انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

سفرنامه جنوب هند (۲۱)

رنگولی بیرون منزل برای جشنواره پونگال  دهکده آورو وله  ایالت تامیل نادو جنوب هند

 صدای چیزی را از پشت سرم شنیدم بله یک ریکشا  نور چراغ قوه را در جاده انداختم تا راننده بتواند مرا ببیند در عین حال دستم را هم تکان دادم ریکشا جلوی پایم نگه داشت گفتم ترمینال راننده سری تکان داد یعنی بپر بالا نشستم و به خود گفتم بهتر است نگاهی به موبایلم بیندازم تا حداقل ببینم امروز چه جشنواره ای قرار است برگزار شود با سرعت در حال جستجو در گوگل شدم و در نهایت یافتم بله امروز روز جشنواره پونگال Pongal  بود جشنواره ای کشاورزی که با مراسمی بسیار خاص در ایالت تامیل نادو هر ساله باشکوه تمام برگزار می شود.

 

نماد جشنواره پونگال یک کوزه پر از شیر و شکر  بر روی اجاقی گلی شهر پوندیچری ایالت تامیل نادو جنوب هند

معمولا در این جشنواره زنان نوعی غذای خاص که از مخلوط چوب نیشکر,شیر ,هل , کشمش , ماش , بادام زمینی  ,شیره نارگیل و کره حیوانی را در دیگ های سفالی و بر روی ذغال  پخته وسپس بین مردان خانواده و اقوام پخش می کنند مردان هنگام پخت این خوراک حق ورود به آشپزخانه و یا مکانی که مخصوص پخت سکارا پونگال Sakkara Pongal   یا پونگال شکری است را ندارند.

خوراک سکارا پونگال  در جشنواره پونگال شهر پوندیچری ایالت تامیل نادو جنوب هند

 از دیگر مراسم این جشنواره رقص و آوازهای محلی است  زنان با ساری های زیبای ابریشمی رنگارنگ  و مردان با دوتی های سفید کتانی تا پاسی از شب  به جشن و پای کوبی می پردازند ….. به ترمینال رسیدم و چهل روپیه به راننده ریکشا داده و با عجله به دنبال پیدا کردن اتوبوس ماهابالی پورام روان شدم از مامور ترمینال که شلوار و پیراهنی آستین کوتاه به رنگ خاکستری برتن داشت پرسیدم ماهابالی پورام باس Mahabalipuram Bus ؟  به ساعتش نگاه کرد و  گفت نیم ساعت دیگر همین جا با خوشحالی تشکر کرده و رفتم تا چیزی برای خوردن پیدا کنم پسر نوجوانی در حال فروش ماسالا چای و وادا Vada بود صدایش کردم و یک چای و دو عدد  وادا از او  به قیمت بیست روپیه خریدم عاشق وادا هستم گوشه ای روی سکویی کوتاه نشسته و با آرامش صبحانه ساده و خوشمزه خود را نوش جان کردم مردم کمی در ترمینال بودند شاید به علت این که امروز روز جشن بود و تعطیل رسمی در ایالت تامیل نادو پس همه مشغول تدارک جشنواره پونگال بودند مرد خاکستری پوش دستش را برایم تکان داد و فریاد زد باس Bus  بلند شدم و دوان دوان خود را به اتوبوس رسانده و در آخر اتوبوس که صندلی سرتاسری بلندی دارد نشستم همانطور که گفتم چون جشنواره پونگال در جریان بود فقط سه نفر سوار اتوبوس شدند و راننده هم پس از مدتی انتظار چون دید مسافر دیگری در کار نیست حرکت کرد تمام پنجره ها و درهای اتوبوس باز بود و باد خنک صبحگاهی و رطوبتی که از دریا به جاده می رسید وارد اتوبوس می شدند هر دو حال مرا جا آوردند شاگرد راننده در حال جمع کردن پول بلیط بود پنجاه روپیه پرداختم و شروع به تماشای مناظر زیبای جاده پوندیچری – ماهابالی پورام کردم طبیعت سرسبز با درختان نخل و گاو میش هایی که در آبگیرها در حال بازی و شستشوی خود بودند روح مرا تازه کرد آسمان نیمه ابری و پرندگان با جیغ جیغ خود شاید نوید باران را می دادند مردم کمی در جاده دیده می شدند اتوبوس از کنار یک آبگیر نسبتا کوچک که پر از گل های نیلوفر آبی صورتی رنگ بود گذشت وای خدای من این تصاویر را فقط در عکس ها دیده بودم  و اکنون جلوی چشمانم بوضوح نمایان بودند سرم را از پنجره بیرون کردم تا بقایای این تصویر زیبا را در ذهنم برای همیشه حک کنم اتوبوس همچنان با سرعت در حرکت بود و با چشمان باز منتظر تصویر زیبای بعدی نشستم که ناگهان کشتزار برنجی پدیدار شد زنی جوان ساری خویش را مانند شلواری کوتاه به دور ران های خود پیچیده و بقیه پارچه را به دور یکی از شانه هایش انداخته و در کمر خود گره زده بود  یک بلوز کوتاه هندی در زیر آن بر تن داشت و در حال کار در مزرعه بود به آرامی خم و راست می شد و نشاهای سبز برنج را با آرامش تمام در زمین می کاشت یک صحنه شگفت انگیز دیگر زمین سبز برنج ,زن کشاورز روستایی, آسمان نیمه ابری و جاده باریک همه و همه درواقع یک تابلوی نقاشی هندی را در مغزم ثبت کرد می شد این تصویر را کشید و نگه داشت اما متاسفانه من اصلا نقاش خوبی نبودم پس به همان تصویر ذهنی بسنده کردم معمولا اتوبوس ها در هند  افراد را  در بین راه نیز سوار می کنند اما پس از گذشت یک ساعت حتی یک نفر هم سوار نشده بود شانه هایم را بالا انداخته و پیش خودم گفتم بهتر حوصله شلوغی را ندارم و  در فکر کشف دیگر مناظر زیبای این سفر رفتم دوباره سرم را به پنجره نزدیک کرده و مشغول تماشای هند زیبا شدم اگر کسی از من بپرسد کجای شبه قاره هند را بیشتر از همه دوست داری؟ جواب من این است “جنوب هند و کشور سری لانکا “.

 

یکی از معابد پنچ راتا در شهر ماهابالی پورام ایالت تامیل نادو جنوب هند

 آرامش , صفا , فرهنگ غنی  و کهن مردم در این منطقه چیزی است که من هرگز در هیج جای هند تجربه نکرده ام البته این فقط تجربه  شخصی من است و شاید دیگران مناطق دیگری از این شبه قاره وسیع را دوست داشته باشند آن هم به علل و تجربیات مختلف البته در همین افکار بودم که اتوبوس ناگهان نگه داشت و حدود بیست پسر و دختر جوان هندی سوار شدند سروصدای آنان آرامش و سکوتی را بر اتوبوس حکمرفا بود برهم زد همه پرشور و هیجان و سرشار از انرژی و شادابی جوانی با لباس های بسیارساده و یک کوله پشتی کوچک دختران بدون هیچ آرایش و پیرایشی خنده و جیغ و داد آنان راننده را واداشت تا رادیو را روشن کند آهنگی زیبا از یکی از فیلم های بالیوودی با صدای بلند هیجان آنان را چند برابر کرده و همگی شروع به دست زدن و هم خوانی با رادیو کردند راننده هم گل از گلش شکفت پا را روی گاز گذاشت و با سرعت هر چه تمام تر به سوی ماهابالی پورام مانند پرنده ای شکاری حرکت کرد دو دستی میله را چسبیده بودم که مبادا در اثر سرعت , ویراژها و ترمزهای جناب راننده به وسط اتوبوس پرت نشوم با این سرعتی که او می رفت دیگر باید خواب مناظر زیبای جنوب هند را می دیدم  به ساعتم نگاه کردم و دیدم  فقط یک ربع دیگر تا خود شهر فاصله داریم آن را هم با سعه صدر تحمل می کنم پس از چند دقیقه اتوبوس به جاده اصلی شهر رسید جمعیت زیادی پای پیاده در حال وارد شدن به ماهابالی پورام بودند جوانان هندی همسفر من همه در بیرون جاده اصلی پیاده شدند و من هم البته چرا که فهمیدم این اتوبوس اصلا به چنای می رود نه فقط به ماهابالی پورام در هر صورت خودم را به میان جمعیت انداخته و وارد شهر شدم.

تابلوهای راهنمای  ورودی معابد پنچ راتا در شهر ماهابالی پورام ایالت تامیل نادو جنوب هند به سه زبان انگلیسی ,هندی و تامیلی

ماهابالی پورام یک شهر باستانی است که دارای چندین معبد , مکان ها و غارهای تاریخی ,موزه ها , یک مزرعه پرورش تمساح , چراغ دریایی قدیمی و سواحل زیبا می باشد, ریکشاها همه به دنبال مشتری با بوق زدن های ممتد و گفتن ریکشا ریکشا مردم را دعوت به سوار شدن می کردند من هم که مجبور بودم پول هایم را مانند جان شیرین نگه دارم جوابی به آن ها نمی دادم با قدم های بلند به جلو در حال حرکت بودم اولین مکانی که جلوی رویم سبز شد ” پنچ راتاPanch Ratha  ” بود که به معنی پنج ارابه می باشد  معابدی که هر کدام از یک تکه سنگ صخره ای به زیبایی تمام ساخته شده بودند معماری این معابد به سبک معماری دراویدین بود و بر روی آنها صحنه های حماسه بزرگ هندوان یعنی ماهابهارت Mahabaharat  به زیبایی کنده کاری شده بودند دور تا دور محوطه این معابد را نرده های آهنی سبز رنگی کشیده  تا کسی بدون بلیط وارد نشود قیمت بلیط برای خارجی ها دویست روپیه و برای هندی ها سی روپیه  بود دوازده سال پیش زمانی که به اینجا آمده بودم نه نرده ای در کار بود و نه بلیطی اما الان قوانین تغییر کرده و باید بلیط می خریدم نگاهی به دور و بر انداختم  بیرون محوطه این معابد چند مجسمه خودنمایی می کرد نزدیک تر رفته تا ببینم چه هستند  یکی از آن ها مردی را  درحال پوشاندن  طاووسی با پارچه  نشان می داد  تا او را گرم نگه دارد و زیر آن نوشته بود ” مجسمه بگان Began Staute  “ درواقع بگان پادشاه اسطوره ای این منطقه بوده و زمانی که به پادشاهی می رسد قسم یاد می کند که هرگز از یاد مردم و تمام موجوداتی که در سرزمین او زندگی می کنند غافل نشود و همیشه حامی و پشتیبان ایشان باشد داستان جالبی بود.

تندیس بگان پادشاه باستانی و اسطوره ای شهر ماهابالی پورام  ایالت تامیل نادو جنوب هند

  مجسمه دیگر از آن پادشاه ناراسیما پالوان Narasimma Pallavan  بود که یک پایش را روی شیری کوچک گذارده و دست بر کمر زده بود سبیلی بلند و تابیده داشت تاجی نیمه بلند بر سر نهاده و موهایش را بر پشت سرش ریخته بود سندی دال بر این  که مردان در هند باستان موی بلند داشته و بر آن افتخار می کرده اند و یکی از اجزای زیبایی ایشان محسوب می شده است گوشواره های بلندی بر گوش و چندین گردنبند نیز بر گردن خویش آویخته بود دو بازوبند بزرگ و پهن نیز بر بازوهای قوی خود نیز بسته که درواقع  نشانه ای از این مساله که در گذشته مردان نیز مانند زنان از زینت آلات  استفاده می کرده اند  او پادشاهی از سلسله پالوان Pallavan  بود که در جنوب هند فرمانروایی می کرده اند ایشان دوستدار هنر و ادبیات بوده و همواره در دوران زمامداری خویش حامی و پشتیبان هنرمندان و شعرا بودند .

تندیس ناراسیما پالوان پادشاه باستانی شهر ماهابالی پورام ایالت تامیل نادو جنوب هند

 به طرف محوطه اصلی پنج راتا رسیدم و از لای نرده ها نگاهی به آن ها  انداختم  تمام معابد و مجسمه های این محوطه باستانی از صخره های قهوه رنگی که در آنجا قرار داشتند و در زمان حکومت سلسله پالوان Pallavan  تراشیده شده بودند تشکیل می شد  درواقع این معابد پنج شخصیت اصلی  حماسه ماهابهارت را به نمایش گذارده بودند ,این پنج شخصیت پنج  برادر  به نام های  بیم Biham  ,آرجون Arjuna  ,نکولا Nakula  ,ساهادیو Sahadeva  و یودریشتیرا Yudhishthira   بودند که همگی با یک زن  به   نام  دروپدی  Draupadi   ازدواج کردند این اسطوره درواقع نشان دهنده بقایای نوعی ازدواج در عهد باستان در هند می باشد که در مردم شناسی به آن چند شوهری  Polyandry  گفته می شود که در آن یک زن می تواند با چندین مرد ازدواج کرده و از آنها صاحب فرزند شود لازم به ذکر است که بر طبق نظریات جدید مردم شناسان و جامعه شناسان چند شوهری در میان قبایل آریایی ساکن هند به هیچ وجه رایج نبوده اما در میان قبایل دراویدین یا ساکنان اولیه شبه قاره هند که پیش از ورود آریایی ها در اینجا زندگی می کردند متداول بوده است چانچه قبایل تودا Toda  که در کوه های نیلگیری Nilgiri  در ایالت تامیل نادو جنوب هند , قبایل کینور Kinnaur  که در شمال هند در ایالت هیماچل پرادش ,قبایل نایر Nair  در ایالت کرلا  در جنوب هند  و قبایل نانجاندا ولالا Nanjanad Vellala  در تاراوانکور Taravancore  در ایالت کرلا در جنوب هند  بسیار متداول بوده است  این اسطوره نیز اشاره به این وجود این نوع از ازدواج در آن زمان دارد یعنی دروپدی زنی دراویدین بوده که با پنج مرد آریایی ازدواج می کند این پنج برادر متعلق به قبیله پاندوا Pandava  که یکی ازقبایل آریایی هند بوده اند در اصل این مساله در برخی کشورهای دیگر مانند تبت و  بخش هایی از چین نیز رایج بوده و پدید آمدن آن به علت  کمبود زمین و پرهیز از تقسیم زمین های ارثی بین برادران در این مناطق بوجود آمده بوده است بر طبق آمار دولت هند اکنون این پدیده در بین برخی قبایل پاهاری Pahari که در شمال هند و کشور نپال زندگی می کنند , قبایل منطقه جونسر باوار Jaunsar Bawar  در ایالت اوتران کند Uttarakhand  در شمال هند  و منطقه مالوا Malwa  در ایالت پنجاب در شمال هند نیز رایج است که تمام این قبایل به علت پرهیز از تقسیم زمین های ارثی بین برادران انجام می شود  .این توضیحات را دادم تا بتوانم به درستی درباره این اثر که  یونسکو آن را در زمره میراث جهانی قرار داده بنویسم , راتا در زبان سانسکریت و هندی به معنی ارابه و گاری می باشد و پنج راتا معابد یا به زبان دیگر ارابه هایی است که برای این پنج برادر ساخته شده  در جلوی در ورودی نکولا راتا Nakula Ratha  مجسمه فیل بزرگی قرار گرفته و پشت سر این فیل مجسمه شیر سنگی  با  دهانی نیمه باز وجود داشت تصمیم گرفتم محوطه را دور بزنم تا از منظری دیگر آنجا را تماشا کرده و هم بقیه این آثار منحصر به فرد را بررسی کنم درست جلوی در ورودی آرجون راتا Rajuna Ratha  مجسمه  گاو نر ناندی به شکل نشسته وجود داشت جای کوچک اما جالبی بود.

گانشا راتا در محوطه باستانی پنچ راتا شهر ماهابالی پورام ایالت تامیل نادو جنوب هند

 وقت کم داشتم و باید به دیگر آثار باستانی نیز سری می زدم  پس راهی دیدن معبد شور Shore Temple  شدم  جمعیت آن چنان زیاد بود که حتی در راه رفتن نیز به مشکل برمی خوردم همه تنه می زدند  باید برای رد شدن از جایی صبر می کردی چون همه جا شلوغ بود  مردم از شهرهای مختلف امروز برای دیدن این شهر تاریخی کهن واقعا هجوم آورده بودند یعنی در روز جشنواره پونگال پس از حدود ده دقیقه پیاده روی به معبد شور رسیدم ورودی این معبد برای خارجی ها دویست و پنجاه روپیه و برای خود هندی ها تنها ده روپیه بود واقعا چه تفاوت قیمتی ! اما مهم نبود زبان هندی همیشه برای من کارساز است جلوی گیشه رفتم و به هندی گفتم بلیط ؟ بلیط فروش که حدودا پنجاه ساله بود بدون این که حتی سرش را بالا بیاورد گفت ده فورا ده روپیه پرداختم بلیط را گرفته وارد معبد شدم ,این معبد را شور می گویند که درواقع کلمه ای انگلیسی است و به معنای کرانه یا کنار دریا می باشد چون این معبد اصلا در کنار خلیج بنگال واقع شده و قدمت آن به حدود قرن ۸ میلادی  می رسد , معبد شور نیز از سنگ خارای یک پارچه تراشیده شده است درواقع سه معبد  در این محوطه قرار دارد که دور آن را دیواری سنگی کشیده اند , در بیرون معبد اصلی نماد لینگام در میان حفره  سنگی بزرگ پله داری قرار گرفته  و مجسمه گاوی کوچک نیز در کنار دیوار این حفره قرار داشت در درون معبد اصلی  نوعی محراب  مقدس که مانند حفره ای درون سنگ کنده شده  و در آن تندیس های خدایان یا الهه های هندو را قرار می دهند و به آن در زبان سانسکریت گرب گیری ها Garbhagriha گفته می شود ,وجود داشت ,این سه معبد به شیوا یکی از خدایان سه گانه مهم در هندویسم تقدیم شده و سبک معماری آن سبک کهن دراویدین است ,نزدیک معبد اصلی مجسمه شیری نشسته قرار داشت که بر روی سینه راست او حفره ای به شکل مکعب توخالی کنده شده  و درون این مکعب نقش الهه دورگا Durga  ایزدبانوی مرگ و جنگ به زیبایی و ظرافت حکاکی شده بود بر روی پای چپ او زنی که کمانی بلند را در دست داشت نشسته که درواقع محافظ معبد محسوب می شد نشان دیگری از نقش زنان در هند باستان  به عنوان سرباز یا محافظ  در قصرها و معابد چند متر آن طرف تر نیز مجسمه گاو نر نشسته ای قرار داشت ,درواقع دو دیوار این معابد را در بر می گرفت یکی دیوار بیرونی که ذکر آن رفت و دیگری دیوار درونی که به بر روی آن به شکل مرتبی مجسمه  گاوهای هندی پشت سر هم قرار گرفته که نماد ناندی گاو شیوا بودند ,زمانی که در حال بررسی معبد بودم ناگهان دریافتم که دو لینگام در این معبد وجود دارد یکی بیرون و یکی در خود معبد که از سنگ سیاه خارا تراشیده شده و پشت سر و در اطراف آن خدایان و الهه های هندو نیز نقش شده بودند تصمیم گرفتم از معبد شور بیرون رفته و از پشت آن به راهی که نمی دانستم کجاست بروم اما هدف کشف راهی جدید به شهر بود پس راهی شدم و خود را به پشت معبد رساندم.