انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

باباالهوا

موسیقی و مردم‌شناسی بومیان کیش

رجبعلی مختارپور

 

 باباالهوا؛ موسیقی و مردم‌شناسی بومیان کیش. پژوهش و نگارش محسن شریفیان. تهران: انتشارات نگاه، ۱۳۹۹. ۳۰۲ ص. ۷۰۰۰۰۰ ریال.

ریشه‌های موسیقی‌شناسی قومی را می‌توان از حدود هشتاد سال پیش تاکنون دنبال کرد و حتی ممکن است پیشینهٔ آن دیرتر از این نیز بوده باشد، اما تنها در ده تا پانزده سال گذشته است که به یُمن انگیزه‌های پژوهشگران جوان و با پرداختن به مفاهیم نظری و روش‌ها و برنامه‌های تازه، این رشته ناگهان حرکت پیش‌رونده‌ای را آغاز کرده است (پورقریب، ۱۳۹۷).

مطالعه در حوزۀ مردم‌شناسی موسیقی در ایران سابقۀ بسیار کمی دارد. باوجودآنکه از زمان شروع گردآوری فرهنگ مردم در ایران همواره پیشتازان این حوزه بر گردآوری ترانه‌های فولکلوریک، به‌عنوان یکی از گونه‌های هنر و ادبیات توده، تأکید کردند، اما اغلب ذیل این عنوان، تنها اشعارِ ترانه‌ها ثبت شده است. البته هنرمندان در بخش موسیقی بومی نیز در دهه‌های گذشته به نت‌نویسی ترانه‌های محلی نیز پرداختند؛ بااین‌همه، موسیقی به‌عنوان ابزارِ شناخت، در مردم‌شناسی ایران کمتر مورد توجه بوده است و تاکنون تنها تعداد انگشت‌شماری کتاب در این زمینه منتشر شده است.

انتشار کتابی با عنوان باباالهوا؛ موسیقی و مردم‌شناسی بومیان کیش را از چند جهت باید به فال نیک گرفت:

محسن شریفیان (نویسندۀ کتاب) که اغلب به‌عنوان خواننده و نوازندۀ موسیقی محلّی شناخته می‌شود، در رشتۀ علوم اجتماعی تحصیل کرده است. او در آذر ۱۳۹۷ به دلیل فعالیت‌هایش نشان درجۀ یک هنری در رشتۀ موسیقی را دریافت کرد. شریفیان، زادۀ جنوب است. او علاوه بر انتشار بیش از بیست عنوان آلبوم موسیقی، که گویا همگی آن‌ها مربوط به موسیقی جنوب است، هفت کتاب نیز در حوزه موسیقی نوشته که همگی کتاب‌ها مربوط به موسیقی جنوب ایران هستند. مردم‌شناسی و موسیقی نوار ساحلی شیبکوه عنوان یکی از کتاب‌های شریفیان است که در ۱۳۹۷ منتشر شد. به‌این‌ترتیب نویسنده کتاب باباالهوا…، قبل از تحقیق پیرامون مردم‌شناسی و موسیقی کیش، مطالعۀ همین موضوع در منطقۀ نسبتاً وسیع دیگری در جنوب ایران را به پایان برده است. طبیعتاً تحصیلات و تجاربی که به آن اشاره شد، نویددهندۀ مطالعاتی عمیق و علمی در کیش است. این کتاب که با حمایت سازمان منطقۀ آزاد کیش منتشر شده است، در آذر ۱۴۰۰ جایزۀ کتاب سال بوشهر در بخش موسیقی و استان‌شناسی را از آن خود کرد.

توضیحات ارائه‌شده در مقدمۀ کتاب تا حدودی گویای هدف و روش کار شریفیان در کتاب باباالهوا بوده است: «برای درک بهتر موسیقی هر منطقه، لازم است تا آن را از تمامی بدنۀ فرهنگی جامعه و در همان جایگاه اجتماعی و تاریخی مورد بررسی قرار داد. این نوشته تلاش دارد تا با نگاه مردم‌شناسی، بوم‌شناختی، جامعه‌‌شناسی، زبان‌شناسی، تاریخ‌نگاری و تبارشناسی به موسیقی، زوایایی از تاریخ و فرهنگ نانوشتۀ این جزیره را روشن نماید. از همین رو موسیقی و آیین‌های بومیان کیش از زوایای مختلف و فارغ از دایرۀ آوانگاری مورد توجه قرار گرفته است» (ص۱۹). وی کتاب خود را در دوازده فصل تنظیم کرده و صفحه‌های پایانی کتاب به آلبوم تصاویر اختصاص دارد.

در ادامۀ این متن، با بررسی فصول کتاب تلاش بر این است که چگونگی استفادۀ نویسنده از منابع مکتوب مربوط به کیش، کیفیت مطالعات میدانی – به‌ویژه شناسایی افراد مرتبط با موسیقی بومی و کیفیت مصاحبه‌ها – و همچنین چگونگی به‌کارگیری یافته‌های میدانی در متن کتاب، نحوه تنظیم و ارائه مطالب و… بررسی شود.

 

معرفی کیش

در کتابی با موضوع «موسیقی و مردم‌شناسی بومیان کیش» انتظار بر این است که خواننده با زمینه‌های تاریخی، جغرافیایی و اجتماعی شکل‌گیری موسیقی بومی جزیره آشنا شود و بداند که مثلاً در طول تاریخ حکومت‌ها، روابط سیاسی و ارتباطات فرهنگی چه تأثیری بر شکل‌گیری موسیقی بومی و تحولات بعدی و تکامل آن داشته‌اند. یا اگر جزیرۀ کیش به دلیل موقعیت بندری خود محل تلاقی فرهنگ‌ها بوده، این موقعیت دقیقاً چه نقشی روی کلمات، اشعار و الحان موسیقی به‌جای گذاشته است؟

نویسندۀ محترم در قسمتی از این فصل به‌درستی اشاره کرده‌اند: «انسان‌ها از سرزمین خود و آب‌وهوایی که در آن زندگی می‌کنند و با گیاهان و حیواناتی که در کنار آن‌ها زیست می‌کنند، تأثیر متقابل دریافت می‌کنند و طبیعی است که این موضوع در موسیقی که جزئی از فرهنگ است نیز تأثیرگذار بوده است» (ص۱۹) اگر چنین باشد – که قطعاً همین‌طور است – در این فصل باید دستِ‌کم اشاره شود که جغرافیای کیش چگونه بود و چه تأثیری بر موسیقی داشت؟ همین بحث را می‌توان به موضوعات دین، مذهب و زبان هم تعمیم داد.

فصل نخست کتاب با عنوان «نگاهی به کیش»، از این انتظارات فاصلۀ نسبتاً زیادی دارد. در بحث تاریخ، تصویری کلی از فرازوفرود کیش در طول سده‌های گذشته، رقابت‌های منطقه‌ای بین حاکمان فارس و کرمان و… در جزیره ارائه نمی‌شود. خنثی بودن مطالب موجب شده که در سایر فصول کتاب – که مستقیماً با موسیقی مرتبط است – به این اطلاعات ارجاع داده نشود و نهایتاً ارتباط تاریخ با موسیقی و مردم‌شناسی در کیش نامشخص مانده است.

حجم فصل اول کتاب حدود ۲۰ صفحه است. اختصاص بیش از دو صفحه (۱۰ درصد از این متن) به «داستان پیرزن و گربه» چه کاربرد و فایده‌ای دارد؟ بحث‌هایی نظیر اعراب هوله و نادرشاه (ص۳۶-۳۸) هم توجیهی ندارند.

در بحث موقعیت کیش در نوار ساحلی شیبکویه (ص۳۲-۳۶) نویسنده در حدود چهار صفحه به شیبکویه در منابع تاریخی، تعریف محدودۀ شیبکویه، بنادر مهم و مرزهای آن در دوره‌های تاریخی و مرزهای آن در حال حاضر پرداخته است. این مطالب از متن کتاب «مردم‌شناسی و موسیقی نوار ساحلی شیبکویه» است که دو سال پیش توسط نویسنده منتشر شد. ذکر این مطالب در آن کتاب شاید مفید بود، اما در این کتاب کارکردی ندارد. اگر قرار باشد به دلیل تقسیمات سیاسی قدیمی، به موقعیت کیش در شیبکویه پرداخته شود، باید به تقسیمات کشوری در دوره‌های قبل و بعد هم اشاره شود که بسیار مفصّل و البته غیرضروری خواهد بود.

مطلب دیگر این فصل عنوان «ترکیب و ساختار جمعیتی کیش» (ص۳۸-۳۹) را دارد. نویسنده که تحصیلاتشان علوم اجتماعی و پژوهشگری است، قطعاً بهتر از نگارنده می‌دانند که ترکیب و ساختار جمعیت، تعریف کاملاً مشخصی در مباحث اجتماعی و جمعیت‌شناسی دارد. ذیل این تیتر، معمولاً مباحثی چون توزیع جمعیت (پراکندگی و انبوهی جمعیت در سطح سرزمین) و ترکیب سنی و جنسی جمعیت بیان می‌شود. شاید می‌شد این بحث را هم به نوعی با موسیقی کیش پیوند داد، اما در عمل ذیل این تیتر تا حدودی تصویری از تعداد جمعیت و بیشتر معیشت و اقتصاد جزیره در ۱۸۳۶م (۱۸۴ سال پیش) ارائه شده است! و معلوم نیست چرا برای ارائۀ اطلاعات صرفاً به سال ۱۸۳۶ اکتفا شده، حال آنکه در برخی منابع مورد استفادۀ ایشان – از جمله کتاب‌های لوریمر و سدیدالسلطنه – این اطلاعات برای سال‌های بعدتر هم وجود داشت؟ و یا چرا ذیل این تیتر صرفاً به جمعیت و معیشت پرداخته شده؟

بحث کوتاه «زبان» می‌توانست ارتباط خوبی با موضوع کتاب داشته باشد، اما در این بحث با استفاده از ناقص از متن کتاب دو سال با بومیان (بدون ذکر مأخذ) اطلاعات نادرستی ارائه شده، از جمله آمده است که تمامی بومیان فارسی‌زبان امروز کیش در هفت – هشت دهه اخیر به این جزیره مهاجرت کرده‌اند (ص۴۱) و…

نهایتاً در پایان این بحث هیچ جمع‌بندی و یا حتی اشاره‌ای به عوامل تأثیرگذار در شکل‌گیری موسیقی کیش نشده است.

 

موسیقی و کار

محمدرضا درویشی در کتاب مقدمه‌ای بر شناخت موسیقی نواحی ایران می‌نویسد: «هر کار و فعالیتی که در لنج‌ها و جهازهای قدیم انجام می‌شد، آوازی ویژه داشت. خواندن این آوازها از طرفی برای هماهنگی در انجام کارهای جمعی، و از طرف دیگر برای احساس نکردن خستگی ناشی از کارهای سنگین بوده است. بیشتر این آوازها ریتمیک‌اند و وزن آن‌ها تابع حرکات ویژه آن کار بخصوص است. برای در کیسه کردن بادبان، بالا کشیدن بادبان، به قایق نشستن و جدا شدن از جهاز، برای پیاده شدن در خشکی، بالا کشیدن لنگر، بالا کشیدن تور، خالی کردن بار، پارو زدن و حتی ساختن لنج، آوازی به‌خصوص خوانده می‌شده است» (درویشی، ۱۳۷۳: ۳۸).

بحث «موسیقی و کار» ۲۷ صفحه از کتاب را به خود اختصاص می‌دهد که از آن میان ۱۷ صفحه مربوط به صید مروارید است و در ادامه، مباحثی چون موسیقی ماهیگیری، جشن نوروز دریایی، ساخت کشتی و… اختصاص دارد. سه‌چهارم از اطلاعات ارائه‌شده پیرامون صید مروارید، ذیل عناوینی چون اهل غوص، نگاهی به تاریخ صید مروارید در کیش، صید مروارید و کارکنان صید مروارید است و با موسیقی ارتباط ندارد.

مطالب مربوط به صید مروارید در کیش از زاویۀ دید مردم‌نگاری و مردم‌شناسی قبلاً توسط مختارپور و دیگران بیان شده است. تکرار آن‌ها در کتابی دیگر – و به‌ویژه آمیختنشان با مطالبی نادرست که توسط راویان ناآشنا با موضوع بیان شده – چه سودی دارد؟ به قول آن مُقری در حکایتی از عارف بزرگ ایرانی، «خدایش بیامرزاد که هر کسی از آنجا که هست، یک گام فراتر آید»! حال که هنرمند موسیقی‌دان برجسته‌ای از جنوب کشور به بررسی موضوع مردم‌شناسی و موسیقی در یکی از جزایر خلیج‌فارس می‌پردازد، انتظار بر این است که جنبه‌های موسیقایی آداب‌ورسومی که قبلاً معرفی شده بود، بیان شود. در غیر این صورت، هیچ گامی به جلو برداشته نشده است!

اطلاعات محلی مربوط به موسیقی در صید مروارید، به نقل ابراهیمی (متولد ۱۳۳۹) است (ص۲۲۹) اما اساساً سن ایشان قد نمی‌دهد که بگویند «از قدیم برای رفتن به غوص، آواز می‌خواندیم» (ص۶۴) خواندن آوازها و نواختن «اصحلات» (اگر هم بود) مربوط به سال‌هایی است که مردم کیش برای صید مروارید با کشتی‌های بزرگ به دریاهای دوردست می‌رفتند. این دوره در کیش، قبل از پایان حکومت پهلوی اول به‌کلی منقرض شده بود.

 

موسیقی در مراسم عروسی

فصل سوم کتاب (صص۷۷ – ۸۶) به جز ۱۴ سطر مطلب با عنوان «نمایش در عروسی» که به «موسیقی و آیین‌های قشم» (کتاب، مقاله یا گزارش؟) ارجاع شده همگی از کتاب دو سال با بومیان نقل شده‌اند و در بعضی صفحه‌ها هم به آن کتاب ارجاع داده شد.

در آن کتاب، به دلیل پهنانگری پژوهش، الزاماً در هر موضوع فقط به ذکر نمونه‌هایی اکتفا شده است و ازاین‌رو فقط تعدادی از ترانه‌های رایج در عروسی‌ها و… ثبت شده است. مردم کیش ترانه کم ندارند و موسیقی عروسی، یکی از پرکاربردترین گونه‌های موسیقی در این جزیره است. انتظار بر این بود که وقتی هنرمندی متخصصِ موسیقی، کتابی با موضوع موسیقی و مردم‌شناسی کیش منتشر می‌کنند، حتماً ترانه‌های بیشتری ثبت کند.

دیگر آنکه با توجه به‌عنوان کتاب (موسیقی و مردم‌شناسی کیش) انتظار منطقی آن است که به جنبه‌های موسیقایی اشعاری – که قبلاً ثبت شده بود – پرداخته شود. در غیر این صورت، بعد از انتشار کتاب باباالهوا در همان‌جایی ایستاده‌ایم که پانزده سال قبل ایستاده بودیم! اکتفا به ذکر اشعار ترانه‌ها در کتابی با عنوان موسیقی و مردم‌شناسی مانند آن است که در کتابی با همین موضوع در بوشهر، برای ثبت «خیام‌خوانی» به‌عنوان یک پدیدۀ مردم‌شناسی بومی، صرفاً به ذکر رباعی‌های خیام اکتفا شود!

 

معرفی سازها در کیش

فصول دوازده‌گانه کتاب از ابتدای فصل اول تا پایان فصل دوازدهم در حجمی حدود ۱۹۵ صفحه تنظیم شده‌اند، اما فصل چهارم با عنوان «نی‌انبان» با اختصاص حدود ۲۶ صفحه به خود، یکی از مفصّل‌ترین فصول کتاب است. نی‌انبان هر چقدر که در موسیقی جنوب ایران اهمیت داشته باشد (که دارد)، مطالب مربوط به آن، دستِ‌کم باید با توضیح درباره دیگر سازها همخوانی داشته باشد. سایر سازهای رایج در منطقه (فصل ششم با معرفی: طار، طبل، کاسر، اصحلات و گرن) مجموعاً تنها ۹ صفحه را به خود اختصاص می‌دهند که قسمتی از آن هم عکس است.

متن فصل چهارم کتاب با عنوان «نی‌انبان» عیناً برگرفته از فصل دوم کتاب مردم‌شناسی و موسیقی نوار ساحلی شیبکوه است که در آنجا عنوان «نی‌انبان در دامنه‌های جنوبی زاگرس» را دارد (شریفیان ۱۳۹۷: ۸۱-۴۹). نویسند در این فصل صرفاً برخی از عناوین را تغییر دادند؛ به‌عنوان‌مثال، عنوان «تاریخ نی‌انبان در بوشهر» به «تاریخ نی‌انبان در جنوب ایران» تغییر یافته. همچنین به‌عنوان «تاریخ نی‌انبان در شیبکوه» عبارت «و کیش» را اضافه کردند بدون آنکه گفت‌وگوشونده‌های جزیره (بنا به دلیلی که ذکر خواهد شد) اطلاعات باارزشی ارائه کرده باشند.

مختصر توضیحات مربوط به سایر سازها بسیار گنگ و نامشخص و فاقد شناسنامه و مأخذ است، به‌عنوان نمونه اطلاعات مربوط به «گرن» (ص۱۳۷) بسیار مختصر (کمتر از ۵ سطر) است، اما همین متن کوتاه، باعث طرح سؤالات متعددی در ذهن خواننده می‌شود.

در بحث سازها، انتظار می‌رفت توضیح داده شود که نوازندگان جزیره، هر کدام از انواع سازها را از کجا تهیه می‌کردند؟ آیا زمانی این ساز‌ها در کیش ساخته می‌شدند؟ آموزش هر کدام از سازها چگونه است؟ نگاه مردم بومی به تفکیک اهل سنت و شیعیان به آموزش سازها چگونه است؟ این نگاه تا چه اندازه با فقه رسمی انطباق دارد؟ آیا در سال‌های اخیر این نگاه دچار تحول شده است؟ و…

 

راویان موسیقی بومی کیش

فصل هفتم کتاب با عنوان «باباالهوا» (صص ۱۳۹-۱۴۸) به راویان موسیقی بومی کیش اختصاص دارد که موضوع آن گروه‌های موسیقی و نوازندگان سازها در کیش است. در این فصل نویسنده آشکارا بین ساختار گروه موسیقی عمومی کیش و موسیقی اهل زار، دچار خلط مبحث شده است.

در ابتدای متن باباالهوا آمده است «در گذشتۀ نه‌چندان دور در جزیرۀ کیش، سردمدار گروه نوازندگان مرد در عروسى را “باباالهوا” و اعضاى اصلى گروه او را “ولدالهوا” به معنی فرزند هوا یا بابا مى‌گفتند» (ص۱۳۹) اولاً مشخص نمی‌شود که منظور از گذشته‌های دور چه زمانی است؟ ثانیاً «اهل هوا» نام دیگر اهل زار در جنوب ایران است به همین خاطر غلامحسین‌ ساعدی کتاب خود دربارۀ آن‌ها را با همین نام (اهل هوا) منتشر کرده بود. در فصل یازدهم همین کتاب (باباالهوا) بابازار معادل باباالهوا و مامازار معادل ام‌الهوا است (صص ۱۹۱ و ۱۹۲)، همچنین در ذیل متنی با عنوان «ابوزار و مامازار در کیش» از خدوی با عنوان ام‌الهوا و مامازار جزیره و محمد رباع به‌عنوان آخرین بازماندۀ باباالهوا نام برده شده است (ص ۱۹۱).

در این کتاب باباالهوا به‌عنوان رئیس گروه نوازندگان (موسیقی عمومی) معرفی شده است. اگرچه ممکن است زمانی، بابازار یا مامازار جزیره تصادفاً گروه نوازنده‌هایی هم داشته باشد که در مراسم مختلف برای عموم مردم نیز بنوازند، اما نواختن ساز در مراسم عمومی باعث چنین عنوانی برای افراد نمی‌شود و از سوی دیگر، هر رئیس گروه نوازنده‌ای، باباالهوا نمی‌شود! در متن آمده است «در قدیم هر آبادی یک باباالهوا داشت […] و آن‌ها در هر محل یک خانۀ مخصوص داشتند» (ص۱۴۰) اگر منظور نویسنده سده‌های گذشته باشد، قاعدتاً باید مأخذی برای آن ذکر شود و اگر مربوط به یک‌صد سال اخیر باشد، چنین چیزی امکان ندارد! دستِ‌کم سه آبادی از مجموعه پنج آبادی کیش (باغو، دیهو و سجم) از زمان قاجار تا سرشماری ۱۳۵۵ جمعیتی کمتر از ۱۰ خانوار داشتند. آیا می‌توان تصور کرد که مثلاً دیهو و باغوی آن زمان، با ۶ خانوار جمعیت، گروه موسیقی با خانه‌ای مستقل داشته باشند؟

در پشت جلد کتاب آمده است: «[باباالهوای هر آبادی] مورد احترام مردم و شیخ محله بود» اولاً جزیره با جمعیتی محدود، که تا قبل از سرشماری ۱۳۵۵ کمتر از هزار نفر بود، فقط یک کدخدا داشت که در آبادی ماشه مستقر بود و به او «شیخ» می‌گفتند. ثانیاً شوربختانه در کیش هم مانند سایر مناطق، اهل موسیقی چندان احترامی نداشتند. شاید مردمِ اهل زار، به‌واسطۀ نیازِ هر چند سال یک‌بار خود، گوشۀ چشمی به نوازندگان داشتند، اما واقعیت این است که اغلب اهل زار و باباها و ماماهایشان سیاه‌پوست بودند، و باز هم شوربختانه، به دلیل نژادی از نظر اجتماعی احترام چندانی نداشتند.

توضیحاتی که دربارهٔ مقررات باباالهوا و گروه نوازندگان ارائه شده نیز با اهل زار همخوانی دارد. مثلاً این باور را که نباید تحت هیچ شرایطی به مردار حیوانات دست بزنند (ص۱۴۰)، غلامحسین ساعدی به‌عنوان یکی از مُحَرَمات اهل هوا ذکر کرده است (ساعدی، ۲۵۳۵: ۴۹). نویسنده خود در بحث موسیقی زار، اشاره می‌کند که بابا یا مامازار با خیزرانی که در دست دارد، مجلس بازی را شروع می‌کند (ص ۱۹۴). در گروه باباالهوا نیز فردی با عنوان”خیزرانی“ معاون و دستیار باباالهوا است (ص ۱۴۰). مشخصات دیگری که در این بخش برای گروه باباالهوا ذکر شد – از جمله نمک‌گیر شدن، تنبیه خاطیان و غسل در دریا (ص۱۴۰) – همه، با قرارداد و ویژگی‌های درون‌گروهی اهل زار انطباق دارد و خبر از گروهی خاص می‌دهد.

گفته شده «مردم محل [اهل آبادی] از محل امرار معاش خود سهمی خاص را نیز سالانه برای آن‌ها در نظر می‌گرفتند و شیخ و حاکم جزیره نیز این موضوع را رعایت می‌کرد» (۱۴۱) بومیان کیش چنین سهمی نه برای نوازندگان و نه برای اهل زار قائل نبودند. شاید در بعضی از قبایل به دلیل اعتقاد به ارتباط نوازندگان با جادوگران و نقشی که آن‌ها در دور کردن بلایا و بیماری‌ها از افراد قبیله ایفا می‌کردند، اهل قبیله نیز متقابلاً چنین سهمی به آن‌ها می‌پرداختند، اما در کیش چنین نبود.

در متن آمده است: «باباالهوا مورد اعتماد مردم محل بود و براى حل مشکلات و یا حل‌وفصل درگیری‌ها هم به او مراجعه می‌کردند، گاه شیخ محل نیز براى یارى خواستن در کارهاى جمعى از باباالهوا که نفرات زیادى در اختیار داشت کمک مى‌خواست» (ص۱۴۲) قطعاً این توضیح هم با جایگاه جادوگران در قبایل آفریقایی همخوانی دارد.

احتمالاً نویسنده با اتکا به همین شنیده‌ها و شأن و احترام عمومی که برای رئیس گروه نوازندگان تصویر کرده‌اند، نام باباالهوا را روی کتاب خود گذاشته باشند، حال آنکه باباالهوا فقط با موسیقی اهل زار در ارتباط بود که تعداد آن‌ها در جزیرۀ کیش بسیار اندک بود.

نویسنده بعد از مطالب مربوط به باباالهوا، در ادامۀ فصل هفتم، ذیل بحثی با عنوان «دیگر راویان موسیقی» به معرفی کوتاه گروه‌هایی با عناوین سیاه‌ها، لوطی‌ها، دلاک‌ها و کولی‌ها می‌پردازد. بحث «دیگر راویان موسیقی» با این جمله شروع می‌شود که «در نوار ساحلی شیبکوه، به غیر از باباالهوا، نوازندگان عموماً در یکی از چهار دستۀ زیر قرار می‌گیرند…» (۱۴۵) بحث راویان موسیقی در این کتاب (صص۱۴۵-۱۴۷) عیناً برگرفته از بحثی با همین عنوان در کتاب مردم‌شناسی و موسیقی نوار ساحلی شیبکوه (شریفیان ۱۳۹۷: ۱۱۷-۱۱۲) است که نویسنده این تقسیم‌بندی را «برای نوازندگان نی‌انبان» در آن منطقه ارائه کرده بود و در این کتاب صرفاً و محض خالی نبودن عریضه، عبارت کیش را به بعضی از جملات آن افزودند. جملاتی از این دست که: «در مورد حضور دلّاک‌ها در کیش هیچ گزارشی دریافت نشده است» (ص۱۴۷)، «در کیش به کولی‌ها، کواوله می‌گویند» (ص۱۴۷) و…

 

موسیقی زنان بومی در کیش

«ما سازها و ترانه‌هایمان با مردها فرق داشت» (ص۱۵۱). این جملۀ خدوی دریس، زن هشتادسالۀ سیاه‌پوستی که بیش از نیم‌قرن نوازندگی در مجالس زنانه کیش را به عهده داشت، می‌توانست شروع یک گفت‌وگوی طولانی و جذاب برای ثبت و ضبط موسیقی زنان کیش باشد، اما دریغ از ذکر حتی یکی از ترانه‌های زنانه‌ای که خدوی و اعضای گروهش اجرا می‌کردند!

بحث موسیقی زنان کیش هم با موضوع اهل زار آمیخته شده است. مثلاً از قول خدوی دریس گفته شد: «اگر کسی در حین غذا خوردن با ما سلام می‌کرد باید او را جریمه می‌کردیم، مگر اینکه یک نفر از اهل هوا اشتباه او را شفاعت می‌کرد» (ص۱۵۱) قطعاً اشارۀ خدوی باید مربوط به مراسم اهل زار باشد؛ وگرنه چطور ممکن است زن سیاه‌پوستی که برای اجرا در مجلس عروسی زنانه فراخوانده شد، از چنان قدرتی برخوردار باشد که زنان خانوادۀ عروس و داماد و میهمانان خانواده‌های آنان را جریمه کند؟

لالایی‌ها و ترانه‌های مخصوص کودکان، مراسم استقبال و دعای باران از جمله موضوعاتی است که ذیل موسیقی زنان جزیره به آن‌ها پرداخته شده است. قطعاً مادران بومی کیش – همچون سایر مادران ایرانی – لالایی‌های زیادی در حافظه دارند. اما در این کتاب، تنها به لالایی‌های کتاب دو سال با بومیان کیش (مختارپور، ۱۳۸۵) اکتفا شده است. حال که یک هنرمند جنوبی کتابی دربارۀ موسیقی کیش می‌نویسد و فصلی از آن را به موسیقی زنان اختصاص می‌دهد و تحقیق در زمانی منتشر می‌شود که شرایط جامعه عوض شده و محققان غیربومی می‌توانند با زنان بومی به گفت‌وگو بنشینند، انتظار می‌رفت که تدوین کتاب به فرصتی برای گردآوری لالایی‌های بیشتری تبدیل ‌شود.

در بحث «مراسم استقبال [زنان از شوهرانشان که از صید دریاهای دوردست بازمی‌گشتند]»، به مدت چهار ماه و ده روز برای صید مروارید اشاره شده که نادرست است. اساساً بازگشت صیادان مروارید به موطن خود به وضعیت آب‌وهوا برای تداوم صید بستگی داشت و نتیجتاً زمانی مشخص نداشت و از سوی دیگر آن‌ها امکان ارتباط با خانواده را نداشتند که زمان ورود خود به جزیره را اطلاع دهند. درحالی‌که زنان تاریخ دقیق بازگشت همسرانشان را نمی‌دانستند چگونه می‌توانستند «سه روز مانده به تاریخ بازگشت مردان، هر روز کنار دریا به خواندن آواز و شادمانى بپردازند»؟ (ص۱۵۷).

 

ترانه‌ها و بازی‌های بومی کودکان

کل بازی‌های مطرح‌شده در فصل هشتم به نقل از کتاب دو سال با بومیان است. در این فصل بازی‌هایی انتخاب شده‌اند که بچه‌ها هنگام اجرای آن‌ها اشعاری را می‌خواندند. بدون تردید میان‌سالان و کهن‌سالان کیش به‌ویژه زنان، بازی‌های متعدد دیگری ازاین‌دست را می‌شناسند که فرصت طرح آن‌ها در کتاب دو سال با بومیان نبود. با فراهم شدن امکان گفت‌وگو با زنان بومی، کاش نویسند با استفاده از این فرصت تعداد دیگری از بازی‌ها، به‌ویژه بازی‌های دخترانه را که در کتاب دو سال با بومیان کمتر به آن‌ها پرداخته شد نیز ثبت و ضبط می‌کردند.

موسیقی زار

بخش مهمی از فصل یازدهم کتاب با عنوان «موسیقی زار» از جمله مهم‌ترین مباحث مطرح‌شده در کتاب است که تقریباً همۀ مطالب آن دست اول و بسیار مرتبط با موضوع کتاب هستند. افرادی چون محمد رباع و خدوی دریس که نویسنده با ایشان گفت‌وگو کرد، ممکن است آخرین وارثان شعر و موسیقی زار در کیش باشند. انتظار بر این بود که نویسنده به‌عنوان محقق و هنرمندی که به سراغ آن‌ها رفته، تا حد امکان به ثبت و ضبط شعر و موسیقی آن‌ها می‌پرداخت. اما به نظر می‌رسد که خیلی کم به این موضوع مهم توجه شده است. در ارتباط با موسیقی زار، عجیب است که ایشان برخلاف سایر موارد، حتی ترانه‌های ثبت‌شدۀ اهل هوا در کتاب دو سال با بومیان (صص ۳۳۵ – ۳۳۷) را در کتاب خود ذکر نکردند. علاوه بر اشعار، تحلیل و ثبت ریتم‌های موسیقی اهل زار در کیش (چنانکه در فصل پنجم کتاب برای بعضی ترانه‌های عروسی آمده) می‌توانست گام بسیار مهمی در پیشبرد پژوهش‌های موسیقی و فرهنگ جزیرۀ کیش باشد، اما در این فصل تنها به یکی از ترانه‌های اهل زار پرداخته شد.

 

ضعف مطالعات میدانی به‌عنوان مهم‌ترین مشکل پژوهش

پیوست شمارۀ یک، عنوان «نمونه‌هایی از گزارش‌ها و مصاحبه‌ها» را دارد. در این قسمت از کتاب خواننده با متنی روبه‌روست که در آن سبک‌های گزارش‌نویسی، خاطره‌نویسی و فیش‌نویسی ادغام شده‌اند. موضوع بحث، به‌طور مستمر و بی‌مقدمه تغییر می‌کند و در سرتاسر این متن ۳۹ صفحه‌ای (صص ۲۲۱ – ۲۵۹)، آنچه مطالب را از هم جدا می‌کند، فقط اعداد است (گزارش و مصاحبه‌ اول، گزارش و مصاحبه‌ دوم و…). در بعضی موارد به نظر می‌رسد که نویسنده، یادداشت‌ها و تندنویسی‌های خود به هنگام گفت‌وگوها را عیناً تایپ کردند و به همین دلیل مطالب آن بسیار پراکنده، آشفته و بدون ارتباط است.

در کتاب مردم‌شناسی و موسیقی نوار ساحلی شیبکوه نیز ۳۹ صفحۀ کتاب، به مطالب این پیوست شباهت دارد. اما در آن کتاب، هر کدام از مصاحبه‌ها در یکی از شهرستان‌ها یا مناطق مورد مطالعه انجام شده و نکتۀ بسیار مهم‌تر آنکه، ساختاری کاملاً هدفمند، نسبتاً دقیق و موجه دارد. در آن کتاب، شریفیان چکیدۀ پانزده مصاحبۀ خود را ارائه کرده است. این افراد «خبرگان و آگاه‌ترین افراد در دایره موسیقی منطقه بودند» (شریفیان، ۱۳۹۷: ۱۴۹) و همۀ مصاحبه‌شوندگان عناوینی چون نوازندۀ نی‌انبان، نوازندۀ دهل، سازندۀ نی‌انبان، لوطی مشهور، دبیر وبلاگ موسیقی، استاد تاریخ، مداح، همخوان و… داشتند.

در کتاب کیش ۱۲ گزارش و مصاحبه ارائه شده است. حجم انبوهی از اطلاعات این فصل مربوط به مصاحبه‌شوندگانی است که به طور مستقیم با ساز و موسیقی در ارتباط نیستند و موسیقی شغل و یا یکی از دغدغه‌های اصلی زندگی آن‌ها نیست و در این میان دو مصاحبه با حدود ۱۳ صفحه از متن مصاحبه‌ها (۳۳ درصد از کل متن) مربوط به فردی ماهیگیر و کشاورز است. بررسی متن گویای آن است که انتخاب مصاحبه‌شوندگان بر اساس معیارهای از پیش تدوین شده نبوده است:

  • در گزارش اول آمده است که نویسنده برای مصاحبه با «رباع» به مسجد رفته بود و چون رباع حاضر به مصاحبه نشد، در کنار مسجد با ابراهیم صمدی [یکی از غرفه‌داران بازار سفین] گفت‌وگو کردند (ص۲۲۲)؛
  • گزارش سوم مصاحبه با اعضای «یک گروه غیربومی موسیقی» است که نویسنده قبلاً در شیبکوه هم با آن‌ها مصاحبه کرده و در کیش تصادفاً آن‌ها را ملاقات کرد (ص۲۲۵)؛
  • گزارش چهارم حاصل گفت‌وگو با جوانی ۲۵ ساله است که نویسنده در خلال مراسم عروسی با او آشنا شد (ص۲۲۸)؛
  • گزارش هفتم حاصل تلاش‌های نویسنده برای گفت‌وگو با زنان کیش است که بالاخره مادر یکی از نوازنده‌های بومی [البته به انتخاب خود] سه زن خانه‌دار ۳۳ ، ۴۳ و ۵۶ ساله را برای گفت‌وگو به خانهٔ خود دعوت کرد (ص۲۴۰)؛

ظاهراً این افراد همان‌هایی هستند که در سرتاسر متن از آن‌ها با عنوان اهالی کیش و آگاهان محلی نام برده شده است. با توجه به تنوع پاسخگویان و عدم ارتباط فکری آن‌ها با موسیقی، حاصل گفت‌وگوها مجموعه‌ای از اطلاعات بسیار کلی و در مواردی ناقص است که البته می‌تواند نادرست هم باشد.

متأسفانه نویسندۀ محترم در مواردی متعدد، مطالب بیان‌شده توسط افرادی را که بر اساس معیارهایی مشخص انتخاب نشده‌اند و اطلاعات تخصصی درباره موضوع مطالعه ندارند، عین واقعیت تلقی کرده و آن را مستقیماً در متن کتاب نقل کرده‌اند، حال آنکه در اموری مانند تاریخ شفاهی، مردم‌شناسی و مردم‌نگاری – همچون دیگر مطالعات اجتماعی – شناسایی افراد مناسب برای گفت‌وگو، موضوعی بسیار مهم است. همواره باید در نظر داشت که بومی بودن و آمادگی داشتن برای گفت‌وگو شروطی لازم هستند اما البته کافی نیستند. «برای تحقیق و تتبع در هر موضوع باید به چندین نفر مراجعه کرد زیرا شهادت یک نفر کافی، مستند و قابل استفاده از نظر علمی نخواهد بود» (انجوی شیرازی و ظریفیان، ۱۳۷۱: ۱۶۶).

 

منابع

انجوی شیرازی، سید ابوالقاسم و محمود ظریفیان (۱۳۷۱). گذری و نظری در فرهنگ مردم، تهران: انتشارات اسپرک،

پورقریب، محسن (۱۳۹۷). موسیقی، انسان‌شناسی و اسطوره، وبسایت هفت هنر.

درویشی، محمدرضا (۱۳۷۳). مقدمه‌ای بر شناخت موسیقی نواحی ایران؛ دفتر نخست: مناطق جنوب، تهران: حوزهٔ هنری سازمان تبلیغات اسلامی.

ساعدی، غلامحسین (۲۵۳۵). اهل هوا، تهران: انتشارات امیرکبیر.

شریفیان، محسن (۱۳۹۷). مردم‌شناسی و موسیقی نوار ساحلی شیبکویه. تهران: انتشارات نگاه.

مختارپور، رجبعلی (۱۳۸۵). دو سال با بومیان کیش. تهران: نشر ورجاوند.

 

این یادداشت در چارچوب همکاری رسمی و مشترک میان انسان شناسی و فرهنگ و جهان کتاب بازنشر می‌شود.