در مورد آوف کلورنگ[۱] تعاریف متعددی از سوی فیلسوفان و جامعهشناسان (مکتب فرانکفورتیها، فوکو و پست مدرن ها) ارائه شده است ولی در این میان پاسخ ایمانوئل کانت[۲] به آوف کلورنگ چیست؟ از همه مهمتر و جامعتر و به بیانی دیگر رساتر از سایرین به ویژگیهای آوف کلورنگ و عصر روشنگری اشاره کرده است. کانت در پاسخ به سؤال آوف کلورنگ چیست اینگونه پاسخ داده است: «خروج انسان از نابالغی خویش به تقصیر خویشتن». به زبان ساده، آدمی با استفاده از خِرد خویش به جای تبعیت از آموزههای [دینی]، از نابالغی به تقصیر خویشتن خارج میشود (به نقل از کتاب فلسفه علوم اجتماعی قارهای). این پاسخ کانت حاوی نکات و موارد زیادی است که نیاز به موشکافی عمیق و دقیق دارد و به نظر من با موشکافی دقیق این جمله کوتاه اما سرشار از حرف میتوان ویژگی های عصر روشنگری و همچنین منافات و تعارض این عصر با دین را دریافت.
مورد اول در این تعریف خروج انسان است که به نظر میآید همان رهایی بخشی است که آدرنو و هورکهایمر هم در کتاب دیالکتیک روشنگری به آن اشاره کرده اند. منظور کانت از خروج نیز همان رهایی بخشی و آزادی است (البته روشنگری از نظر کانت با روشنگری از نظر هورکهایمر و آدرنو متفاوت است، کانت روشنگری را امری تاریخی و تجربی میداند ولی هورکهایمر و آدرنو روشنگری را امری فلسفی و نظری میدانند)، که در مورد دوم اشاره خواهم کرد که آزادی و رهایی از چه چیزی. از نظر آدرنو و هورکهایمر هدف اصلی روشنگری کسب دانش بود. کسب دانش نیز با رسیدن آدمی به بلوغ و مجموعهای از اهداف دیگر یعنی آزادی، امنیت و صلح که همگی آن چیزی را به وجود میآورند که روشنگری پیشرفت میخواند، پیوند داشت.
نوشتههای مرتبط
مورد دوم که کانت در پاسخش آورده نابالغی یا صغارت است، همان طوری که میدانیم نابالغی یا صغارت از ویژگیها و خصایص کودکان است، کسانی که این توانایی و اقتدار را ندارند که مسئولیت زندگی خودشان را عهده دار باشند و نیازمند هدایت و راهنمایی دیگران هستند، کانت تأکید کرده است که نابالغی یا صغارت خویش به تقصیر خویشتن و برداشت من از این جمله این است که فرد صغیر و نابالغ شجاعت لازم را برای تصمیم گیری و متکی بر عقل و خِرد خود بودن را ندارد. همان شعار معروف روشنگری که «دلیر و شجاع باش در به کار گرفتن فهم خویش».
برداشت من از این جمله کانت این است که فرد باید در انجام امور خود آزادی (آزادی بیان، آزادی وجدان) داشته باشد و این آزای باید توأم با شجاعت و دلیری باشد و همچنین در انجام امورش باید متکی به خودش و عقل و خِرد خودش باشد نه حرف های دیگران و راهنمایی های آنها. در بخشی از کتاب به این موضوع اشاره شده است و من برداشت خودم را که اینگونه هست مینویسم «ما باید یاد بگیریم که خودمان بیندبیشیم، نه این که به کتابها، پزشکان، کشیشها و .. مراجعه کنیم و اجازه دهیم که آنها جای فهم و آگاهی و اندیشیدن ما را بگیرند». لازم به ذکر است که کانت پروژه آف کلورنگ را مسألهای شخصی و فردی نمی داند بلکه پروژهای همگانی (اندیشیدن با دیگران) است. کانت معتقد است که تنها راه ورود انسان به آوف کلورنگ این است که آزادانه با دیگران در ارتباط باشند تا این توانایی و اعتماد به نفس را بدست بیاورند که با استفاده از اندیشه دیگران، هم به عنوان محرک و هم معیار اندیشیدن، خود بیندیشند. به عبارتی دیگر، فرهنگ روشنگری فرهنگی عمومی و همگانی است که در آن انسان ها یاد میگیرند که مسئولیت خود را با اعتماد به ظرفیتها و تواناییهای خود در عین آگاهی به مسئولیت های آن بپذیرند. از نظر کانت آوف کلورنگ از یک سو با به کار گرفتن فهم خود بدون هدایت دیگری در ارتباط است و از سوی دیگری با دلیر بودن و شجاعت داشتن در کاربرد فهم خود. منظور کانت این نیست که ما نباید از اندیشه های دیگران بهره بگیریم بلکه این است که در فهم و حل مشکلات خود باید فقط و فقط بر فهم و خِرد خودمان متکی باشیم. (اندیشه را میتوان از دیگری گرفت اما اندیشیدن را نه). وظیفه آوف کلورنگ این است که شرایطی را فراهم آورد که همه انسانها آزادانه بیندیشند و برای خودشان بیندیشند.
مفاهیم مهمی که تا به این جای کار میتوان از تعریف کانت از روشنگری استنباط کرد به قرار زیر است:
آزادی (استقلال، رهایی بخشی، متکی بودن به خود، دلیری، شجاعت)، عقل و خِرد (اندیشه، فهم)، دوری از خام داوریها (تعصب و پیشداوری) (تعصب در بلندمدت آدمی را منفعل و ناتوان میکند و جلوی اندیشیدن او را میگیرد).
کانت در مقاله اش آزادی را به دو دسته تقسیم میکند: آزادی در بیان خصوصی خِرد و آزای در بیان عمومی و همگانی خِرد، که دومی [بیان عمومی و همگانی] برای کانت مهم است و ویژگی بارز آوف کلورنگ. اولی استفاده از عقل و خِرد در وظایف اجتماعی است. به بیانی دیگر فرد به طور انفعالی به عنوان بخشی از دستگاه طبق قراردادی موظف به پیگیری برخی از اهداف عمومی است. به عنوان مثال کشیش فقط میتواند براساس اصول و قوانین کلیسا موعظه و خطابه کند و بحث کردن خارج از این حیطه مجاز نیست.
آزای در بیان عمومی و همگانی خِرد به این معنی است که هرکسی در مقام فردی اهل علم و دانش میتواند آرا و عقاید خود را بیان کند و محدود به اصول، عقاید و قوانین خاص نباشد. مثلاً روحانیون در مقام استفاده همگانی از خِرد می توانند درباره کاستیهای دین سخن بگویند، البته باید طوری باشد که اندیشههای جدید موجب تغییر و تحول بنیادی در نهاد دین نشود. بحت کانت درباره آزادی همگانی تداعی کننده مفهوم حوزه عمومی یورگن هابرماس است.
از این توضیحات کانت درباره روشنگری می توان به مفهوم اومانیسم (انسان باوری، انسان گرایی) رسید که ویژگی بارز عصر روشنگری و مدرنیته است. اومانیسم را میتوان جنبشی فلسفی و ادبی دانست که زیربنای رنسانس میباشد و فرهنگ دوره مدرنیته را تشکیل میدهد. ایون شرت در مقدمه کتاب فلسفه علوم اجتماعی قارهای برای اومانیسم سه ویژگی و خصیصه بیان میکند: اول اینکه اومانیسم بر پایه دانش دوران باستان قرار دارد، به این معنا که اومانیسم رویکردی است به یادگیری برمبنای آشنایی با نویسندگان یونان و روم باستان. دوم اینکه اومانیسم دانش را پدیدهای میداند که طی قرون به ما رسیده است. و سوم اینکه اومانیست ها جهان را معنادار میدانند و این معنا را اساساً مخلوق نوع بشر به شمار میآورند (به نقل از کتاب فلسفه علوم اجتماعی قارهای). علاوه بر اومانیسم ویژگیهای دیگری نیز برای آوف کلورنگ برشمرده شده است که در پاسخ کانت میتوان آنها را هم دید: خِرد، آزادی پیشرفت، طبیعت، تساهل و مدار، برابری، حقیقت جویی، خوداندیشی در دین، حقوق بشری و… که خِرد همواره در رأس است.
قبل از دوران روشنگری مردم آموزش ناپذیر و متکی به دیگران بودند چون به روشنگری نرسیده بودند و آنها به روشنگری نرسیده بودند چون ناتوان از دانستن خِردی بودند که فیلسوفان آن را جوهر روشنگری میدانستند و نمیتوانستند این خِرد را داشته باشند، چون غرق در تعصبات، خرافات و معجزات و بربریتهای دین بودند (به نقل از کتاب روشنفکران ایران: روایت های یاس و امید). دوران قبل روشنگری همان طور که میدانیم دوران حاکمیت باورها و عقاید دینی، جهل و خرافه، جادو و … بود و در این دورهها خبری از خِرد و عقل بشری نبوده و آدمی تحت تاثیر باورها و عقاید دینی و … زندگی میکرد اما به موازات افزایش آزادی و روشنگری تعصبات مذهبی کمرنگ تر شده و به خاموشی گراییده است. به عبارتی دیگر، اندیشه عصر روشنگری در جهت آزاد ساختن شناخت بشری از تعصبات فکری بود که انسان را به اطاعت کورکورانه از اصول ضدانسانی وا میداشت. این مورد را میتوان در مراحل سه گانه اگوست کنت مرحله اول، ربانی یا خداشناسانه، مرحله دوم فلسفی یا ماورالطبیعی و مرحله سوم اثباتی دید. همچنین از نظر کانت انقلاب کردن هم نمیتواند به روشنگری کمکی بکند زیرا ممکن است تنها خام داوریهای (پیشداوریهای) جدید جایگزین خام داوری های قدیم گردد و فرد تنها خود باید به این نتیجه برسد.
منابع برای مطالعه
روشنگری چیست؟ روشنییابی چیست؟ (نظریهها و تعریفها)، کانت، لسینگ، هردر و دیگران، ترجمه امیر حسین آریان پور، انتشارات آگاه، چاپ هفتم (۱۳۹۸).
فلسفه علوم اجتماعی قارهای، ایون شرت، (۱۳۸۷)، ترجمه هادی جلیلی، نشر نی.
روشنفکران ایران: روایتهای یأس و امید، علی میرسپاسی، ترجمه عباس مخبر، انتشارات توسعه، چاپ چهارم (۱۳۸۷).
[۱]. Aufklärung: واژه ای آلمانی به معنای روشنگری (Enlightenment) است.
[۲]. Immanuel Kant: فیلسوف سرشناس آلمانی در عصر روشنگری.