انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نشان همایونی

درست مقابل ورودی اصلی «موزۀ اُرسی» در خیابان «لژیون دونوور» محلۀ هفتم پاریس، موزۀ دیگری با معماری چشمگیر باروک،  به نام «موزۀ ملی لژیون دونور (نشان افتخار) و فرمان‌های شوالیه‌ای» [۱] وجود دارد که در آن، مجموعه‌های ارزشمندی از نشان‌ها و هدایای تاریخی شاهان و سران کشورهای دنیا به نمایندگان و سفرای فرانسه و اسناد و مکتوبات مهمی از عهدنامه‌های تاریخی به تماشا گذاشته شده است.

این موزه به همت ژنرال ارشد ارتش فرانسه «اگوست دوبای»[۲] (۱۸۵۱-۱۹۳۴)، در سال ۱۹۲۵ افتتاح شد و به مرور افراد معتبر و مهم دیگری نشان‌ها و احکام خود را به آن‌جا سپردند. «ژنرال دوبای» که از فرماندهان مهم نظامی فرانسه در جنگ جهانی اول بود، با شخصیت ویژه و فرهمندی که داشت، سنگ بنای موسسه‌ای را نهاد که تا امروز یکی از مهم‌ترین موزه‌‌های «فالرستیک» [Phaléristique] دنیاست.

«فالریستیک»، که از واژه «فالر» به معنای «نشان» یا «مدال» گرفته شده، رشته‌ای کمکی در تاریخ است که سوژۀ مطالعۀ آن، انجمن‌ها، نشان‌ها و مدال‌ها است و بر نمونه‌های مهمی از تاریخ‌نگاری و تاریخ‌شناسی دلالت دارد.

موزۀ «لژیون دونوور»، دربرگیرندۀ فضا‌های متعددی مرتبط با نشان‌ها، مُهرهای تاریخی، تابلوها، اسلحه‌ها، اشیاء هنری، لباس‌ها و اسناد مربوط به شاهان، نجبا و شهسوران فرانسوی و گاه اروپایی است.

در سالن‌های موزه، موارد متعددی از جمله نشان‌های افتخار دینی و نظامی، مانند «مدال شوالیه‌‌های مهمان‌نواز»[۳]، نشان‌های سلطنتی، مانند «سن میشل»، «روح‌القدُس»، «سن لوئی» و «برادران امپراتور» در کنار مدال‌های لژیون افتخار و «شمشیرهای پاداش و افتخار» وجود دارند.

در قسمتی از این موزه که مربوط به هدایا و نشان‌های سایر کشورها به دیپلمات‌های فرانسوی است، بخشی هم به ایران تخصیص داده شده که در آن‌جا، از دوران فتحعلیشاه قاجار به بعد، انواع نشان‌های کشوری و لشگری، اغلب مزین به جواهرات و تمثال شیر و خورشید، دیده می‌شوند.

از جمله موارد مربوط به بخش ایران؛ بالاترین نشان کشوری، با عنوان «شیر و خورشید» است که در سال ۱۸۴۸ توسط ناصرالدین شاه به سفیر کبیر فرانسه اهدا شده بود. نشان «تاج ایران» که در سال ۱۹۰۰ در پنج رده توسط مظفرالدین‌شاه قاجار اهدا می‌شد و نیز نشان دیگری که تصویر احمدشاه قاجار بر آن قرار دارد، نمونه‌هلی دیگر از همین قسمت هستند. اغلب این مدال‌ها- آن‌طور که در متن‌های توضیحی آورده‌اند- نوار پارچه‌ای سبز با حاشیۀ قرمز داشته‌اند.

اما  مهم‌تر از همه، مورد ویژه‌ای است که در طبقۀ زیرین موزه، مجزا و حفاظت شده، اخیراً در معرض تماشا قرار گرفته و گویا به زودی، جایگاه ویژه‌ای در تالار «نشان‌های خارجی»، به آن اختصاص خواهد یافت.

این مورد ویژه، قطعۀ جواهر نشان بی‌نظیر همایونی است که توسط فتحعلیشاه قاجار، برای قدردانی از کوشش‌های «هوگوبرنار ماره»، -دوک باسانو- [۴] وزیر خارجۀ وقت فرانسه، پس از انعقاد عهدنامۀ «فین‌کِنشتاین»[۵] به او اهدا شد.

Hugues-Bernard Maret, Duc de Bassano

«هوگو-برنار ماره» (۱۸۳۹-۱۷۶۳)، آکادمیسین، دیپلمات و سیاستمدار مشهور فرانسوی، که از چهره‌های شاخص انقلاب بزرگ فرانسه به شمار می‌رود، در دوران تصدیگری در وزارت خارجۀ ناپلئون بناپارت، موجب نزدیکی دولت ایران و فرانسه، به میانجی عهدنامه‌ای شد که در سال ۱۸۰۷ در «عمارت فین‌کنشتاین»، واقع در لهستان امروزی، به امضاء رسید.

طرف ایرانی این توافق، «محمدرضا خان قزوینی» نمایندۀ فتحعلیشاه بود و از طرف فرانسه، خود ناپلئون بناپارت اسناد را امضاء کرد. مطابق این عهدنامۀ ۱۶ ماده‌ای، دولت فرانسه جدا از به رسمیت شناختن گرجستان به عنوان خاک ایران- یا به تعبیر دقیق‌تر: «ملک حلال موروثی اعلیحضرت پادشاه ایران»، متعهد می‌شد که قشون پرسیا را با سلاح‌های جدید و توپ‌های جنگی، و تعلیم جنگ‌های جدید، مدرنیزه کند و گروه‌های مهندسی و آموزشی به ایران بفرستد. در مقابل، و به دنبال رقابت‌های اروپایی ناپلئون با بریتانیا، قرار بر این گذاشته شد که انگلیسی‌ها از ایران اخراج شوند. همچنین، در صورت جنگ فرانسه با بریتانیا، ارتش و کشتی‌های رزمی فرانسه، برای رسیدن به هندوستان و آسیب زدن به قلمرو مستعمراتی انگلیسی‌ها، اجازۀ عبور از ایران و  استفاده از بنادر خلیج فارس را داشته باشند.

پس از رسیدن متن عهدنامۀ امضاء شده به دربار، فتحعلیشاه نیز آن را امضاء و مهر و موم کرد و توسط «میرزا عسگرخان افشار ارومی»، همراه نشان همایونی، به پاریس فرستاد. «میرزا عسگر‌خان»، سرتیپ قشون عباس میرزا نائب السلطنه در جنگ‌های قفقاز، در دوران بعدی، به مقام سفیری ایران در فرانسه ارتقاء یافته بود.

مسایل متعدد سیاسی از جمله نفوذ بیشتر و دست‌بالای انگلستان در دربار ایران و نیز انعقاد «پیمان تیلسیت»[۶] بین روسیه و فرانسه، موجب شد که علیرغم حضور مستشاران نظامی فرانسوی در سه شهر مهم ایران و تربیت حدود چهارهزار نفر سرباز مجهز به سلاح‌های جدید و در رده‌های مختلف، «عهدنامۀ فین‌کنشتاین» به اجرای کامل نرسد و همانند رویه‌ای دیرآشنا در ایران، رها شده، بر باد رود.

شاید به جز اسناد تاریخی، همین نشان همایونی، که امروز از آن به عنوان «شاهکار جواهرسازی شرقی» در نشریات فرانسوی نام برده شده، تنها یادگاری باشد که از عهدنامۀ ناکام، نزد فرانسوی‌ها باقی مانده که البته چیز کمی هم نیست.

این قطعه، با الماس‌های هندی-ایرانی و طلای ناب -با عیار بالا- به شیوۀ طلاکاری سنتی «کوندان» (kundan)  ساخته شده و در دو وجه آن، میناکاری‌های ظریف و استادانه‌ای را می‌توان مشاهده کرد. دو یاقوت بزرگ قیمتی نیز در طرفین وجه اصلی نشان نصب است. حمایل آن، پارچه‌‌ای از ابریشم ایرانی، همراه با الیاف طلاست که بر آن مرواریدهای خلیج فارس و سنگ‌های رنگی دوخته شده است.

این جواهر، دو طرف دارد. در حاشیۀ زمینۀ طلاکوب پشتی، ۳۶ یاقوت‌ ریز و درشت کار شده است. مستطیل میانی، مزین به نقاشی میناکاری سنتی ایرانی، با طرح ‌گل و برگ‌‌ است.

بر روی صورت اصلی جواهر، مستطیلی با ابعاد تقریبی ده در هشت سانتی‌متر، ساخته شده که حدود سی قطعه الماس در گرداگرد و چهار یاقوت قرمز بر چهار رأس آن نصب است.

چهار بیت فارسی به خط نستعلیق بر مستطیل مطلا منقوش است که چنین خوانده می‌شود:

شهنشاه زمان، فتحعلیشاه
با ناپلئون اعظم، امپراطور
به یاری تُست همانی که گشتند
شَهان از این دو شاهنشاه مقهور
از این فرخ نشان شد کاتب سِر
ز شاهنشاه ایران شاد و مسرور
به شرق و غرب یا رب این دو خسرو
چو مهر و ماه عالم کبر و مشهور[۷]

گویا اسنادی نیز ضمیمۀ نشان پارسی بوده که احتمالاً در جایگاه اصلی آن در موزه، رونمایی خواهند شد.

از دو روی نشان همایونی که توسط پایه‌ای در حفاظ شیشه‌ای قرار داده شده، چند عکس گرفتم. امیدوارم ابیات منقوش را درست خوانده باشم. بر حسب این عبارات، گویا فتحعلیشاه قاجار، در یکی از بدترین مقاطع تاریخی ایران، که در نهایت به «عهدنامۀ ترکمانچای» در سال ۱۸۲۸ رسید،[۸] خود را هم‌ارز ناپلئون بناپارت می‌دانست و جواهرساز درباری بر حسب منویات ملوکانه، «دو خسرو» شرق و غرب عالم را، بسان هم، حامی شاهان دیگر عالم ‌شمرده بود!

با خود فکر کردم آیا تکرار شوندگی الگوهای تاریخی سیاسی یا حکومتی در ایران، طی قرون متوالی، نشانگانی از تغییر ناپذیری بافت مردم‌شناختی‌ این قلمرو‌ نمی‌تواند باشد؟ مگر جز این است که این‌جا مشخصه‌ای بارز دارد و طی مناسبات استبداد شرقی، حاکمان متوهمی را بازتولید می‌کند که ارزیابی‌شان از دنیای پیرامون، نسبتی با واقعیت ندارد؟ و اساساً چگونه این سازوکار، علیرغم دگرگون شدن زیستِ باشندگان حوزۀ تمدنی مدلول آن، کماکان پابرجاست؟

کسی چه می‌داند؟ شاید در پس ذهن و از ورای عبارات میناکاری شده بر طلا، بتوان از خود پرسید که اگر روابط ژئوپلتیک اروپا به گونۀ دیگری پیش می‌‌رفت و ناپلئون و وزیر کارکشته‌اش فرصت بیشتری می‌یافتند که مرز پر «گهر» و یاقوت را جدی‌تر بگیرند؛ آیا تجهیز و قدرت محتمل قشون رعیتی و پابرهنۀ ایران که با داس و قمه،گیوه به پا، به جنگ کفار روس رفته بودند، نمی‌توانست  از تحمیل تحقیر تاریخی جداشدن ۱۷ منطقه‌ از خاک ایران و بارِ گران غرامت ۱۲ کرور طلا جلوگیری کند؟ یا دستکم به گونه‌ای اوضاع را رقم بزند که کم‌تر فاجعه‌آمیز بوده باشد؟ آیا در آن‌‌صورت، امروز، ایران و به تبع آن منطقۀ ما، شکل دیگری نداشت؟

البته می‌دانم که تاریخ و تحلیل تاریخی، با «اگر» و «مگر» ممکن و ساخته نمی‌شود و به قول انوری شاعر:
هزار نقش برآرد زمانه و نبود
یکی چنان‌که در آیینۀ تصور ماست

۴ فوریه ۲۰۲۴
پاریس
————————————
ویدیوی مرتبط با این متن، در یوتیوب:

https://youtu.be/eHdwY91XkQA?si=tYzGfXwjteRejFeZ

 

[۱] Musée national de la Légion d’honneur et des ordres de chevalerie

[۲] Augustin Dubail

[۳] Saint-Jean de Jérusalem

[۴] Hugues-Bernard Maret, Duc de Bassano

[۵] Traité de Finkenstein

[۶] Traités de Tilsit

[۷] Le roi des rois du temps, Fath ‘Ali Shâh, au très grand empereur Napoléon, Le traité qu’ont signé ces deux rois victorieux sera bénéfique pour d’autres rois, Le secrétaire est plein de joie et de bonheur de recevoir cet insigne de la part du Shâhanshâh d’Iran. Dieu a rendu célèbres ces deux rois, dans l’Est comme dans l’Ouest, tels le soleil et la lune.

[۸] پیش‌تر دربارۀ «عهدنامۀ ترکمانچای» در نشانی زیر یادداشتی نوشته‌ام:

https://baru.wiki/farshin.kazeminia/torkamanchay/