انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تلویزیون واقع‌نما؛ فرصت سازی یا فرصت سوزی؟ (۲)

فرآیند سلبریتی سازی به‌واسطه تلویزیون واقع‌نما را می‌توان نوعی شبه رویداد[۱] درنظرگرفت. این رویدادها، رویدادهایی هستند که به‌طور طبیعی اتفاق نمی‌افتند، بلکه برنامه‌ریزی ‌شده‌اند. تلویزیون واقع‌نما یکی از مجاری اصلی تولید سلبریتی بوده (ترنر ۲۰۱۳) و از مکانیسم‌های زیادی برخوردار است، این ژانر به افراد کمک می‌کند تا از معمولی بودگی به‌سوی خاص بودگی رهسپار شوند، در یک‌کلام، تلویزیون واقع‌نما معمولی‌ها را به سلبریتی نماها بدل می‌کند. در این ارتباط می‌توان اصطلاح «آیینه‌ای کردن خود» هِرن[۲] را در خصوص تبدیل  شرکت‌کنندگان معمولی به پرسونا و شخصیت‌های رسانه‌ای به کار برد، یکی از روش‌های بدل شدن به پرسونا نیز انجام عمل نمایشی تماشاگرپسند در مقابل چشمان مشتاق و حیرت‌زده مردم است.

می‌توان گفت در اینجا دستاورد سلبریتی نما به مخاطب برمی‌گردد، علاوه بر این بهره‌گیری از مکانیسم های تعاملی که در برنامه‌های این ژانر به کار می‌رود، همچون استفاده از چت روم‌ها، استراتژی جریان زندگی و نمایش پشت‌صحنه زندگی شرکت‌کنندگان، داستان‌گویی و صحبت در خصوص جزئیات زندگی‌هایشان، فراهم کردن امکان مشارکت و رأی دادن به شرکت‌کنندگان از سوی مخاطبان نیز ازجمله مکانیسم های جذب و حفظ مخاطب در این ژانر تلویزیونی است.

در همین زمینه برخی محققان دیدگاه مثبتی را در خصوص تلویزیون واقع‌نما مطرح نموده و نقش این ژانر را در شکل‌گیری فرهنگ مشارکتی مؤثر می‌دانند. آن‌ها بر این باورند که فرهنگ مشارکتی مرز و تمایز بین شهروند و مصرف‌کننده را از بین می‌برد. این محققان قلمروی ژانر تلویزیون واقع‌نما را منطقه توانمندسازی[۳] در نظر می‌گیرند (سکگز و وود ۲۰۱۲) و این‌چنین می‌پندارند که تلویزیون واقع‌نما منطقه توانمندسازی معمولی‌ها، کشف استعدادهای آنان و درنهایت تبدیلشان به سلبریتی است! شعار برنامه‌هایی همچون عصر جدید را به خاطر بیاورید. عصر جدید عصر دیده شدن؛ عصری برای تو، در اینجا رؤیت پذیر کردن در حکم یکی از این روش‌های توانمندسازی تلقی می‌شود.

هارتلی[۴] نیز از مفهوم دموکراتینمنت[۵] (ترکیب دموکراسی و سرگرمی) در خصوص تلویزیون واقع‌نما و رسانه‌های جدید سخن می‌گوید و بر این باور است که ظهور این ژانر رسانه‌ای، دسترس‌پذیری و رؤیت پذیری را تسهیل نموده، روابط قدرت بین رسانه و مخاطب را دگرگون و حتی شکلی از توانمندسازی سیاسی را ایجاد کرده است (بل، ۲۰۱۰).

از سویی دیگر، نقدهایی بر امکان توانمندسازی ژانر تلویزیون واقع‌نما و رسانه‌های جدید وارد است و آن اینکه سلبریتی های ساخته‌شده توسط تلویزیون واقع‌نما همچنان در برابر این ژانر، بی‌قدرت‌اند، بدین معنا که اگر ساختار برنامه امکان دهد، قادر به شرکت در برنامه هستند، در غیر این صورت از گردونه خارج می‌شوند. گویی آن‌ها از خود قدرتی ندارند، حتی اگر هم در این مسیر به‌اصطلاح توانمند شده و رؤیت پذیر شوند، تا سالیان سال از هویتی مستقل و جدای از برنامه‌ای که در آن شرکت کرده‌اند، بی‌بهره‌اند. آن‌ها به‌نوعی محصولات این برنامه‌ها هستند، به‌طور مثال برنده‌های امریکن آیدل یا عصر جدید بعد از جریان مسابقه نیز برند و نام و نشان برنامه را تا مدت‌ها یدک می‌کشند، در این معنا توانمندسازی اولیه شرکت‌کنندگان و رؤیت پذیری متعاقب آن توسط برنامه‌های این ژانر، با برندسازی برنامه در پیوند مستقیم قرار می‌گیرد.

همچنین، سلبریتی های تلویزیون واقع‌نما تحت کنترل اقتصادی-سیاسی هستند و به‌وسیله صنایع فرهنگی استثمار می‌شوند. این نکته را نیز باید خاطرنشان کرد که بسیاری از شرکت‌کنندگان این برنامه‌ها هیچ شانس واقعی برای شروع جدی کار رسانه‌ای نداشته (ترنر ۲۰۰۶) و درواقع هستی آن‌ها صرفاً با هستی و طول عمر آن برنامه‌ها گره‌خورده است.

برنامه‌های ژانر تلویزیون واقع‌نما جریان ثابتی از سلبریتی نماها را برای مصرف عمومی ایجاد می‌کنند که این نیز جریانی موقتی و کوتاه‌مدت است، (روجک به نقل از بل،۲۰۱۰: ۸۳)، هرچند استثناهایی هم وجود دارد، امریکن ایدل یکی از برنامه های موفق در این ژانر است که تنها یکی از اپیزودهایش در فصل اول حدود ۵۰ میلیون بیننده داشته بسیار بیشتر از تعداد بینندگان سریال‌های تلویزیونی، و یکی از معدود برنامه‌های است که پخش آن بیش از یک دهه ادامه دارد. برنامه امریکن آیدل شبکه فاکس[۶] برخی سلبریتی های موفق را خلق کرد که هرچند برند برنامه را ارتقا دادند، اما خود نیز توانستند به سلبریتی موفق و مستقلی جدای از نام و برند برنامه بدل شوند، مانند کِلی کلارکسون[۷] که اولین برنده‌ی برنامه امریکن آیدل بوده، وی به‌واسطه‌ی شرکت در این برنامه، از یک فرد معمولی متعلق به طبقه پایین به ناگاه به دنیای سلبریتی ها پرتاب شد، وی تاکنون موفق به کسب چندین جایزه معتبر شده و حدود ۲۰ میلیون نسخه از آلبومش را در کل جهان به فروش رسانده است.

با توجه به نمونه هایی چون کلارکسون ممکن است در نگاه نخست اینگونه به نظر آید که تلویزیون‌های واقع‌نما چندان هم استثمارگر نیستند، آن‌ها به افراد برای کشف و بروز استعدادهای نهانشان کمک کرده و جریان سلبریتی سازی را دموکراتیک می‌کنند، زیرا اکنون همه می‌توانند به واسطه این ژانر جدید سرگرمی از فرش به عرش برسند، هرچند بسیاری از محققان و نظریه‌پردازان بر این باورند که این فرآیند به هیچ وجه دارای وجهی دموکراتیک نیست، یکی از این محققان گرایم ترنر است. ترنر به‌جای جریان دموکراتیک شدن شهرت که در ابتدای این بحث به آن اشاره شد، از مفهوم چرخش عمومی[۸] درباره ظهور سلبریتی های تلویزیون واقع‌نما[۹] استفاده کرده و بر این باور است که هرچند جریان تولید انبوه این سلبریتی ها و افزایش دسترسی به فضای باز رسانه‌ای فرصتی را برای افراد حاشیه‌ای و گروه‌هایی که تا پیش از این، امکان دیده و شنیده شدن نداشتند، فراهم نموده است، اما درنهایت این فرآیند به‌هیچ‌وجه دموکراتیک نیست، ازاین‌رو که این فرآیند در خدمت اقتصاد سیاسی و نظام سرمایه‌داری بوده و تا جایی ادامه می‌یابد که منافع و سود نظام سرمایه‌داری را تأمین نماید. بنابراین تنوع و کثرت به معنای دموکراسی نیست (ترنر، ۲۰۰۶: ۱۵۳).

از نظر ترنر چرخش دموتیک از نظر تجاری به سلبریتی نما مشروعیت می‌بخشد تا جایی که فرد سلبریتی شدن را در کنار معمولی بودنش تجربه نمی‌کند، بلکه دقیقاً برعکس به دلیل معمولی بودن به موقعیت سلبریتی ارتقا می‌یابد، چراکه این ویژگی پیش‌شرط سلبریتی شدن قلمداد می‌شود (ترنر، ۲۰۱۰).

سو هولمز[۱۰] یکی از محققان حوزه رسانه نیز با لحنی کنایی در همین خصوص بر این باور است که «هرچند عقیده رایج این است که ما باید از تلویزیون واقع‌نما تشکر کنیم که باعث شده هر کس به‌آسانی بدل به سلبریتی شود، اما واقعیت این است که موفقیت شرکت‌کنندگان برنامه‌های تلویزیون واقع‌نما کاملاً در بطن آن برنامه‌ها ساخته  می‌شود» (بل، ۲۰۱۰: ۴۶). (بسیاری از افشاگری‌ها، تبانی‌ها و جریان اسپانسرینگ این برنامه‌ها و…) خود گواهی بر این مدعاست. شاید با ذکر این توضیحات پر بیراه نباشد که این ژانر را که تلویزیون واقع‌نما نامیده می‌شود و مدعی انعکاس واقعیات است، تلویزیون واقعیت ساز بنامیم، زیرا در این ژانر شاهد فرآیند مهندسی سازی افراد معمولی برای تبدیل به سلبریتی هستیم. در این روند معمولی‌ها در حکم محصول و کالای منتسب به برنامه های این ژانر عرضه ‌شده تا به بهترین شکل فروخته، مصرف و در نهایت به منظور نیل به مقاصد تجاری به کار گرفته ‌شوند.

فراهم کردن فرصت برای ورود افراد معمولی و سلبریتی سازی به معنای برابر بودن این فرصت برای همگان نیست. باید گفت در خصوص پتانسیل دموکراتیک رسانه اعم از تلویزیون واقع‌نما و رسانه‌های جدید اغراق‌ شده است، زیرا در این کارزار رسانه ای تنها کسانی ماندگارند که از فیلترهای متعدد ساختار رسانه ای گذر کرده یا ویژگی های خاص رسانه پسند را در خود خلق کنند، همان ویژگی هایی که در غالب موارد حول مصرف و نمایش آن می‌چرخند و نابرابری‌ها و شکاف‌های موجود در جامعه را بهنجار و طبیعی جلوه می‌دهند.

 

[۱] Pseudo-event

[۲] Hearn

[۳] zone of empowerment

[۴] Hartley

[۵] democratainment

[۶] Fox

[۷] Kelly Clarkson

[۸] Demotic turn

[۹] celebreality

[۱۰] Sue Holmes