلی خصلت کوتاه مدتی نهادهای مدنی مستقل از قدرت، حتمن، خصلتهای ناشکیبای نهادهای قدرت در جوامع شرقی است. اما بر خلاف تصور، این تنها عامل نیست، عامل و عوامل مهم دیگری نیز در میان است و آن ندیدن واقعیتهای این جامعه و تناسب کنشگری منطبق با آن توسط راهبران اصلی نهادهای مستقل است. وقتی از تناسب سخن گفته میشود به هیچ وجه منظور دستکشیدن از پرنسیبها برای صرفاً بقا نیست بلکه حرکت بر بستری ظریف در مدارِ حداقل و حداکثر خواستههای مدنی است که ظرفیتهای بسیار متغییرِ جامعه در طول و عرضِ بستر تاریخی، پیش روی کنشگران فرهنگی و اجتماعی پدیدار میشود و نهادهایی که میخواهند با پرنسیبهای خود بمانند باید با دقت مینیاتوری به طور مستمرآن را رصد کنند و برنامۀ کنشگری برای تحول فکر و فرهنگ و هنر این جامعۀ بسیار پر فراز و فرود و پیچیده را با تعقل و تامل تدوین کنند. انسانشناسی و فرهنگ این مهم را با همۀ نقص و نقایصی که ممکن است هر کدام از ما بدان وقوف وآگاهی داشته باشیم، برای بقا و مبارزه در راه بهبودی شاخصهای فرهنگِ این کشور، بدون پرخاشگری و بدون حرکتهای جنجالی و تنها برای فربه کردن عقل که منشأ روشنگری ست و با فداکاری مثال زدنی کنشگرانش با کمترین هزینۀ مالی سالانهاش که گاه برای خود من شگفتآور است، سامان داده است. این ساماندهی تنها سرچشمهاش از جان و دل و آگاهی و همتی است که مبداء و ماخذ آن دل در گرو آرمانی اخلاقی دارد و محرک اصلی حرکت آن به پیش است. ماندن و کنشگری کردن بدون آن که دستکم اهداف و پرنسیبهای حداقلی کنشگری مستقل را در پیچهای سخت و دشوار زیر پا بگذارد، به باور من معیار این ماندگاری است و پیداست که داس ناشکیبای روزگار ممکن است حتی این اندازه از انعطاف را نیز برنتابد و این درخت پر شاخ و برگ را که سایهبان تنوع اندیشهها شده را با همۀ سازگاری نجیبانهاش از بیخوبن برافکند که آن دیگر جبرِ زیستن در یک فرهنگ ناشکیباست که همۀ ما از پیش بدان آگاهی و شناخت داریم و هر کنشگرِ روشن اندیشِ عرصۀ فرهنگ و اجتماع در جوامعی چون ما ازآن غافل و جاهل نیست! که «انسان دشواری وظیفه است».
نوشتههای مرتبط
این شماره از مجلۀ رسانه فرهنگ را میتوانید از طریق وبگاه آن دریافت کنید:
اینستاگرام رسانه فرهنگ:
کانال تلگرام رسانه فرهنگ: