انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

آزار جنسی در فرانسه و ایالات متحده (۱)

فعالان و شخصیت­های عمومی از تعاریف خود دفاع می­کنند

این مقاله ترجمه فصل سوم از کتاب Rethinking comparative cultural sociology است. در انتهای مقاله مشخصات دقیق کتاب آمده است.

 

در این مقاله نویسنده به بحث آزار جنسی براساس تعاریف قانونی و حقوقی موجود در دو کشور فرانسه و ایالات متحده پرداخته و در این میان فعالان و شخصیت­هایی عمومی نیز وجود دارند که موافقت و مخالفت خود را درباره این تعاریف و قوانین اعلام می­کنند و در بعضی مواقع نیز دیدگاه­ های آنان باعث تحولاتی در تعاریف و قوانین می­شود. نویسنده مقاله روایت ­های مختلفی درباره خانم فروشنده­ای مطرح می­ کند که در موقعیت­های مختلف توسط رئیس خود، همکارانش و … مورد آزار جنسی قرار گرفته است و از پاسخ دهندگان [فعالان و شخصیت های عمومی] می­خواهد که توضیح دهند که آیا این نوع رفتارآزار جنسی هست یا نه و دلایل خود را مبنی بر بودن یا نبودن این امر توضیح دهند. مقاله از ۴ بخش تشکیل شده است: بخش مقدمه که روایتی از زن فروشنده­ ای که توسط رئیس خود مورد آزار قرار گرفته است، می­ آورد و دیدگاه­ های متفاوتی را مطرح می­کند که چرا این رفتار آزار جنسی هست و چرا نیست. بخش روش­ شناسی که به طور دقیق و مفصل در مورد روش تحقیق [روش کیفی]، ابزار تحقیق [مصاحبه نیمه ساختاریافته]، جامعه آماری [فعالان و شخصیت های عمومی ] و… می­ پردازد. در ادامه به طور جداگانه به بحث آزار جنسی در دو کشور ایالات متحده و فرانسه اشاره می­ کند و بعد از آن به بحث مرزهای نمادین و پرکردن شکاف بین آنها و در نهایت جمع بندی را مطرح می­کند.

مقدمه

نویسنده توضیفی از زن فروشنده­ ای را بیان می کند که به طور مستمر توسط رئیس خود مورد اذیت قرار می­گیرد. او [رئیس] می­گوید که دوست دارد او [زن فروشنده­] را برهنه ببیند و علی رغم رد مستمر زن فروشنده اصرار می­کند با او بیرون برود. وقتی صحبت میکنند بدن او را لمس می­کند. در ابتدا، شانه یا کمرش را لمس می­کرد، اما امروز، دست خود را روی ران او گذاشت و وقتی زن فروشنده­ او را کنار می­زند، میگوید: آیا شما آدم متظاهری هستید؟ این نمونه ­ای از روایتی است که نویسنده مقاله بحث خود را با آن آغاز می­کند و و سوالاتی را در این باره مطرح و از زوایای گوناگون پاسخ می دهد.

آیا این نوع رفتار آزار جنسی است؟ چرا بله و چرا نه؟ به طور معمول پاسخ­های مختلفی به این سوال داده می­شود. ممکن است ادعا شود که این آزار جنسی است زیرا تحقیرآمیز است و باعث می­شود زن احساس خطر کند. از طرف دیگر، می­توان به تأثیر منفی رفتار بر روی کار این فروشنده اشاره کرد که او به دلیل زن بودن در معرض چنین رفتارهایی قرار می­گیرد که این نیز نوعی رفتار تبعیض­ آمیز است. از سوی دیگر، ممکن است کسی پاسخ دهد که چنین رفتاری آزار جنسی نیست بلکه فقط یک معاشقه معمولی است. حتی ممکن است استدلال شود که زن می­تواند در صورت تمایل چنین رفتاری را منحرف کند، و اگر چنین نکند، احتمالاً از آن استقبال می­کند و می­توان نتیجه گرفت که رفتار مزاحمت جنسی محسوب نمی­شود زیرا رئیس، زن را به هیچ شیوه ملموسی برکنار نکرده، تنزل نداده یا مجازات نکرده است.

هر یک از این پاسخ­ها مفاهیم متفاوتی از آزار و اذیت جنسی را به عنوان یک آسیب اجتماعی و یک اشتباه قانونی آشکار می­کند. با استفاده از مفهوم ملی ذخایر فرهنگی ارزیابی، که در این جلد تدوین شده است، توضیح خواهم داد که چرا انواع خاصی از نظام­های توجیهی بیشتر در ایالات متحده است تا فرانسه و بالعکس وجود دارد و نشان خواهم داد که چگونه در ایالات متحده، اتکای شدید به منطق بازار و منطق صنعتی (به­ عنوان مثال بحث در مورد حرفه­ ای بودن و بهره ­وری)، و مفاهیم مبتنی بر نابرابری گروه (اقلیت) تعاریف آزار و اذیت جنسی را شکل می­دهد. از طرف دیگر، نشان خواهم داد که چگونه تعاریف فرانسوی از آزار و اذیت جنسی با مفاهیم سیاسی و قانونی حقوق بشر ، خشونت و سوء استفاده از قدرت شکل می­گیرد. در نهایت، در مورد چگونگی استفاده اعضای انجمن فمینیستی فرانسوی که قصد گسترش قانون آزار و اذیت جنسی را دارند و از رپرتوارهای فرهنگی و مادی آمریکایی، اروپایی و کانادایی در تعریف آزار و اذیت جنسی استفاده می­کنند، بحث خواهم کرد، و کسانی­که با چنین موضوعی مخالف هستند، مخالفت را با محکوم کردن امپریالیسم فرهنگی آمریکا و تاکید بر خاص بودن فرهنگ فرانسه انجام می­دهند. من از واژه جنسیت برای اشاره به مفاهیم اجتماعی زن یا مرد بودن استفاده می­کنم. عباراتی مانند مانند مرد رفتار کنید دلالت بر این دارد که مردان باید محکم باشند، در حالی که لمس زن (women’s touch) دلالت بر این دارد که زنان ذاتاً حساس­تر هستند. نظریه پردازان جنسیت نشان می­دهند که چگونه جنسیت در طول زمان و مکان متفاوت است و چگونه سیاسی شدن برخی مسائل می­تواند مفروضات ریشه­ دار جنسیت را به چالش بکشد. اصطلاح تجاوز زناشویی که در دهه ۱۹۷۰ مطرح شد، به طور شگفت انگیزی پراکتیسی را بازتعریف کرد و مشروعیت داد که تا آن زمان سیستم حقوقی فقط تجاوز غریبه را تشخیص می­داد. فرض بر این بود که مردان از دسترسی جنسی نامناسب به همسران خود برخوردارند و انتظار می­رفت که زنان همیشه از نظر جنسی در دسترس شوهران خود باشند. صحبت از تجاوز زناشویی به معنای توسعه یک موضوع رقیب درباره استقلال و میل جنسی زنان بود.

بنابراین، فرموله کردن آزار و اذیت جنسی به­ عنوان آسیب اجتماعی و اشتباه قانونی، مفاهیم قدیمی جنسیت و سکسوالیته را دگرگون می­کند و این پیام را به مردان می­رساند که آنها دیگر نمی­توانند با زنان به مثابه ابژه جنسی رفتار کنند و باید به خودمختاری آنها احترام بگذارند. و همچنین این فرض را که مردان به همه زنانی که به صراحت نسبت به اینگونه رفتارها اعتراض ندارند دسترسی جنسی دارند، به چالش می­کشد و  به زنان نیز گفته می­شود که تحمل پیشنهادات اغواگرایانه ناخوشایند رئیس یا همکار خود بخشی از وظایف کاری آنها نیست. با در نظر گرفتن مخاطرات موجود ـ قدرت جنسی، سیاسی و اقتصادی ـ جای تعجب نیست که آزار و اذیت جنسی چنین بحث­های سیاسی را برانگیزد. اشتیاق شدید و اختلاف نظر پیرامون آزار و اذیت جنسی، مردم را مجبور می­کند تا نه فقظ در مورد جنسیت، بلکه سیاست، کار، قانون و شکاف عمومی/خصوصی، نظرات خود را کاملاً مسلم تلقی کنند به جای اینکه نادیده بگیرند. به همین دلایل، تفاوت در نحوه آزار و اذیت جنسی در فرانسه و ایالات متحده امکان تحقیقاتی استراتژیک را برای بررسی سؤالات نظری مطرح شده در این کتاب و این مقاله فراهم می­کند.

متدولوژی

این فصل بخشی از یک مطالعه بزرگتر در مورد شیوه­ های مختلف آزار و اذیت جنسی در فرانسه و ایالات متحده است [نویسنده مقاله کتابی با عنوان what is sexual harassment? From Capitol Hill to Sorbone دارد که این مقاله از آن استخراج شده است]. این مطالعه برای درک تفاوت­های حقوقی در نحوه تعریف آزار جنسی در دو کشور، متون اصلی آزار و اذیت جنسی فرانسه و آمریکا، رویه­های قانونی و اساسنامه ­ها را مورد بررسی قرار می­دهد. برای مقایسه تصاویر رسانه­ ای از آزار و اذیت جنسی در کشورها، نویسنده ۵۹۰ مقاله را به شیوه تصادفی از مطبوعات فرانسه انتخاب و بررسی کرده است. این مقالات از اواسط دهه ۱۹۷۰، زمانی­که این اصطلاح [آزار و اذیت جنسی] برای اولین بار به­ کار گرفته شد، تا ۳۱ دسامبر ۱۹۹۸ را شامل می­شود. در تابستان ۱۹۹۷، یک سری مصاحبه ­های تلفنی کوتاه با نمایندگان بیست و سه شعبه فرانسوی از شرکت­های بزرگ چند ملیتی انجام شد. سرانجام، بین تابستان­ ۱۹۹۵ و ۱۹۹۸، بیش از شصت مصاحبه با فعالان فمینیست فرانسوی و آمریکایی، شخصیت­های عمومی، وکلا، کارکنان منابع انسانی و فعالان انجام شد. [تا اینجا نویسنده بخش روشی را که در کتابش به کار برده را توضیح می­دهد] در این فصل، نویسنده عمدتاً بر تعاریف حقوقی و مصاحبه با شخصیت­های عمومی و فعالان فمینیست تمرکز می­کند.

بخش عمده­ ای از مصاحبه ­ها با فعالان و چهره ­های عمومی در تابستان و پاییز ۱۹۹۵ انجام شده است که در آن زمان، آزار و اذیت جنسی موضوع نسبتاً جدیدی بود. اصطلاح آزار جنسی تنها در برخی از محافل فمینیستی و قانونی از اواسط دهه ۱۹۷۰ و اواسط ۱۹۸۰، به ترتیب در ایالات متحده و فرانسه معنی داشت. در سال ۱۹۸۶، دادگاه عالی ابتدا حکم کرد که آزار جنسی نقض لایحه حقوق مدنی ۱۹۶۴ است. با اینحال، تنها در سال ۱۹۹۱، هنگامی­که کلارنس توماس، نامزد دادگاه عالی، توسط آنیتا هیل [وکیل]، متهم به آزار و اذیت جنسی شد و این امر باعث شکل­گیری جلسات گسترده­ای در مجلس سنا شد و رسانه­های گروهی آمریکایی شروع به گزارش گسترده در این زمینه کردند. در حالی­که تنها ۹ مقاله در نیویورک تایمز، تایم و نیوزویک در سال ۱۹۸۹ و تنها ۴۸ مورد در سال ۱۹۹۰، ۱۹۸ مورد در این نشریات در سال ۱۹۹۱ و کمتر از ۱۰۷ در سال پس از آن منتشر شد. بحث­های قانون­گذاری فرانسه در مورد آزار و اذیت جنسی در سال­های ۱۹۹۱ و ۱۹۹۲ باعث بحث عمومی در مورد این موضوع شد که فراتر از انجمن­های فمینیستی که در این زمینه پیشگام بودند، شد. در هفت مقاله منتشر شده در روزنامه­های برجسته و دو مجله خبری مهم، پوشش رسانه­های فرانسوی در مورد آزار و اذیت جنسی در فرانسه در سال ۱۹۹۲ به اوج خود رسید و پس از آن بین ۱ تا ۶ مقاله خبری در سال پس از آن منتشر شد. نویسنده پاسخ دهندگان را آنتروپرونرهای فرهنگی می­داند. برخلاف عموم مردم، که نماینده آنها نیستند، هر یک از زنان مصاحبه شده در شکل­دهی معنای عمومی آزار و اذیت جنسی فعال بوده­اند. زنانی­که در مقاله فعال نامیده می­شوند اعضای یکی از دو انجمن ملی هستند ـ انجمن AVFT[i] (انجمن اروپایی علیه خشونت علیه زنان در کار)، در فرانسه و: ۹to5  انجمن ملی کار زنان ـ در ایالات متحده. دامنه فعالیت­های این انجمن­ها شامل افزایش آگاهی عمومی از طریق تراکت­ها و نشریات، حمایت از قربانیان از طریق مشاوره حقوقی و حمایت عاطفی و تحقیق در مورد آزار جنسی و سایر اشکال تبعیض جنسیتی یا خشونت علیه زنان است.

نویسنده همچنین با شش شخصیت عمومی (سه فرانسوی و سه آمریکایی) مصاحبه کرده، که  هرکدام آزار جنسی را از زاویه متقاوتی بررسی کرده­اند و رسانه این افراد را در زمینه جنسیت و سکسوالیته صاحب نظر و متخصص معرفی می­کند.

شخصیت­های عمومی ایالات متحده: کاترین مک کینون[ii] (نظریه­پرداز، وکیل و استاد حقوق؛ مک کینون به دلیل نوشته­های حقوقی پیشگام و تأثیرگذار خود، به­ویژه در مورد آزار و اذیت جنسی ـ واژه­ای که او بیشترین مسئولیت را در تبلیغ آن دارد ـ و پورنوگرافی در سراسر جهان شناخته شده است. کتاب وی با عنوان آزار و اذیت جنسی زنان کارگر (۱۹۷۹) در حال حاضر مبنایی برای قانون آزار و اذیت جنسی در ایالات متحده است). کامیل پالیا[iii] (منتقد اجتماعی و استاد علوم انسانی؛ پالیا به دلیل نظریه­های تحریک­آمیز خود درباره جنسیت و سکسوالیته و انتقاد شدید از فمینیسم اصلی آمریکایی مورد توجه رسانه­ها قرار گرفت). فیلیس شلافلی[iv] (وکیل، ستون­نویس، مفسر رادیو و سخنگوی ملی جنبش محافظه کار؛ شلافلی مخالف بسیار دیرین فمینیسم آمریکایی بود و معتقد بود که جنبش زنان ارزش­های سنتی خانواده و زن را تضعیف می­کند، او همچنین سخنگوی برجسته جنبش محافظه کار و راست مسیحی است).

شخصیت­های عمومی فرانسه: الیزابت بادینتر[v] (روشنفکر مشهور، وابسته به حزب سوسیالیست فرانسه، روابط اجتماعی مرد و زن را در فرانسه مطالعه می­کند و اغلب در رسانه ها درباره موضوعات مربوط به جنسیت مصاحبه می­کند). فرانسوا ژیرو[vi] (از سال ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۶ به عنوان وزیر حقوق زنان تحت نظر رئیس جمهور راست جنرال ژیسکاردستن فعالیت می­کرد، نویسنده مشهور فرانسوی هست و در زمینه جنسیت و سکسوالیته مقالات زیادی منتشر کرده و اغلب در رسانه­های جمعی حضور داشته). ماری ویکتور لوئیس[vii] (فمینیست، دانشمند و فعال رادیکال که چالشی جدی برای تشکیلات فرانسه است. در سال ۱۹۸۵، انجمن AVFT  را تأسیس کرد، و رهبری کمپین قانون آزار و اذیت جنسی را برعهده داشت و در سال ۱۹۹۵ هنگامی­که مصاحبه انجام شد، رئیس این انجمن بود. کتاب معروفی با عنوان  Le droit de cuissage (1994) دارد که ریشه در سنت و رسمی تاریخی در فرانسه [در جامعه فئودالی فرانسه پادشاه این حق را داشت که زمانی­که رعیتش ازدواج می کرد در شب اول با عروس رعیتش همخواب شود] دارد و لوئیس در این کتاب به خوبی به تاریخ فرانسوی خشونت جنسی علیه زنان پرداخته است).

نویسنده علاوه بر این شش شخصیت عمومی با ۱۲ فعال [شش نفر از هر کشور] نیز مصاحبه کرده است و منظور از فعالان اعضای دو انجمن اروپایی و آمریکایی است که در بالا اشاره شده است.

مصاحبه­ها به­صورت نیمه ساختار یافته انجام شده و هر مصاحبه به­طور متوسط ​​حدود یک ساعت و نیم به طول انجامید. نویسنده هر مصاحبه را با سؤال آزار جنسی را چگونه تعریف می­کنید، آغاز می­کند. سپس از پاسخ­دهنده می­پرسد آیا تعریف قانونی را مناسب می­داند و یا با آن مخالف است. در مصاحبه با فعالان، از آنها در مورد شغل خود و انواع مواردی­که با آنها مواجه می­شوند، سؤال شده است. همچنین در مصاحبه با فعالان و چهره­های عمومی، روایت­هایی به پاسخ دهندگان ارائه شد، که رفتارهایی را توصیف و از آنها می­پرسد که آیا این رفتار آزار جنسی است یا نه و توضیح دهند، که هر کدام از افراد مورد مصاحبه [چه آمریکایی و چه فرانسوی] نظر خود را بیان می­کنند که آیا چنین رفتارهایی آزار جنسی است یانه؟ و این موضوع به دلیل تفاوت بین قانون آزار جنسی فرانسوی و آمریکا جالب است. طبق قوانین فرانسه، آزار و اذیت جنسی شامل فرد صاحب قدرتی می­شود که از موقعیت خود برای درخواست روابط جنسی از زیردستان استفاده می­کند. از سوی دیگر، قوانین آمریکایی دارای مقوله­ای به­نام محیط خصمانه است که دقیقاً به موقعیت­هایی اشاره دارد که در آنها توجه جنسی از سوی رئیس یا همکار، آنقدر شدید یا فراگیر است که شرایط کاری کارکنان را تحت تاثیر قرار می­دهد و تاثیر منفی نیز دارد.

آزار و اذیت جنسی بین همتایان سلسله مراتبی توسط قوانین آمریکا و نه فرانسه مورد توجه قرار می­گیرد. برای اینکه ببینم آیا پاسخ­دهندگان اقتدار سلسله مراتبی را پیش­شرط آزار و اذیت جنسی می­دانند یا نه، نویسنده موارد گوناگونی را توصیف می­کند، که در آن فروشنده زن به­طور مداوم نه توسط مافوق خود، بلکه توسط فروشنده دیگری مورد آزار قرار می­گیرد. قوانین فرانسه، آزار جنسی را سوء استفاده از قدرت سلسله مراتبی می­داند. در این مدل نظری، جنسیت سرپرست و کارمند بی­ربط است. اما قوانین آمریکا آزار جنسی را تبعیض جنسیتی تعریف می­کند. نظریه­پردازان حقوقی فمینیست آمریکایی [کاترین مک کینون] استدلال کرده که آزار جنسی شکل اصلی تبعیض جنسیتی است، زیرا وقتی مردان زنان را آزار می دهند ـ اکثریت قریب به اتفاق موارد ـ جنسیت­گرایی (sexism) و نابرابری جنسی را وضع و تداوم می­بخشند. دادگاه­ها استدلال کرده­اند که آزار و اذیت جنسی یک زن توسط یک مرد تبعیض جنسی است به این دلیل که زن به دلیل زن بودن مورد هدف قرار گرفته است. آنها معتقد بودند که اگر او مرد بود، قربانی نمی­شد. با استفاده از منطق موازی، دادگاه­ها همچنین آزار جنسی یک مرد توسط یک زن را تبعیض جنسی اعلام کرده­ اند.

ادامه دارد…

[i]. European Association Against Violence towards Women at Work

[ii]. Catharine MacKinnon

[iii]. Camille Paglia

[iv]. Phyllis Schlafly

[v]. Elisabeth Badinter

[vi]. Françoise Giroud

[vii]. Marie-Victoire Louis