آ. لامبتون ترجمه ی ملیحه درگاهی
بنا بر متون عربی شیراز، یکی از شهرهای تاریخی ایران است که در جنوب غربی استان فارس واقع شده. این شهر در عرض جغرافیایی ۲۹ درجه و ۳۶ دقیقه ی شمالی و طول جغرافیایی ۵۲ درجه و ۳۲ دقیقه ی غربی، ۱۵۲۴ متری از سطح دریا و در انتهای غربی آبگیر بزرگی که در حدود ۱۳۰ کیلومتر مربع طول و ۲۴ کیلومتر مربع عرض دارد، قرار دارد، اگرچه پهنای این آبگیر در منطقه ی خود شیراز کمتر می شود.
طی دوران قاجار فارس نیز همچون دیگر استانهای اصلی کشور برای مدت زمان طولانی در حاکمیت پادشاهان قاجار بود. شیراز به عنوان پایتخت استانی باقی ماند ولی حاکمان اغلب در اردوهای نظامی و بازدیدهای درباری حضور نداشتند. اداره ی شهر تا حد بالایی در دست وزیران فارس بود. فاصله ی زیاد از تهران، اداره ی شهر توسط حکومت مرکزی را پرمخاطره و تناوبی ساخته بود. در جمادی الثانی ۱۲۰۹/ دسامبر ۱۷۹۴ – ژانویه ی ۱۷۹۵ فتحعلی میرزا ، بابا خان، به حاکمیت فارس و آقا محمد خان به حاکمیت یزد و کرمان، گماشته شدند. فتحعلی میرزا رهسپار شیراز شد و پس از کشته شدن آقا محمدخان در سال ۱۷۹۷ به تهران بازگشت. وی پس از تاجگداری، برادرش حسین قلی میرزا را حاکم فارس کرد. حسین قلی میرزا در ربیع الاول ۱۲۱۲/ سپتامبر ۱۷۹۷ عازم شیراز شد و یک سال بعد دست به شورش زد اما بلافاصله تسلیم شد. پس از این واقعه حاکمیت فارس به محمد علی خان فرمان فرما که به همراه ۸۰۰ تفنگدار از نور در مازندران به فارس آمده بود، رسید. دو سال بعد پیوند خانوادگی بین آنان برقرار شد و در ناحیه ی مردیستان شیراز اقامت گزیدند ( این منطقه در زمان کریم خان در سکونت لکها بود و توسط آقا محمد خان تخریب شد). آنان در این منطقه غیر محبوب بودند و بی نظمی های بسیاری به بار آوردند و در سال ۱۲۴۴/ ۹-۱۸۳۸ دستور صادر شد که به تهران بازگردند.
اسکات وارینگ که در سال ۱۸۰۲ در شیراز به سر می برد بیان داشته که در حدود یک چهارم شهر ویران بود (سفر به شیراز از راه کازرون و فیروز آباد، لندن، ۱۸۰۷، ۳۳)؛ سر ویلیامز گر اوسلی، که در سال ۱۸۱۱ در مسیر خود به سمت تهران از شیراز عبور کرده بود نیز از ویرانی آشکار شهر سخن گفته است (سفرهایی به کشورهای مختلف شرق بویژه ایران، لندن، ۱۸۱۹، جلد دوم، ۱۷). جیمز موریر نیز با میزانی تردید برآورد کرده که جمعیت شیراز در سال ۱۸۱۰ بیشتر از ۱۹،۰۰۰ نفر نبوده است (سفر دوم به ایران، ارمنستان، آسیای میانه و استانبول در سالهای ۱۸۱۰ تا ۱۸۱۶، لندن، ۱۸۱۸، ۱۱۱-۱۱۰).
مشخصه ی حکومت حسین علی میرزا بر فارس و به طور کلی شاخصه ی حکومتی قرن ۱۹؛ بلایای طبیعی، گسترش رقابتهای ایلی و خانوادگی و سوء مدیریت مالی است. وبا در سال ۱۲۳۷/۱۸۲۳ آغاز شد و طبق گزارش فسا (Fasa) طی ۵ یا ۶ روز ۶۰۰۰ نفر از مردم شیراز جان باختند و شیوع وبا متداول بود. در سال ۱۲۴۷/ ۱-۱۸۳۰ شهر به دلیل حمله ی ملخها که بخشهای جنوبی ایران را غارت کردند و همچنین طاعون، متحمل خشکسالی و قحطی شد. این قحطی در سال ۱۸۶۰ نیز تکرار شد و تا سال ۲-۱۸۷۱ ادامه یافت. ( نگاه کنید به سی. جی. ویلز، در سرزمین شیر و خورشید یا ایران مدرن، لندن ۱۸۹۳، ۵-۲۵۱). در چنین شرایطی محمد قاسم خان که در سال ۱۲۸۸/۱۸۷۱ حاکم فارس شده بود تعدادی کارگاه در شیراز راه اندازی کرد که ظرفیت هر یک برابر با ۵۰ تا ۶۰ نفر بود. وی مسئولیت ۶ کارگاه را خود بر عهده گرفت و مسئولیت اداره ی سایر کارگاهها را به بزرگان شهر سپرد.
فرهاد میرزا معتمد الدوله که برای دومین بار در سال ۱۲۹۳/۱۸۷۶ به عنوان حاکم فارس در نظر گرفته شد، تلاش کرد تا صنعت ساختمان در شیراز را سر و سامان دهد. در ابتدای سال آجر سازها، گچ کاران و سیمان کاران گرد هم جمع شدند، تعداد آجرها، هزینه ی آجرها و مقدار سیمان مورد نیاز و وظایف استاد کار مشخص گردید. در سال ۱۲۹۹/ ۲-۱۸۸۱ به فرمان فتحعلی صاحب دیوان، وزیر فارس، خیابانهای شهر سنگفرش شدند و به دستور قوام الملک سقف خشتی برای بازار مسگرها و تمامی مغازه ها از دروازه ی اصفهان تا بازار وکیل ساخته شد.
با شروع دوره ی قاجار حاج ابراهیم مرد هدایتگر شیراز و اولین وزیر آقا محمد خان شد. در سال ۱۲۱۵/۱۸۰۱ زمانیکه وی و بسیاری از اعضای خانواده اش توسط فتحعلی شاه دستگیر و کشته شدند؛ خانواده ی وی متحمل تنزل موقتی شد. اگرچه در سال ۱۲۲۶/ ۱۲-۱۸۱۱ پسرش میرزا علی اکبر کلانتر فارس شد و در سال ۱۲۴۵/۳۰-۱۸۲۹ به لقب قوام الملک نائل گردید. او و نوادگانش که بدل به رهبران اتحادیه ی ایل خمسه شدند، نقش مهمی را در سیاستهای شهری و استانی ایفا کردند. رقیب اصلی آنان ایل بیگی ها و رؤسای ایل ترک قشقایی بودند. علما نیز نقش عمده ای در سیاستهای شهری داشتند.
موریر عنوان می کند در سال ۱۸۱۱ نارضایتی زیادی بخاطر قیمت نان وجود داشت که به دلیل کنار گذاشتن غله و حبوبات، ایده ی مشترک دستگاههای دولتی و مادر شاه ، افزایش یافته بود. مردم متوسل به شیخ الاسلام شدند و به شیوه ای پر سر و صدا شکایات خود را تسلیم وی کردند. قیمت نان برای چند روزی کاهش یافت و نانوایان در ملأ عام به چوب و فلک کشیده شدند.
عوارض و غرامتهای گوناگونی توسط ادرات مختلف شهر وضع شد. اسکات وارینگ بیان می کند که فرمانده ی دژ نظامی برای هر حیوان باری که وارد شهر می شد خراج تعیین می کرد. آر. ام. بینینگ که در اواسط قرن در شیراز به سر می برد عنوان می کند که صاحبان صنایع و تجار مالیات زیادی به دولت پرداخت می کردند که بر اساس توافق دو جانبه میزانی از آن بین اعضای صنایع تقسیم می شد ( مجله ی سفر دو ساله به ایران، سیلان و …، لندن، ۱۸۵۷، ۲۷۸-۹). وی همچنین در سال ۱۸۵۷ لیستی از قیمت کالاها در شیراز ارائه داد. کنسول ابوت ، نویسنده ی اواسط قرن ۱۹، بیان می کند که بازارهای شیراز شامل چیزی حدود ۱۲۰۰ مغازه بودند. ورقه های فلزی، تفنگ، شمشیر، خنجر، چاقو و خاتم کاری نیز تولید می شد (شهرها و تجارت، کنسول ابوت، اقتصاد و جامعه ی ایران، ۱۸۶۶-۱۸۴۷، ویرایش ای. آمانات، لندن، ۱۹۳۸، ۸۸).
بی نظمی در جمع آوری مالیاتهای استانی اختلافات پیاپی در حکومت مرکزی را افزایش داد. فتحعلی شاه در سال ۱۲۴۴/۱۸۲۸ برای بحث در مورد بدهی های عقب افتاده به شیراز آمد. وی ۲۰۰،۰۰۰ تومان در جهت حل و فصل اختلافات از حسین علی میرزا پذیرفت. در سال ۱۲۴۷/۲-۱۸۳۱ به دلیل حمله ی ملخها و شیوع طاعون در میزان مالیات تخفیف داده شد. با وجود شکست در بخشش مالیاتهای استانی این روند ادامه یافت و در سال ۱۸۳۴ فتحعلی شاه مجددا برای جمع آوری بدهی ها به شیراز آمد. وی در اصفهان بیمار شد و در ۲۳ اکتبر ۱۸۳۴ از دنیا رفت. پس از این حسین علی میرزا در شیراز به نام خودش خطبه خواند و در این شهر رژه ی نظامی برپا کرد. نیروهای وی در نزدیکی قمیشا شکست خوردند. شورش در شیراز آغاز شد و در همین زمان محمد شاه برادرش فیروز میرزا را حاکم فارس کرد.
طی قرن ۱۹ بی نظمی های مکرری در شیراز به وقوع پیوست. شورشی که تا حدی توسط سربازان ترک آذربایجانی هدایت و از جانب شیخ ابوتراب برانگیخته شده بود در سال ۵-۱۲۵۴/۱۸۳۹ اتفاق افتاد و منجر به عزل فریدون میرزا فرمان فرما، کسی که در سال ۱۲۵۲/۱۸۳۶ به عنوان حاکم انتخاب شده بود، شد. در سال ۱۲۶۱/۱۸۴۵ سید علی محمد خود را به عنوان ناجی باب ( Bob) معرفی کرد. او دستگیر و از شهر تبعید شد. کنسول آبوت از طبیعت متلاطم مردم شیراز یاد کرده و بیان می کند که طی حکومت بهرام میرزا (۶-۱۲۶۴/۹-۱۸۴۸) شهر اغلب صحنه ی شورش و خونریزی بود. وی به علاوه خاطر نشان می کند که حیدری ها و نعمتی ها نزاع های فرقه ای زیادی با هم داشتند. در سال ۱۸۵۳ گزارش مبنی بر این وجود داشت که رشوه گیری و ظلم و ستمِ حاکمان محلی مردم را با شاه و حکومتش بیگانه ساخته بود. زمانیکه خط تلگراف هند-اروپا از تهران تا بوشهر و با گذر از شیراز در مارس ۱۸۶۵ به بهره برداری رسید، روابط با پایتخت گسترش یافت.
پادشاه قاجار، ظل السلطان، که در سال ۱۸۷۴ حاکم اصفهان شده بود، در سال ۱۸۸۱ نیز به حاکمیت فارس رسید و تا هنگانیکه در سال ۱۸۸۷ از تمامی بخشهای حکومتی خود به جز اصفهان محروم نشده بود، بیشترین بخشهای جنوبی ایران همچون فارس، به واقع مستقل از حکومت مرکزی بودند. وی همچنان کرسی قدرت در اصفهان را حفظ کرد و از طریق مقامات تابع خود بر فارس و شیراز حکومت می کرد. بر اساس آمارهای سال ۱۳۰۱/ ۴-۱۸۸۳، ۶،۳۲۷ خانه در شیراز وجود داشت و جمعیت بخشهای یازده گانه شامل ۲۵،۲۸۴ مرد و ۲۸،۳۲۳ زن بود. در سال ۱۸۹۱، زمان تحریم تنباکو (Tobacco Regie)، اعتراضات سختی از جانب مردم شیراز صورت گرفت ( نگاه کنید به لمپتون، تحریم تنباکو، مقدمه ای بر انقلاب، در SI، xxii (1965)، ۱۲۷، ۲-۱۳۱، همچنین در eadem، ایران دوره ی قاجار، لندن، ۱۹۸۷، ۲۳۰-۱، ۲۳۴).
نهضت تغییر قانون اساسی با آغاز در قرن ۲۰ همچون سایر شهرها به شیراز نیز کشیده شد، اگرچه این شهر بدل به یکی از مراکز اصلی جنبش نشد. در سال ۱۹۰۶ شهر آشفته و بی نظم بود و شورشها در مارس ۱۹۰۷ آغاز شد. بسیاری از فارسها در آشفتگی به سر می بردند و در طول جنگ جهانی اول بی نظمی ها همچنان ادامه یافت. افسران ژاندارمری سوئد تمایل بسیاری به قدرتهای مرکزی داشتند و در پاییز ۱۹۱۵ قشقایی ها و اداره ی امنیه ی متمرد سفارت بریتانیا ( که در می ۱۸۹۱ گشایش یافته بود) و کمپانی تلگراف هندو اروپایی در شیراز را محاصره کردند و اعضای زندانی انجمن بریتانیا British Community prisoner را دستگیر کردند ( سر پرسی سایکس (Percy Sykes)، تاریخ ایران، لندن، ۱۹۶۹،ii ، ۷-۴۴۵، سر کلارمنت اسکرین (Clarmont Skrin)، جنگ جهانی در ایران، لندن، ۱۹۶۲،pp.xx-xxi). طی سالهای ۱۹۱۶ و ۱۹۱۷ نظم تا اندازه ای در فارس اعاده شد و تفنگداران جنوب ایران شکل گرفتند و در مارس ۱۹۱۷ به طور رسمی توسط حکومت ایران شناسایی شدند. شرایط در می ۱۹۱۸ وخیم تر شده بود و در تابستان همان سال قشقایی ها بر شیراز غلبه یافتند ولی در اکتبر شکست خوردند. بر اثر شیوع آنفولانزا در سال ۱۹۱۸، ۱۰،۰۰۰ تن در شیراز جان باختند. سالهای ۱۹۲۰ مناطق ایل نشین فارس در وضعیت آشوب قرار داشتند، تا زمانیکه رضا شاه آنان را مطیع ساخت. در دوران حکومت رضا شاه شیراز نقش مهمی در توسعه ی صنعتی که در برخی از بخشهای ایران اتفاق افتاده بود، نداشت ولی در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم توسعه ی قابل ملاحظه ای در شیراز شکل گرفت. بین سالهای ۲-۱۹۶۱ جمعیت شیراز تا ۱۲۹،۵۲۳ نفر افزایش یافته بود و در ۱۹۷۲ به ۳۲۵،۰۰۰ تن رسید؛ آخرین برآوردهای آماری (۲۰۰۶) جمعیت شهر را ۱،۲۷۱،۰۰۰ نفر نشان می دهند.
نوشتههای مرتبط
منبع:
A.K.S. Lambton, “Shiraz” in, E. Bosworth, 2007, Historic Cities of the Islamc World, Leiden, Boston: Brill; 476-483
بخش های پیشین:
اصفهان
http://anthropology.ir/node/15822
مشهد (۲)
http://anthropology.ir/node/15533
مشهد(۱)
http://anthropology.ir/node/15433
Email:malihedargahi@yahoo.com
پرونده ی اینترنتی کلانشهرهای ایران: شیراز
http://anthropology.ir/node/15955