فصلنامه مسئله
مجتبی احمدی
مسئله اختلاف، تاریخی به قدمت حیات بشر بر روی کره خاکی دارد. خداوند در قرآن، حل اختلافات در جامعه انسانی و تحقق وحدت را مهمترین دلیل بعثت انبیا دانسته است: «مردم یک امت بودند؛ پس خدا پیامبران بشارتدهنده و ترساننده را فرستاد و بر آنان کتاب بر حق نازل کرد تا آن کتاب، در آنچه مردم اختلاف دارند، میانشان حکم کند (سوره بقره/ بخشی از آیه ۲۱۳).
در این آیه، به وضوح پیداست که انبیا برای خدمت به جامعه انسانی و رفع اختلاف مبعوث شدهاند. اما تحقق وحدت حقیقی در مسیر نهضت انبیا در گرو تحقق نظم توحیدی بود؛ چون انبیا با تفسیر توحید، بهعنوان مبنای مساوات و برادری، به دنبال از بین بردن زمینه هرگونه برتریطلبی و اشرافیت و حسادتورزی و هموار کردن راه تکریم و تعاون و خدمت انسانها به یکدیگر بودند. جالب است که مراد خداوند از تبیین توحید و عدم تحریف آن، این بوده که بعضی بر بعضی دیگر برتریطلبی نکنند: «بگو: اى اهل کتاب، بیایید از آن کلمهاى که پذیرفته ما و شماست پیروى کنیم: آنکه جز خداى را نپرستیم و هیچچیز را شریک او نسازیم و بعضى از ما، بعضى دیگر را، سواى خدا به پرستش نگیرد. اگر آنان رویگردان شدند بگو: شاهد باشید که ما مسلمان هستیم (آلعمران/۶۴).
بنابراین «امت واحده» مبتنی بر نظم توحیدی در متن اصلی دین، به معنای حذف هرگونه برتریطلبی و علوخواهی در حیات بشری و برقراری مساوات اجتماعی است. البته این حساسیت خداوند در عدم تحریف توحید، و در نتیجه تبدیل آن به مبنایی برای برهم زدن مساوات اجتماعی، ناشی از وقوع این اتفاق در میان اهل کتاب بود؛ چون خداوند در نقد اصحاب ادیان مسیحیت و بهویژه یهودیت، برای هشدار به مسلمانان، در سوره توبه که آخرین سوره نازل شده است، میفرماید: «بهجاى خدا، احبار و رهبانان خود را، و مسیح پسر مریم را، پروردگاران خود دانستند؛ حال آنکه دستور نداشتند مگر به اینکه معبودى یکتا بپرستند که جز او معبودى نیست، و او از آنچه که شریک او مىپندارند، منزه است» (توبه/ ۳۱).
لذا خطر مهمی که در طول تاریخِ پس از انبیای الهی، ادیان توحیدی را همواره تهدید کرده، خارج شدن از نظم مشترک توحیدی و تبدیل شدن ادیان به آیینهای فرقهای و خاص از سوی اصحاب دین است؛ به نحوی که ادیان خود به عاملی برای بسط برتریطلبی اجتماعی و انحصارگرایی، و در نتیجه بروز اختلاف و برهم خوردن وحدت اجتماعی شوند. نکته مهم دیگر در فهم «امت واحده»، توجه به مسئله مساوات نژادی در خلقت از سوی خداست که در آیه نخست سوره نساء از آن با تعبیر «نفس واحده» یاد شده است: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ؛ ای مردم! بترسید از پروردگارتان، آنکه شما را از یک تن بیافرید» (نساء/۱).
البته توجه به وجود تکثر قومی، نه بهعنوان مبنایی برای اختلاف و تمایز و برتریطلبی، بلکه بهعنوان مبنایی برای تعارف (شناخت متقابل) و رشد معرفت اجتماعی، و در نتیجه تکامل اجتماعی، از منظر قرآن امری مطلوب است. از اینرو قرآن کریم برتری نژادی را رد میکند، اما تکثر قومی را با قرائت مذکور به رسمیت میشناسد. خداوند در سوره حجرات میفرماید: «ای مردم ، ما شما را از نری و مادهای بیافریدیم و شما را جماعتها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را بشناسید؛ هر آینه گرامیترین شما نزد خداوند، پرهیزگارترین شماست خدا دانا و کاردان است (حجرات/۱۳). نکته جالبتر اینکه خدواند در همین آیه با بیان عبارت «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»، زمینه پیدایش برتریطلبی و انحصارگرایی مبتنی بر تقوا را نیز سد میکند و تقوا را تنها ملاک برتری نزد خدا و نه نزد مردم برمیشمارد تا به سبب تقوا، تمایز و برخورداری از حقوق اجتماعی بیشتر پدید نیاید.
بخش دوم آیه ۲۱۳ سوره مبارکه بقره، به بروز اختلاف پس از تبیین حق اشاره دارد؛ به تعبیر دیگر اختلافات در جامعه بشری، نه به دلیل جهل، بلکه ناشی از بداخلاقیها و منفعتطلبیهاست و از همه مهمتر اینکه این بداخلاقیها و منفعتطلبیها در بین اصحاب دین پدید میآید و اصحاب دین خود به منشأ اختلاف تبدیل میشوند: «ولی جز کسانی که کتاب بر آنها نازل شده و حجتها آشکار گشته بود، از روی حسد نسبت به هم، در آن اختلاف نکردند و خدا مؤمنان را به اراده خود در آن حقیقتی که اختلاف میکردند راه نمود، و خدا هرکس را که بخواهد به راه راست هدایت میکند» (بقره/۲۱۳).
بنابراین خداوند، اولاً برای جلوگیری از بروز چنین اختلافی، علیرغم آنکه گسترش اخلاق در قالب رحمت و مودت را مهمترین مأموریت انبیا قرار داد و خطاب به پیامبر اسلام فرمود: «وَمَآ ارْسَلْنَکَ إِلاّ رَحْمَهً لِّلْعَلَمِینَ» (انبیا/۱۰۷)؛ اما تحقق این هدف را از مسیر قیام برای عدالت، و نه توصیه اخلاقی صرف، قرار داد و ثانیاً برای انحصاری و اختصاصی نشدن دین، «ناس» به معنای عموم مردم را مخاطب قرار داد؛ همچنانکه این نکات را میتوان در عبارت «لیقوم الناس بالقسط» به وضوح مشاهده کرد: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ؛ بهراستى [ما] پیامبران خود را با دلایل آشکار فرستادیم و با آنها کتاب و میزان [حق و باطل] نازل نمودیم تا مردم به عدل و انصاف برخیزند، و آهن را که در آن نیرویى شدید و منافعى براى مردم است پدید آوردیم، و تا خدا معلوم بدارد چه کسى در نهان، او و پیامبران را یاری میدهد همانا خداوند قوی و شکستناپذیر است (حدید/۲۵).
بنابراین، نظریه وحدت توحیدی مشروط به قیام مردم برای قسط است؛ به تعبیر دیگر، معرفت توحیدی بهعنوان بستر نظری تحقق وحدت، شرط لازم است؛ اما شرط کافی، قیام عموم مردم برای گرفتن حق و تحقق عدالت است. لذا از آنجا که ادیان در طول تاریخ در خطر انحصاری و طایفهای شدن بوده و هستند، موفقیت حکومت دینی از مسیر تحقق امت واحده میسر میشود که از بین بردن اختلافات، عمومگرایی به معنای فراهم آوردن امکان مشارکت و نظارت همه اقوام و مذاهب و اقشار اجتماعی در عرصه عمومی برای تحقق مصالح عمومی و در نتیجه حصول رضایت اجتماعی، از جمله شروط و مؤلفههای آن است. بنابراین جمهوریت و تجلی آن، مهمترین عامل تحقق عدالت است و از همینرو، جمهوریت ذات اسلامیت است و مهمترین ماموریت حکومت دینی در جهت عملی کردن هدف انبیا، تحقق جمهوریت به معنای تجلی تکثر در عرصه عمومی است.
نوشتههای مرتبط
این مطلب در چارچوب همکاری مشترک میان انسان شناسی و فرهنگ و مجله مسئله منتشر می شود