انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

شهرهای تاریخی جهان اسلام (۱۳): بخارا (بخش اول)

بارتلد، فرای برگردان ملیحه درگاهی

طی دوران اسلام قرون وسطی بخارا شهری تاریخی از استان ماوراء النهر، “سرزمینی واقع در آنسوی رود جیحون”، در آسیای مرکزی بود، اکنون این شهر بخشی از جمهوری ازبکستان است. بخارا در ناحیه ی دلتای غربی رودخانه ی زرافشان در عرض جغرافیایی ۳۹ درجه و ۴۳ دقیقه شمالی، طول جغرافیایی ۶۴ درجه و ۳۸ درجه شرقی، ارتفاع ۲۲۲ متری و در منطقه ای که طی دوران باستان به عنوان سغدیانا (در زبان عربی السغد) شناخته می شد، استقرار یافته است. شهر به دلیل موقعیتی که بر بزرگراه شمالی ایران و خراسان، سرتاسر رود جیحون و آسیای مرکزی و فراتر از همه نسبت به چین دارد، همواره از اهمیت تاریخی و استراتژیک برخوردار بوده است.
منابع اندکی از دوره ی پیش از اسلام در اختیار ماست. در زمان اسکندر کبیر شهر دیگری در سغدیانا نزدیک به سمرقند و در نقطه ای پایینتر از رودخانه وجود داشت، ولی ارتباطی با شهر مدرن بخارا نداشت. آبادی ها از نخستین دوران مسکون بودند و به طور قاطع شهرهایی نیز در بخارا وجود داشتند. اولین ظهور کتابتی نام شهر در منایع چینی مربوط به قرن ۷ پس از میلاد بوده است، اما نام بومی شهر، پویر (Pwy’r)، که با خطوط باستانی بر روی سکه ها درج شده حکایت از این دارد که این نام چندین قرن پیش تر مورد استعمال قرار می گرفته است. با وجود دشواری های زبان شناختی احتمالا این کلمه از لغت سانسکریت “صومعه ی” وهارا مشتق شده است، زیرا در آن زمان یک وهارا در نزدیکی نومِجکَث ((Numijkath قرار گرفته بود، شهری که به طور مشخص قبل از بخارا وجود داشت و بعدها نیز با بخارا ممزوج شد (مراجعه شود به فرای (Frye)، یادداشت ها، در HJAS ، در Bibl) اما طی سالهای اخیر از سوی فرای (Frye) مورد غفلت واقع شده است (بخش نهایی بخارا). خاندان محلی شهر بواسطه ی منابع اسلامی بخار خدات (یا بخارا خداه ) نامیده می شدند؛ بر روی سکه ها ما واژه ی پویریوب (pwy’rywB)، لغت سغدیانی برای “پادشاه بخارا”، را داریم که نشان می دهد زبان محلی تقریبا گویش سغدیانی داشته است. اگرچه نام چندین حاکم پیشا اسلامی در کتیبه ها و منابع اخیر ذکر شده (ببینید فرای، یادداشت ها)، ولی فقط بعد از غلبه ی اعراب است که می توان تاریخ شهر را بازسازی کرد.
گزارشهای مربوط به نخستین حملات اعراب به سرتاسر روخانه ی جیحون تا اندازه ای افسانه ای بوده و نیازمند بررسی انتقادی است. گفته می شود که اولین ارتش عرب به فرماندهی عبیدالله ابن زیاد و در سال ۶۷۴/۵۴ پشت دروازه های شهر پدیدار شده است. در آن زمان حاکم بخارا بیوه ی حاکم متوفی، بیدون یا بندون، بود. ( در الطبری، ii، ۱۶۹، در بخش قَبَج خاتون از این بیوه به عنوان همسر پادشاه در حال حکومت ترکها یاد شده است. شاید این عنوان همانند نام قبیله ی ترکی قایخ یا قایغ ((Qayigh or Qayikh ، خوانده می شود؟). بر طبق گفته ی نرشخی (ویرایش. شفر، ۷، ترجمه. فرای، ۹) وی برای ۱۵ سال به عنوان نایب السلطنه ی پسربچه اش، طُغشاد، حکومت کرد ( الطبری، ii، ۱۶۹۳، طغ سیاد (Tuq Siyada). نام طغشاد همچون بخار خدات مجددا در الطبری به عنوان جوانی ذکر شده که قطیبه ابن مسلم در سال ۷۱۰/۹۱ وی را پس از اینکه بر دشمن غلبه یافت به عنوان ولیعهد بخارا بر مسند قدرت نشاند. حکومت اسلام در بخارا با پایه گذاری قطیبه آغاز شد. طغشاد در رمضان ۱۲۱/ آگوست- سپتامبر ۷۳۹ در اردوگاه حاکم خراسان، نصر ابن سیار، به قتل رسید. طی حکومت طولانی او چنیدن شورش بر علیه حکومت مطلقه اعراب اتفاق افتاد و ترکها بارها به کشور حمله کردند. در سال ۹-۷۲۸/۱۱۰ شهر بخارا از اعراب شکست خورد و مردم مجبور شدند شهر را تسلیم کنند، ولی سال بعد آن را بازپس گرفتند ( الطبری، ii، ۱۵۱۴، ۱۵۲۹).
قطیبه، پسر و جانشین طغشاد، به افتخار فاتحان در ابتدا همچون یک مسلمان خوب رفتار می کرد. هنگامیکه عرب شریک ابن شیخ در سال ۷۵۰/۱۳۳ در بخارا شورشی بر علیه خاندان جدید عباسی به پا کرد، زید ابن صالح، ستوان ابومسلم، با کمک بخار خدات این قیام را سرکوب نمود. با وجود اینکه شورش کوتاه مدت بود ولی قطیبه متهم به ارتداد از اسلام شده و به دستور ابومسلم محکوم به مرگ شد. بنیات، برادر و جانشین او (اگرچه ممکن است به قرائت نامطمئنی اسکان (Skan)، برادر دیگر وی، برای سالهای اندکی حکومت کرده باشد)، در زمان حکمرانی خلیفه المهدی با سرنوشتی مشابه مواجه شد (احتمالا در سال ۷۸۲/۱۶۶) و از سوی خلیفه به جرم پیروی از المقنع بدعت گذار به مرگ محکوم شد. پس از این دوره به نظر می رسد خاندان بخار خدات از اهمیت اندکی در حکومت کشوری برخوردار شده باشد، اما آنان به خاطر دارایی ها و املاک گسترده شان موقعیت تأثیرگذار خود را ابقا کردند. در سالهای آغازین حکومت اسماعیل ابن احمد سامانی بر بخار خدات وی همانطور که پیشتر از دارایی هایش بی بهره مانده بود از زمینهای خود نیز محروم شد، ولی عایدی مشابهی (۲۰،۰۰۰ درهم) از خزانه ی دولتی دریافت کرد. مشخص نیست که حکومت برای چند سال به این تعهد عمل کرد.
در کنار پادشاهی محلی و تقریبا از زمان قطیبه ابن مسلم، یک امیر یا عامل عرب که تحت فرمان امیر خراسان بود نیز در بخارا حضور داشت، قرارگاههای فرماندهی امیر خراسان در مرو واقع شده بود. با توجه به موقعیت جغرافیایی بخارا این شهر ارتباط نزدیکتری با مرو داشت تا سمرقند. بخار خودات به علاوه کاخی مختص به خود در مرو داشت (الطبری، ii، ۱۸۸۸، ۱۴؛ ۱۹۸۷، ۷؛ ۱۹۹۲، ۱۶). در قرن ۹/۳ زمانیکه امیر خراسان مقر حکومتی خود را به نیشاپور منتقل کرد، نظارت بر بخارا از دیگر بخشهای ماوراء النهر مجزا باقی ماند. بخارا تا سال ۸۷۴/۲۶۰ به قلمرو سمرقند تعلق نداشت اما در کنترل حاکم مستقلی بود که به طور مستقیم متصدی طاهریان بود. پس از سقوط طاهریان (۸۷۳/۲۵۹) یعقوب ابن لیث فقط برای مدت زمان کوتاهی در بخارا امیر خراسان شد. روحانیون و توده ی مردم با نصر ابن احمد سامانی که حاکم سمرقند بود، بیعت کردند و او نیز برادر جوانتر خود اسماعیل را به سمت حکمرانی بخارا منصوب کرد. شهر از این پس و تا زمان سقوط سامانی ها در کنترل آنان بود. اسماعیل بعد از مرگ برادرش نصر در سال ۸۹۲/۲۷۹ همچنان در بخارا زندگی می کرد، در آن زمان و به علاوه پس از غلبه بر عمر ابن لیث در سال ۹۰۰/۲۸۷، هنگامیکه وی از سوی خلیفه به درجه ی امیری خراسان نائل شد، سراسر ماوراءالنهر تحت سلطه ی اسماعیل بود. بنابراین شهر مقر یک پادشاهی عظیم شد، اگرچه طی این دوره هرگز از نظر اندازه یا میزان ثروت هم تراز با سمرقند نبود. در بخارا بود که رنسانس ادبیات نوین فارسی به شکوفایی رسید.
جزئیات مرتبط با شهر بخارا در دوره ی سامانی از سوی جغرافیدانان عرب توصیف شده است و ما بیشتر مدیون نرشخی و ویراست های بعدی آثار او هستیم. مقایسه این گزارش ها با توصیفات شهر مدرن (بویژه جزئیات مطرح شده از سوی ن. خانیکف، شرحی از خانات بخارا، سن پترزبورگ ۱۸۴۳، ۷۹) آشکارا نشان می دهد که در بخارا برخلاف مرو، سمرقند و شهرهای دیگر ممکن است فقط یک توسعه ی ناحیه ای در شهر ردیابی شود و انتقال از یک مکان به مکان دیگر اتفاق نیفتاده است. بخارا حتی پس از ویرانی همواره در همان محل قبلی و با طرحی مشابه بازسازی شده است، چنانچه در قرن ۹/۳ نیز اینگونه بود.
همچون اغلب شهرهای ایران جغرافی دانان عرب سه بخش اصلی را در بخارا مجزا ساخته اند، قلعه (NP کهندژ، از قرن ۱۳/۷ به عنوان ارگ شناخته می شد)، شهر اصلی ( به زبان عربی مدینه و در فارسی شهرستان) و حومه های شهری ( در عربی رَباط) که بین شهر اصلی و دیواری که در زمان مسلمانان ساخته شده، قرار دارند. قلعه از همان سالهای اولیه در جایگاه قلعه حال حاضر، شرق میدانی که هنوز هم با عنوان “ریگستان” شناخته می شود، قرار گرفته است. محیط دایره ای شکل قلعه در حدود یک مایل است که ناحیه ای به وسعت ۲۳ جریب را در بر می گیرد. کاخ بخار خدات در این دژ قرار داشت و چنانچه استخری بیان می کند توسط اولین سامانی ها مورد استفاده قرار می گرفته است. بنابر گفته ی المقدیسی سامانی ها طی دوره های بعد فقط خزانه و زندان های خود را در قلعه به پا می کردند. کنار کاخ و درون قلعه مسجد قدیمی جمعه که توسط قطیبه ساخته شده بود، قرار داشت، تصور می شود که مسجد در محل یک معبد بت پرستی برپا شده است. بعدها این مسجد به عنوان اداره ی درآمد (دیوان الخراج) مورد کاربری قرار گرفت. قلعه چندین مرتبه در قرن های ۱۲/۶ و ۱۳/۷ تخریب شد، اما همواره بازسازی شد.
برخلاف اغلب شهرها، دژ بخارا در درون شهرستان قرار نداشت بلکه خارج از آن واقع شده بود. در فضای بین شهرستان و قلعه، شرق دژ، فضای بازی قرار داشت که دومین مسجد جمعه را تا قرن ۱۲/۶ در خود جای داده بود. ممکن است به ذهن متبادر شود که کدام بخش از شهر مدرن در تطابق با شهرستان است، بر طبق گفته ی استخری به دلیل ارتفاع شهرستان و قلعه هیچگونه آب جاری بر سطح آنها جریان نداشت. بر اساس نقشه ای که از سوی خانیکف ارائه شده است این قسمت از شهر که در ارتفاع بالا قرار گرفته تقریبا دو برابر بزرگتر از قلعه است. در اطراف این بخش دیواری با ۷ دروازه قرار دارد که اسامی آنها توسط نرشخی و جغرافیدانان عرب ذکر شده است.
طبق نظر نرشخی (متن، ۲۹، ترجمه، ۳۰) در زمان غلبه ی اعراب کل شهر فقط متشکل از شهرستان بود، اگرچه سکونتگاههایی به طور پراکنده در نواحی اطراف قرار داشت که بعدها درون شهر ادغام شد. نرشخی شرح مبسوطی از جزئیات مکان نگاری شهرستان در اختیار قرار می دهد. در سال ۱۱۲۱/۵۱۵ مسجد جامع جدیدی توسط ارسلان خان محمد ابن سلیمان در شهرستان ساخته شد، احتمالا در بخش جنوبی مسجد مدرسه ی میر عرب، ساخته شده در قرن ۱۶/۱۰، قرار داشت و مناره ی بزرگ هنوز پابرجا بود. بنابر نظر نرشخی شهرستان برای تشکیل یک شهر محاط در دیوار تا سال ۵۰-۸۴۹/۲۳۵ به حومه های اطراف متصل نشد. دیوار دیگری که در قرن ۱۰/۴ ساخته شد ناحیه ای وسیع تر را در بر می گرفت؛ این دیوار شامل یازده دروازه بود که اسامی آنها توسط نرشخی و جغرافیدانان عرب ارائه شده است.
نزدیک به قصر درون قلعه، کاخ دیگری در ریگستان وجود داشت که مربوط به دوران پیش از اسلام بود. نصر سامانی دوم (۴۳-۹۱۴/۳۱-۳۰۱) قصری به همراه تجهیزات را برای ده دیوان دولتی بنا کرد، اسامی این دیوان ها توسط نرشخی در اختیار قرار گرفته است (متن، ۲۴، ترجمه، ۲۶). عنوان می شود که این قصر در زمان حکومت منصور ابن نوح (۷۶-۹۶۱/۶۵-۳۵۰) بوسیله ی آتش تخریب شده است، اما المقدیسی به ما می گوید که دارالملک هنوز در ریگستان برپا بود و او به شدت به تحسین آن می پردازد. به نظر می رسد که طی دوران سامانی کاخ سلطنتی دیگری در آبراه جوی مولیان، واقع در شمال قصر، وجود داشته است. از آنجا که ریگستان گنجایش جمعیت کثیر مؤمنان را نداشت مصلای جدیدی در زمان حکومت منصور ابن نوح ساخته شد. در سال ۹۷۱/۳۶۰ منطقه ی جدیدی برای نمازگزاران در یک و نیم فرسخی (۲ مایل) قصر و بر مسیری که به روستای سمتین (Samatin) منتهی می شد، ساخته شد. در قرن ۱۰/۴ شهر بسیار پر جمعیت و غیر بهداشتی با آب ناسالم و موارد این چنینی دیگر بود. المقدیسی و برخی از شاعران (التعالیبی، یتیمه، iv، ۸) شهر را به شیوه ای اسف بار توصیف می کنند.
منبع:
W. Barthold & R.N. Frye, “Bukhara” in, E. Bosworth, 2007, Historic Cities of the Islamc World, Leiden, Boston: Brill: 58-63

malihedargahi@yahoo.com

صفحه ی ملیحه درگاهی در انسان شناسی و فرهنگ

http://www.anthropology.ir/node/5211

بخشهای پیشین:

قزوین (۲)
http://anthropology.ir/node/21839

قزوین (۱)
http://www.anthropology.ir/node/21086

کربلا
http://anthropology.ir/node/20810

مرو (۲)
http://anthropology.ir/node/20589

مرو (۱)
http://anthropology.ir/node/20483

باکو
http://www.anthropology.ir/node/20424

تهران (۵)
http://anthropology.ir/node/20183

تهران (۴)
http://www.anthropology.ir/node/19969

تهران (۳)
http://anthropology.ir/node/19886

تهران (۲)
http://anthropology.ir/node/19448

تهران (۱)
http://anthropology.ir/node/19258

نیشابور
http://anthropology.ir/node/19086

ری
http://anthropology.ir/node/18609

تبریز (۴)
http://anthropology.ir/node/17934

تبریز (۳)
http://anthropology.ir/node/17696

تبریز (۲)
http://anthropology.ir/node/17478

تبریز (۱)
http://anthropology.ir/node/17249

یزد (۲)
http://anthropology.ir/node/16996

یزد (۱)
http://www.anthropology.ir/node/16757

شیراز (۳)
http://anthropology.ir/node/20948

شیراز (۲)
http://anthropology.ir/node/18837

شیراز (۱)
http://www.anthropology.ir/node/16254

اصفهان (۴)
http://anthropology.ir/node/21744

اصفهان (۳)
http://anthropology.ir/node/21415

اصفهان (۲)
http://anthropology.ir/node/21324

اصفهان (۱)
http://anthropology.ir/node/15822

مشهد (۳)
http://anthropology.ir/node/18967

مشهد (۲)
http://anthropology.ir/node/15533

مشهد(۱)
http://anthropology.ir/node/15433

ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139